🔸سیّد همیشه #یازهرا(س) می گفت. البته عنایاتی هم نصیب ما می شد. مثلاً دو سه بار اتفاق افتاد که بی پول💰 شدیم. آنچنان توان مالی نداشتیم.
🔹یکبار می خواستم دانشگاه بروم اما #کرایه نداشتم. 5 تا یک تومانی بیشتر توی جیبم نبود❌توی جیب ایشان هم پول نبود. وقتی به اتاق دیگر رفتم دیدم اسکناسهای هزاری💶 زیر طاقچه مان است.
🔸تعجب کردم، گفتم: #آقا ما که یک 5 تومانی هم نداشتیم این هزاریها از کجا آمد. گفت: این لطف آقا #امام_زمان (عج) است. تا من زنده هستم به کسی نگو🚫
نقل از: همسرشهید
#شهید #سیدمجتبی_علمدار
🌷@yadeshohada313
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
📚کتاب زیبای 3دقیقه در قیامت رسید.. قیمت کتاب 10 تومن ✅ارسال با پست به سراسر کشور 09122519350
سلام کتاب #سه_دقیقه_تاقیامت در رابطه با تحربه نزدیک به مرگ یک جانباز مدافع حرم می باشد✨
ازین پس صوت های این کتاب را با شرح استاد امینی خواه در کانال قرار خواهد گرفت . خیلی ها ازین صوت تاثیرات مثبتی در زندگی خود دیده اند..
این کتاب دراین وانفسای گرفتاری های دنیایی بنظرم تاثیرگزار بر روی سبک زندگی همه مان است.
ان شاءالله که مفید واقع شود👇👇
سه دقيقه در قيامت 05.mp3
16.55M
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
🔊 جلسه پنجم
📅98/09/08
#مشهد
🔔 @yadeshohada313
🔴 انصافاً مردم ایران دوباره میخوان به اینا رای بدن؟!!!
#انتخابات_98
نه دیگه فیقط #نیروهای_انقلابی ان شالله😁✌
@yadeShohada313
🕊حاج قاسم دارد شما را از آن بالا تماشا میکند...
مراقب باشید در این ثانیههای سرنوشت ساز شرمنده خون او نشوید!💔✨
✍️ میثم مطیعی
@yadeshohada313
1_73799195.mp3
7.24M
سلام دوستان بیان مهم حاج آقافرحزاد در برنامه سمتخدا درمورد اثرعجیب #دعایمشلول که 250اسم اعظم 🕋 درونش است.
قرار ما فقط قرائت این دعا به نیت تشکیل یک مجلس⚖ انقلابی ومؤمن تا روز انتخابات.
شرط این دعا با وضو بودن است.
📜 متن دعا در کلیات مفاتیح موجود هست.
تعداد انتخابی خود را به ای دی
@Ya_zahraali_69
🌹یاعلی
5.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
◽️مقام معظّم رهبری؛
به کسانی رأی دهید، که کشور را نمیفروشند!
این جمله یعنی؛ هوشیار باشید!
در بین کاندیداها، خائن و وطنفروش هست!
💢 چـــرا؟
مگر اینها از مجرای گزینش شورای نگهبان رد نشدهاند؟
#انتخابات
#سیاسی
@yadeShohada313
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
#رمان_پسرک_فلافل_فروش🌸🍃 #قسمت_بیستودوم 💕 #مشقات💕 در حكايات تاريخي بارها خوانده ام كه زندگي در
#رمان_پسرک_فلافل_فروش 🌸🍃
#قسمت_بیستوسوم
💞 #ساکن_نــجف💞
مي گفت: آدمي كه ساكن نجف شده نمي تواند جاي ديگري برود. شما نمي دانيد زندگي در كنار مولا چه لذتي دارد.
هادي آنچنان از زندگي در نجف مي گفت كه ما فكر مي كرديم در بهترين هتل ها 🏩اقامت دارد!
اما لذتي كه به آن اشاره مي كرد چيز ديگري بود. هادي آن چنان غرق در معنويات📿 نجف شده بود كه نمي توانست چند روز زندگي در تهران را تحمل كند.
در مدتي كه تهران بود در مسجد و پايگاه بسيج حضور مي يافت. هنگام حضور در تهران احساس راحتي نميكرد!
يك بار پرسيدم از چيزي ناراحتي!؟ چرا اينقدر گرفته اي؟
گفت: خيلي از وضعيت حجاب خانم ها توي تهران ناراحتم. وقتي آدم توي كوچه راه ميره، نمي تونه سرش رو بالا بگيره.
بعد گفت: يه نگاه حرام❌ آدم رو خيلي عقب مي اندازه. اما در نجف اين مسائل نيست. شرايط براي زندگي معنوي خيلي مهياست.
هادي را كه مي ديدم، ياد بسيجي هاي دوران جنگ مي افتادم. آنها هم وقتي از جبهه بر مي گشتند، علاقه اي به ماندن در شهر نداشتند. مي خواستند دوباره به جبهه برگردند.
البته تفاوت حجاب زنان آن موقع با حالا قابل گفتن نيست!
خوب به ياد دارم از زماني که هادي در نجف ساکن شد، به اعمال و رفتارش خيلي دقت مي كرد.
شروع كرده بود برخي رياضت هاي شرعي را انجام مي داد. مراقب بود كه كارهاي مكروه نيز انجام ندهد.
وقتي در نجف ساکن بود، بيشتر شب هاي جمعه با ما تماس مي گرفت. اما در ماه هاي آخر خيلي تماسش را کم کرد. عقيده ي من اين است که ايشان مي خواست خود را از تعلقات دنيا جدا کند.
شماره تلفن همراه 📱خود را هم عوض کرد. مي خواست دلبستگي به دنيا نداشته باشد.
مي گفت شماره را عوض کردم که رفقا تماس نگيرند. مي خواهم از حال و هواي اينجا خارج نشوم.
خواهرش مي گفت: هادي براي اينكه ما ناراحت نشويم هيچ وقت نمي گفت در نجف سختي کشيده، هميشه طوري براي ما از اوضاعش تعريف مي کرد که انگار هيچ مشکلي ندارد.
فقط از لذت حضور در نجف و معنويات آنجا مي گفت. آرزو مي كرد كه روزي همه با هم به نجف برويم.
يک بار در خانه از ما پرسيد: چطور بايد ماکاروني🍝 درست کنم؟ ما هم يادش داديم.
طوري به ما نشان داد که آنجا خيلي راحت است، فقط مانده كه براي دوستان طلبه اش ماكاروني درست كند.
شرايطش را به گونه اي توضيح مي داد که خيال ما راحت باشد.
هميشه اوضاع درس خواندن و طلبگي اش را در نجف آرام توصيف مي کرد.
وقتي به تهران مي آمد، آن قدر دلش براي نجف تنگ مي شد و براي بازگشت لحظه شماري مي کرد كه تعجب مي كرديم. فکر هم نمي کرديم آنجا شرايط سختي داشته باشد.
هادي آن قدر زندگي در نجف را دوست داشت كه مي گفت: بياييد همه برويم آنجا زندگي کنيم. آنجا به آدم آرامش واقعي مي دهد. مي گفت قلب❤️ آدم در نجف يک جور ديگر مي شود.
بعضي وقت ها زنگ مي زد مي گفت حرم هستم، گوشي را نگه مي داشت تا به حضرت علي (علیه اسلام) سلام بدهيم.
او طوري با ما حرف مي زد که دلواپسي هاي ما برطرف و خيالمان آسوده مي شد.
اصلاً فکر نمي کرديم شرايط هادي به گونه اي باشد كه سختي بكشد.
فکر مي کردم هادي چند سال ديگر مي آيد ايران و ما با يک طلبه با لباس روحانيت مواجه مي شويم، با همان محاسن و لبخند هميشگي اش.
#ادامــه_دارد.....
✍️نویسنده:
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
✨به نیابت از بی بی دوعالم حضرت زهرا سلام الله علیها برای ظهور امام زمان عج صلوات بفرستیم🌹