eitaa logo
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
1.9هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
4.9هزار ویدیو
83 فایل
🦋اینجا همه،بچهایِ امام‌زمان ودوستان شهدا محسوب میشن😍 📌اهداف کانال: ✨سهمی درظهورامام زمان عج ✨زنده نگه‌داشتن یادشهـدا 💚فروشگاه‌مون: @ForoshgahMeshkat کانال تبلیغ وتبادل ندارد🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌گفت بعد از نماز وقتی سرتون رو به سجده می‌گذارید و بدنتون آروم میشه✨.اونجا با خودتون خلوت کنید.چون بهترین وقت همون موقع‌ست که چیزی حواستون رو پرت نمی‌کنه👌.یه مرور داشته باشید روی همه کارهایی که از صبح تا شب کردید.ببینید کارهاتون برای رضای خدا بوده یا نه.😇☝️ خیلی‌ها این توصیه را شنیده بودند.عمل کرده و نتیجه‌اش را هم دیده بودند.🌹 @yadeshohada313
با دیدن این عکس فرموده بود: عکس عجیبی است. نشسته‌ها پرواز کردند🕊، ولی ما ایستاده‌ها، هنوز هم ایستاده‌ایم!💔 کاشکی من هم توی این عکس📸، آن روز می‌نشستم، بلکه تا امروز شهید شده بودیم!😔 • یاد شهدای وحدت، سردار شوشتری جانشین نیروی زمینی سپاه و سردار محمدزاده فرمانده سپاه سیستان و بلوچستان گرامی باد 🌸ایستاده از راست: مرحوم قندهاریون، مهندس نصرت الله کاشانی، سردار عزیز جعفری، سردار مرتضی قربانی، شهید نور علی شوشتری نشسته از راست: شهید مهدی باکری، ، شهید مهدی زین الدین همت نوشت ۱: با فرج الله، فرزند رشید شهید شوشتری در مورد این عکس صحبت کردم🍃، این تنها عکسی‌ست که شهید شوشتری قاب و در اتاقش نصب کرده بود.😊👌 همت نوشت ۲: مواظب باشیم کجا می‌نشینیم، کجا می‌ایستیم...☝️ 🌹 @yadeshohada313
📣نماز شب هفتم ماه المعظم حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند 🔷هرکس در شب هفتم شعبان 2 رکعت نماز بخواند در رکعت اول بعد از حمد 100 بار توحید در رکعت دوم بعد از حمد 100 بار آیه الکرسی بخواند 🔶 هر مومن و مومنه ای که این  نماز را بخواند خداوند دعای او را مستجاب کند.حوائج او را بر آورد و در هر روز ثواب شهیدی برای او می نویسد و هیچ گناهی بر او نمی ماند 📕 اقبال الاعمال سید ابن طاووس جلد دوم ص 880 @yadeShohada313
ان شاءالله امسال یه کاری کنیم وقتی تقویم سال بعد باز میشه یه تعطیلی رسمی دیگه بهش اضافه شده باشه :👇 اولین سالگرد (عج)‌ تعطیل😍😍 خداوندا اگر داری بنای دادن 🌸 جهانی را منوّر کن به نور ...😍 اللهم عجل لولیک الفرج💔 الهـی آمیـن🤲🏻 @yadeShohada313
حاج حسین یکتا: اگر روزی پشت دیوارهای بصره می‌جنگیدیم، اکنون پشت دیوارهای بیت‌المقدس می‌جنگیم. اگر یک روزی می‌گفتیم تا کربلا یک «یاحسین» دیگر باقی است، اکنون هم می‌گوییم تا نماز در بیت‌المقدس یک» یاحسین» دیگر باقی مانده است. @yadeShohada313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
#رمان_پسرک_فلافل_فروش📖 #قسمت_چهل_وپنجم𓼅 #پرواز🕊🕊🕊🌷 شكست هاي پي در پي باعث شده بود كه توان نظامي
🕊🌷 ✔️راوی:محمدرضا ناجی قرار بود براي تصويربرداري به هادي و دوستان ملحق شويم. روز يکشنبه نتوانستم به سامرا بروم. هر چقدر هم با هادي تماس گرفتم تماس برقرار نمي شد. تا اينکه فردا يکي از دوستان از سامرا برگشت. سلام کردم و گفتم: چه خبر از بچه ها؟ گفت: براي شيخ هادي دعا کن. ترسيدم و گفتم: چرا؟ مگه زخمي شده؟ دوست من بدون مکث گفت: نه شهيد شده.😔 همانجا شوکه شدم و نشستم. خيلي حال و روز من به هم ريخت. نمي دانستم چه بگويم😭 آن قدر حالم خراب شد که حتي نتوانستم بپرسم چطور شهيد شده. براي ساعاتي فقط فکر هادي بودم. ياد صحبت هاي آخرش. من شک نداشتم هادي از شهادت خودش خبر داشت. به دوستم گفتم: شيخ هادي به عشقش رسيد. او عاشق شهادت بود❤️ بعد حرف از نحوه ي شهادت شد. او گفت که در جريان يک انفجار انتحاري در شمال سامرا، پيکر هادي از بين رفته و ظاهراً چيزي از او نمانده! روز بعد دوربين هادي را آوردند. همين که دوربين را ديديم همه شوکه شديم! لنز دوربين پر از آب شده و خود دوربين هم کاملاً منهدم شده بود. با ديدن اين صحنه حتي کساني که هادي را نمي شناختند، فهميدند که چه انفجار مهيبي رخ داده. از طرفي همه ي دوستان ما به دنبال پيکر شيخ هادي بودند. از هر کسي که در آن محور بود و سؤال مي کرديم، نمي دانست و مي گفت: تا آخرين لحظه که به ياد ما مي آيد، هادي مشغول تهيه ي عکس و فيلم بود. حتي از لودر انتحاري که به سمت روستا آمد عکس گرفت. من خيلي ناراحت بودم. ياد آخرين شبي افتادم که با هادي بودم. هادي به خودش اشاره کرد و به من گفت: برادرت در يک انفجار تکه تکه ميشه! اگر چيزي پيدا کرديد، در نزديک ترين نقطه به حرم امام علي (علیه السلام) دفنش کنيد. نمي دانستم براي هادي چه بايد کرد. شنيدم که خانواده ي او هم از ايران راهي شده اند تا براي مراسم او به نجف بيايند. سه روز از شهادت هادي گذشته بود. من يقين داشتم حتي شده قسمتي از پيکر هادي پيدا مي شود؛ چون او براي خودش قبر آماده کرده بود. همان روز يکي از دوستان خبر داد در فرودگاه نظامي شهر المثني، يک کاميون يخچال دار مخصوص حمل پيکر شهدا قرار دارد. پيکر بيشتر اين شهدا از سامرا آمده. در ميان آنها يک جنازه وجود دارد که سالم است اما گمنام! او هيچ مشخصه اي ندارد، فقط در دست راست او دو انگشتر عقيق است. تا اين را گفت يک باره به ياد هادي افتادم. با سيد و ديگر فرماندهان صحبت کردم. همان روز رفتم و کاميون پيکر شهدا را ديدم. خودش بود. اولين شهيد شيخ هادي بود که آرام خوابيده بود. صورتش کمي سوخته بود اما کاملاً واضح بود که هادي است؛ دوست صميمي من💔 بالاي سر هادي نشستم و زارزار گريه کردم. ياد روزي افتادم که با هم از سامرا به بغداد بر مي گشتيم. هادي مي گفت براي شهادت بايد از خيلي چيزها گذشت. از برخي گناهان فاصله گرفت و... بعد به من گفت: وضعيت حجاب در بغداد چطوره؟ گفتم: خوب نيست، مثل تهران. گفت: بايد چشم را از نامحرم حفظ کرد تا توفيق شهادت را از دست ندهيم. بعد چفيه اش را انداخت روي سر و صورتش. در کل مدتي که در بغداد بوديم همين طور بود. تا اينکه از شهر خارج شديم و راهي نجف شديم. سه شنبه بود. من به جلسه ي قرآن رفته بودم. در جلسه ي قرآن بودم که به من زنگ زدند. پرسيدند خانه اي؟ گفتم: نه. بعد گفتند: برويد خانه کارتان داريم. فهميدم از دوستان هادي هستند و صحبتشان درباره ي هادي است، اما نگفتند چه کاري دارند. من سريع برگشتم. چند نفر از بچه هاي مسجد آمدند و گفتند هادي مجروح شده. من اول حرفشان را باور کردم. گفتم: حضرت ابوالفضل (علیه السلام) و امام حسين (علیه السلام) کمک مي کنند، عيبي ندارد. اما رفته رفته حرف عوض شد. بعد از دو سه ساعت همسايه ها آمدند و مادر دو تن از شهداي محل مرا در آغوش گرفتند وگفتند: هادي به شهادت رسيده. ٭٭٭ در محل کار معمولاً موبايل را استفاده نمي کنم. اين را بيشتر فاميل و دوستانم مي دانند. آن روز چند ساعتي توي محوطه بودم. عصر وقتي برگشتم به دفتر، گوشي خودم را از توي کمد برداشتم. با تعجب ديدم که هفده تا تماس بي پاسخ داشتم! تماس ها از سوي يکي دو تا از بچه هاي مسجد و دوست هادي بود. سريع زنگ زدم و گفتم: سلام، چي شده؟ ✍نویسنده: 🌷 🦋به نیابت ازشهیدهادی ذولفقاری صلواتی هدیه کنیم محضر حضرت علی اکبر«علیه السلام» @yadeShohada313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊بسم ربّ الشهدا والصدیقین🕊 شنبه_های_شهدایی شنبه_های_توسل ♥️سلام دوستان گلم میرم سر اصل مطلب قرار بر این هست شنبه ها به شرط لیاقت مهمان یک باشیم ازین به بعد.... 🍃🌸بنابراین سه شنبه ها همه متوسل بر شهیدی میشیم که قراره ما مهمان او باشیم به به😍چه ازین بهتر.. ✅امروز مهمان 🌷هستیم بنابراین نیت کنید و درمهمانی شرکت کنید قرار هست بیشتر با این فدایی آشنا بشیم😍 🦋قرار مون ساعت ۷شب ان شاءالله...
خب رفقا اماده هستید برای مهمونی که ان شاءالله؟؟ به به اول ازهمه به نیابت از شهید اقامحمد مسرور صلواتی هدیه کنیم خدمت اقاامام سجاد «ع» 🦋اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم🦋 به به چه عطری پیچید داخل کانال😍❤️ خب اول از همه از اقا محمد بخوایم خودشون رو بما معرفی کنند و یک بیوگرافی ازخودشون بگن تا ما بیشتر باهاشون آشنا بشیم😊
❤️نام: محمد مسرور ❤️وضعیت تاهل: متاهل ⭐️محل تولد: کازرون فارس ⭐️تاریخ تولد: ۶۶/۱/۱ 🕊تاریخ شهادت:۹۴/۱۱/۱۶ 🕊محل شهادت: حلب.سوریه 🕊محل دفن: کازرون فارس
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
❤️نام: محمد مسرور ❤️وضعیت تاهل: متاهل ⭐️محل تولد: کازرون فارس ⭐️تاریخ تولد: ۶۶/۱/۱ 🕊تاریخ شهادت:۹۴
دوستان ... 🌷 دوران تحصیلات را تا مقطع دیپلم در کازرون گذراند .و پس از آن در سال 1385 به خدمت سربازی اعزام شد. پس از اتمام سربازی جهت کار به حوزه علمیه کازرون رفت و در کتاب خانه حوزه مشغول به کار شد و پس از دو سال حضور در حوزه به علاقه مند شد و تا پایه 7 حوزه تحصیل کرد. محمد در تاریخ 6 شهریور 1394 در کنار قبور شهدای گمنام کازرون زندگی مشترک💍خود را آغاز کرد و تنها 6 ماه پس از شروع زندگی مشترک به رسید💔شهید مسرور در شانزدهم بهمن 94 در منطقه رتیان در حالی که ذکر (ع) برلب داشت شربت شهادت نوشید🕊🌷 🌷پیکر این شهید مدافع حرم که از رزمندگان تیپ (ع) بود صبح روز سه شنبه ۲۰ بهمن ماه در مراسمی با حضور مردم و مسئولان شهر کازرون تشییع و به خاک سپرده شد