#کرامات_شهدا🍃
براي شناسايي به منطقه ي #چنانه رفته بوديم.
شرايط بسيار سختي بود.
نه غذا به اندازه ي كافي داشتيم و نه آب.
طلبه اي با ما بود كه سختي بر او بسيار فشار مي آورد و او از اين موضوع ناراحت بود و مي گفت: «من بايد خودم را بسازم.»
🌷🍃🌷🍃
يك روز او را بسيار سرحال ديدم،
پرسيدم: «چه شده؟ اين طور سرحال شدي!»
پاسخ داد: «ديشب وقتي استتار كرده بوديم، در خواب، صحراي وسيعي را در مقابلم ديدم و آقايي را كه صورتش مي درخشيد.» به احترام ايشان ايستادم و سؤال كردم «آقا عاقبت ما چه مي شود؟»
فرمودند: «پيروزي با شماست ولي اگر پيروزي واقعي را مي خواهيد، براي #فرج من دعا كنيد.»
باز پرسيدم: «آقا من #شهيد مي شوم؟»
فرمودند: «اگر بخواهي، بله. تو در همين مسير شهيد مي شوي، به اين نشاني كه از سينه به بالا چيزي از بدنت باقي نمي ماند. به #برونسي بگو پيكرت را به قم ببرد و به خانواده برساند.»
اين طلبه وصيت نامه اش را نوشت و از شهيد برونسي خواست كه هر وقت شهيد شد، جنازه اش را به قم برساند.
چند روز بعد دشمن متوجه حضور ما شد و ما را به گلوله بست. طلبه ي جوان شهيد شد و از سينه به بالا، چيزي از بدنش نماند.
یادش گرامی باد.
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
@yamahdi313z