eitaa logo
کانال شهدایی یاد یاران
396 دنبال‌کننده
26.8هزار عکس
9.7هزار ویدیو
55 فایل
✅کپی با صلوات برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج تعالی فرجه الشریف بلامانع است 🌷🇮🇷ما را بدوستان خود معرفی کنید🇮🇷🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
9.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥سخنان بابای دختر کاپشن صورتی در مدرسه دخترانه: ما مرد میدانیم .... من دخترم رو از دست ندادم. لباس دختر و پسرم رو خانمم انتخاب کرد و هر سه با هم شهید شدند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ برخی کاربران شبکه های اجتماعی با انتشار این ویدیو، مدعی شدند: حجاب در مسجد النبی در عربستان سعودی برای جذب توریست خارجی لغو شده است!! اللهمَّ العَن اَوَّلَ ظالِم ظَلَمَ حَقَّ محمد و آلِ محمد و آخرَ تابِع لَه عَلی ذلِک
منزل شهیدان، سبحان علیزاده، مهدیه و فاطمه عربندوی مادر سبحان می‌گفت سبحان مدرسه داشت، کلی اصرار کرد باید اجازه‌‌م رو از معلم‌مون بگیری تا بریم کرمان سالگرد حاج قاسم. گفتم مامان وقت امتحاناته نباید غیبت کنی. کلی گریه کرد، آخرش اجازه‌ش رو گرفتیم و رفت... روستای باب‌تنگل زرند کرمان روایت حادثه کرمان از خانواده‌های شهدا
مامان بزرگ سبحان می‌گفت، سبحان قبل رفتن به مزار حاج قاسم گفت مامان یه ناهار مشتی درست کن برگشتم بخورم، نوشابه هم داشته باشه، فرداهم تعطیلیم شبم خونتون پیش خودت میخوابم رفت دیگه ندیدمش😭 روایت حادثه کرمان از خانواده‌های شهدا
شهیدان فاطمه و مهدیه عربندوی خاله‌های سبحان بودن بابای سبحان می‌گفت سبحان همش باما بود که داداشش گم شد، من و مادرش رفتیم دنبال داداشش، سبحان با دوتا خاله‌ش رفتن جلوتر که انفجار رخ داد، سبحان و خاله‌هاش به شهادت رسیدن روایت حادثه کرمان از خانواده‌های شهدا
6.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلمی از شهید سبحان علیزاده که روز قبل از حادثه در مدرسه و بمناسبت روز مادر ضبط شده بودروایت روایت حادثه کرمان از خانواده‌های شهدا
بابابزرگ سبحان می‌گفت، تو نوه‌ها خیلی سربه‌سر سبحان میگذاشتم و اذیتش میکردم. میگفتم باباجان چون دوستت دارم سربه‌سرت می‌ذارم، اونم بامهربونی می‌گفت عیب نداره... الان یاد این خاطرات میفتم اعصابم خورد میشه میگفت دیشب که بلند شدم برای نمازشب رفتم اتاق فاطمه، صدا زدم فاطمه بلندشو نماز بخون، یهو یادم افتاد شهید شده، بغضش می‌ترکد.. روایت حادثه کرمان از خانواده‌های شهدا
👌یه تنه یه گردان بود... دانشگاه‌ش تموم شده بود و از آلمان چند تا دعوت نامه بورسیه تحصیلی براش اومده بود. همان ایام بود که آقا تو یکی از سخنرانی‌هاشون گفتند: «باید به سمت غنی سازی اورانیوم و انرژی صلح آمیز هسته‌ای بریم.» تا این رو شنید، دست رد زد به سینه همه دعوت‌نامه ها و خارج رفتنها. موند پای کار کشور امام زمان. گفت: کشور مرتضی علی و شیعه خانه امام زمان نباید چند سال دیگه دستش دراز باشه پیش بیگانه. رفت و با خون دل، تاسیسات هسته‌ای نطنز رو راه انداخت. ▫️۲۱ دی سالروز ترور دانشمند هسته ای شهید مصطفی احمدی روشن
🔷 ۲۱ دی سالروز شهادت تصویربردار و دومین شهید مجموعه «روایت فتح» حسن هادی گرامی باد. ♦️شهید آوینی: «روز دوم عملیات كربلای پنج، در محور پاسگاه شلمچه، این حسن است كه از پشت دوربین به جبهه می‌نگرد و قدم به قدم به آن امر محتومی كه رد و تبدیلی در آن نیست نزدیک می‌شود. در نزدیكی پاسگاه شلمچه، كه بیش از چند ساعتی از تسخیر آن نمی‌گذشت، حسن بر صدق وعده‌های خدا گواهی داد و به آن حیاتی كه خداوند به احدی از آدمیان جز شهدا عطا نفرموده است نائل آمد و از سِرِّ این سخن نیز كسی جز شهید آگاه نیست. ♦️گفتند كه حسن هادی دانشجو بود، اما نگفتند كه او همواره می‌ترسید از اینكه مبادا دانشگاه او را از مردم و راه آنان جدا كند. مردم ما امروز مظهر عشق و اطاعت و وفا هستند و حسن دریافته بود كه آنچه او را از مردم دور كند، از خدا دور كرده است. ♦️دعای حسن مستجاب شد. او از خود گذشت و خود را در مردم، در این امت بزرگ یافت و اینچنین، صفات محمود امت حزب‌الله را یکجا در وجود خود گرد آورد. دانشجو بود، طلبه هم بود؛ هنرمند بود، رزمنده هم بود. فلسفه می‌خواند و فلسفه هم می‌گفت. شاگرد بود و درس می‌گرفت؛ معلم هم بود و درس می داد. ورزشكار بود، نویسنده هم بود. شجاع بود و مهربان. سرسخت بود، و در عین سرسختی، سخت لطیف و رقیق. عاشق بود و معشوق دوستانش. با خانواده‌اش سخت مهربان بود، اگرچه در خانه نمی‌ماند و به قول پدرش صدای مارش كه می‌شنید دیگر كسی نمی‌توانست جلودارش باشد.» 🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
🔷 ۲۱ دی سالروز شهادت تصویربردار و دومین شهید مجموعه «روایت فتح» حسن هادی گرامی باد. 🔹تقدیر این بود که حسن از معرکه های بی شمار جنگ، از محاصره در رمضان، از آتش هزارها خمپاره و توپ در باریکه جاده خندق در دل هور و ... جان سالم به در برد و صفحه آخر دفتر نورانی حیات خود را در شلمچه و در عملیات کربلای ۵ ورق بزند. 🔹روز نوزدهم دی ماه از شهید آوینی دوربین و ماشین گرفت و با سه نفر از دوستان راهی جنوب شد که پس از شناسایی اولیه دو روز بعد برای تصویربرداری راهی خط شدند. آن روز حسن در عقب جیپ نشسته بود و بارها آیه "یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ" را تکرار کرد. 🔹به خط که رسیدند وضع آتش وحشتناک بود و مجبور شدند که دقایقی در یک چاله خود را محفوظ کنند. در همان چند دقیقه بارها حسن پیشنهاد جلوتر رفتن را داد. رزمنده ای که او را از کمی دورتر می دید به دوستان اشاره کرد که این رفیق شما برای جلوتر رفتن پرپر می زند و آخرالامر شما را هم می برد! همینطور شد و در فاصله چند متری جیپ تن به تن و نزدیک روزهای اول عملیات تیر تک تیرانداز دشمن حسن را از بالای خاکریز به پایین انداخت و روحش به بالا رفت. 🔸منبع: «مجید جعفرآبادی، خبرگزاری مهر، ۱۹ دی ۱۳۸۸»
🔷 ۲۱ دی ماه سالروز خونبارترین روز شهدای مدافع حرم ایرانی در خاک غریب سوریه گرامی باد. ♦️شهید آوینی: «قرن‌هاست كه فرياد هل من ناصر سيدالشهدا (ع) پهنه‌ زمان را پيموده است و چون نفخات حيات‌بخش روحُ القُدُس بر هر زمين مرده‌ای كه گذشته است آن را به حيات عشق بارور ساخته و اين چنين، همه‌ تاريخ تو گویی روزی بيش نيست و آن روز عاشوراست!» 🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»