🌹امام جعفر صادق علیه السلام:
كسى كه حديث ما را روايت كند
و در ميان مردم نشر دهد،
و دلهاى شيعيان ما را با آن استوار گرداند،
از هزار عابد،برتر است.✨
انوش بخشی نژاد
🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی
https://eitaa.com/yaran_vafadar
💥کانال های اسراییلی دریک عملیات روانی و در سطح گسترده در حال منتشر کردن این تصویر هستند که خبر از شهادت نصر الله توسط ارتش جنایتکار اسرائیل دارد.
پ ن:
💥امیدواریم این خبر تکذیب و به زودی خبر سلامت سید منتشر بشه. 😔
─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─
علی ملکی
🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی
https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در مجمع عمومی سازمان ملل روی داد؛
🔴 نخستوزیر اسلونی روی میز کوبید و گفت: آقای نتانیاهو، جنگ را همین الان تمام کن
ـــ ـ ـ ـــ ـ
۞#جهاد_تبیین
نوری لطفی
🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی
https://eitaa.com/yaran_vafadar
🔺اگر فکر کردید پیروزی اسلام بر صهیونیسم به همین سادگی ها اتفاق می افتد سخت در اشتباهید. این پیروزی بسیار بسیار نزدیک، اما به شدت دشوار و پر هزینه است. مردان جنگ همه را محاسبه کرده اند؛ هم احتمال شهادت ها و هم انبوه خسارت ها؛ اما این را بدانید عبور اسرائیل از خطوط قرمز و پا گذاشتن در وادی انتحار یک معنی بیشتر ندارد: رژیم صهیونیستی بیش از هر زمان دیگری خود را در معرض فنا یافته است؛ روزهای پر التهابی در پیش است، اما آنان که در نهایت فرار میکند یاران مقاومت نیستند. این مسیر بیش از هر زمان دیگری بی بازگشت به نظر میرسد؛ حداقل تا اینجای کار! پس به تدبیر فرماندهان اعتماد کنید، استوار باشید و باورمند به نصرت و تقدیر الهی!
🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی
https://eitaa.com/yaran_vafadar
یاران وفادار
به بهانه اربعین - به قلم برادر سهراب حسبن زاده قسمت هیجدهم در مسیر راه در مسیر راه با دیدن بقعه
به بهانه اربعین - به قلم برادر سهراب حسبن زاده
قسمت نوزدهم
انقلاب اسلامی علیه یزیدیان زمان و فریاد رس فلسطین
از کمربندی بسوی قصر شیرین حرکت کردیم فاصله کرمانشاه تا قصر شیرین حدود ۱۷۰ کیلومتر می باشد . در راه قصر شیرین توقفی نمودیم و بنزین زدیم. سرو صورتی صفا دادیم و مقداری از آذوقه ای که همراه داشتیم تناول نمودیم. در ماشین گاهی سر صحبت باز می شد بیشتر مسائلی حول مسائل سیاسی و اربعین و اهمیت آن بود .
اربعین قبله آمال همه آرزومندان حقیقی و واقعی رهروان سید الشهداء است اهمیت آن امروز دو چندان نمایان می شود که یزید و شمر زمانه ( آمریکا و اسرائیل و همه اذناب آنها )قربانگاهی به نام فلسطین و غزه ایجاد کرده مردمان مسلمان را قربانی می کنند و به مسلخ می کشند که جرم آنها شعار زندگی و حیات است . دیگر نمی خواهند خفت و خواری را به جان بخرند . برای رهایی از آن با خونشان فریاد یا للسلمین سر می دهند :
آی انسان هایی که در دنیا غنوده اید و آمالتان شده دنیا و تنعمات آن . سر ها را به بالا کشید و به اطراف خود نگاه کنید و فریاد کمک و دادخواهی ما را بشنوید . به یاری مان بشتابید
باز هم ایران پیشقدم در این معرکه است . مجال و فرصت نیست که آن را بشکافم همین را بگویم که انقلاب اسلامی به رهبری امام راحل و جانشین بر حقش میدان دار دفاع از فلسطین و غزه بوده و هست و چه عزت مندانه در همه ی عرصه ها از آنها دفاع نموده و همین دفاع سرسختانه سبب آگاهی بخشی به ملت های دنیا از شرق تا غرب ، از شمال تا جنوب موجب شده فریاد " فلسطین باید آزاد گردد " سر دهند.
شب تاریک به ظفر نزدیک می شود و سخن امام ره آویزه گوشمان می گردد که فرمودتد به این مضمون که " انقلاب اسلامی به صاحب اصلی آن سپرده خواهد شد "
از اوان صبح به راه خود ادامه دادیم هر چه زمان می گذشت به قصر شیرین نزدیک تر می شدیم.
ادامه دارد
یاران وفادار
#دست_تقدیر #قسمت_دوم 🎬: ابوحصین همانطور که مشتش را روی میز می کوبید گفت: تو یک ضعیفه هستی که نمی
#دست_تقدیر۳
#قسمت_سوم🎬:
محیا همانطور که قلبش تندتر از قبل می تپید به عقب برگشت و چهرهٔ سبزه و نمکین و هیکل درشت زن عمو عالمه را در مقابلش دید.
زن عمو لبخندی زد و خیره در چشمان درشت و میشی رنگ محیا شد و گفت: ببینم پشت در اتاق کار عمو چه می کنی؟! چی دارن میگن که برای تو اینقدر جالبه دختر زیبا؟!
محیا با لکنت گفت: س..س..سلام زن عمو، هیچی نمی گن...ب...ببخشید من یه کم کنجکاو بودم و برای اینکه بحث را عوض کند گفت: چقدر زود از خرید برگشتید، چرا دستتون خالی هست؟
عالمه اشاره ای به در کرد و گفت: اون بندگان خدایی که ابوحصین اجیر کرده بود خرید را انجام دادن، من فقط دستور صادر کردم، الان هم کلی خرید روی حیاط هست، گفتم ببرن حیاط پشتی چون قراره اونجا آشپزی کنن و با زدن این حرف دست محیا را گرفت و همانطور که او را به طرف آشپزخانه می برد گفت: بیا خودم برات بگم که عموت قراره چی به مادرت بگه تا این حس کنجکاوی اینقدر اذیتت نکنه و بعد صدایش را آرام تر کرد و ادامه داد: منم از جنس خودت هستم یه زنم، نگاه به قد و هیبتم نکن، دل من هم لطیف هست و البته کنجکاو و فضولم، پس درکت می کنم
محیا با تعجب حرکات زن عمویش را نگاه می کرد و با خود فکر می کرد آیا به راستی زن عمو می داند که عمو دام برای مادرم پهن کرده و قراره مادرم را هووی او کند؟! اگر می داند چرا حس حسادت ندارد؟!
عالمه و محیا وارد آشپزخانه شدند و عالمه او را به سمت صندلی های نهار خوری چوبی که تازه خریده بودند کشید، محیا را روی صندلی نشاند وخودش هم روی صندلی کنارش نشست و همانطور که دستان سرد محیا را در دستان گرم و گوشتی خودش گرفته بود دستش را روی میز گذاشت و گفت: ببین محیا، تو دختر بزرگ و تحصیل کرده ای، دیگه وقت ازدواجت شده، مادرت هم چون توی سن پایین همسر ابو محیا شد، هنوز جوان است و زیبا، پدرت که ناگهان فوت کرد، پس عاقلانه نیست زن جوان و زیبایی مثل رقیه بیوه و تنها بماند، پس ما تصمیم گرفتیم مجلسی راه بیاندازیم و در این مجلس مادرت را به ابو معروف نشان دهیم و من مطمئن هستم با این زیبایی که رقیه دارد ،ابو معروف یک دل نه، صد دل عاشق مادرت میشود، درست است پدرت مال و املاک قابل توجهی داشت اما اموال ابو معروف مثل دریایی بی انتهاست، خوشبختی تو و مادرت تضمین خواهد شد.
عالمه به چهره جوان و زیبای محیا خیره شد، چشمان درشت و میشی رنگ، ابرو های کمانی و کشیده، پیشانی بلند و صورت سفید و مژه های بلند و فر دار او، قادر بود هر مردی را جذب خود کند، عالمه لبخندی زد و زیر لب گفت: خدا را چه دیدی شاید تو به بهانه ازدواج مادرت ماندی و جاسم من هم سرو سامان گرفت..
شوکی دیگر به محیا وارد شده بود، او از حرکات جاسم پسر عمویش چیزهایی دستگیرش شده بود، حالا می فهمید که زن عمویش از این عشق پنهانی و یک طرفه خبر دارد.
محیا کلا گیج شده بود، حرفهای عالمه با حرفهایی که از پشت در شنیده بود با هم نمی خواند و از زمین تا آسمان با هم فرق داشت، اما او خوب می دانست که عمویش حیله کرده و عالمه را فریب داده...
عالمه که دید محیا در فکر فرو رفته گفت: محیا جان! غم به دلت راه نده، ابومعروف بر خلاف قیافه خشنی که دارد قلبی مهربان در پس آن قیافه دارد، مطمئنم همسر خوبی برای مادرت و پدر خوبی برای تو خواهد بود، از طرفی صدام که تازه با ترفند عمویش را برکنار کرد و کشت و بر مسند قدرت نشسته، از دوستان نزدیک ابو معروف است و این یعنی نان تو و مادرت که چه عرض کنم، نان خانواده ما هم در روغن است..
محیا آه کوتاهی کشید و از این همه سادگی زن عمو عالمه و حیله عمویش، دل نازکش پر از درد شد.
دنیای محیا و اقوام پدرش با هم فرسنگها فاصله داشت، آنها خوشبختی را در چه می دیدند و محیا در چه؟! آنها پول و مال و مقام می خواستند و محیا یک جو ایمان و آرامش....
ادامه دارد
📝به قلم:ط_حسینی.
نهضت کتابخوانی شهید ابراهیم هادی تالش محله 🇮🇷
🔺فراخوان استخدام نیروی زمینی ارتش در استان قزوین و شهرهای همجوار
🔹پایگاه هوانیروز شهید امینی آبیک
🔹نیروی زمینی ارتش در ادامه راه نورانی شهیدان والامقام و به منظور حفظ تمامیت ارضی میهن عزیز اسلامی، از بین جوانان مومن، متعهد و علاقه مند به خدمت در «لشگر ۱۶ زرهی قزوین و هوانیروز آبیک» همرزم میپذیرد.
🔹درجه داری پیمانی و رسمی و افسری نیروی زمینی ارتش
🔹شرایط و مدارک ثبت نام: در متن فراخوان ذکر شده
📅زمان تحویل مدارک: روز پنجشنبه ۱۴۰۳/۰۷/۲۶
⏰ساعت ۸ صبح الی ۱۲ ظهر
🏢محل تحویل مدارک: شهر محمدیه، مسجد جامع و با همه روزه دفتر استخدام هوانیروز واقع در شهر آبیک
سید تقی جلالی