#محمد_قائد_رحمتی
اواخر #بهار سال ۱۳۶۶ بود و مادر منطقه #کردستان در اردوگاه #لشکر به سر می بردیم، بچه ها به علت خستگی زیاد، بعد از نماز و شام فورا برای خواب به چادرها می رفتند. در این میان رفتار و حرکات #شهید_محمد_قائد_رحمتی عبرت آموز بود، چرا که تا نیمه های شب به #تلاوت آیات سبز #خدا مشغول بود و پس از #نماز_شب، بچه ها را برای نماز صبح بیدار می کرد. آری آن عارف بیداردل از گلهای گردان حمزه سیدالشهدا از لشکر ۷ ولیعصر (عج) بود که در «نصر-۴» به خدا رسید.
@yadshohada
#محمد_قائد_رحمتی
چند ساعت قبل از #عملیات_نصر۴ بود، همه بچه ها سوار تویوتا شده بودند، در میان چهره های بچه ها شور و شوق عجیبی موج می زد، همه شاد بودند، در همین لحظات متوجه او شدم، ناگهان بدنش لرزید - و به عادت همیشه - مشغول #ذکر گفتن شد.
انگار از همه کس و همه چیز جز #خدا بریده بود، صدایش حزنی عجیب داشت. میان بچه ها به او شك برده بودم که رفتنی باشد، حدسم درست بود، چند ساعت بعد #محمد_قائد_رحمتی، جوان مظلوم و مؤمن #گردان_حمزه از لشکر ۷ ولی عصر(عج)، به خدا رسید.
💠 @yadshohada
☫﷽☫
وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ﴿۱۶۹﴾
(ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.
💠میخوام بهتون یه کانال معرفی کنم در باره شهدای اندیمشکی، این کانال پر از دلنوشته های ناب از رزمنده ها در فراق یاران ، خاطرات و معرفی شهدا
👈شما رو دعوتیدبه این محفل شهدایی
🔹 https://t.me/yadshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب: خاطرههای شهدا باید باز زبان هنر زنده نگه داشته شود
🔹من یک خطابی بکنم به کسانی که اهل هنراند؛ خاطرههای شهدا را با زبان هنر بایستی نگه دارند. البته کارهای خوبی در این سالهای آخر اتفاق افتاده است. خوب است این کتابها و بعضی از فیلمها، بعضی از کارهای هنری که انجام گرفته با ارزش است باید سپاسگزاری کنیم اما نسبت به آنچه که باید اتفاق بیفتد کم است.
🔹ما تعداد شهدایمان زیادند هر کدام از اینها یک دنیایی هستند، هر کدام از اینها موضوع یک کار هنری با ارزشاند. دربارهٔ اینها میشود فیلم ساخت؛ کتاب نوشت؛ نقاشی کرد.
🔹شما همسران شهید، پدر شهید، مادر شهید، اگر مراجعه کردند و خواستند که شما مصاحبه کنید امتناع نکنید.
1402/4/4
💠 https://t.me/yadshohada
💠بیاد فرمانده ای خوش اخلاق،
محبوب و متواضع
🔹بهارسال ۱۳۶۳ بعدازعملیات خیبر،
باچند نفرازدوستانم، ازدزفول با
مینی بوس کرایه ای ،بطرف پادگان کرخه حرکت کردیم.
سه راه پادگان ،پیاده شدیم ،
درحال پیاده روی تاپادگان،باهم حرف میزدیم که به دژبانی رسیدیم ،
هنوز چندقدمی ازدژبانی به داخل پادگان نیامده بودیم، که ازدور، متوجه شدیم ماشین جیپی ،کنار جدول جلو ستادلشکر، پارک شد ویکنفرازآن بیرون آمدوکنارماشین ایستاد.⁉️
👈من به بچه ها گفتم:
به نظرتون ،ایشون آقای صالحی نیستند؟؟!!
یکی ازبچه هاگفت :
مثل اینکه راست میگی!!
ولی اینطور که می بینیمش، فکرکنم ،منتظر کسی مونده!!؟؟
🔹همینطورکه قدمهایمان رابرمیداشتیم، گفتم:
باتوجه به روحیه واخلاق مش حمید،
به نظرم ،منتظر مانده تا مابرسیم،
باهامون احوالپرسی کنه!؟
👈زنده یادمسعودآژنگ به شوخی گفت: من دوست ندارم ،کسی بغلم کنه و سروصورتم راخیس کنه.!!؟
من میخوام ازخیابون بغل برم !!
👈 دستش راکشیدم و گفتم:
زشته !! فرمانده گردانه ،
به احترام ما ،منتظر ایستاده !!!
بچه های دیگه هم بامن موافق بودند، گفتم: دیگه یواش .....
صدامون را می فهمه،،،،،🤫
🔹کم کم ،نزدیکش شدیم ،سلام کردیم. بعد،ایشان، تک تک ما چهارنفر را درآغوش گرفت واحوالپرسی گرمی باما کرد.
روحش شاد ویادش گرامی باد 🌹
شهیدعبدالحمید صالح نژاد(صالحی)
فرمانده گردان حمزه درشب عملیات والفجر٨ ، لباس غواصی به تن کرد، وفرمانده غواصان شد. ودراین عملیات به جمع دوستان شهیدش پیوست. مزارشریفش درگلزارشهیدآباددزفول روبروی حسینیه درکنارمزاربرادرشهیدش می باشد.
✍مسعودامیدیفر
🔸 https://t.me/yadshohada
#شهید_منصور_بصیری_فر
💠شوق شهادت
هيچوقت گريههاي نيمه شب منصور و صدای مناجاتش را فراموش نميكنم.
نيمه های شب، چنان با سوز و گداز،
دعا ميخواند و از خدا «شهادت» را می طلبيد كه من شرمنده می شدم و به حال او غبطه می خوردم.
👈چند روز قبل از عمليات والفجر ٨، حدود ساعت ۱۰ شب بود كه به سنگر منصور رفتم ولی بچه ها گفتند، بيرون رفته است .
بعد از مدتی كه به دنبال او گشتم،
ناگهان صدای گريهای شنيدم.
به طرف صدا رفتم که ديدم، او در ميان نخلها نشسته و گريه می كند.
پرسيدم: «چه شده؟»
كمي با او شوخی كردم تا شايد غمهايش رافراموش كندولی اوهمچنان می گریست گفتم:
بگو چه شده؟ كسی از بچهها آسيب ديده، اتفاقي افتاده؟!»
در حالی كه قطرات اشك صورتش را خيس كرده بود گفت:
👈«دلم می خواهد شهيد شوم،
اما در فكر مادرم هستم چون از خانواده آنها چند نفر شهيد شدهاند و میترسم ديگر طاقت شهادت مرا نداشته باشد.
ولی به خدا قسم، آن قدر دوست دارم شهيد بشوم كه حد ندارد.»
👈در حالی که خود را در برابر او كوچك می ديدم ، ادامه داد: «ولی در هر صورت در اين عمليات من شهيد ميشوم و خدا هم به مادرم طاقت خواهد داد.»
او را بلند كردم و در حاليكه به طرف سنگر می رفتیم به او دلداری می دادم.
👈آن شب حالت او خيلی عجيب بود.
يقين كردم كه شهیدمی شود.»
از همه بچههای گردان، نوشتهای به يادگار در دفترچه مخصوصم داشتم،
👈 بجز از «منصور» ⁉️
چند ساعت قبل از عمليات «والفجر ٨»
سراغش رفتم و گفتم :
برایم دراين دفترچه، يك يادگاری بنويس!
👈گفت: «من لايق نيستيم كه چيزي بنويسيم.»
ولي با اصرار فراوان، دفترچه و خودكار را گرفت و رفت در گوشهای مشغول نوشتن شد،
وقتي برگشت، ديگر فرصتی برای خواندن يادگاری او نبود، چون فرمان حمله صادر شده بود.
بعدها كه دفترچهام را مرور می كردم، ديدم نوشته است:
👈الهي لا تكلني الي نفسي طرفه
عين ابداً
(خدايا مرا به اندازه يك چشم بر هم
زدن به خويش وامگذار)
الاحقر منصور بصيري فر
به اميد شهادت، ديدار ما در وادي عشق،
ما را شفاعت كنيد، ما را حلال كنيد.
✍: شهید محمدرضا خواجه زاده
ویرایش بااندکی تغییر:
مسعودامیدیفر
🔹https://t.me/yadshohada
💠اولین روزهای پس از فتح خرمشهر پیکر ۲۵ تن از شهدای عملیات آزادسازی خرمشهر را به شیرازآورده بودند.
پس از اینکه جمعیت حزب الله،
بر اجساد مطهر این شهیدان نماز خواندند علمای شهر،مسئولیت تلقین شهدا را بر عهده گرفتند.
👈 هنگامیکه به درون قبر یکی از این عزیزان رفتم و شروع به خواندن تلقین نمودم با صحنه ای بس عجیب و تکان دهنده مواجه شدم،
👈تا جائیکه تلقین را نیمه کاره رها کردم و از قبر بیرون آمدم،
🔹ماجرا از این قرار بود که هنگام قرائت نام مبارک ائمه (ع) در تلقین،
به محض اینکه به نام مبارک حضرت صاحب الزمان (عج) رسیدم، دیدم که شهید انگار زنده است،
👈چشمانش باز شد و لبخندی زد.⁉️
راوی: آیت الله حائری شیرازی
منبع:
کتاب حدیث عشق
تحقیق وتهیه مطلب:
مسعودامیدیفر
🔻https://t.me/yadshohada
💠تابستان سال ۱۳۶۵، گردان پیروز و
خط شکن مالک اشتر، درمأموریت پدافندی شهر فاو بود.
دراین مأموریت، دوست و همرزم بسیار
با اخلاص و شجاع،
شهید_غلامرضا_غفاری_پور هم بودند،
ایشان بسیم چی و مسئول مخابرات گروهان مسلم بودند.
🔻 در خط پدافندی، بغیرازارتباط بی سیم، ارتباط باسیم هم داشتیم،
🌴یادش بخیر...
این شهید عزیز ، هر روز، چندین بار در تردد بود ومسیر خط تلفن رابازدید میکرد تا سیم تلفن، قطع نباشد.
🔹یکروز دشمن، آتش زیادی ریخته بود وبخاطرهمین ،چندین جای خطوط تلفن صحرایی قطع شده بود،
هم ارتباط گروهان هم گردان ....
شهید غفاری پور خیلی پسر آرام و خوش اخلاقی بود. ایشان بلافاصله آماده شدکه برای وصل خطوط ازسنگربیرون رود،
یکی ازبچه ها بهش گفت:
🙏 غلامرضا مواظب خودت باش !!
لبخندی زد و گفت :
"هر وقت روزم برسه،
چه رو خاکریز برم چه داخل سنگرباشم ترکش میاد،
هرچی خدا بخواد...."
🌹این را گفت و رفت، و چند لحظه بعد...
خمپاره ای وسط جاده فرود آمد و ترکشی به قلب غلامرضا خورد و ایشان با همان لبخندهمیشگی،
به جمع دوستان شهیدش پیوست .
روحش شاد، یادش گرامی باد
✍محمدرضامحمدی زاده
🔻https://t.me/yadshohada
15.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 این فیلم که توسط ارتش بعث عراق گرفته شده همان کانالی است
که گردان قائم عج(حمزه سیدالشهدا فعلی) از لشکر ۷ ولیعصر عج در شب یازدهم اسفند ۱۳۶۲ در محور طلاییه عملیات کردند.
🔻آنچه در آن شب بر این گردان گذشت بسیار مظلومانه تر از کانال معروف کمیل بود اما افسوس که مظلومیت این عزیزان مثل اکثریت حماسه های شهدای خوزستان به علت ضعف رسانه ای در استان ، آنچنان که شایسته باشد معرفی و رسانه ای نشد.
پیکر مطهر این شهدای مظلوم و والامقام بعد از حدود ۱۲ سال تفحص گردید و در گلزار شهدای اندیمشک آرمیدند.
یادشان گرامی باد.
🌹🏴🌹🏴🌹🏴
🔴 https://t.me/yadshohada