📜وصیتنامه شهید🕊محمدجعفر سعیدی
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺
بسم الله الرحمن الرحیم
ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیا عند ربهم یرزقون
آنان که در راه خدا و بر علیه دشمنان خدا مبارزه میکنند و کشته میشوند مپندارید که مرده اند ، بلکه زنده اند و پیش خدا روزی می خورند .
سلام بر حسین (ع) ، پرچمدار نهضت عاشورا و سلام بر مهدی (عج) منجی عالم بشریت و سلام بر رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی امام خمینی و سلام بر شهدای گلگون کفن اسلام .
خداوندا ! تو را شکر می گویم که دستم را گرفتی و از ظلمت بسوی نور هدایت کردی ،
خداوندا! مرا ببخش از گناهانی که در طول عمر کم بر اثر پیروی از هواهای نفسانیم انجام دادهام ، اگر چه میدانم بخشش و کرم تو بیش از گناهانم است .
خدایا در قرآن و روایات خوانده بودم که تو مشتری جان و خون کسانی هستی که از مال و فرزند و لذتهای دنیوی میگذرند و به سوی تو میآیند و من امروز خود را در صف آنها قرار دادهام تا اگر قابل باشم خریدارم باشی .
آمین یارب العالمین
برادران و خواهران و امت شهید پرور ایران امروز روز یاری اسلام است و روز لبیک گفتن به هل من ناصراً ینصرنی امام حسین (ع) است ، امیدوارم که این راهی که پیش گرفته اید به رهبری امام امت تا انقلاب حضرت مهدی (عج) ادامه دهید . ان شاءالله .
و اما سخنی هم با پدر و مادرم ، پدر و مادر عزیزم زحمات شما را تا قیامت فراموش نمیکنیم و از اینکه هنگام اعزام ، نتوانستیم بیایم با شما خداحافظی کنم از شما پوزش میخواهم و امیدوارم که مرا ببخشید و اگر خداوند شهادت🕊 را نصیبم کرد ناراحتی نکنید و خدا را شکر کنید که فرزندی را تقدیم اسلام کرده اید و اما همسرم میدانم که با خبر شهادتم نگران و ناراحت میشوی ، اما بیاد بیاور روزهای که در مورد واقعه کربلا صحبت میکردیم و از اهل بیت امام حسین علیه السلام میگفتیم بخصوص از حضرت زینب (س) و از شما میخواهم صبور باشید و خدا را شکر بگوئید و اگر توانستی خودت از فرزندان نگهداری کن و آنها را خوب تربیت کن و بگو تا راهم را ادامه دهند و از اسلام و ولایت فقیه پیروی نمایند.
و از برادرانم میخواهم که مرا ببخشند و از خدا برایم طلب آمرزش کنند و هیچ ناراحت و نگران نباشید و خدا را شکر کنید و اگر برادرم نوشاد آمد ایران از او هم برایم طلب بخشش کنید .
از دوستان و آشنایان طلب بخشش دارم ، در ضمن مرا در گلستان شهدا گناوه دفن کنید .
والسلام
محمد جعفر سعیدی
مورخه : ۱۳۶۵/۰۹/۳۰
☘🌺☘🌺☘🌺☘
@yadvare_shohada
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم...
ان شاءالله شهدا شفیعمان باشند در روز حساب
هدایت شده از دوستے با شهــــــدا🇵🇸
امام خامنه ای❤️:
زنده نگهداشتن یاد شهدا🕊
کمتـــــر از شهـــــادت🕊 نیست
🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀
@yadvare_shohada
بسم رب الشهداء و الصدیقین
☘🌺☘🌺☘🌺☘
شهید🕊 سرلشگر حسن آبشناسان روز نهم اردیبهشت سال ۱۳۱۵ در محله امامزاده یحیی در جنوب تهران در یک خانواده مذهبی متولد شد.
پدر و مادر او افراد متدین و معتقد به موازین شرع مقدس اسلام بودند.
اعتقاد مادر به ائمه معصومین (ع) چنان زیاد بود که به میمنت سالگرد میلاد امام حسن مجتبی (ع) نام اولین فرزند خود را «حسن» نهاد.
مادر حسن درباره رفتار و اخلاق اسلامی فرزندش چنین گفته است:
«پسرم خیلی خوب و مهربان و با خدا بود.
به یاد دارم از بچگی علاقه شدید به اسلام و اجرای دستورات الهی داشت...
نماز می خواند و روزه می گرفت و به دیگران کمک می کرد.
همیشه قرآن می خواند...
از بچگی پرچمدار اسلام بود...
هرکجا روضه خوانی بود...
سینه زنی بود....
اول حسن بود...
همیشه به او می گفتم مادرجان، پرچمداری خطرناک است...
ولی او می گفت:
مادر خدا نگهدار من است
شهید 🕊 حسن آبشناسان، پس از فارغ التحصیلی، از همان ابتدا در شهرستانهای دورافتاده به خدمت مشغول شد و به رغم همه مشكلات و نابسامانیها، با جدیت و پشت كار فراوان كار می كرد، به طوری كه توانست در پناه پرهیزگاری و با توكل به خداوند منان و تاسی از مولای متقیان علی علیه السلام خود را از پلیدیها و پلشتیهای جامعه زمان حكومت پهلوی به دور نگهدارد و به مصداق بنده های مومن هیچگاه از یاد خداوند و توكل به ذات مقدسش غافل نشود.
این شهید بزرگوار پس از آنكه در سال ۱۳۵۰ به استان فارس منتقل شد، حدود ۱۰ سال را در شیراز گذراند و توانست در این مدت، دوره تكمیلی چتربازی و تكاور كوهستان را در داخل كشور و اسكاتلند بگذراند و به زبان انگلیسی مسلط شود، در همان سال ها بود كه به همراه تیم تكاوران كوهستان ارتش ایران، به مسابقاتی كه در اسكاتلند برگزار می شد، اعزام شد، به طوری كه تیم اعزامی ایران با رهبری وی موفق شد بالاتر از دیگر كشورها از جمله عراق به رتبه نخست دست یابد.
☘🌺☘🌺☘🌺☘
@yadvare_shohada
شهید 🕊 حسن آبشناسان پس از پيروزي انقلاب اسلامی با توجه به زمينه عالی اسلامي جنگ های چريكی را به برادران بسيجب و سپاهی ارتشيان همرزم خود آموزش داده كه در كردستان قبل از جنگ تحميلی و در تمام منطقه عملياتی بعد از جنگ بسياری از شاگردان با اخلاص ايشان با ايثارگری های بسيار زياد خود افتخار آفريده و به دشمن كافر بعثی فهماندند كه در اين مملكت جای تاخت و تاز آنها نيست .
وي از اولين روزهای جنگ تحميلی به منطقه جنوب اعزام شد و موفقيتهای بسياری در جنگهای نامنظم كسب و اولين اسرای عراقی را به اسارت گرفت چندی بعد در عملياتی از ناحيه كتف مجروح شد ولی برای مداوا در بهداری توقف نكرد و از آن به بعد اهالی دشت عباس به او لقب شهيد صحرا را دادند ايشان به علت همين فداكاری و زحمتها به فرماندهی قرارگاه حمزه سيدالشهداء منصوب گرديد و با اتحاد صميمانه ارتش و سپاه به پيروزيهای چشم گيری نايل شد كه پيام تاريخی امام برای رزمندگان قرارگاه را در پی داشت آخرين سمت آن شهيد بزرگوار فرماندهی لشگر بيست و سه نيروی مخصوص بود كه قريب به چهار ماه طول كشيد.
ایشان در منطقه عملياتی شمال غرب كشور در حاليكه يكی از گردانهای عمل كننده را هدايت می كرد با اصابت تركش توپ ، زخمی و ساعت ۱۱ روز ۸مهرماه ۶۴ در منطقه سرسول به فيض شهادت نائل و به لقاءا… پيوست.
☘🌺☘🌺☘🌺☘
@yadvare_shohada
🍃برگی از خاطرات شهید🍃
☘🌺☘🌺☘🌺☘
شهید🕊 آبشناسان برای مسائل اعتقادی و نماز ، اهمیت زیادی قائل بود و در سختترین شرایط نماز اول وقت و جماعت را فراموش نمی كردند.
امیر سرتیپ كیانی درباره آن شهید سرافراز ارتش اسلام می گوید:
«در عملیات قادر ، ایشان به دیدگاه تاكتیكی آمد (جایی كه با دشمن فاصله كمی دارد) آن شهید بلافاصله دستور داد تا چادری برای نماز برپا كنند تا نماز به جماعت برگزار شود
در آن موقع گلوله های دشمن بر سر ما می بارید و تعدادی از پرسنل از شركت در نماز جماعت اضطراب داشتند.
شهید آبشناسان متوجه موضوع شد و گفت عملیات ما و جنگ ما برای نماز است، به دنبال فرمایش آن بزرگوار، همه در نماز جماعت شركت كردیم و نماز عاشقانه ای اقامه شد».
☘🌺☘🌺☘🌺☘
وقتی قرارگاه كمیل تشكیل شد، شهید🕊 حسن آبشناسان در كنار امیرسپهبد شهید🕊علی صیاد شیرازی به آنجا رفت و در آن زمان هنوز با گروه موتورسوارها كار می كرد و معمولاً برای شناسایی با آنها به قلب دشمن می زد.
امیر سرتیپ عبدالمجید جمشیدی از آن روزهای آبشناسان نقل می كند و می گوید:
«محل استقرار ما جزیره مجنون بود، یك شب من متوجه شدم كه شهید🕊 آبشناسان در سنگر نیست، نگران او شدم و خواستم سر و گوشی آب دهم، آهسته از سنگر بیرون آمدم، شبحی را از دور دیدم، خود را به او رساندم و متوجه شدم آبشناسان در دل آن صحرا رو به قبله نشسته و اشك ریزان از خدا طلب شهادت🕊 میكند.
یاد آن فرمایش شهید🕊 مطهری افتادم كه می گفت:
كسی كه عاشق شد، خود را رها می كند،.
در یك لحظه دیدم كه شهید🕊 آبشناسان خود را رها كرده و می رود كه به خدا بپیوندد».
☘🌺☘🌺☘🌺☘
@yadvare_shohada
🍃برگی از خاطرات شهید🍃
☘🌺☘🌺☘🌺☘
از سپاه دعوتش کردند تا به مربی های رزمی آموزش بدهد.
پیراهن آبی و شلوار پارچه ای معمولی می پوشید.
در روزهای اول دیده بود نقشه ها و ماکتهای عالی همینطوری ریخته روی هم،
زیر دست و پا همه را جمع کرده بود و چسبانده بود به دیوار
حتی آنجا را جارو کرده بود.
بچه های سپاه می گفتند: آنروزها فکر می کردیم خدمتکار جدید است
حتی جلسه های اول حسابی اذیتش می کردیم
تازه وقتی مراسمی بود و شهید آبشناسان لباس تکاوریش را پوشیده بود
تازه آنموقع فهمیدیم، پیرمرد ساکتی که کلاس را جارو می زد ، استاد همه تکاورهاست
🌺☘🌺☘🌺☘🌺
شهید🕊 آبشناسان که از جبهه برمی گشت برایش درد دل می کردم.
گفتم:
غریبه ها که هیچ،تو که نیستی آشناها هم سراغی از ما نمی گیرند،یکی شان زنگ به ما نمی زند که زنده ایم یا مرده.
گفت:
توقعی از مردم نداشته باش
اگر کمک می خواهی،از خدا بخواه نه از آدمها....
☘🌺☘🌺☘🌺☘
@yadvare_shohada