eitaa logo
ستاد یادواره شهدای مشکین دشت
586 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
2هزار ویدیو
45 فایل
کانال ستاد یادواره شهدای مشکین دشت به‌منظور ترویج فرهنگ ایثار ،شهادت و بزرگداشت اقدامات ارزنده ۱۰۵ شهید گرانقدر و ۸ شهید گمنام شهر مشکین دشت تاسیس شده است. ادمین کانال: @L_a_110 لینک کانال: @yadvare_shohada_meshkindasht
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🌹🥀🌴🥀🌹🕊 🌹 بسم رب الشهداء والصدیقین 🌹 🌹دیدار با خانواده معظم شهدای سادات به مناسبت عید سعید غدیرخم🌹 ✍به گزارش روابط عمومی ستاد یادواره شهدای شهر مشکین دشت: جمعی از خادمین الشهدا ستاد یادواره شهدا شهر مشکین دشت به همراه فرمانده محترم حوزه بسیج ۳۲۱ شهید باهنر مشکین دشت با رعایت تمامی پروتکل های بهداشتی حضور در منزل خانواده معظم شهدای( سادات) ضمن عرض تبریک عید سعید غدیر خم و ادای احترام به مقام شامخ شهدا و پاسداشت نام و یاد آن ها، با اهدای لوح تندیس منقش به نام زیبای امیر المومنین (ع) از صبر و فداکاری خانواده های معزز شهدای سادات تجلیل گردید. 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🌷 🕊 🌹 🕊 🕊🌹🥀🌴🥀🌹 ╔═.🍃🕊.═══♥️══╗ @yadvare_shohada_mishkindasht ╚═♥️════.🍃🕊.═╝ 🕊🌹🥀🌴🥀🌹‌‌🌺
🕊🌹🥀🌴🥀🌹🕊 🌹 بسم رب الشهداء والصدیقین 🌹 🌹دیدار با خانواده معظم شهدای سادات به مناسبت عید سعید غدیرخم🌹 ✍به گزارش روابط عمومی ستاد یادواره شهدای شهر مشکین دشت: جمعی از خادمین الشهدا ستاد یادواره شهدا شهر مشکین دشت به همراه فرمانده محترم حوزه بسیج ۳۲۱ شهید باهنر مشکین دشت با رعایت تمامی پروتکل های بهداشتی حضور در منزل خانواده معظم شهدای( سادات) ضمن عرض تبریک عید سعید غدیر خم و ادای احترام به مقام شامخ شهدا و پاسداشت نام و یاد آن ها، با اهدای لوح تندیس منقش به نام زیبای امیر المومنین (ع) از صبر و فداکاری خانواده های معزز شهدای سادات تجلیل گردید. 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🌷 🕊 🌹 🕊 🕊🌹🥀🌴🥀🌹 ╔═.🍃🕊.═══♥️══╗ @yadvare_shohada_mishkindasht ╚═♥️════.🍃🕊.═╝ 🕊🌹🥀🌴🥀🌹‌‌🌺
بسم رب شهدا و الصدیقین
🌹🌹🌹🌹🕊🕊 ✍عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است‌ ✍رویت سپید باد، “شهادت” مبارکت! از ما ببر به شهیدان سلام ما ╔═.🍃🕊.═══♥️══╗ @yadvare_shohada_mishkindasht ╚═♥️════.🍃🕊.═╝
🍀 🍀 امروز برابر است با 🗓 8 مرداد 1400ه.ش 🗓 19 ذی الحجه 1442ه.ق 🗓 30 جولای 2021 میلادی 🌸 ذڪر روز 🌸 خدایا درود فرست بر محمد و خاندان محمد 🔸صفحه ۱۵۱ 🔸جزء ۸ جهت سلامتی و وهدیه به روح و ╔═.🍃🕊.═══♥️══╗ @yadvare_shohada_mishkindasht ╚═♥️════.🍃🕊.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
التماس دعا بر خلاف همه اشخاص که موقع نماز و دعا، اگر می‌گفتی: «التماس دعا» جواب می‌شنیدی: «محتاجیم به دعا» به بعضی از بچه‌های حاضر جواب که می‌گفتی جواب‌های دیگری می‌گفتند. یکبار به یکی گفتم: «فلانی ما را هم دعا بفرما» فورا گفت: «شرمنده سرم شلوغه. ولی باشه،‌ چشم. سعی خودمو می‌کنم. اگه رسیدم رو چشام.» ╔═.🍃🕊.═══♥️══╗ @yadvare_shohada_mishkindasht ╚═♥️════.🍃🕊.═╝
مژده ای دل که شب میلاد کاظم آمده فاطمه بر دیدن موسی بن جعفرآمده کاظمین امشب چراغان ازوجود کاظم است خانه ی صادق چراغان از حضور کاظم است 💕💖 (ع)💕💖 💕💖 ╔═.🍃🕊.═══♥️══╗ @yadvare_shohada_mishkindasht ╚═♥️════.🍃🕊.═╝
@Maddahionlin4_5773907643353532384.mp3
زمان: حجم: 2.75M
🌸 (ع) 💐خورشید عالمین 💐ای شاه کاظمین 🎤 ╔═.🍃🕊.═══♥️══╗ @yadvare_shohada_mishkindasht ╚═♥️════.🍃🕊.═╝
✨ راه‌رشد‌فقط‌از‌سختی‌میگذره و‌منم‌باید‌از‌خودم‌و‌خانواده‌ام که‌دوستشون‌دارم‌بگذرم آدم‌باید‌هیچ‌بشه‌تا‌به‌خدا‌برسہ.. اول‌توپ‌خورد‌زمین‌ بعد‌رفت‌آسمون..:) '!🌿 ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌⚘ ╔═.🍃🕊.═══♥️══╗ @yadvare_shohada_mishkindasht ╚═♥️════.🍃🕊.═╝
15.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲 بیا تڪــیــه بر ڪعــبــه ڪن مــاه مــن ...🌙 ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَج ╔═.🍃🕊.═══♥️══╗ @yadvare_shohada_mishkindasht ╚═♥️════.🍃🕊.═╝
✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨ 🌷رمان محتوایی ناب😍👌 🌷 🌷 قسمت وقتی داشت میرفت لبخندی زد و گفت: _مراقب باش.😊 همه ش به فکر 💭سهیل و نگاهها👀 و حرفهاش بودم... تناقض عجیبی داشت.🙄😑 خانواده سهیل مذهبی بودن ولی اینکه خودش اونطور رفتار میکرد،..🤔🙁 شاید بخاطر این باشه که از دچار تعارض شده. شاید اگه جواب سوالهاشو بگیره،رفتارش اصلاح بشه، ولی اگه بهم علاقه مند بشه،چی؟❣😐 مطمئن بودم نمیخوام باهاش ازدواج کنم.نمیخوام کنم.😕😣 تا بعدازظهر تو همین فکرها 💭😕🤔بودم و به هیچ نتیجه ای نمیرسیدم... رفتم خونه ی محمد.جمعه بود و محمد خونه بود. تا چشمم بهش افتاد،گفت: _سلام! اینقدر بهش فکر نکن.😁 -سلام.یعنی چی؟😟 -چند دقیقه ست ایستادی فقط نگاه میکنی،نه سلامی،نه حرفی،نه میای تو.😁 رفتم تو خونه و بالبخند گفتم: _هوش و حواس ندارم داداش،فکر کنم از دست رفتم.😃 محمد باعصبانیت گفت: _حواست باشه ها،بگی میخوای باهاش ازدواج کنی...😠 پریدم وسط حرفش و گفتم: _از ارث محرومم میکنی یاشیر تو حلالم نمیکنی؟😜😂 من و مریم بلند خندیدیم.😂😂 محمد هم لبخند زد😁 و اومد دنبالم که از دستش فرار کردم😱🏃🏃 و رفتم پشت مریم قایم شدم، گفتم: _قربون داداش مهربونم که اینقدر نگران منه.😍☺️ از پشت مریم اومدم بیرون و روی مبل نشستم. محمد همونطوری که روی مبل می نشست گفت: _چرا گفتی درموردش فکر میکنی؟😕 مریم برامون چایی آورد.گفتم: _همون اول که دیدمش فهمیدم چرا گفتی آدمی نیست که من بخوام.گفت میخواد بعد ازدواج برگرده خارج منم گفتم به درد هم نمیخوریم.بعد عوض شد ولی نه... گفت همونجوری میشه که من بخوام. بالبخند تلخی گفتم:گفته ریش میذاره و دکمه یقه شو میبنده.😕😒 محمد گفت: _تو باور میکنی؟😟😐 -نمیتونم بهش اعتماد کنم.😕 -پس میخوای جواب منفی بدی دیگه؟😊 -جوابم منفیه ولی...🙁 -دیگه ولی نداره.😊☝️ -ولی شاید برای جواب منفی دادن زود باشه.😕 مریم گفت: _منظورت چیه؟وقتی جوابت منفیه میخوای پسر مردمو سرکار بذاری؟😑 -نه،من بهش گفتم جوابم منفیه ولی ازم خواست بیشتر باهم آشنا بشیم.😟🙁به نظرم بیشتر حس داره،احتمالا میخواد بدونه دختری مثل من چطوری به زندگی نگاه میکنه. محمد گفت: _اگه بهت علاقه مند بشه چی؟😐 -همه نگرانی منم همینه.اومدم پیش شما که بهم بگین چکار کنم.😒😕 محمد سرشو انداخت پایین و فکر میکرد. مریم نگاهی به من انداخت و بعد به لیوان چایی ش نگاه کرد. بعد مدتی مریم گفت: _محمد!چطوره اول تو باهاش صحبت کنی؟شاید بفهمی چی تو سرشه،شاید تو بتونی به جای زهرا کمکش کنی.😊 من و محمد اول به مریم نگاه کردیم و بعد به هم و باهم گفتیم: _این بهتره. سه تامون خندیدیم.😁😃😄 از خنده ی ما ضحی بیدار شد و اومد بغلم.👧🏻🤗وای خدا چقدر این دختر نازه.به اصرار ضحی شام خونه ی محمد بودم. شب محمد و مریم منو رسوندن خونه. وقتی احوالپرسی محمد با مامان و بابا تموم شد،مامان به من گفت: _خانم صادقی تماس گرفت،گفت یادشون رفت بپرسن کی زنگ بزنن برای گرفتن جواب.چقدر زمان میخوای تا جواب بدی؟ نگاهی به محمد انداختم وگفتم: _سه روز دیگه. یه کم بعد محمد و مریم خداحافظی کردن و رفتن. قبل ازخواب محمد پیام داد: 📲_شماره سهیل رو داری؟ براش نوشتم: 📲_نه. نوشت: 📲_یه جوری پیداش میکنم. فردا باید میرفتم دانشگاه.... شنبه ها با استادشمس کلاس نداشتم.مثل شنبه های دیگه کلاس رفتم و بعد ازکلاسهام تو بسیج بودم. وقتی از دفتر بسیج اومدم بیرون آقایی گفت: _ببخشید! خانم مهدی نژاد داخل دفتر بسیج هستن؟ نمیکردم. گفتم:... ادامه دارد... 📚نویسنده: ╔═.🍃🕊.═══♥️══╗ @yadvare_shohada_mishkindasht ╚═♥️════.🍃🕊.═╝