🖼هرروز خود را با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز کنیم:
تقویم امروز :
📌 پنجشنبه
☀️ ۹ فروردین ۱۴۰۳ هجری شمسی
🌙 ۱۷ رمضان ۱۴۴۵ هجری قمری
🎄 28 مارس 2024 میلادی
🔰حدیث امروز:
امیرالمومنین علیه السلام:
مومن سکوتش بسیار است .
📚نهجالبلاغه حکمت ۳۳۳
📿ذکر امروز :لا اله الا الله ملک الحق المبین
🔖مناسبت امروز : معراج حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه
10.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلی یادلبری یاجان و یا جانانی نمیدانم
همههستی تویی،فیالجمله اینوآننمیدانم
#عراقی
صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚
🍃رو به شش گوشهترین
قبلهی عالم
هر صبح بردن نام
حسیـــن بن علی میچسبد:
چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست
اَبــاعَبـــــدالله...
هرکسی داد سَلامی به تو
و اَشکَش ریخت ،،،
او نَظـَرکَــردهی زَهــراست...
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
وعَلی العباس الحسُیْن...
ارباب بيکفن ســــــــلام...
#صبحم_بنامتان_اربابم
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
┏━━━🌹🍃🌷━━━┓
@yadyaaran
┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام امام زمانم✋🌸
دلم براے ورود تو لحظه شمارے میکند و حنجرهام تو را فریاد میزند، تو که تجلی عشقی.
قنوتم را طولانی میکنم تا تو نیمه شبی براے آن دعا کنی. کوچههاے غریب بیکسی را آب و جارو میکنم تا تو صبحی زود از آن کوچه عبور کنی.
نمیدانم آخرین ایستگاه «توسل» چه هیجانی دارد که مرا با خود تا آن سوے فاصلهها میبرد و صبح آدینه چه صفایی دارد، که صبح آسمانش پراز «ندبه» است.
مولایم...! بیتو دفتر دلمان پر است از مشقهاے انتظار و من با دلم میخواهم آن روز که میآیی زیباترین مدال ایثار را تقدیم نگاه تو کنم.
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
┏━━━🌹🍃🌷━━━┓
@yadyaaran
┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
🌹17 ماه رمضان/معراج پیامبر صلّی الله علیه و آله
♦️معراج پیامبر صلّی الله علیه و آله در سال های بعد از بعثت در شب چنین روزی واقع شده، (1) و آیه ی «سُبحانَ الَّذی أسری بِعَبدِهِ لَیلاً مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ اِلَی المَسجِدِ الأقصی …» (2)، در این باره نازل شده است. معراج پیامبر صلّی الله علیه و آله در 21 ماه رمضان نیز نقل شده است. (3)
♦️معراج از جمله ضروریات اسلام است (4)، و از آیات کریمه و احادیث متواتره ثابت شده است که خداوند متعال حضرت رسول صلّی الله علیه و آله را در یک شب از مکّه ی معظمه تا مسجد الأقصی و از آنجا به آسمان ها تا سدرة المنتهی و عرش أعلی بُرد، و عجایب آفرینش آسمان ها را به حضرت نمایاند و رازهای نهانی و معارف نامتناهی را به آن حضرت إلقا فرمود و آن حضرت در بیت المعمور تحت عرش به عبادت حقّ تعالی قیام فرمود و با انبیاء علیهم السلام ملاقات نمود و داخل بهشت شد و منازل بهشت و احوال کسانی که در عذاب بودند را مشاهده فرمود.
♦️احادیث متواتر دلالت دارد که عُروج آن حضرت به بدن بوده و نه به روح، و در بیداری بوده نه در خواب. (5)
اقوال دیگر در تعیین روز معراج چنین است :
17 ماه رمضان سال 12 قبل از هجرت، 17ربیع الأوّل قبل از هجرت، 17 رجب قبل از هجرت، 17 ماه رمضان 5 سال قبل از بعثت، 27 ماه رمضان، 21 ماه رمضان، 9 ذی الحجّة.
درباره ی مکانی که آغاز حرکت پیامبر صلّی الله علیه و آله به سوی معراج بوده نیز چند قول است :
از منزل خدیجه علیها السلام، منزل امّ هانی خواهر امیر المؤمنین علیه السلام، از شعب ابی طالب علیه السلام. (6)
امام صادق علیه السلام فرمودند :
«حق تعالی حضرت رسول صلّی الله علیه و آله را صد و بیست و چهار مرتبه به آسمان بُرد، و در هر مرتبه به آن حضرت درباره ی ولایت و امامت امیر المؤمنین علیه السلام و دیگر ائمه ی طاهرین علیهم السلام زیاده از سایر فرایض تأکید و توصیه نمود». (7)
📚 منابع :
1. الوقایع و الحوادث : ج 1، ص 194. و ... .
2. سوره ی اسراء : آیه ی 1.
3. مسار الشیعة : ص 9. و ... .
4. الغدیر : ج 5، ص 16. و ... .
5. بحار الأنوار : ج 18، ص 289. حق الیقین : ص 30.
6. بحار الأنوار : ج 18، ص 302، 319، 380، ج 95، ص 196، ج 97، ص 168. و ... .
7. بصائر الدرجات : ص 79. و ... .
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
┏━━━🌹🍃🌷━━━┓
@yadyaaran
┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
دو برادری که به فاصله یک روز در عملیات رمضان به شهادت رسیدند
در تاریخ پرافتخار حماسه و ایثار ایران، برگ های زرین فراوانی وجود دارد که شهادت دو برادر به نام های شهیدان «رحمان و علی گیوه فروشان» به فاصله یک روز در عملیات رمضان از جمله آن هاست.
«عملیات رمضان» رزم مشترک سپاه و ارتش برای تعیین سرنوشت جنگ در منطقه عملیاتی شلمچه بود که با رمز «يا صاحبالزمان ادركنی» در شرق بصره، روز ۲۳ تیر ۱۳۶۱ ماه رمضان شروع شد. در ادامه مروری کوتاه داریم بر زندگی دو برادر شهید به نام های شهیدان «رحمان و علی گیوه فروشان» که به فاصله یک روز در این عملیات به شهادت رسیدند.
شهید «علی گیوه فروشان» سوم اسفند 1339، در روستای اصغر آباد از توابع شهرستان خمینی شهر چشم به جهان گشود. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. سنگ تراش بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. سرانجام بیست و پنجم تیر 61، در عملیات رمضان توسط نیروهای عراقی به شهادت رسید. پیکر او مدت ها در منطقه بر جا ماند و سال 1375 پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
شهید «رحمان گیوه فروشان» دوم مرداد 1338، در روستای اصغر آباد از توابع شهرستان خمینی شهر چشم به جهان گشود. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. سنگکار بود. سال 60 ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. در نهایت بیست وششم تیر 1361، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به برادر شهیدش پیوست. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد
شادی روحشان الفاتحه مع صلوات التماس دعا فرج آقا امام زمان عج و شفا بیماران ان شاالله زیارت عتبات عالیات و آخر عاقبت به خیری
#اللهم عجل لولیک الفرج
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
┏━━━🌹🍃🌷━━━┓
@yadyaaran
┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
ما در دوران اسارت جزء مفقودین بودیم . یعنی نه ایران از ما خبر داشت و نه صلیب سرخ جهانی نام ما را ثبت کرده بود . به همین جهت مشکلات ما از سایر اسرا بیشتر بود . هیچ نام ونشانی ازما در جایی نبود .
عراقی ها به ما خیلی سخت می گرفتند جز ارتباط و اتکال به خدا هیچ راهی نبود تنها امیدمان استعانت خداوندی بود یکی از راههای تحکیم ارتباط الهی، بحث نمازو روزه بود بچه هایی که با ما در اردوگاه 12 و18 بودند تقریباً ماه رجب و ماه شعبان را در استقبال ازماه رمضان ، روزه می گرفتند هرچند که روزه گرفتن و نماز خواندن حتی به صورت فردی جرم بود . بارها اتفاق می افتاد که هنگام نماز دژخیمان به بعثی به بچه ها حمله می کردند و جهت آنها را از قبله تغییر می دادند و نماز را بهم می زدند حتی یک شب مجبور شدیم نماز مغرب و عشا را به حالت خوابیده و زیر پتو به جا بیاوریم.
روزه گرفتن جرم سنگین تری بود بچه ها غذای ظهر را می گرفتند در یک پلاستیک به قطر 30*30 می ریختند چهار گوشه آن را جمع کرده و گره می زند سپس این غذا را در زیر پیراهن خود پنهان می کردندو افطار میل می نمودند اگر موقع تفتیش از کسی غذا می گرفتند او را شکنجه می دادند.
آن غذای سرد ظهر با غذای مختصری که احیاناً در شب می دادند را بچه ها به عنوان افطار می خوردند و تا افطار بعد به همین ترتیب می گذشت خدا شاهد است امروز که 15 سال از اسارت می گذرد به هنگام ماه مبارک رمضان همه نوع خوراکی با بهترین کیفیت در سفره هایمان یافت می شود ولی لذت افطار دوران های اسارت را ندارد به نظر من آن غذا ،غذای بهشتی بود و ما هنگام افطار واقعاً حضور خدا را احساس می کردیم .دعای افطار با حال و هوای معنوی خاصی توسط بچه ها قرائت می شد هرچند پس از صرف افطاری تا افطار بعد هیچ خبری از خوراکی نبود ولی خیلی برایمان لذت بخش بود.
راوی: سردار مرتضی حاج باقری
#اللهم عجل لولیک الفرج
محمدرضا خیلی هیئتی بود و حضورش در مراسم ها و مجالس اهل بیت علیهم السلام ترک نمی شد.
همین هم باعث شده بود تا زمینه های اعتقادی و معنوی اش عمیق تر و شوق شهادت در او ریشه دار شود.
مدرسه که بود اغلب شبها در هیئت دانش آموزیشان می ماند و به کارهای اجرایی علاقه مند بود.
شب های محرم در یک شب، به چند هیئت و مسجد می رفت و استفاده می کرد.
گاهی هم برای آخرین مجلسی که قصد رفتن داشت، می گشت تا جایی پیدا کند که شام می دهند!! با اینکه می توانست به خانه رود ولی روی این قضیه اصرار داشت؛ می گفت: "غذای هیئت یه چیز دیگه ست"
#شهید_مدافع_حرم
#شهیدمحمدرضادهقانامیری
#اللهم عجل لولیک الفرج
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
┏━━━🌹🍃🌷━━━┓
@yadyaaran
┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
📌آبروی خدا....!
بعد از افطار مختصر؛ به آقا گفتم دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار نداریم. حتی نان خشک. ️فقط لبخندی زد. این مطلب را چند بار تا وقت استراحت شبانه آقا تکرار کردم.
وقت سحر هم آقا برخاست آبی نوشید و گفتم دیدید سحری چیزی نبود؛ افطار هم چیزی نداریم. باز آقا لبخندی زد.
بعد از نماز صبح گفتم. بعد از نماز ظهر هم گفتم. تا غروب مرتب سر و صدا کردم که هیچی نداریمااااا.
اذان مغرب را گفتند. آقا نماز مغرب را خواند و بعد فرمودند: امشب سفره افطار نداریم؟ گفتم پس از دیشب تا حالا چه عرض میکنم؛ نداریم، نیست...
آقا لبخند تلخی زد و فرمود یعنی آب هم در لولههای آشپزخانه نیست؟ خندیدم و گفتم : صد البته که هست. رفتم و با عصبانیت سفرهای انداختم و بشقاب و قاشق آوردم.
پارچ آب را هم گذاشتم جلوی آقا.
هنوز لیوان پر نکرده بود. صدای در آمد.
طبقه پایین پسر عموی آقا که مراقب ایشان بود رفت سمت در، آمد گفت: حدود ده نفری از قم هستند. آقا فرمود تعارف کن بیایند بالا.
همه آمدند. سلام و تحیت و نشستند.
آقا فرمود: خانم چیزی بیاورید آقایان روزه خود را باز کنند. من هم گفتم بله آب در لولهها به اندازه کافی هست. رفتم و آوردم.
آقا لبخند تلخی زد و به مهمانان تعارف کرد تا روزه خود را باز کنند.
در همین هنگام باز صدای در آمد. به آقا یوسف همان پسر عموی آقا گفتم: برو در را باز کن این دفعه حتما از مشهدند. الحمدلله آب در لوله ها هست،فراوان...
مرحوم نواب چیزی نگفت. یوسف رفت در را باز کند. وقتی برگشت دیدم با چند قابلمه پر از غذا آمد.
گفتم اینا چیه؟
گفت: همسایه بغلی بود؛ ظاهرا امشب افطاری داشته و به علتی مهمانی آنان بهم خورده. گفت بگویم هر چی فکر کردند این همه غذای پخته را چه کنند؛ خانمش گفته چه کسی بهتر از اولاد زهرای مرضیه سلام الله علیها. گفته بدهند خدمت آقا سید که ظاهرا مهمان هم زیاد دارد.
آقا یک نگاه به من کرد. خندید و رفت. و من شرمنده و شرمسار؛ غذاها را کشیدم و به مهمانان دادم.
کارشان که تمام شد، رفتند.
آقا به من فرمود، دو نکته:
اول این که یک شب سحر و افطار بنا به حکمتی تاخیر شد، چقدر سر و صدا کردی؟ دوم وقتی هم نعمت رسید چقدر سکوت کردی؛ از آن سر و صدا خبری نیست؟
بعد فرمود: مشکل خیلیها همینه. نه سکوت شون از سر انصافه، نه سر و صداشون. وقتِ نداشتن، جیغ می زنند. وقتِ داشتن، بخل و غفلت.
📚 جام عقیق
👈 حالا شده حکایت ما.
یک عمر بر سر سفره خدا نشسته ایم، کافیست یک مرتبه کمی تاخیر شود، سر و صدایمان بلند می شود. کاش همان شأنی که برای مردم قائل هستیم، برای خدا هم قائل بودیم و آبرو ریزی نمی کردیم.
#سبک_زندگی_اسلامی
#رزاقیت_خداوند
#ماه_رمضان
#شهید_نواب_صفوی
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
┏━━━🌹🍃🌷━━━┓
@yadyaaran
┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
🌿نذر کردیم گناه نشه..
فردای عقدمان سر مزار #شهید_کاظمی رفتیم.
قبل از جشن عقدمان نگران بودیم حرامی داخل جشن عقد نشود.
نذر کردیم سه روز روزه بگیریم و برای تمام شهدایی که میشناختیم نامه نوشتیم که در مراسممان گناه نباشد.
خدا رو شکر مجلس بدون گناه برگزار شد.
#شهید_کمیل_قربانی♥️
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
┏━━━🌹🍃🌷━━━┓
@yadyaaran
┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
دعا کن برای ما
ای شهید
تویی که ختم به خیر شد عاقبتت...
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
┏━━━🌹🍃🌷━━━┓
@yadyaaran
┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
💢 #شهید رضا میثمی ( اهل #روستای #آسیابسر #بهشهر 1342_#شهادت : ۸ فروردین ۱۳۶۵ فاو _عملیات #والفجر هشت.
.
▪️مادرش میگفت :«هفت روز مانده به ماه مبارك رمضان، يك كيسه شالي به او دادم و گفتم: ببر شاليكوبي. آن زمان برنج زياد نبود. وقتي غروب برگشت، ديدم داخل فُرغون خالي است. گفتم: پس برنج كو؟ گفت: مادر! برنج را به دايي فرضعلي دادم تا براي رزمندگان بفروشد. آنها واجبتر هستند.»
.
📩 قسمتی از وصیت نامه ی شهید:
ای آن کسانی که نمیخواهید به جبهه بروید! ای آن کسانی که پسرتان را به جبهه نمیفرستید,!بدانید؛ خانواده شهدا هستند دردها و رنجهای این جامعه اسلامی را تحمل میکنند و یتیمانشان را به جبهه میفرستند و این انقلاب اسلامی را یاری میکنند شما هم از ثمرهاش بهرهمند شوید و همینطور دنبال چشم چرانی و هوسرانی و شکم پرستی و راحت طلبی بروید و هی قور و پور بزنید و بگویید به درک شهید شده است نمیخواست جبهه برود.بدانید که فردای قیامت در محضر خداوند یکتا جواب خون این شهدا را نمیتوانید بدهید که چقدر عذاب خداوند سخت و دردناک است.
#سالروز_شهادت
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
┏━━━🌹🍃🌷━━━┓
@yadyaaran
┗━━━🌷🍃🌹━━━┛