eitaa logo
💚 یاران مهدی313💚
78 دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
9.5هزار ویدیو
104 فایل
•هواشناسے اعلام کرد: هواےمهدےفاطمہ را داشته باشید😔 💔خیلی تنهاست.. کپی حلالتون ❤ تبادلات: @besmrabelmahdy313 گوش جان .منتظر پیامای زیباتون هستیم👇💚🌹❤✌ https://harfeto.timefriend.net/16380775811277
مشاهده در ایتا
دانلود
10.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 😭 حکایت جالب پیاده رفتن آقا نجفی قوچانی (ره) به کربلا و شنیدن صدای «هل من ناصر» از حرم امام حسین (علیه السلام) و «لبیک یا حسین» از حرم حضرت عباس (علیه السلام) !!! 🎤 به کلام حجت الاسلام عالی
۹ نکته از رهبر انقلاب درباره پیاده‌روی 🔹در آستانه شروع موج پیاده‌روی اربعین به ویژه برای زائران ایرانی در روزها آتی، ۹ نکته از این مراسم بزرگ معنوی که رهبر معظم انقلاب به آن اشاره کردند، بازخوانی می‌شود: ۱.مراسم اربعین جزء شعائرالله است ۲.اربعین رمز جاودانه شدن نهضت حسینی ۳.اهمیت تـبلیغ و کـار فرهنگی از آموزه‌های اربعین ۴.اتحاد و عظمت جهان اسلام ۵- حضور میلیونی، نشانه اوج‌گیری تفکر مبارزه ۶- ارتباط دوستانه دو ملت ایران وعراق ۷- بزرگواری حداکثری مردم عراق در میزبانی ۸- رفتار عاشقانه معنوی مردم عراق در دنیای مادی ۹- بی‌نظیربودن رفتار کریمانه مردم عراق در دنیا
💚روزی حضرت رسول الله(ص) پس از جماعت رو به جمعیت نموده و فرمودند: آیا از قبیله «بنی نجار» کسی هست؟ 🔺سپس فرمودند: یکی از افراد این قبیله که با مرگ از دنیا رفته، اکنون بر «درب بهشت» بخاطر ۳ درهم که به فردی بود؛ بازداشت است! 📚بحارالانوار،ج۱۹،ص۴۶
چند وقت پیش یه داستان خوندم که جالب بود برام. یه روز یه خانواده ای مهمون داشتن. خانم به آقا میگه برام سبزی بگیر. آقام می‌ره از این سبزی آماده ها میگیره  می‌بره خونه و چون عجله داشته دم در تحویل خانم میده و زود می‌ره به کارش برسه. خانم وقتی سبزی هارو باز می‌کنه ، متوجه میشه که ای داد بی داد سبزیا خراب و پوسیده اس و اصلا قابل استفاده نیست. کلی حرص میخوره و تو دلش بد و بیراه میگه به آقای همسر میاد گوشیو برمیداره که زنگ بزنه تا آقا رو بخوره بچلونه بتکونه و پهن کنه رو طناب. یه لحظه با خودش فکر میکنه خب حالا بودن سبزی سر سفره اونقدرام مهم نیست. بهتره شب که اومد حضوری بهش بگم. شب آقا که میرسه خانم عصبانیتش فروکش کرده. به آقا میگه جریان این سبزیا چی بود؟ تو که می‌دونستی من از این سبزی آماده ها استفاده نمیکنم. همش خراب بود و غیر قابل استفاده. آقای خونه ام میگه ای داد و بی داد. معذرت می‌خوام خانوم دیدم سرت شلوغه، شبم مهمون داریم، خواستم اذیت نشی و وقت بزاری. دیگه نمیگیرم از اینا. از این به بعد یه جوری هماهنگ میکنم بتونم خودم وقت بیشتری بزارم که کمکت کنم. خانم خونه ام کلی ذوق می‌کنه و خوش حال میشه. می‌بینید گاهی با یه صبر کوچیک یه بحث عمیق از بیخ گوش زندگیتون میگذره.
﷽ 📌غش وسط مباحثه!!! 🔹«در اصفهان به سال مجاعه که یکی از آن «قحط سال‌های دمشقی» بود و مردم، پیر و جوان و زن و مرد، از گرسنگی، خیل خیل می مردند، من و شماری اندک از طلاب مدرسه نیماوَرْد (یا مدرسه ای دیگر که استاد همایی نامش را یاد کرد و من اکنون به یاد ندارم) با گرسنگی و قحطی همچنان دست و پنجه نرم می کردیم، و نستوه در کار تحصیل علم کوشا بودیم.  🔸چنان مستغرق در جمال معنی و لذات حاصل از کسب معرفت بودیم که گویی در پیرامون ما هیچ اتفاقی نیفتاده است.  🔹گذران ایام تحصیل را با کمترین سد جوعی به شیوه اصحاب صُفّه، شبی را به روز می آوردیم و روزی را به شب…  🔸یک روز در ضمن مباحثه با رفیق همدرسم که طلبه برجسته ای از اهل قزوین بود(شیخ هاشم قزوینی)متوجه شدم که ناگهان حالش دگرگون شد و تشنجی به او دست داد و بی هوش افتاده و به حالت غش درآمد، می دانستم که هیچ بیماری و دردی ندارد، در کمال سلامت و نشاط جوانی است، دردش از گرسنگی است که آن را از من نیز پنهان می کند... 🔹به ناچار با شتاب از جای برخاستم. هر چه در گوشه و کنار طاق و رواق مدرسه و ذهن و ضمیرم بود گشتم که وجهی حاصل کنم و از آن راه لقمه نانی برای او فراهم آورم، به هیچ روی حاصل نشد، که همه در کمال فقر و قناعت می زیستیم و هر کس هر چه داشت، از کتاب‌های غیر درسی گرفته تا لوازم زندگی، در روزهای گذشته، همه را فروخته بود. دیگر چیزی در بساط باقی نبود... 🔸به ناگزیر خود را به خیابانی که در نزدیکی آن مدرسه بود رساندم، به تعبیر بیهقی، همچون متحیری و غمناکی می گشتم و چشمم به هیچ چیز نمی افتاد که بتوان سدّ جوع کرد... 🔹از پس جست و جوی بسیار و نومیدی، ناگهان در گوشه خیابان چشمم به چند برگ کاهوی گل آلود افتاد، که از قضای روزگار در آنجا افتاده بود. گویی هنوز کسی از خیل گرسنگان شهر آن را ندیده بود...  🔸آن چند برگ کاهوی گل آلود را همچون مائده ای بهشتی که از آسمان فرود آمده باشد، از زمین برداشتم، آن را در جوی آب شستم، خود را به کنار آن دوست رساندم، همچنان بی هوش افتاده بود.  🔹دیدم رنگ رخساره اش از فرط گرسنگی زرد شده است. از آثار حیات نفسی هنوز باقی است که به دشواری صدای آمد و رفتنش را می توان شنید...  🔸اندکی از آن برگ‌های کاهو در دهانش نهادم، بی رمق، با چشمان بسته، به زحمت به جویدن پرداخت. با هر برگی که می جوید و فرو می برد، چنان بود که گویی پاره ای از حیات رفته باز می گردد.  🔹هنوز آن چند برگ کاهو به پایان نرسیده بود که اندک اندک چشمانش باز شد و با لبخندی که در آن شکرها بود و نه شکایتی، برخاست و نشست و بی درنگ روی به من کرد و انگشت روی خط نهاد و گفت:«در کجای بحث بودیم؟» و دیگر از آن گرسنگی و بی هوشی و پیچ و تاب‌های حاصل از آن هیچ سخنی نگفت. چنان بود که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است.  🔸من نیز که از به سامان رسیدن سعی خویش، در رمق بخشیدن به او، رضایتی در خود احساس می کردم، روا نداشتم که آن مایه اشتیاق و جویندگی او را در راه دانش، که تا بدین پایه بود، به سخنانی دیگر گونه بیالایم و از گرسنگی او و حالاتی که در آن میان بر من و او رفته بود سخن بگویم، یا چیزی بپرسم؛ دنباله بحث را یادآور شدم... 📚استاد جلال الدین همایی ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ لبیک یا حسین 🇮🇷 @skeled_b
خلقت مولانا اميرالمومنين صلي الله عليه و اله به چهل هزار سال قبل از خلقت آدم: محمد بن العباس به سند خود از ابن عباس روايت كرده است كه گفت: روزي در خدمت حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم بوديم، حضرت امير المؤمنين عليه السلام پيدا شدند، چون آن حضرت صلوات الله عليه و اله را نظر بر او افتاد تبسم نمود فرمود: مرحبا به آن كسي كه خدا او را پيش از آدم خلق كرده است به چهل هزار سال، گفتم: يا رسول الله مي‌تواند بود كه فرزند پيش از پدر مخلوق شود؟! فرمود: بلي، حق تعالي خلق كرد نور مرا و علي صلي الله عليهما و الهما را پيش از آنكه آدم را خلق كند به اين مدت، پس آن را به دو نيم كرد، از نصف آن مرا آفريد و از نصفي علي صلوات الله عليه را آفريد پيش از آنكه اشياء ديگر را بيافريند، و آنها را از نور من و نور علي صلي الله عليهما و الهما منور گردانيد، پس ما را در جانب راست عرش خود جا داد، بعد از ما ملائكه را آفريد. چون ما تسبيح و تهليل و تحميد حق تعالي كرديم، ملائكه از ما آموختند تسبيح و تكبير و تهليل حق تعالي را، پس حق تعالي چنين مقرر فرمود كه دوست من و علي عليهما و الهما السلام داخل جهنم نشود و دشمن من و علي عليهما الهما السلام داخل بهشت نشود، به درستي كه حق تعالي ملكي چند آفريده است كه در دست ايشان ابريقهاست از نقره بهشت، و آن ابريقها را پر كرده‌اند از آب حيات كه چشمه‌اي است از جنة الفردوس. چون اراده مي‌نمايد پدر يكي از شيعيان مولانا علي عليه السلام كه با مادر او مقاربت نمايد در وقتي كه حق تعالي مي‌خواهد كه نطفه او منعقد شود، يكي از آن ملائكه مي‌آيد و از آن آب بهشت قدري مي‌ريزد در آبي كه او در آن وقت مي‌آشامد و آن آب با نطفه او مخلوط مي‌گردد، پس به اين سبب به هم مي‌رسد در دل او محبت من و علي و فاطمه و حسن و حسين و نه امام از فرزندان حسين عليهم السلام. پس حضرت صلوات الله عليه و اله فرمود كه: شكر مي‌كنم خداوندي را كه محبت علي صلوات الله عليه و اله و ايمان به او را سبب دخول بهشت و نجات از جهنم گردانيده است. جلاالعیون، ص۲۹۱
اگه میخواید از غم و اندوه بیرون بیاید و به آرزوهای حلالتون برسید از همین الان مداومت داشته باشید بر استغفار کردن ✍️ مهدی اسلامی          ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━
جوری‌زندگی‌کن . . جوری‌برخورد‌کن . . جوری‌حرف‌بزن . . کہ‌وقتی‌مردم‌تو‌رودید‌ن‌عاشق‌خدا‌بشن(:'!          ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا پولهاتون رو میبرید زیارت؟ چقدر زیبا شهید مطهری ۴۰ سال پیش جواب این شبهه ضداهلبیت رو داده... با دقت ببینید و برای دیگران بفرستید.
💚 یاران مهدی313💚
#شبهه چرا پولهاتون رو میبرید زیارت؟ چقدر زیبا شهید مطهری ۴۰ سال پیش جواب این شبهه ضداهلبیت رو داده
واقعا زیبا و دلنشین و کوبنده جواب داده روح بلند و ملکوتی اش شاد و یادشون گرامی باد ان شاءالله دستمون رو بگیرن و شفاعتمون کنند. 🤲🤲🤲🤲