🏴روضه شب سوم محرم
دکتر رفیعی
دلهای شما را امروز ببرم دمشق، کنار قبر نازدانه ی اباعبدالله. بنده سالی ده روز و یا هفت روز به اقتضای زمانی که دارم، سوریه منبر میروم. سال گذشته (۱۳۸۵) شهریور ماه منبر میرفتم، جمعیت خوبی هم بود. یک خانم و آقای معلمی پیش من آمدند دختر خانم ۱۶ و یا ۱۷ ساله ای هم همراهشان بود. در حالی که گریه میکردند، گفتند: فلانی، ما هر سال برای زیارت سوریه میآییم. ما بچه دار نمی شدیم، پزشکان هم گفته بودند اولاددار نمی شوید. ما آمدیم کنار قبر این نازدانه متوسل شدیم، اولاد خواستیم، خداوند این دختر را به ما داد. اسمش را هم رقیه گذاشته ایم.. دختر محجبه ای بود-گفتند: او فرزند اول و آخر ماست.
این نازدانه ی ابی عبدالله که حرمش زیارتگاه خیلی از عزیزان ماست، من روضهام را از کتاب «کامل بهایی» میخوانم. عمادالدّین طبری داستان حضرت رقیه را در کتاب «کامل بهایی» بیان کرده و این کتاب را برای بهاء الدین حاکم وقت نوشته است. من هم این قضیه را عین عبارت از کتاب عمادالدین طبری رضوان الله تعالی علیه که از علمای قرن هفتم هجری است، میخوانم. شیخ عباس قمی نیز آن را در کتاب منتهی الامال نقل کرده است. همه ی اینها از همان کتاب «کامل بهایی»گرفته اند.
ما خیلی از زندگانی این بچهها و آقازادهها و اهل بیت امام حسین علیه السلام خبرنداریم. چون تاریخ نارساست. عزیزان میدانند کتاب خانههای شیعه را آتش زدند. زمان سید مرتضی و شیخ طوسی کتابخانهها را سوزاندند. قوی ترین
مقتلهای ما در این کتاب خانهها از بین رفت؛ مثل مقتل أبی مخنف، مقتل اصبغ بن نباته. اگر این کتابها بودند خیلی حرفها داشتیم بزنیم. اما بسیاری از اینها از بین رفت.
به نقل از «عمادالدین طبری» همین قدر میدانیم که این ناز دانه سراغ پدر را گرفت، [یکی از مداحان اهل بیت برایم نقل میکرد، میگفت: برادرم از دنیا رفت. مراسم ختم و هفتم را برگزار کردیم. سه چهار تادختر کوچک و بزرگ داشت. من یکی از این شبها که ده، پانزده روز از فوت برادرم گذشته بود، بعد از افطار منزلشان رفتم. ساعتی از افطار گذشته بود. دیدم یکی از دخترها عکس بابا را در بغل گرفته و افطار نمی کند، یک گوشه ای نشسته. گفتم: یک ساعت از افطارگذشته چرا افطار نمی کنی؟ گفت: عمو جان، من همیشه ماه رمضان کنار بابام افطار میکردم، شبها مینشستم کنار بابام افطار میکردم. عمو، چگونه بدون بابام افطار کنم؟! عکس را دست میکشید و گریه میکرد. ]
شما میدانید دختر عاطفی است. پیغمبر در بستر بود، پیراهن پیغمبر را به دست علی علیه السلام دادند، امیرالمؤمنین دید زهرا خیلی گریه میکند.
- زهرا جان چیه؟
- علی جان، میشود پیراهن بابام را بدهی بو بکشم؟! گفتم: روی چشمام.
پیراهن را به فاطمه داد. پیراهن را گرفت، همین که روی چشمانش گذاشت«وَ غُشِىَ عليها»؛ [۱] از حال رفت. غش کرد. دختر بزرگ است، عاقل است، پیراهن پیغمبر را به او دادند غش کرد.
یک دختر سه ساله مگر چه قدر ظرفیت دارد؟! عکس نبود، تصویر نبود، سر بابا بوده! مگر چه قدر طاقت دارد؟!
مرحوم طبری این طور نوشته است: همین که سر را گرفت، سئوال کرد: بابا، چه کسی پیشانی ات را مجروح کرد؟ چه کسی سرت را خون آلود کرد؟ [این حرفها را طبيعتاً انسان میداند، زبان حال هم باشد کافی است. ] یک دختر کوچک، سر بابا را ببیند آن هم کسی که تقریباً یک ماه بابا را ندیده است. هر زمان که سراغ بابا را گرفت، او را زدند. حالا به بابا رسیده، اما سر بریده است!
خیلی طول نکشید، یک مقدار گفت. یک مقدار ناله کرد. بابا: لَیتَنِی کُنتُ اَعمى و لَم اَر رأسَکَ هكَذا، بابا، کاش چشمانم کور بود سرت را نمی دیدم. گفت و گفت. خواند و خواند. یک وقت دیدند دیگر صدا نمی آید. دیدند سر یک طرف، خودش هم یک طرف!
----------
[۱]: بحارالانوار، ج ۴۳، ص۱۵۷
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#السلام_علیک_یاسیدالشهدا
به رسم با ادبان احتـرام اضافه کنیم
برای عرض ارادت قیام اضافه کنیم
به سمت حضرت ارباب خم شویم همه
به ذکرصبح کمی هم سلام اضافه کنیم
صبحتون کربلایی
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وَ أناْبْحَثُ عَنِّی؛وَجَدْتُکَ یَاحُسَیْنْ
#استوری
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
♦️۲ مامور پلیس مواد مخدر کهگیلویه و بویراحمد که دیروز در محور یاسوج به اصفهان در درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر به #شهادت رسیدند
🔻#شهید_حمید_درخشان_فر
🔻شهید_مهدی_امینی
🔷 امروز ۳۰ تیر سالگرد شهادت غریبانه، مظلومانه و تاریخی اوست!
✍ «علی جهانبخش، قاضی دادگستری»
🔸در ابتدای جنگ و گذشت مدت کمی از پیروزی انقلاب، اداره جنگ بسیار سخت بود. صدام و دستگاه تبلیغاتی غرب جای جلاد و شهید را عوض کرده بودند. حمله به زیرساخت های صنعتی و نفتی کشور تشدید شده بود.
🔸جنگ با همه فجایعش یک طرف، و حمایت دیپلماتیک کشورهای عربی و غربی از حزب بعث یک طرف! صدام قبل از آغاز جنگ با ایران، خیلی هوشمندانه میزبانی عراق در خصوص کنفرانس جنبش عدم تعهد را اخذ کرده بود تا با شروع جنگ، به لحاظ ارتباط دیپلماتیک با کشورهای جهان در موضع برتری نسبت به ایران باشد.
🔸تلاشهای دیپلماتیک ایران به منظور تغییر میزبانی عراق در خصوص این رویداد بی نتیجه ماند و در عین ناباوری، یک کشور متجاوز که باید از سوی مجامع جهانی تحریم میشد، میزبانی بزرگترین جلسه سیاسی جهان را به دست آورد و همه مدعیان دروغین حقوق بشر نیز از آن دفاع کردند!
🔸در ماجرای کودتای نوژه که نقشه بمباران حسینیه جماران و شهادت حضرت امام در آن طراحی شده بود، هرچند که او بیگناه بود اما از جمله نیروهایی به شمار میرفت که تصمیم بر خانه نشینی وی نیز به دلایل نا معلومی صادر شده بود. مدتی بعد به همراه بعضی از همکاران خود به مسئولین نظام نامهای مینویسد و میگوید که حاضر است برای این انقلاب حتی به طور رایگان نیز کار کنند و اینگونه بود که او مجدداً به کاری که در آن تخصص داشت بازگشت.
🔸به اصل ماجرا برگردیم. تلاشهای دیپلماتیک برای حل مساله حاصلی جز تحقیر عزت ملی نداشت و کار باید با عملیات نظامی حل می شد. البته عملیات نظامی هم به احتمال زیاد فاقد نتیجه بود زیرا صدام از غربیها سامانههای پدافندی پیشرفتهای دریافت و حدود ۲۷ لایه پدافندی مرسوم در نزدیک مرز تا بغداد و ۳ لایه پدافندی غیر قابل نفوذ نیز در نزدیکی بغداد تدارک دیده بود. او علناً در یک رجزخوانیِ تحقیر آمیز نیروهای ایرانی را ترسو معرفی و بیان داشت که: «هیچ خلبان ایرانی جرات نزدیک شدن به آسمان بغداد را برای برهم زدن اجلاس ندارد.»
🔸در تاریخ ۱۳۶۱/۴/۳۰ او و کمک خلبانش به همراه دو خلبان و کمک خلبان دیگر، مجموعاً در سه فروند جنگنده فانتوم اف ۴ و با مهمات سنگین ماموریت مییابند تا سه هدف مهم در بغداد یعنی پالایشگاه الدوره، نیروگاه اتمی و پایگاه الرشید را مورد هجوم قرار دهند تا از این طریق بغداد برای جهانیان ناامن جلوه داده شده و کنفرانس لغو شود.
🔸دو فروند از هواپیماهای جبهه اسلام به آسمان سرزمین کفر می رسند. او جهت مخفی شدن از دید رادارها با ارتفاع بسیار پایین حرکت میکرد و با رسیدن به نزدیکی شهر بغداد با ۳ لایه پدافندی جبهه باطل مقابله میکند و ابتدا با شکستن دیواره صوتی هواپیمای خود موجب رعب و وحشت سربازان شیطان و شکستن شیشههای موجود در ساختمانهای این شهر میشود که همین هم کافی بود تا دیار شیطان ناامن شود.
🔸پالایشگاه الدوره نیز با بمبهای ۷۵۰ پوندی هدف قرار میگیرد و دود سیاهی نه تنها در بغداد که از شهرهای مجاور نیز دیده می شد.
🔸اینک دو جوان ایرانی با غیرت و تاریخ ساز، تک و تنها و به نمایندگی از ملت ایران و همه ملل مستضعف تاریخ بر آسمان بغداد حضور دارند و کسی چه میداند که در این لحظات چه در دل آنها میگذرد؟
🔸برای بمباران هدف بعدی آماده میشود که ناگهان هواپیمای او به دلیل ارتفاع کم از سمت یکی از موتورها مورد اصابت قرار می گیرد. با نقص فنی کمک خلبان به صورت غیرارادی از هواپیما پرتاب و با چتر در بغداد فرود می آید.
🔸اما برای او ماجرا جور دیگری رقم خورد! تیمسار خلبان بهرام مشیری از دوستان او میگوید که وی همیشه می گفت: چیزی به نام ایجکت و اسارت برای من در کار نخواهد بود و من بدنم را به همراه هواپیمایم بر دشمن خواهم کوبید!
🔸او صادق بود و با صرفنظر کردن از خروج اضطراری، مسیر جنگنده در حال سوختن خود را با هدف ناامن جلوه دادن شهر بغداد و به یاد مادران شهدا تغییر داد و هوشمندانه آن را در مسیر هتل محل برگزاری اجلاس به یک میدان می کوبد ( آن موقع صدام کجا بود تا ترسیدنِ ترس از شجاعت خلبانهای ایرانی را ببیند؟ و حال کجاست صدام تا بازخوانی شجاعت این سرباز ما و ترس خود در هنگام خروج از سوراخ موشش را توسط سربازان آمریکایی برایش بازخوانی کنیم؟).
🔸مدتی بعد فیدل کاسترو پس از وحشت همه کشورهای عضو و عدم تمایل آنان در خصوص میزبانی بغداد، اعلام نمود که اجلاس بعدی در کشور هند تشکیل خواهد شد و همه کشورهای عضو نیز با این تصمیم موافقت کردند و با خون جوانان وطن یک شکست بزرگ سیاسی دیگر برای صدام رقم خورد.
🔸سرانجام در سال ۱۳۸۱ تکه کوچکی از استخوان پای وی که در زیر زمین کشف شده بود، به عنوان پیکر او تفحص و طی مراسم باشکوهی تدفین شد.
♦️او کسی نبود جز خلبان شهید عباس دوران از شیراز، شادی روحش صلوات
🔷 امروز روزی است که غرب زده های بی سواد و خود تحقیر راه فراری ندارند!
✍ «علی جهانبخش، قاضی دادگستری»
🔸شهید عباس دوران نه تنها از جوانان زمان شاه ملعون بود، بلکه در سرزمین شیطان بزرگ (آمریکا) نیز درس می خواند، هیچ ربطی به سپاه و بسیج هم نداشت و یک ارتشی بود با ریشی سه تیغ (ارتش فدای ملت) و در شهر کورش هخامنشی و دیار حافظ و سعدی (شیراز) نیز بزرگ و تربیت شده و از خیلی ها ایرانی تر بود!
🔸درست خواندید، او یک ایرانی وطن پرست و مسلمان بود و نه مثل شما وطن فروشان بیچاره، او وقتی که شرافت کشورش را در خطر دید، در تاریخ ۱۳۶۱/۴/۳۰ از پایگاه شکاری شهر هگمتانه (همدان) خود را با سرعت ۲۰۰۰ کیلومتر بر ساعت به دشمن رساند و هواپیمای خویش را به همراه جسم سالمش علی رغم آنکه می توانست ایجکت کند، به بغداد و نزدیکی محل برگزاری اجلاس جنبش عدم تعهد رساند تا با برخورد مستقیمش با یک ساختمان، بغداد را ناامن کرده و این اجلاس بزرگ را لغو و صدای اعراب مظلومان خوزستان و کردهای پاوه را به گوش جهانیان برساند.
🔸از این بعد هر وقت که خواستید به اسم شرافت و وطن پرستی جلوی سفارت یک کشور همجنس باز شمع روشن کنید یا دیوار سفارت روباه پیر و کسانی که با پوست مردم کشورهای دیگر برای خودشان کیف و کفش درست می کردند را رنگ آمیزی کنید، به یاد عباس دوران از دیار کورش هخامنشی و سلطان سخن فارسی (سعدی) نیز باشید.
🔸به کوری چشم غرب زده ها و سلبریتی های ضد دین، شادی روح سرهنگ ارتشی شهید، عباس دوران صلوات.
🌹 نجاتدهندگان تاریخ
💌 امام حسین علیهالسلام فقط نجاتبخش یک ملت نبود
🏴 #به_رهبری_حسین علیهالسلام
4_5983338456388996226.mp3
8.39M
گاهشمار محرم
قسمت چهارم، طفلان مسلم
🎙سمیه سادات حسینی
✍مهدیه حدادیان
2_144184458145757669.mp3
4.84M
🔴️روز عاشورا از انباشت غذا نهی شده
🌱سفارش به خوردن تربت
🔊استاد محمد رضا رمزی اوحدی
#السلام_علیک_یا_بقیة_الله
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🦋【 الّلهُـمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَــرَج بحق زینب کبری سلام الله علیها】🦋
🌹برخی افراد، پس از تجربه نزديك به مرگ، زندگي الهي و بسيار معنوي پيدا مي كنند. برخي هم بودند كه به ظاهر تجربه اينگونه نداشتند اما ...
علي حيدري از نوجواني مراقبت از نفس را شروع كرد و اجازه نداد شيطان در زندگيش وارد شود، لذا چشمانش آنچه ناديدني بود را مي ديد و ... او به سرّ خلقت رسيد. خدا را عاشقانه عبادت مي كرد. عاشق خدمت به خلق بود. بارها شام خود را برمي داشت و به كارتن خواب هاي داخل خيابان مي داد. گناه خط قرمز زندگي اش بود.
يكبار به خاطر يك گناه كه ناخواسته انجام داد مريض شد!
كرامات بسياري از او نقل شده، در حالي كه مانند عادي ترين افراد زندگي مي كرد. يكي از موارد عجيب زندگيش، بوي عطر عجيبش بود. بعدها در وصيت نامه اش نوشت: من هيچ گاه عطر نخريدم. هربار بوي عطر مي خواستم سه بار از عمق جان مي گفتم: حسين جان و همه جا معطر مي شد.
علي ۱۹ ساله در محضر آيت الله حق شناس به درجاتي رسيد كه طي الارض، يكي از ساده ترين كارهايش بود. او در اسفند۶۳ همان طور كه پيش بيني كرده بود به شهادت رسيد./نشر شهید ابراهیم هادی
35.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهادت عالیترین کمال :
کشته شدن در راه خدا اگرچه بهظاهر چشم پوشی از زندگی دنیا و تصمیم به جدایی و هجرت از دنیا به عالم دیگر است و از این وجهه شهادت یعنی جدایی از دنیا و لذایذ آن، فاصله از زندگی و مظاهر زیبای جهان مادی لکن شهادت گشوده شدن دری است به سوی جهانی ابدی و همیشگی که همه چیز در آن نشأ برای شهید مهیاست. و به تعبیر دیگر در مکتب اسلام و قرآن شهادت کمال است، بلکه باید گفت آخرین آرزوی افرادی که مدارج کمال را در ابعاد مختلف پیمودهاند و زهد و ورع، انفاق و عبادت و تقوا و دیگر فضایل را شعار خود قرار دادهاند، شهادت است و آن را «فوز عظیم» میدانند.
قرآن مجید شهادت را «احدی الحسینین» میداند و در این رابطه میفرماید: «قل هل تربصون بنا الا احدی الحسینین».
┏━━━🌹🍃🌷━━━┓
@yadyaaran
┗━━━🌷🍃🌹━━━┛