#زیارت_آل_یٰـاسـیـن 📖
💖 #بنیابت از👇👇
حضرتزهرا«سلاماللهعلیها» ونرجسخاتون وتمام شهدا🌹
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
سَلامٌ عَلى آلِ يس،اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا داعِيَ اللهِ وَرَبّانِيَ آياتِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بابَ اللهِ وَدَيّانَ دينِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خَليفَةَ اللهِ وَناصِرَ حَقِّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللهِ وَدَليلَ اِرادَتِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا تالِيَ كِتابِ اللهِ وَتَرْجُمانَهُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ في آناءِ لَيْلِكَ وَاَطْرافِ نَهارِكَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بَقِيَّةَ اللهِ في اَرْضِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ميثاقَ اللهِ الَّذي اَخَذَهُ وَوَكَّدَهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَعْدَ اللهِ الَّذي ضَمِنَهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَالْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ وَالْغَوْثُ وَالرَّحْمَةُ الْواسِعَةُ،
وَعْداً غَيْرَ مَكْذوُب، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَقوُمُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَقْعُدُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَقْرَأُ وَتُبَيِّنُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تُصَلّي وَتَقْنُتُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَرْكَعُ وَتَسْجُدُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تُهَلِّلُ وَتُكَبِّرُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَحْمَدُ وَتَسْتَغْفِرُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تُصْبِحُ وَتُمْسي، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ فِي اللَّيْلِ اِذا يَغْشى وَالنَّهارِ اِذا تَجَلّى، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الاِْمامُ الْمَأمُونِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُقَدَّمُ الْمَأمُولُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ بِجَوامِعِ السَّلام اُشْهِدُكَ يا مَوْلاىَ اَنّى اَشْهَدُ اَنْ لا اِلـهَ اِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وَاَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ لا حَبيبَ اِلا هُوَ وَاَهْلُهُ، وَاُشْهِدُكَ يا مَوْلايَ اَنَّ عَلِيّاً اَميرَ الْمُؤْمِنينَ حُجَّتُهُ وَالْحَسَنَ حُجَّتُهُ وَالْحُسَيْنَ حُجَّتُهُ وَعَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ حُجَّتُهُ وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ، وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍّ حُجَّتُهُ، وَموُسَى بْنَ جَعْفَر حُجَّتُهُ، وَعَلِيَّ بْنَ موُسى حُجَّتُهُ،وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ، وَعَلِيَّ بْنَ مُحَمَّد حُجَّتُهُ، وَالْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ، وَاَشْهَدُ اَنَّكَ حُجَّةُ اللهِ، اَنْتُمُ الاَْوَّلُ وَالاْخِرُ وَاَنَّ رَجْعَتَكُمْ حَقٌّ لا رَيْبَ فيها يَوْمَ لا يَنْفَعُ نَفْساً ايمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ اَوْ كَسَبَتْ في ايمانِها خَيْراً، وَاَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ، وَاَنَّ ناكِراً وَنَكيراً حَقٌّ، وَاَشْهَدُ اَنَّ النَّشْرَ حَقٌّ، وَالْبَعَثَ حَقٌّ، وَاَنَّ الصِّراطَ حَقٌّ، وَالْمِرْصادَ حَقٌّ، وَالْميزانَ حَقٌّ، وَالْحَشْرَ حَقٌّ، وَالْحِسابَ حَقٌّ، وَالْجَنَّةَ وَالنّارَ حَقٌّ، وَالْوَعْدَ وَالْوَعيدَ بِهِما حَّق، يا مَوْلايَ شَقِيَ مَنْ خالَفَكُمْ وَسَعِدَ مَنْ اَطاعَكُمْ، فَاَشْهَدْ عَلى ما اَشْهَدْتُكَ عَلَيْهِ، وَاَنَا وَلِيٌّ لَكَ بَريٌ مِنْ عَدُوِّكَ، فَالْحَقُّ ما رَضيتُمُوهُ، وَالْباطِلُ ما اَسْخَطْتُمُوهُ، وَالْمَعْرُوفُ ما اَمَرْتُمْ بِهِ، وَالْمُنْكَرُ ما نَهَيْتُمْ عَنْهُ، فَنَفْسي مُؤْمِنَةٌ بِاللهِ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَبِرَسُولِهِ وَبِاَميرِ الْمُؤْمِنينَ وَبِكُمْ يا مَوْلايَ اَوَّلِكُمْ وَآخِرِكُمْ، وَنُصْرَتي مُعَدَّةٌ لَكُمْ وَمَوَدَّتى خالِصَةٌ لَكُمْ آمينَ آمينَ ..
❤️مشمول دعا و لبخند امامزمان«عج» قراربگیرید انشاءالله..🤲
🌷یاران #امام_زمان
🌷زمینه سازان #ظهور
...💚@yadeShohada313
زیارت آل یاسین.m4a
6.75M
🔊 صوت قرائت زیبای
📖 زیارت #آل_یاسین
🎙 با صدای آقای #بحرالعلومی
📌 #پیشنهاد_دانلود
...💚 @yadeshohada313
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_صدوپانزده
👈این داستان⇦《 انسانهای عجیب 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎پدر، الهام رو از ما گرفت ... و گرفتن الهام، به شدت مادرم و سعید رو بهم ریخت ...
🔸مادر که حس مادرانهاش و ورود الهام به خونه زنی که بویی از انسانیت نبرده بود ... و میخواستن همه جوره ... تمام حقوقش ضایع کنن ...
🔹و سعید از اینکه پدر دست رد به سینهاش زده بود ... کسی که تمام این سالها تشویقش میکرد و بهش پر و بال میداد ... خیلی راحت توی صورتش نگاه کرد و گفت ...
🔻با این اخلاقی که تو داری ... تف سر بالا ببرم توی خونه زنم؟ ... مریم هم نمیخواد که ...
⚡️سعید خورد شد ... عصبی، پرخاشگر و زودرنج شده بود ... با کوچکترین اشاره و حرفی بهم میریخت ...💔
📄جواب کنکور اومد ... بی سر و صدا دفترچه انتخاب رشته و برگه کدها رو برداشتم ... رفتم نشستم یه گوشه ...
با دایی قرار گذاشته بودیم، بریم مشهد🍃✨ ... خونه مادربزرگ ... دست نخورده مونده بود ... برای فامیل که از شهرهای مختلف میومدن مشهد ... هر چند صدای اعتراض دو تن از عروسها بلند شد ... که این خونه ارثیه است ... و متعلق به همه ... اما با موافقت همون همه و حمایت دایی محمد... در نهایت، قرار شد بریم مشهد ...✨
🔻چه مدت گذشت؟ نمی دونم ... اصلا حواسم به ساعت نبود... داشتم به تنهایی برای آینده ای تصمیم می گرفتم ... که تا چند ماه قبل، حتی فکر زیر و رو شدنش رو هم نمی کردم...
مدادم ✏️رو برداشتم ... و شروع کردم به پر کردن برگه انتخاب رشته ... گزینه های من به صد نمی رسید ... 6 انتخاب ... همهشون هم مشهد ... نمیتونستم ازشون دور بشم ... یک نفر باید مسئولیت خانواده رو قبول می کرد ...🌺
🔹وسایل رو جمع کردیم ... روح از چهره مادرم رفته بود ... و چقدر جای خالی الهام حس می شد ...
🔰با پخش شدن خبر زندگی ما ... تازه از نیش و کنایه ها و زخم زبان ها ... فهمیدم چقدر انسان های عجیبی دور ما رو پر کرده بودن ... افرادی که تا قبل برای بودن با ما سر و دست می شکستن ... حالا از دیدن این وضع، سرمست از لذت بودن ... و با همه وجود، سعی در تحقیر ما داشتن ...
🔻هر چقدر بیشتر نیش و کنایه می زدن ... بیشتر در نظرم حقیر و بیچاره می اومدن ... انسان های بدبختی که درون شون به حدی خالی بود ... که بر ای حس لذت از زندگی شون ... از پیش کشیدن مشکلات بقیه لذت می بردن ...
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
👇👇👇
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_صدوشانزده
👈این داستان⇦《 بزرگی خالق 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎کسی جلودار حرفها و حدیثها نبود ... نقل محفلها شده بود غیبت ما ... هر چند حرفهای نیش دارشون ... جگر همهمون رو آتش میزد🔥 ... اما من به دیده حسن بهش نگاه میکردم ... غیبت کننده ها ... گناه شور نامه اعمال من بودن ... و اونهایی که تهمت رو هم قاطیش میکردن ... و اونهایی که آت
بیاری این محفلها بودن ...🔥
ته دلـــ❤️ــم میخندیدم و میگفتم ...
بشورید ... 18 سال عمرم رو ... با تمام گناهها ... اشتباهها ... نقصها ... کم و کاستیها ... بشورید ... هر حقی رو که ناخواسته ضایع کردم ... هر اشتباهی رو که نفهمیده مرتکب شدم ... هر چیزی که ... حالا به لطف شما ... همهاش داره پاک میشه ...✨🍃
🔻اما اون شب ...زیر فشار عصبی خوابم نمیبرد ... همه چیز مثل فیلم🎞 از جلوی چشمهام رد میشد که یهو به خودم اومدم ...
🔸مهران ... به جای اینکه از فضل و رحمت خدا طلب بخشش کنی ... از گناه شوری اونها به وجد اومدی❓ ...
🔹گریهام گرفت ... هر چند این گناه شوری ... وعده خدا به غیبت کننده بود ... اما من از خدا خجالت کشیدم ...
این همه ما در حق لطف و کرمش ناسپاسی میکنیم ... این همه ما ...
اون نماز شب ... پر از شرم و خجالت بود ... از خودم خجالت کشیده بودم ...
🍃- خدایا ... من رو ببخش که دل سوختهام رو نتونستم کنترل کنم ... اونها عذاب من رو می شستن ... و دل سوخته ام خودش را با این التیام میداد ...
🍃خدایا ... به حرمت و بزرگی خودت ... به رحمت و بخشندگی خودت ... امشب، همه رو حلال کردم و به خودت بخشیدم ... تمام غیبتها ... زخم زبونها ... و هر کسی رو که تا امروز در حقم نامردی و ظلم کرده ... همه رو به حرمت خودت بخشیدم ...✨🌺
🍃تو خدایی هستی که رحمتت بر خشم و غضبت پیشی گرفته ... من رو به حرمت رحمت و بخشش خودت ببخش ...
و دلـــ❤️ــم رو صاف کردم ...
برای شبیه خدا شدن ... برای آینه صفات خدا شدن ... چه تمرینی بهتر از این ... هر بار که زخم زبانی ... وجودم رو تا عمقش آتش🔥 میزد ... از شر اون آتش و وسوسه شیطان... به خدا پناه میبردم ... و میگفتم ...
🍃- خدایا ... بنده و مخلوقت رو ... به بزرگی خالقش بخشیدم...✨
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_صدوهفده
👈این داستان⇦《 بخشش فراموش شده 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎جواب قبولیها اومده بود ... توی در بهش برخورد کردم ... با حالت خاصی بهم نگاه کرد ...
🔻به به آقا مهران ... چی قبول شدی؟ ... کجا قبول شدی؟... دیگه با اون هوش و نبوغت ... بگیم آقا دکتر یا نه؟ ...
🔹خندیدم و سرم رو انداختم پایین ...
نه انسیه خانم ... حالا پزشکی که نه ... ولی خدا رو شکر، مشهد میمونم ...
جملهام هنوز از دهنم در نیومده ... لبخند طعنه داری زد ...😏
🔸ای بابا ... پس این همه میگفتن مهران، زرنگ و نابغه است الکی بود؟ ... تو هم که آخرش هیچی نشدی ... مازیار ما سه رقمی آورده داره میره تهران ... تو که سراسری نمیتونستی ... حداقل آزاد شرکت میکردی ...
🔻حالا یه طوری شده از بابات پولش رو میکندی ... اون که پولش از پارو بالا میره ... شاید مامانت رو ول کرده ولی بازم باباته ... هر چند مامانت هم عرضه نداشت ... نتونست چیزی ازش بکنه ...
🍃ساکت ایستادم و فقط نگاهش کردم ... حرفهاش دلم رو تا عمق سوزوند ... هر چند ... با آتش حسادتی که توی دلش بود ... و گوشهای از شعلههاش، وجود من رو گرفته بود ... برای اون جای دلسوزی بیشتری رو وجود داشت ...
اومدم در رو باز کنم ... که مادرم بازش کرد ... پشت در... با چشمهایی که اشک توش حلقه زده بود ...
تو هم سرنوشتت پاسوز زندگی من و پدرت شد ...
🔹دیدنش دلم رو بیشتر آتش🔥 زد ... به زور خندیدم ...
بیخیال بابا ... حالا هر کی بشنوه فکر میکنه چه خبره ... نمیدونی فردوسی چقدر بزرگه ... من که حسابی باهاش حال کردم ... اصلا فکر نمیکردم اینقدر ...🍃✨
پشت سر هم با ذوق و انرژی زیاد حرف میزدم ... شاید دل مادرم بعد از اون حرفهایی که پشت در شنیده بود ... کمی آرام بشه ...▫️
🍀حالتش که عوض شد ... ساکت شدم ... خودم به حدی سوخته بودم که حس حرف زدن نداشتم ... و شیطان هم امان نمیداد و ... داغ و آتش دلم رو بیشتر باد میزد ... آرزوهای بر باد رفتهام جلوی چشمم رژه می رفت ...🚶🚶🚶
دلم به حدی سوخت که بعد از آرام شدن ... فراموش کردم ... بگم ...
- خدایا ... بنده ات رو به خودت بخشیدم ...🍃✨
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
👇👇👇
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_صدوهجده
👈این داستان⇦《 گم گشته 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎مادر مدام برای جلسات دادگاه یا پیگیر سایر چیزها نبود ... من بودم و سعید ... سعید هم که حال و روز خوشی نداشت... ضربهای که سر ماجرای پدر خورده بود ... از یه خونه بزرگ با اون همه امکانات مختلف ... از مدرسه گرفته تا هر چیزی که اراده میکرد ... حالا اومده بود توی خونه مادربزرگ ... که با حیاطش ... یک سوم خونه قبلیمون نمیشد ...
🔹برای من که وسط ثروت ... به نداشتن و سخت زندگی کردن عادت کرده بودم ... عوض شدن شرایط به این صورت سخت نبود ... اما اون، فشار شدیدی رو تحمل میکرد ...
🔸من کلا با بیشتر وسایلم رفتم یه گوشه حال ... و اتاق رو دادم دستش ... اتاق برای هر دوی ما اندازه بود اما اون به در و دیوار گیر میکرد ... آرامش بیشتر اون ... فشار کمتری روی مادر وارد میکرد ... مادری که بیش از حد، تحت فشار بود ...💔
▫️توی حال دراز کشیده بودم که یهو با وحشت صدام کرد ...🗣
- مهران پاشو ... پاشو مهران مارم🐍 نیست ...
🔸گیج و خسته چشمهام رو باز کردم ...
بارت نیست؟ ... بار چیت نیست؟ ...
کری؟ ... میگم مار ... مارم گم شده ...
مثل فنر از جا پریدم ...😳
🔻یه بار دیگه بگو ... چیت گم شده؟ ...
به کر بودنت ... خنگی هم اضافه شد ... هفته پیش خریده بودمش ...
▫️سریع از جا بلند شدم ...
تو مار خریدی؟ ... مار واقعی؟ ...
آره بابا ... مار واقعی ...🐍
🔸آخه با کدوم عقلت همچین کاری کردی؟ ... نگفتی نیشت میزنه؟ ...
- بابا طرف گفت زهری نیست ... مارش آبیه ...🐍
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
⚫️سفارشهاي #شهادت_امام_حسن_عسکری(علیهالسلام)
1️⃣ أوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْوَرَعِ فِي دِينِكُمْ وَ الِاجْتِهَادِ لِلَّهِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ...
🔻 شما را وصيت ميکنم به: تقواي الهي را مراعات کنيد؛ مواظب دين خود باشيد؛ براي خدا کار و تلاش کنيد؛ سخن راست بگوييد...
2️⃣ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ إِلَى مَنِ ائْتَمَنَكُمْ مِنْ بَرٍّ أَوفَاجِرٍ...
🔻 امانت را به کسي که شما را امين کرده است، برگردانيد، چه نيکوکار باشد و چه فاجر...
3️⃣ وَ طُولِ السُّجُودِ...
🔻 سجدههاي طولاني کنيد...
4️⃣ وَ حُسْنِ الْجِوَارِ فَبِهَذَا جَاءَ مُحَمَّدٌ (ص)...
🔻 همسايهداران خوبي براي همسايگانتان باشيد که پيامبر به اين مبعوث شد...
5️⃣ صَلُّوا فِي عَشَائِرِهِمْ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ...
🔻 (درباره مخالفان و منکران ولايت اهل بيت شما را سفارش ميکنم که) در ميان آنان نماز بخوانيد؛ در تشييع جنازه آنان حاضر شويد؛ به عيادت بيمارانشان برويد و حقوقشان را ادا کنيد...
6️⃣ صَلُّوا فِی عَشَائِرِهِمْ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْکُمْ إِذَا وَرِعَ فِی دِینِهِ وَ صَدَقَ فِی حَدِیثِهِ وَ أَدَّى الْأَمَانَةَ وَ حَسَّنَ خُلُقَهُ مَعَ النَّاسِ قِیلَ هَذَا شِیعِیٌّ فَیَسُرُّنِی ذَلِکَ...
🔻 در ميان قبيله و عشيره هايشان نماز گزاريد، در تشييع جنازه هايشان حضور يابيد، از بيمارانشان عيادت نماييد و حقوقشان را بپردازيد؛زيرا هر يك از شما كه در دينش پارسا و در گفتارش راستگو باشد و امانت مردم را بپردازد و با آنان خوش اخلاقي نمايد، در اين صورت گويند: اين يك شيعه است من از شنيدن آن جمله شادمان مي شوم...
7️⃣ اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا زَیْناً وَ لَا تَکُونُوا شَیْناً جُرُّوا إِلَیْنَا کُلَّ مَوَدَّةٍ وَ ادْفَعُوا عَنَّا کُلَّ قَبِیحٍ فَإِنَّهُ مَا قِیلَ فِینَا مِنْ حُسْنٍ فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ مَا قِیلَ فِینَا مِنْ سُوءٍ فَمَا نَحْنُ کَذَلِکَ لَنَا حَقٌّ فِی کِتَابِ اللَّهِ وَ قَرَابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ تَطْهِیرٌ مِنَ اللَّهِ لَا یَدَّعِیهِ أَحَدٌ غَیْرُنَا إِلَّا کَذَّابٌ...
🔻 از خدا پروا نماييد و زينت و مايه سرافرازي ما باشيد نه مايه زشتي و سرافكندگي ، همه دوستي را به سوي ما بكشانيد و هر زشتي را از ما دور نماييد؛زيرا هر خوبي كه در حق ما گفته آيد ما شايستگي آن را داريم و هر بدي كه در باره ما بر زبان آيد ما چنان نيستم. ما را در كتاب خدا حقي است و با رسول خدا صلي الله عليه و آله خويشاوندي است و خداوند ما را پاك شمرده و هيچ كس غير از ما نمي تواند ادعاي چنين مقامي را نمايد مگر اينكه دروغ پرداز باشد...
8️⃣ أَکْثِرُوا ذِکْرَ اللَّهِ وَ ذِکْرَ الْمَوْتِ وَ تِلَاوَةَ الْقُرْآنِ وَ الصَّلَاةَ عَلَى النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) فَإِنَّ الصَّلَاةَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ عَشْرُ حَسَنَاتٍ...
🔻 بسيار ياد خدا و ياد مرگ نماييد و بسيار به تلاوت قرآن پردازيد و صلوات بر پيامبر صلي الله عليه و آله فرستيد؛زيرا صلوات بر رسول خدا صلي الله عليه و آله ده حسنه دارد...
9️⃣ احْفَظُوا مَا وَصَّیْتُکُمْ بِهِ وَ أَسْتَوْدِعُکُمُ اللَّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَیْکُمُ السَّلَام.
🔻 آنچه را به شما سفارش كردم در حفظ آن بكوشيد، شما را به خدا مي سپارم و به شما درود مي گويم.
📚 بحارالأنوار، ج 75، ص 372
....💔@yadeShohada313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥والسماء و الطارق
💥و ما ادراک ما الطارق
💥قرآن عزیز ۱۴۰۰ سال پیش از ستاره ای که صدای تپنده دارد خبر داده است
استفاده دم دستی که ما مسلمانان از قرآن میکنیم کجا و این حقایق علمی کجا
🔗 حاج نادر🏴 🇮🇷
https://eitaa.com/yadeShohada313
8.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیقرار آوردنت...
#حسین_یکتا
https://eitaa.com/yadeShohada313
8.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مهمونی شهدا معمولی نیست
شهدا واسه مهمونایی که دعوت میکنن
با خونشون #فرش_قرمز پهن کردن
- شبهای پرستاره ۱۴۰۲ | شب اول
#حسین_یکتا
https://eitaa.com/yadeShohada313