زیارت آل یاسین.m4a
6.75M
🔊 صوت قرائت زیبای
📖 زیارت #آل_یاسین
🎙 با صدای آقای #بحرالعلومی
📌 #پیشنهاد_دانلود
...💚 @yadeshohada313
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_نــود_و_هشتــم۹۸
👈این داستان⇦《 خفه شو روانی 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎زمان ثبت نام مدارس بود ... و اون سال تحصیلی به یکی از خاصترین سالهای عمرم تبدیل شد ...😍
🔻من، سوم دبیرستان ... سعید، اول ... اما حاضر نشد اسمش رو توی دبیرستانی که من میرفتم بنویسن ... برام چندان هم عجیب نبود ... پا گذاشته بود جای پای پدر ... و اون هم حسابی تشویقش میکرد و بهش پر و بال میداد ... تا جایی که حاضر نشد به من برای رفتن به کلاس زبان پول بده... اما سعید رو توی یه دوره خصوصی ثبت نام کرد ... اون زمان ... ترم ۳ ماهه ... ۴۰۰ هزار تومن ... با سعید، فقط ۶ نفر سر کلاس بودن ...✨
🔸یه دبیرستان غیرانتفاعی ... با شهریهی چند میلیونی
🔸... همه همکلاسیهاش بچه های پولداری بودن که تفریحشون اسکی کردن🏂 بود ... و با کوچکترین تعطیلات چند روزه ای ... پرواز مستقیم اروپا ...✈️
🔸سعی میکرد پا به پای اونها خرج کنه ... تا از ژست و کلاس اونها کم نیاره ... اما شدید احساس تحقیر و کمبود میکرد ... هر بار که برمیگشت ...سعی میکرد به هر طریقی که شده ... فشار روحی ای رو که روش بود رو تخلیه کنه ... الهام که جرات نزدیک شدن بهش رو نداشت ... و من... همچنان هم اتاقیش بودم ...
💠شاید مطالعاتم توی زمینه های روانشناسی و علوم اجتماعی ... تخصصی و حرفهای نبود ... اما تشخیص حس خلأ و فشار درونی ای رو که تحمل میکرد ... و داشت تبدیل به عقده میشد ... چیزی نبود که فهمیدنش سخت باشه ... بیشتر از اینکه رفتارهاش ... و خالی کردن فشار روحیش سر من ... اذیتم کنه و ناراحت بشم ... دلم از این میسوخت که کاری از دستم براش بر نمیاومد ...😔😔
هر چند پدرم حاضر نشده بود ... من رو کلاس زبان ثبت نام کنه ... اما من، آدمی نبودم که شرایط سخت ... مانع از رسیدنم به هدف بشه ...✌️
این بار که دایی ازم پرسید کتاب چی میخوای؟ ... یه لیست کتاب انگلیسی در آوردم📕 ... با یه دیکشنری ... و از معلم زبان مون هم خواستم خوندن تلفظ ها رو از توی دیکشنری بهم یاد بده ... کتاب ها زودتر از چیزی که فکر میکردم تموم شد ... اما منتظر تماس بعدی دایی نشدم ... رفتم یه روزنامه به زبان انگلیسی خریدم ...
🔹از هر جمله ۱۰ کلمهایش ... شیشتاش رو بلد نبودم ... پر از لغات سخت ... با جمله بندیهای سختتر از اون ... پیدا کردن تک تک کلمات ... خوندن و فهمیدن یک صفحهاش ... یک ماه و نیم طول کشید ... پوستم کنده شده بود ... ناخودآگاه از شدت خوشحالی پریدم بالا و داد زدم ...
جانم ... بالاخره تموم شد ...👌
خوشحالیای که حتی با شنیدن ... خفه شو روانی ... هم خراب نشد ...😍😂
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_نــود_و_نهــم۹۹
👈این داستان⇦《 داشتیم؟... 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎مادرم روز به روز کم حوصلهتر میشد ... اون آدم آرام، باوقار، خوش فکر و شیرین گفتار ... انگار ظرف وجودش پر شده بود ... زود خسته میشد ... گاهی کلافه گی و بی حوصلگی تو چهرهاش دیده میشد ... و رفتارهای تند و بیپروای سعید هم بهش دامن میزد ...
🔹هر چند، با همه وجود سعی میکرد چیزی رو نشون نده ... اما من بهتر از هر شخص دیگهای ... مادرم رو میشناختم... و خوب میدونستم ... این آدم، دیگه اون آدم قبل نیست ... و این مشغله جدید ذهنی من بود ... چراهای جدید ... و اینکه بیشتر از قبل مراقبش باشم ...🍃✨
دایی که سومین کتابخونه رو برام خرید ... پدرم بلافاصله فرداش برای سعید ... یه لب تاپ خرید ... و درخواست اینترنت داد ... امیدوار بودم حداقل کامپیوتر رو بدن به من ... اما سعید، همچنان مالکیتش رو روی اون حفظ کرد ... و من حق دست زدن بهش رو نداشتم ...
🔸نشسته بود پای لبتاپ به فیلم نگاه کردن ... با صدای بلند... تا خوابم میبرد از خواب بیدار میشدم ...
- حیف نیست هدستت🎧، آک بمونه❓...
- مشکل داری بیرون بخواب ...
🔺آستانه تحملم بالاتر از این حرفها شده بود که با این جملات عصبانی بشم ... هر چند واقعا جای یه تذکر رفتاری بود ... اما کو گوش شنوا؟ ... تذکر جایی ارزش داره که گوشی هم برای شنیدنش باشه ... و الا ارزش خودت از بین میره ... اونم با سعید، که پدر در هر شرایطی پشتش رو میگرفت ...
🔹پتو و بالشتم رو برداشتم و اومدم توی حال ... به قول یکی از علما ... وقتی با آدمهای این مدلی برخورد میکنی ... مصداق قالوا سلاما باش ...🍀
🔻کلی طول کشید تا دوباره خوابم برد ... مبل، برای قد من کوتاه بود ... جای تکان خوردن و چرخیدن هم نداشت ... برای نماز که پا شدم تمام بدنم درد میکرد ... و خستگی دیشب توی تنم مونده بود ... شاید، من توی ۲۴ ساعت ... فقط ۳ یا ۴ ساعت می خوابیدم ... اما انصافا همون رو باید میخوابیدم...💤💤
🔻با همون خماری و خستگی، راهی مدرسه شدم ... هوای خنک صبح، خواب آلودگی رو از سرم برد ... اما خستگی و بیحوصلگیش هنوز توی تنم بود ...
پام رو که گذاشتم داخل حیاط ... یهو فرامرز دوید سمتم و محکم دستش رو دور گردنم حلقه کرد ...
خیلی نامردی مهران ... داشتیم؟ ... نه جان ما ... انصافا داشتیم❓❓ ...
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
👇👇👇
💠 آیا پیامبر شهید شدند❓
دلایل بسیاری وجود دارد که شهادت ناشی از مسمومیت پیامبر (ص) را تأیید می نمایند. این دلایل و روایات، از تواتر معنوی برخوردارند؛ یعنی هرچند که الفاظ و توصیفات آنها کاملاً با یکدیگر مشابه نیستند، اما از مجموع آنها، می توان موضوع مورد بحث را ثابت نمود. اکنون به تعدادی از این روایات با استناد به کتب فریقین اشاره می نماییم:
✔️ الف. کتاب های شیعه:
🔸روایت اول: امام صادق (ع) می فرمایند: چون پیامبر اسلام (ص)، ذراع (یا سر دست) گوسفند، را دوست می داشتند، یک زن یهودی با اطلاع از این موضوع ایشان را با این بخش از گوسفند مسموم نمودند.[1] در این روایت، به مسمومیت پیامبر (ص) تصریح شده، اما در آن اشاره ای نشده است که آیا ایشان بر اثر این سم به شهادت رسیده اند یا خیر؟
🔸روایت دوم: امام صادق (ع) فرمودند: "پیامبر اکرم (ص) در جریان جنگ خیبر مسموم شده و هنگام رحلتشان بیان فرمودند که لقمه ای که آن روز در خیبر تناول نمودم، اکنون اعضای بدنم را نابود نموده است و هیچ پیامبر و جانشین پیامبری نیست، مگر این که با شهادت از دنیا می رود".[2] در این روایت، علاوه بر تصریح به مسموم شدن رسول خدا (ص) و شهادت ایشان در پی مسمومیت، به اصلی کلی نیز اشاره می شود که مرگ تمام پیامبران و اوصیا با شهادت بوده و هیچ کدام، با مرگ طبیعی از دنیا نمی روند! روایات دیگری نیز وجود دارد که این اصل کلی را تقویت می نماید.[3] بسیاری از دانشمندان شیعه، با استفاده از این اصل کلی، نیازی به جست و جوی مورد به مورد در ارتباط با چگونگی شهادت هر کدام از معصومان (ع) احساس نمی کنند.[4] بر این اساس، هر چند دلیل متقنی بر شهادت پیامبر (ص) نیز ارائه نشود، باز هم می توان معتقد بود که رحلت ایشان طبیعی نبوده است!
✔️ ب. کتب اهل سنت:
تنها شیعیان نیستند که معتقد به شهادت پیامبر (ص) هستند، بلکه روایات فراوانی در صحاح و دیگر کتب اهل سنت وجود دارد که همین موضوع را تأیید می نماید که به عنوان نمونه، به دو مورد آن اشاره می نماییم:
🔸روایت اول: در معتبرترین کتاب اهل سنت، نقل شده که پیامبر (ص) در بیماری منجر به رحلتشان، خطاب به همسرشان عائشه فرمودند: "من همواره درد ناشی از غذای مسمومی را که در خیبر تناول نموده ام، در بدنم احساس می کردم و اکنون گویا وقت آن فرا رسیده که آن سم، مرا از پای درآورد".[5] همین موضوع در سنن دارمی نیز بیان شده است. علاوه بر این که در این کتاب، به شهادت برخی از یاران پیامبر (ص)، بر اثر تناول همان غذای مسموم نیز اشاره شده است.[6]
🔸روایت دوم: احمد بن حنبل در مسند خود، ماجرایی را بیان می نماید که طی آن، بانویی به نام ام مبشر که فرزندش به دلیل خوردن غذای مسموم در کنار پیامبر (ص)، به شهادت رسیده بود؛ در ایام بیماری ایشان به عیادتشان آمده و اظهار داشتند که من احتمال قوی می دهم که بیماری شما ناشی از همان غذای مسمومی باشد که فرزندم نیز به همین دلیل به شهادت رسید! پیامبر (ص) در پاسخ فرمودند که من نیز دلیلی به غیر از مسمومیت، برای بیماری خویش نمی بینم و گویا نزدیک است که مرا از پای در آورد.[7] مرحوم مجلسی نیز با نقل روایتی؛ تقریبا مشابه با این روایت بیان نموده که به همین دلیل است که مسلمانان اعتقاد دارند، علاوه بر فضیلت نبوت که به پیامبر (ص) هدیه شده، ایشان به فوز شهادت نیز نائل آمده اند.[8]
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
[1] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 6، ص 315، ح 3، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365 ش.
[2] محمد بن حسن بن فروخ صفار، بصائر الدرجات، ج 1، ص 503، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، 1404 ق.
[3] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 27، ص 216، ح 18 و ج 44، ص 271، روایت 4، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق.
[4] همان، ج 27، ص 209، ح 7.
[5] صحیح بخاری، ج 5، ص 137، دار الفکر، بیروت، 1401 ق.
[6] سنن دارمی، ج 1، ص 33، مطبعة الاعتدال، دمشق.
[7] مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 18، دار صادر، بیروت.
[8] بحار الانوار، ج 21، ص 7.
https://eitaa.com/yadeShohada313
بسم الله الرحمن الرحیم
جلوه های تربیتی
🔮سخنران شب شهادت پیامبر
سال ۱۳۹۵
✍ محمد رضا حدادپور جهرمی
ما با سه آیه قرآن روبرو هستیم که در رابطه با بیت و خانه هر فرد و بایسته هایی است که باید رعایت شود. یکی از جالبترین آیات قرآن آیه 80 سوره نحل است که فرمودند: «وَاللّهُ جَعَلَ لَكُم مِّن بُيُوتِكُمْ سَكَنًا....؛ و خدا براى شما خانههايتان را مايه آرامش قرار داد.»
چند نکته در مورد این کریمه:
📝 «واو» در ابتدای آیه قطعاً «واو عطف» است نه «واو قسم».
📝 «مِّن بُيُوتِكُمْ» را دو گونه می توان ترجمه کرد: 1- «مِن» را «مِن بعضیه» در نظر بگیریم. 2- بگوییم «جَعَلَ» با «مِّن» متعدی می شود. قول اول صحیح است یعنی بعضی خانه ها باعث آرامش و سکونت است. از این جمله می فهمیم که همه خانه ها ضرورتاً باعث آرامش نیست.
📝 ماده «سَکَنَ» در کتابهای لغت به معنی «آرامش» نیست بلکه به معنی «قرار» می باشد.
تفاوت بین آرامش و قرار: وقتی می گوییم فردی آرامش دارد این صفت مربوط به روح و حالات روانی فرد است اما آسایش مربوط به جسم و ظاهر فرد است. یعنی همینطور که جسم ما در برابر نیازهایمان ارضا می شود روحمان در برابر نیازهایمان اشباع می شود. این دو کلمه گاهی با هم خَلط شده و معانی آنها در هم مخلوط می گردد.
پس در این آیه، «سَکَنَ» به معنی آرامش نیست بکه به معنی قرار است؛ قرار یعنی محل و بستری که آرامش و آسایش را می تواند فراهم کند. بنابراین خداوند سبحان این صفت را به بیت و خانه داده است تا اعضای خانواده همیاری کنند و هم آرامش و هم آسایش را برای خانواده مهیا کنند.
وجود نازنین پیامبر صلی الله علیه و آله در راستای آموزه های قرآن، برای سکونت داشتن و راحت تر بودن خانه و خانواده ها، برنامه ریزیهای دقیقی بیان کرده اند که تحت عنوان سنت های خانوادگی و سنت های مربوط به خانه از آن نام می بریم. در ادامه هفت مورد از سنتهای پیامبر صلی الله علیه و آله مربوط به سکونت و قرار و برگرداندن حالت قرار در منزل را خدمتتان عرض می کنم که چگونه در راستای این هدف، با فرزندان دختر و پسر و همسران برخورد می کردند.
1⃣ پیامبر صلی الله علیه و آله در برخورد با بچه ها بسیار کارشناسانه رفتار می کردند، زمانی که یک طفل کوچک شیرخوار را به ایشان می دادند، پیامبر صلی الله علیه و آله این طفل را به حالت سینه چپ بغل می کردند یعنی سر و صورت این فرزند به سینه ایشان می چسبید. دلیل این امر آن است که در این حالت، صورت فرزند به قلب پیامبر صلی الله علیه و آله نزدیکتر می شد. مگر قلب چیست و چه ویژگی دارد؟ قلب فرمانده بدن است و آرامش طفل، با شنیدن صدای قلب پدر و مادر بیشتر تنظیم می شود.
نکته مهمی که باید در نظر داشت این است که تا بچه خودش را کثیف کرد هول نکنیم! یکبار بچه ای در آغوش پیامبر صلی الله علیه و آله بود و این بچه کارخرابی کرد! پدر و مادر بچه ناراحت شدند و می خواستند او را بگیرند اما پیامبر صلی الله علیه و آله مانع آنها شدند. پیامبر صلی الله علیه و آله حالتشان را تغییر ندادند و توجه مردم را به چهره این کودک معطوف کردند و گفتند چقدر زیبا خوابیده است.
2⃣ نکته بعد در برخورد پیامبر صلی الله علیه و آله با کودکان این بود که اگر کودکی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله می آمد و یا اگر شرایطش فراهم بود و پیامبر صلی الله علیه و آله می دوید و کودکان را می گرفت، حتماً حتماً آنها را در آغوش می گرفت. بارها در تاریخ نقل شده که امام حسین علیه السلام از عمد، از دست پیامبر صلی الله علیه و آله فرار می کرد و پیامبر صلی الله علیه و آله به دنبال او می رفت تا او را در آغوش بگیرد. اما اغلب ما وقتی کودکی را می بینیم او را بوسه باران می کنیم، در صورتی که این کار با این شدت، در قاموس پیامبر صلی الله علیه و آله جایی نداشت.
پیامبر صلی الله علیه و آله وقتی کودکان را در آغوش می گرفتند، اگر این کودک دختر بود، سینه به سینه این دختر کوچک 5-6 ساله می چسباندند و او را آرام در آغوش می گرفتند. اما اگر این کودک یا نوجوان پسر بود با او معانقه می کردند و طوری او را در آغوش می گرفتند که گردنهایشان به هم می چسبید. سپس خیلی آرام آن کودک را میبوسیدند.
3⃣ پیامبر صلی الله علیه و آله زمانی که می خواستند دختر و پسر کودک یا نوجوان را ببوسند، معمولاً برای دخترها گونه هایشان را می بوسیدند و یا سر را بر روی سینه این کودک قرار می دادند و اگر فرزندان پسر بودند معمولاً پیشانی آنها را می بوسیدند. این حالات بسیار عاطفی است و باعث نزدیک شدن افراد به یکدیگر می شود.
4⃣ نکته بعد این است که پیامبر صلی الله علیه و آله هیچگاه کودکان را فریب نمی دادند، به آنها دروغ نمی گفتند و به آنها قول بیخودی نمی دادند. نقل است پیامبر صلی الله علیه و آله در کوچه با تعدادی از کودکان دور هم جمع بودند و بازی می کردند، نزدیک وقت اذان بود اما بچه ها ایشان را رها نمی کردند.
ادامه مطلب 👇
نکته جالب اینجاست که پیامبر صلی الله علیه و آله امر فرمودند یک چیز جاذبه دار برای این بچه ها بیاورید. نه اینکه مثلاً بگویند: خب! برای امروز دیگر کافی است! لوس نشوید! یا مثلاً برای طرد کردن بچه ها از خودشان، به آنها قول بدهند و بگویند بعد از نماز برمی گردم. این جمله از پیامبر صلی الله علیه و آله معروف است که می فرماید هیچگاه به فرزندان خود دروغ نگویید، آنها شما را رازقان خود می دانند.
جالب است می گویند بچه ای به مسجد آمد و از پدرش، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله شکایت کرد که فلان قول به من داده ولی عمل نکرده است. پیامبرصلی الله علیه و آله پدرش را خواست و با او صحبت کرد و با این کار به آن فرزند اعتماد بنفس داد.
سنت غلط دیگری که در بسیاری از خانوده ها رایج است این است که برای ترغیب فرزندشان به خواب یا کارهای دیگر، مثلاً به آنها می گویند اگر نخوابیدی «هاپو تو را می خورد!» یا «فردا تو را به نمکی می دهم که ببرد!» گفتن همین دروغ ها به بچه، یکی از دلایلی است که سبب می شود بچه ها در سنین کودکی لکنت زبان بگیرند یا توهماتشان در این مسئله زیادتر شود.
یک نفر تعریف می کرد که پدرم با حدود 75 سال سن مبتلا به آلزایمر شده است. یکبار که این پدربزرگ زیاد حرفهای بی ربط می زده، یکی از نوه های خانواده به او گفته بود اگر ساکت نشوی تو را به هاپو می دهم که بخورد! این مورد نشان می دهد فرزندان دروغهایی را که می شنوند و می بینند، در موقعیتها و شرایط دیگر، به خود والدین تحویل می دهند.
5⃣ یکی دیگر از زیباترین سنتهای پیامبر صلی الله علیه و آله که بارها روی منبر اعلام کرده بودند، این بود که وقتی به مسافرت می روید حتماً حتماً برای خانواده هایتان، هر چند یک هدیه خیلی مختصر تهیه کنید. و جالب است که پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمودند اگر برای هیچکس نمی توانید هدیه بیاورید، حداقل برای شریک زندگیتان هدیه بیاورید. در حالی که دقیقاً برخلاف همین فرهنگ در جامعه ما رایج است که می گویند: «اگر برای مادر بچه هدیه نمی آوری حداقل برای بچه بیاور که بهانه نگیرد!»
توصیه دیگری که پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد سفر فرمودند این است که وقتی از سفر بر می گردید و خانواده تان به سراغ شما می آیند، آنها را تحویل بگیرید و اولین کسی که در بغل می گیرید فرزند دختر باشد. یعنی در این مورد، از فرزندان شروع می شود.
6⃣ نکته بعد این است که پیامبر صلی الله علیه و آله در هر مجلسی وارد می شد از کوچکترها شروع می کردند و دست می دادند و سلام و احوالپرسی می کردند. در صورتی که این فرهنگ نیز در جامعه ما برعکس است و هنگام ورود به مجلس، معمولاً سراغ کسی می روند که سن و سالش از همه زیادتر است.
7⃣ یکی از مهم ترین سنت هایی که پیامبر صلی الله علیه و آله بین مردم رایج کرده بود این بود که به مردان می فرمودند بروید صدای زنهای مظلومتان را که به من نمی رسد، به من برسانید. در جمله معرف دیگری می فرمودند بروید صدای هر ضعیفی را که به من نمی رسد به من برسانید. نقل می کنند که اینقدر روابط عمومی پیامبر صلی الله علیه و آله قوی بود که وقتی آیات جنگ و جهاد و شهادت نازل شد، تعدادی از زنان با چشم گریه به محضر پیامبر رفتند و اعتراض کردند که چر آنها از این فیض محروم هستند؟! بعد پیامبر صلی الله علیه و آله آن روایت مشهور را بیان کردند که شما هم مأجورید.
عزیزان این فرهنگ پیامبر صلی الله علیه و آله ماست که به طور مختصر چند موردش را عرض کردم.
نکته پایانی: سروران شما یک لیوان آب را در نظر بگیرد. حتی اگر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و یا مقام معظم رهبری از این لیوان آب بنوشد، این لیوان مثلاً به آینه تغیییر ماهیت نمی دهد و باز هم لیوان است؛ چون ذات آن همین است و قابل تغییر نیست. عزیزان اگر من و شما هم ذاتمان را عوض نکنیم و تغییر ندهیم، فقط نامی از دین را با خود به یدک می کشیم. به عنوان مثال، اگر به همین نکات به ظاهر ساده توجه نکنیم، به جای روابط عمومی قوی و صحیح با خانواده، بسیار سلیقه ای و بعضاً اشتباه برخورد خواهیم کرد.
«اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»
@mohamadrezahadadpour
ياربَّ محمد بِحق محمد ؛
إشفِ صدر محمد بظهور الحجّة...
🏴 فرارسیدن سالروز شهادت پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام تسلیت باد
#شهادت_پیامبر_اکرم(ص)🥀
#شهادت_امام_حسن(ع)🥀
#تسلیت_باد🥀🏴
https://eitaa.com/yadeShohada313
🕯🥀🍂
🥀
❇️ نصایح امام حسن مجتبی علیهالسلام
1⃣ بخشش آن است که: اما و اگری پیش از آن نباشد و منتگذاری در پی آن نیاید.
2⃣ بخشندگی پیش از درخواست، از بزرگترین بزرگواریهاست.
3⃣ گناه را با کیفر مداوا مکن و در میان آن دو، راهی برای عذرخواهی بگذار.
4⃣ شوخی، هیبت را میبلعد.
5⃣ انسان ساکت، بر هیبت و وقار خود میافزاید.
6⃣ آن کس که از او چیزی بخواهند، آزاد است تا آن زمان که وعده دهد. و برده است، تا آن زمان که به وعده عمل کند.
7⃣ فرصت زودگذر است. و به کندی و سختی دوباره به دست میآید.
8⃣ نعمتها تا زمانی که هستند، ناشناختهاند و هنگامی که رخت بربستند، شناخته میشوند.
📚 معانیالأخبار، ص۲۵۷، ح۲
#شهادت_امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
🥀
🕯🥀🍂