حسیـــــن جــــانم❤️
قبول ڪه دلــــــم
بازیچه دُنیاست
ارباب جـــان
ولی این دل
به نام شماست
#اللهّمَ ارزقنا_ڪربلا 💔
#ما_ملت_شهادتیم
سر مطهر سیدالشهدا را در طشت نهادند و رو به خرابه آوردند.
در حالی که پرده بر روی آن سر بود، در حضور آن مظلومه نهادند؛ پرده را برداشتند؛ آن معصومه چون متوجه سر پدر شد: «فانکبت علیه تقبله و تبکی و تضرب علی رأسها و وجهها حتی امتلأ فمها بالدم¹»؛
خود را بر آن سر انداخت و صورت پدر را میبوسید و بر سر و صورت میزد تا اینکه دهانش پر از خون شد.
📚 ریاض القدس، ج۲ ص۲۳۲
😭😭😭😭😭😭😭😭😭
شب به شب خورشید پشت ماه رویت میشود
دوست دارم آسمان صحن گوهرشاد را
السَّلامُ عَلَیکَ یا غَریبَ الغُرَباء
#سلام_آقا
📸 علیرضا جاودانی
✨﷽✨💙🍃🦋
🍃🍁
🦋
🌼غش در معامله
✍در تاريخ نوشته اند: در كربلاى معلى عطارى بود شديدا مريض می شود، جميع اجناس دكان و اثاث البيت منزل خود را به جهت معالجه فروخت، خرج كرد، اثر نكرد، روز به روز بدتر شد و اثر خوبى مشاهده نمیكرد، جميع اطباء اظهار يأس نمودند،
راوى گفت: يك روز من رفتم به عيادتش ديدم بسيار بد حال است و به پسرش میگويد: فلان ظرف را بردار، ببر بازار بفروش و پولش را بياور كه به مصرف خود صرف نمايم، شايد راحت بشوم به مردن يا خوب شدن، گفتم: معنى اين حرف را نفهميدم و ندانستم چه چيز است، ديدم آهى كشيد، گفت: فلانى من سرمايه زيادى داشتم و جهت ترقى من اين بود كه در فلان سال مرضى در كربلا شايع شد كه اطبا علاج آن را منحصر كردند به آبليموى شيرازى از اين جهت آب ليمو خيلى گران شد و كمياب هم شد من قدرى آب ليمو داشتم، دوغ زيادى مخلوط كردم به او بوى آب ليمو از آن فهميده میشد و آن را به قيمت آب ليمو خالص میفروختم تا آن كه منحصر شد وجود آب ليمو به دكان من، من هم غش زيادى میزدم و میفروختم و سرمايه من زياد شد. و در ميان صنف خودم مشهور شدم به ابوالالوف، پدر ميليونها، تا اينكه مبتلا شدم به اين مرض و هر چه داشتم فروختم و از براى من چيزى باقى نماند بغير همين متاع، گفتم اين را هم بفروشند شايد خلاص شوم يا بميرم و يا خوب بشوم.
💥اين هم اثر و نتيجه غش و خيانت به مردم كه عاقبت چنين است كه ملاحظه فرموديد، هيچ چيزى براى خودش نماند الا بدبختى و عذاب اخروى.
📚جامع الدرر ج ۲ ص۶۸
🦋
🍃🍁
💙🍃🦋
فراق #ڪرببلایٺ خودش مرا ڪشتہ
بہ روے ڪشتہ نبايد ڪہ ذوالفقار ڪشيد
خدا ڪند ڪہ منم #اربعين حرم باشم
چقدر براے حرم بايد #انتظار ڪشید
#لبیڪ_یا_حسین_ع💔
#اللہم_ارزقنا_ڪربلا🍂
💎علامه مجلسی رحمه الله در کتاب شریف بحارالانوار به نقل از کتاب علل الشرایع می نویسد : چون ابو حنیفه به خدمت حضرت صادق علیه السلام رسید، حضرت از وی پرسید: «معنی آیه شریفه«قل سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ»، {در این [راه] ها، شبان و روزان آسوده خاطر بگردید} [۱] چیست و این زمین کجاست؟ »
ابو حنیفه گفت: «گمان میکنم مقصود مابین مکه و مدینه باشد. »
حضرت صادق علیه السلام رو به اصحاب خود کرد و فرمود: «اطلاع دارید که در راه مکه و مدینه، جلوی مردم را میگیرند و اموال آنها را به غارت میبرند و آنها هم از جان خود ایمن نیستند و کشته میشوند؟ »
عرض کردند آری و با این گفتگو، ابو حنیفه ساکت شد.
آنگاه فرمود: «ای ابو حنیفه! بگو بدانم معنی این آیه چیست؟ «مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً»
{هر که در آن درآید در امان است} [۲] این محل کدام قسمت از زمین است؟ »
گفت: «خانه خداست. »
فرمود: «البته میدانی که حجاج بن یوسف منجنیق به خانه خدا بست و عبداللَّه بن زبیر را که پناه به آنجا برده بود به قتل رسانید. آیا او در آنجا آسوده بود؟ »
ابو حنیفه در اینجا نیز سکوت کرد.
وقتی ابو حنیفه از خدمت حضرت خارج شد، ابوبکر حضرمی به حضرت عرض کرد: «قربانت گردم! جواب این دو سؤال که از ابو حنیفه فرمودی چیست؟ »
فرمود: «مقصود از آیه اول که میفرماید: {شبها و روزهایی در کمال امن در روی زمین راه بروید}، یعنی با قائم ما اهل بیت علیهم السلام در روی زمین با کمال امن راه بروید، و در آیه دوم که میفرماید: {هر کس داخل آن شود آسوده است}، یعنی هر کس با قائم بیعت کند و در سلک پیروان وی داخل شود و دست او را بفشارد، در کمال امن خواهد بود. » ... [۳]
📖[۱]سوره سبأ ،آیه ۱۸
📖[۲]سوره آل عمران ،آیه۹۷
📖[۳]علل الشرائع ،ج۱،ص ۹۱
📖بحارالانوار، ج۵۲،ص۴۱۵،ح۸
.
خوشبختی یعنی صبح رو نه با صدای زنگ ساعت که با صدای أنا بقیة الله یار بیدار شوی
حضرت آقاى حدّاد و علاّمه طهرانی رضواناللـهتعالىعليهما مىفرمودند:
اين بيدارى شب و عبادت در آن، بدل و جايگزينى ندارد، حتّى بيدارى بينالطّلوعين! بيدارى بينالطّلوعين، فيض جداگانهاىاست كه سالك نبايد خود را از آن محروم كند،
أمّا به پايه فضيلت و رفعت تهجّد و بيدارى شب نمىرسد.
مىفرمودند: عنايات حضرت پروردگار به سالكان و نفحاتى كه حامل پيام دوست بوده، در سحر به مراتب از بينالطّلوعين لطيفتر است و در اين زمان است كه سالك بايد اميد به صبح وصال بندد.
مىفرمودند: به هيچ عذرى نماز شب را ترك نكنيد. در همان شبى كه ميهمان آمده برخيزيد و نماز شب بخوانيد و نگوئيد: دو سه روز ديگر كه ميهمان رفت، نماز شب را به جاى مىآورم و قضاى گذشته را نيز بجا مىآورم. اگر بچّه مريض است، در همان شب كه نمىگذارد بخوابيد، قدر دانسته برخيزيد و وضو بگيريد و نماز بگزاريد (گريه بچّه در شب خودش نعمت است).
📚 نور مجرد صفحه ۶۶۵ تا ۶۷۷