#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_صدوسیونه
👈این داستان⇦《 یا رسولالله 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎زمان پیامبر ... برای حضرت خبر میارن که فلان محل ... یه نفر مجلس عیش راه انداخته و ... پیامبر از بین جمع ... حضرت علی رو میفرسته ... علی جان برو ببین چه خبره❓ ...
🔹حضرت میره و برمیگرده ... و خطاب به پیامبر عرض میکنه ... یا رسولالله ... من هیچی ندیدم ...
🔸شخصی که خبر آورده بوده عصبانی میشه و میگه ... من خودم دیدم ... و صدای ساز و دهلشون تا فاصله زیادی میاومد ... چطور علی میگه چیزی ندیدم❓...
💠پیامبر میفرمایند ... چون زمانی که به اون کوچه رسید ... چشمهاش رو بست و از اونجا عبور کرد ... من بهش گفته بودم، ببین ... و اون چیزی ندید ...
💢مات و مبهوت بهم نگاه میکرد ... به زحمت، بغض و اشکم رو کنترل کردم ... قلب و روحم از درون درد میکرد ...
به اونهایی که شما رو فرستادن بگید ... مهران گفت ... منم چیزی ندیدم ...
🔻و بغض راه گلوم رو سد کرد ... حس وحشتناکی داشتم ... نمیدونستم باید چه کار کنم ... توی اون لحظات، تنها چیزی که توی ذهنم بود ... همین حکایت بود و بس ...🍀
🔹بهش نگاه نمیکردم ... ولی میتونستم حالاتش رو حس کنم ... گیج و سر درگم بود ... با فکر و انتظار دیگهای اومده بود ... اما حالا ...
درد بدی وجودم رو پر کرده بود ... حتی روحم درد میکرد... درد و حسی که برای هیچ کدوم قابل درک نبود ...
🍃✨به خدا التماس میکردم هر چه زودتر بره ... اما همین طور نشسته بود ... نمیدونم به چی فکر میکرد ... چی توی ذهنش میگذشت ... ولی دیگه قدرت کنترل این درد رو نداشتم ...
💢ناخودآگاه اشک از چشمم فرو ریخت ...
سریع خودم رو کنترل کردم ... اما دیر شده بود ... حالم دست خودم نبود ... نگاه متحیرش روی چهره من خشک شده بود...
🔹ما واسه وجب به وجب این خاک جون دادیم ... جوانهایی که جوانیشون رو واسه اسلام گذاشتن وسط ... اونها هم جوان بودن ... اونها هم شاد بودن ... شوخ بودن ... میخندیدن ... وصیت همهشون همین بود ... خون من و ...
⭕️با حالتی بهم نگاه میکرد ... که نمیفهمیدمش ... شاید هیچ کدوممون همدیگه رو ...
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
نویسنده:
#شهید_طاها_ایمانی
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
#رزق_ناب😍❤️
🕊ممنونم از محبت تون که بیادمون بودین ماهم به رسم معرفت صلواتی جهت حاجت دلشون هدیه کنیم....
:)
❤️ثواب تلاوت #قرآن برای جوان:
✍هرکس در جوانى قرآن بخواند و مومن هم باشد قرآن با گوشت و خونش بیامیزد و خداوند او را با فرشتگانى که نماینده و سفیر حق اند و فرشتگان نویسنده اعمال ، همدم و قرین سازد و در روز قیامت قرآن براى او حایل و مانع از آتش جهنم خواهد بود و در حق وى دعا کند و گوید: بارالها، هر کارگرى به اجرت کار خود رسید جز کارگر من ، (و تلاوت کننده من ) پس بزرگترین و گرامى ترین بخشش هاى خود را نصیب او گردان. بعد از این تقاضا، خداوند آن جوان قارى را دو جامه از جامه هاى بهشتى بپوشاند و تاج افتخار بر سر او نهد.
آن گاه به قرآن خطاب شود: آیا درباره این جوان تو را خشنود کردم ؟ قرآن در پاسخ : گوید پروردگارا! من بیش از این درباره این جوان آرزو داشتم . پس امان نامه اى به دست راستش و فرمان جاوید ماندن در بهشت را به دست چپش دهند و او را داخل بهشت کنند. بعد از آن به جوان تلاوت کننده قرآن گویند: اینک بخوان (یعنى قرآن را بخوان و با هر آیه اى که مى خوانى ) یک درجه بالا رو. آن جوان به عدد هر آیه اى که فرا گرفته و خوانده و به آن ها عمل نموده است درجات بهشت را بالا مى رود و تصرف مى کند.
💥پس به قرآن خطاب مى شود:
آیا آنچه را آرزو داشتى درباره این جوان قارى انجام دادیم . آیا تو را درباره وى خوشحال و سرافراز ساختیم. قرآن در جواب گوید: آرى ، اى پروردگار من !آنگاه حضرت فرمود: هرکس قرآن را بسیار تلاوت کند و با این که برایش سخت است آن را به ذهن خود سپارد دو بار این پاداش را به او مى دهد.
📚ثواب الاعمال صفحه۲۲۶
...💚@yadeShohada313
چقدر این متن زیبااااااست🌹👌
آیا خدا واقعاً با ما حرف میزند⁉️
آیا واقعاً میتوانیم صدای او را بشنویم⁉️
تا وقتی که راههای شنیدن صدای او را نفهمیم، هیچوقت باور نمیکنیم که میتوانیم صدای او را بشنویم❤️🍂
چطور میتوانیم بفهمیم که خداوند با ما صحبت میکند⁉️
خیلی وقتها خداوند برای وارد شدن به زندگی ما از آدمهای دیگر استفاده میکند. آدمهایی را سر راه زندگیمان میگذارد که نشانه ی خداوند هستند.
گاهی اوقات تنها راهی که خداوند میتواند به ما درسی بیاموزد این است که به شرایط زندگی ما اجازه دهد ما را به سمت چیزی که قرار است یاد بگیریم هدایت کند🍁
خیلی وقتها خداوند از صدای بسیار آرامی در درون ما استفاده میکند تا به ما بفهماند که راه را اشتباه رفتهایم. بعضیها به آن “صدای وجدان” میگویند. وقتی به موضوعی فکر میکنیم که سردرگممان کرده است، خیلی خوب است که مکث کنیم و به دقت به انتخابهایی که پیش رو داریم فکر کنیم🍂
گاهی هم یکدفعه راهی پیش رویتان باز میکند که فکرش را هم نمی کردید.🍁
وقتی خدا حرف میزند، شما سکوت کنید و گوش دهید. در روز یک زمان مشخصی را برای حرف زدن با خدا کنار بگذارید.
...💚@yadeShohada313
درشت بودن چه میوه ها و سبزیجاتی خوب نیست؟
🔅پیاز
🔅 موز
🔅هویج
🔅سیب زمینی
🔅فلفل دلمهای
زیرا نیترات بیشتری دارند و یکی از عوارض نیترات ایجاد اختلالات عصبی است
🍏https://eitaa.com/yadeShohada313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارهایی که موجب طول عمر زیاد زنان میشود😊👌
با انجام این کارها هیچ خانومی دچار مشکلات جسمی نمیشه
───• · · · ⌞♥️⌝ · · · •───
https://eitaa.com/yadeShohada313
27.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️پروژه غرب برای فرزند آوری
دیدن این ویدئو بر همه واجب است
پروژه ی سگ فرزندی تا انتها ببینیم و مطالبه گری کنیم !
https://eitaa.com/yadeShohada313
🔺️خلاصه زندگی و لذت زودگذر آن!
🔹️یکی از اهالی ترکیه در توییتر نوشته:
🔹️چند روز پیش صاحب خانه مرا بیرون انداخت چون تقاضای افزایش بیش از حد اجاره می کرد.
🔹️ چند روز بعد از بیرون راندنم ، زلزله آمد
🔹️حالا صاحب خونه ای که مرا بیرون کرد، من و ایشان توی یک چادر و در کنار هم در کنار آتش می نشینیم
🔹️این است کار دنیا و غفلت ما
همه چیز فانی است
🔹️زیاد خودمون رو اذیت نکنیم
برای هر آنچه از دست خواهیم داد
💐https://eitaa.com/yadeShohada313
*توسل به شهید*✨
*شهید محمد اسلامی نسب*🌹
تاریخ تولد: ۱۳۳۳
تاریخ شهادت: ۴ / ۱۰ / ۱۳۶۵
محل تولد: فارس،داراب/لايزنگان
محل شهادت: شلمچه
*🌹راوی← سالها از پایان جنگ گذشت. بدهکار بودم و مهلت برگشت پولم تمام شد🥀و طلبكار قرار بود فردا با حکم جلب به سراغم بیاید.🥀نمیدانستم چه کنم به هر دری زدم نشد.🥀هیچ راهی نداشتم. چشمم افتاد به عکس شهید اسلامی نسب که همیشه در اتاقم بود.💫اشک در چشمم حلقه زد. گفتم: آقای اسلامی نسب من بسیجی گردان شما بودم🌙 شما که تا میتوانستی به همه کمک میکردی.🍃یقین دارم که شما زنده هستی. خواهش میکنم کمکم کن🍂آن شب به محض اینکه خوابیدم شهید اسلامی نسب آمد به خوابم🌙با مهربانی قندی در دهانم گذاشت و گفت: نگران نباش، مشکلت حل می شود.💫 صبح روز بعد هر چه منتظر شدم طلبکار نیامد.‼️ از روی کنجکاوی خودم رفتم سراغش دیدم کنار خانه اش اعلامیه فوت وی را زده اند!‼️ چند روز بعد نزد پسر بزرگش رفتم و جریان را گفتم.🍁 گفت: بعد از چهلم بیا. بعد از چهلم رفتم.🍂 خواستم حرفی بزنم که پسرش بی مقدمه گفت: بخشیدم! گفتم: اما مبلغ زیاد است!‼️گفت: پدرم را در خواب دیدم گفت: من از حقم درباره شما گذشتم تو هم ببخش🌙بعد پدرم ادامه داد کسی شفاعت او را کرده که نمی توانم خواهشش را زمین بگذارم!»‼️شهید اسلامی نسب،همان بود که بعد از 3 ماه پیکرش سالم پیدا شد💫 در حالی که بوی گلاب میداد*🕊️🕋
*شهید محمد اسلامی نسب*
*شادی روحش صلوات*💙🌹https://eitaa.com/yadeShohada313