eitaa logo
رهروان ولایت
135 دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
8.8هزار ویدیو
148 فایل
ارتباط با ادمین @ya_ali118
مشاهده در ایتا
دانلود
تابستان سال ۹۱ بود که یوتیوب فیلم توهین به پیامبراکرم را به سایت خود آورد. شرکت گوگل طی سخنان مدیرش مارتین جوزنبولت اعلام کرد که انتشار فیلم توهین آمیز به رسول الله را در یوتیوب متوقف نمی‌کند؛ زیرا این را آزادی اندیشه می‌نامد! این اهانت، خشم همه مسلمانان جهان و ایران را برانگیخت. در پی این توهین، مسلمانان یکصدا تحریم گوگل را به مدت فقط دو روز(روز‌های سوم و چهارم مهر ۹۱) اعلام کردند. آن زمان شاید موتور جستجوی بومی پرقدرتی مثل گوگل در کشور نداشتیم و بنابراین طبیعی بود بعد از دو روز تحریم، دوباره همگی به گوگل هجوم بیاورند. اما اینک به همت جوانان توانمند کشورمان، چندین موتور جستجوی قوی در اختیار داریم که از ذره‌بین و گردو می‌توان بعنوان بهترین‌های آنها نام برد. گردو می‌تواند یک جایگزین مناسب باشد. 🔹چرا گردو به جای گوگل؟🔹 پاسخ‌های سریع آن: گوگل برای بعضی از عبارت‌های خاص مانند دلار پاسخ‌های سریع می‌دهد که باعث می‌شود بدون باز کردن سایتی نیاز کاربر برطرف شود. گردو سعی می‌کند برای عبارت‌های فارسی پاسخ‌های سریع بهتری نسبت به گوگل در نظر بگیرد. پیش نمایش نتایج: گردو سایت‌های محبوب برای ایرانی‌ها را به صورت پیش‌ نمایش نشان می‌دهد. در این صورت شما قبل از وارد شدن به سایت می‌توانید پیش‌نمایشی از سایت را ببینید و سریع‌تر تصمیم بگیرید. اینترنت نیم‌بها: برای استفاده از گردو حجم اینترنت کاربر نیم‌بها محاسبه می‌شود. کمک به خیریه: در گردو به ازای هر جستجو، مبلغی به خیریه پرداخت می‌شود که جزئیاتش رو می‌توانید در اینجا ببینید. 🌱Gerdoo.me 🌱 🇮🇷 ✊🏻
⛔️ تو که خوب بودی !!!! چرا شبیه شمر شدی؟؟؟؟ ┈••✾•▪️🏴▪️•✾••┈ | | 🆔 @rasul313
همزمان با هشدار خشکسالی، مردم انگلیس برای خرید آب به فروشگا‌ها هجوم بردن در نتیجه فروش آب سهمیه‌بندی شده! اگر این اتفاق در ایران می‌افتاد مزدوران شبکه‌های لندن‌نشین تا یکماه همه‌ی مشکلات کشور رو به آب خوردنمون گره میزدن برای سیاهنمایی اما الان در سکوت خبری به سر می‌برند😏 | | 🆔 @rasul313
رهبرمعظم انقلاب: دنیا و مقام برای چمران مهم نبود. به نام کی تمام بشود، برایش اهمیتی نداشت. ♦️۲۷مرداد:مقاومت پاوه دربرابر تجزیه‌طلب‌ها به فرماندهی شهید چمران ✊وقوع حماسه خونین پاوه (1358 ش) 27 مرداد 1358 ♦️پس از آن که هزاران نفر از عناصر حزب بعث عراق و گروهک های ضدانقلاب وابسته به بیگانگان، مانند: کومله، فداییان خلق و حزب دموکرات کردستان، در مرداد 1358ش به شهر پاوه در منطقه کردنشین استان کرمانشاه هجوم آوردند، این شهر را تصرف کرده و دست به جنایت های شنیعی زدند. بیمارستان پاوه از جمله مراکزی بود که به اشغال مزدوران درآمده بود. آنان در این بیمارستان 25 نفر از برادران سپاهی مجروح را روی تخت ها و پشت بام به طرز فجیعی به شهادت رساندند. این فاجعه خونین با عکس العمل شدید امام خمینی(ره) مواجه شد و با فرمان معظمٌ له در بیست و هفتم مرداد 1358ش، نیروهای سپاهی، ارتشی و بسیجی به فرماندهی شهید دکتر چمران به منطقه اعزام شدند. فرمان تاریخی امام برای آزادسازی پاوه چنان روحیه ای به پاسداران و سربازان ژاندارمری داد که بدون توجه به زخم های خود تمامی سنگرهای ضدانقلاب را از اشغال آنان خارج ساختند. در این میان شهیدچمران پس از یک نبرد سخت و درگیری خونین، همه شهرها، راه ها و مواضع استراتژیک منطقه را آزاد کرد و کردستان از این مرحله به سلامتی گذر نمود. 🆔 کانال رسول در روبیکا:👇👇👇 https://rubika.ir/rasull313 کانال رسول در ایتا:👇👇👇 https://eitaa.com/rasul313
✅ نعمت بزرگ.... بعضی از زن‌ها تاب سختی‌های زندگی مردشان را نمی‌آورند. غرغر می‌کنند که این چه وضعی است و این‌ها. اما هستند خانم‌هایی که نه تنها نق نمی‌زنند، بلکه حتی دلگرمی هم می‌دهند، به مرد می‌گویند ناراحت نباش، چیزی نیست. صبر می‌کنیم، می‌گذرد. چنین زن‌هایی واقعاً قیمت دارند. الحمدلله از این جهت خدای متعال به من هم لطف کرده است. عیال من چنین خانمی است. وقتی در زندان بودم، به دیدن من که می‌آمد، از اوضاع و احوال می‌پرسیدم، می‌گفت اصلاً و ابداً ناراحتی و مشکلی ندارم، با اینکه ما بچه کوچک هم داشتیم. بعدها که من از زندان بیرون آمدم، فهمیدم که چه مشکلاتی داشته، مریض بوده، بی‌پول بوده، سختی فراوان کشیده، اما اصلاً و ابداً یک ذره‌اش هم در زندان به من منتقل نمی‌شد. خدا می‌داند که بعضی از این حوادثی را که برای ایشان پیش آمده بود؛ من بعد از انقلاب فهمیدم، یعنی همین‌طور در خلال صحبت به مناسبتی پیش آمد که گفتند. وقتی هم گفتند، من دیدم واقعاً طاقت نمی‌آورم، می‌گفتم چطور این‌ها را آن موقع به من نمی‌گفتی. مرحوم مادرم به خانم من می‌گفت که تو چرا ساکتی، چیزی بگو، آه و ناله کن، چون تو همه‌اش احساس راحتی می‌کنی، او هم دلگرم می‌شود و به دنبال این کارها می‌رود! به هر حال، ایشان نعمت بزرگی است؛ خدا را شکر می‌کنم. 📚کتاب یاد و یادگار کانال "دوتا کافی نیست " @dotakafinist1
📌خداوند راضی نیست... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
یک خصائص اخلاقی هست که انسان جز در مکتب تشکیل خانواده نمی‌تواند آنها را کسب کند. یعنی یک نوع علاقه‌مند شدن به سرنوشت دیگران. تا انسان زن نگیرد و بچه پیدا نکند و آن بچه شدیداً عواطف او را تحریک نکند و مثلاً در مواقعی که مریض می‌شود، او را به هیجان نیاورد، یا مثلاً لبخند بچه در او اثر نگذارد، با مطالعه کتاب، این امر در او پدید نمی‌آید. تجربه نشان داده است که اخلاقیون و ریاضت‌کش‌ها که این دوران را نگذرانده‌اند، تا آخر عمر یک نوع خامی و یک نوع بچگی در آنها وجود داشته است. 📚 تعلیم و تربیت در اسلام کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
کسی که وقتی کشور اسلامی مورد تهدید دشمن است، آماده دفاع از ارزش‌ها و میهن اسلامی و پرچم برافراشته اسلام است، می‌تواند ادعا کند که اگر امام زمان بیاید، پشت سر آن حضرت در میدان‌های خطر قدم خواهد گذاشت. ۱۳۸۱/۷/۳۰ @tabyin_Chahardah_Masoom ┄┅══════┅┄ @t_manzome_f_r
@Ostad_Shojae4_5814585540606953635.mp3
زمان: حجم: 8.24M
۴ 💢 فلسفه خواندن زیارت عاشورا فقط یک موضوع است که؛ ↓ مولاعلی علیه‌السلام تضمین کرده است که اگر توانِ فهم و تصدیق آن را داشته باشیم؛ بــا او و هم درجه با او خواهیم بود! ← این فرمول نجات دهنده چیست که ما را به مقام امام می رساند؟ 🎤 ┅═❁🍂🥀🍂❁═┅ 🕊🏴
هدایت شده از رسانه محله شهادت
11.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تشکر ویژه از شبکه ی سه بابت این تبلیغ مهم 🌹🌹حکم کاشت ناخن... برای آدمی که ناخن میذاره و آرایشگری که این کار رو انجام میده.... 👌
🌷از صلیب سرخ آمده بودند اردوگاه اسرا گفتند: در اردوگاه شما را شکنجه‌تان می‌کنند یا نه؟ همه به آقا سید نگاه کردند ولی آقا سید چیزی نگفت مأمور صلیب سرخ گفت: آقا شما را شکنجه می‌کنند یا نه؟ ظاهراً شما ارشد اردوگاه هستید. آقا سید باز هم حرفی نزد. پس شما را شکنجه نمی‌کنند؟ آقا سید با اون محاسن بلند و ابهت خاص خودش سرش پایین بود و چیزی نمی گفت. نوشتند اینجا خبری از شکنجه نیست. افسر عراقی که فرمانده اردوگاه بود، آقای ابوترابی را برد تواتاق خودش گفت: تو بیشتر از همه کتک خوردی، چرا به اینها چیزی نگفتی؟ آقای ابوترابی برگشت فرمود: ما دو تا مسلمان هستیم با هم درگیر شدیم، آنها کافر هستند دو تا مسلمان هیچ وقت شکایت پیش کفار نمی‌برند. فرمانده اردوگاه کلاه نظامی که سرش بود را محکم به زمین کوبید و صورت آقا سید را بوسید بعدش هم نشت روی دو زانو جلو آقا سید و تو سر خودش می زد می گفت شما الحق سربازان خمینی هستید.
گاهی بدجور زیر بار مادری میشکنم... انگاه که تمام معادلات هندسه ی مادریم به هم میریزد... انگاه که نه صغری و کبری های منطقی جواب می دهد و نه معادلات چند مجهولی ریاضی! میان تمام اموخته هایم میگردم تا شاید چاره ای پیدا کنم اما... این از آن معادلات پیچیده ای ست که در هیچ کتابی نخوانده ام! اخر کجای مسئله های ریاضی، xوyوz انقدر بد قلقی می کردند؟؟ پاسخxرا میابی yبی قراری میکند! yرا ساکت میکنی، صدای جیغ zبه هوا میرود ، z را به هزار ترفند آرام میکنی که ناگهانq کارخرابی میکند و تا به مباحث پوشکیش رسیدگی کنی بااااز xو y وz به جان هم میافتند و این وسط همqگریه ی بی اماااان و تو می مانی و این معادله هزار مجهولی و مجهول های هزار مشکله و مشکلات حل نشده و این هندسه ی در هم ریخته ی مادری! انگاه که مستاصل می شوی و دوست داری هزاران بد و بیراه نثار تمام علومی کنی که فقط نظری مادری کردن را اموختند اما یکبار در این ورطه هولناک وارد نشدند و از دور، فلان نسخه را پیچیدند! حالا کجا نشستند؟ حالا که هیچکداماز صفحات کتابشان جواب آشفتگی مرا نمی دهد.. دست به دامان تلویزیون می شوم تا شاید او عصای دست مادریم شود! اما... آه و صد آه! همین حسرت را کم داشتم میان این اشفته بازار مادریم... کاش مسئولین رسانه کمی از حال دل من خبر داشتند و انقدر دم به دم، کانال به کانال، زائران کوی بهشت را به رخ مادریم نمی کشیدند... نمیدانند چه قدر سخت است برای مادری که فرزندان کوچک قد و نیم قد از سر و کولش بالا می روند و در همان حال حسرت کربلای نرفته اش در مقابل چشمانش، پا به پای زائران حسین، رژه می رود و اتشی می شود بر قلبی که تحت فشار است زیر بار مادری و دستش کوتاه از هم قدم شدن با عاشقان حسین... مادری که سالهاست محروم شده و سهمش از، کربلا، کاسه ابی شده که پشت سر کربلایی ها میریزد تا بی خطر باشد زیارتشان... ناخود اگاه اشک بر گونه هایم جاری می شود و رویای زیارت، داغی می شود بر قلب سوخته ام... انگار غم قلب دلتنگم، بر تمام خانه احاطه کرد که فرزندانم متحیرشدند از اشک مادر و یک گوشه ساکت و آرام نشسته اند به تماشای مادری که حالا عصبانیتش را فراموش کرده و غرق حسرت است از این جاماندن... با نوازش کودکانه یکی از فرزندانم به خود می آیم که مشغول پاک کردن اشک هایم شده... دختر کوچکترم با نگرانی به من چشم دوخته و با احتیاط میپرسد:از دست ما گریه میکنید؟ که خواهر بزرگترش لب می گشاید: نه، برای کربلا، برای امام حسین... فرزندم که در حال نوازش من بود آرام میگوید: من به حضرت فاطمه گفتم به شما کربلا جایزه بدن، شما خیلی مامان خوبی هستید... لبخند بر لبانم مینشیند از شنیدن نام حضرت مادر قربان نامش... چه خوب معادله چند مجهولی مرا حل کردند این مادر و پسر... حالا در سکوت خانه، چه شیرین خوابیده طفل در گهواره ام... فدای طفل در گهواره ات حسین! و من که حالا آسوده شده ام از دغدغه های مادرانه، زیر لب زمزمه میکنم: یا فاطمه الزهرا حسرت و خستگیم نذر ظهور پسرت... خودت فرزندانم را برای سربازی فرزندت اماده ساز که من توانی ندارم جز به لطف شما... خودت مادری را یادم بده که سخت محتاجم! میدانم به حرمت مادری برای یاران مهدیت،نام مرا نیز در لیست زائران فرزندت حسین مینویسی!       فدای تو ای حضرت مادر... ای تکیه گاه خستگی های مادرانه ام... ✍آينــــــــــﮫ