eitaa logo
یاران وفادار
177 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
4.1هزار ویدیو
6 فایل
این کانال در راستای گفتمان انقلاب اسلامی ، همدلی و وحدت هم محلی ها و هموطنان گام بر می دارد
مشاهده در ایتا
دانلود
یاران وفادار
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄 قسمت ۱۶۰ _پس نزار با ندونم کاریهای زنت اون بچه نا اهل بار بیاد.خودت میدو
🍄رمان جذاب 🍄 قسمت ۱۶۱ او دنبالم تا اتاق اومد.گفت: _حاج آقا رو که میشناسید.بدون حاج خانوم نهار وشام نمیمونند جایی. با سر حرفش رو تایید کردم و هرچه در دلم بود تو خودم ریختم.تنها چیزی که آرومم میکرد این بود که حاج کمیل در حضور پدرش از من دفاع کرد و بهم اعتماد داشت. 🍃🌹🍃 او داشت میپرسید ناهار چی بخوریم و من در اجزای صورت او عشق وخدا رو حس میکردم و به خودم میگفتم: هی رقیه سادات!! اینه اون پاداش الهی.. قدرش رو بدون و سعی کن هیچ وقت قلب اونو نشکنی. نصایح پدر در او اثر کرد.پیشنهاد داد ناهار بیرون بریم.با او به رستوران رفتیم. سینما رفتیم..حرف زدیم.شوخی کردیم. خندیدیم. و من هر چه به غروب نزدیکتر میشد بیشتر عذاب وجدان میگرفتم و از کرده ی خودم پشیمون تر میشدم.نزدیک مسجد بودیم که پرسید: _خوش گذشت سادات خانوم؟؟ گفتم:_ بله ممنونم ازتون. 🍃🌹🍃 تلفنم زنگ خورد.نسیم بود.یاد حرفهای پدر شوهرم افتادم.اونها از دوستی من با نسیم ناراحت بودند.تلفن رو جواب ندادم ولی او دست بردار نبود.حاج کمیل نیم نگاهی به صورتم انداخت: _چرا جواب نمیدید؟! گفتم: _مهم نیست. گفت: _جواب بدید.معذب نباشید. فهمیدم که او میدونه پشت خط چه کسیه. نگاهی به حاج کمیل کردم.او دوباره نگاهم کرد و بهم اطمینان داد: _جواب بدید سادات خانوم. جواب دادم.نسیم با ناراحتی سلام کرد. حالش رو پرسیدم.گفت: _خوب نیستم..حال مامانم خیلی بدشده. کاش میشد میومدی پیشم.دارم میمیرم از غصه.. من نگاهی به حاج مهدوی که حواسش به رانندگی و خیابون بود انداختم.گفتم: _اممممم راستش الان که دارم میرم مسجد نمیتونم بیام.ان شالله فردا میام مادرتم ملاقات میکنم. حاج کمیل گفت: _بهشون بگو بعد از نماز میایم ملاقات. نسیم شنید.با صدای آرامتری گفت: _شوهرت پیشته؟؟ گفتم: _بله.. او با ناراحتی گفت: _وای ببخشید.نمیخواد زحمت بکشی.. مزاحمت نمیشم.کاری نداری؟ گفتم: _تعارف نمیکنیم.امشب میایم اونجا. گفت: _نه بابا نه..اصلا حرفشم نزن من خودتو میخوام با شوهرت چیکار دارم؟!حالا بهت میگم کی بیای.باید به حال مادرم نگاه کنم.و زود خداحافظی کرد و تلفن رو قطع کرد. 🍃🌹🍃 حاج کمیل با لحن خاصی پرسید: _دوست نداشت منم باهاتون بیام آره؟ گفتم: _بله..خوب البته راست هم میگه..حالش خوب نبود.فک کنم میخواست با خودم تنها باشه درددل کنه.اگر صلاح بدونید تنها برم. با خودم گفتم:الان بهم میگه میتونی بری دیدنش ولی حاج کمیل چیزی نگفت و در سکوت معناداری کنار مسجد توقف کرد. 🍃🌹🍃 سرنماز حواسم فقط معطوف اتفاقات امروز بود.حرفهای پدرشوهرم به حاج کمیل که انگار خبرهایی شده بود ومن بی اطلاع بودم.و رفتار زشتم و فالگوش ایستادنم که دچار عذاب وجدانم کرده بود.من از روی حاج کمیل خجالت میکشیدم.وقت تسبیحات به خودن گفتم قرارمون این نبود رقیه سادات..قرار بود هرکاری میکنی رضای خدا رو در نظر بگیری ولی امروز بد کاری کردی.زیر لب استغفار گفتم. 🍃🌹🍃 اون شب از عذاب وجدان خوابم نمیبرد. فقط در رختخواب غلت میزدم و به امروز فکر میکردم.دریک لحظه تصمیم نهاییم رو گرفتم.صداش کردم: _حاج کمیل؟ گفت: _جااان دلم؟! پشتم رو به طرفش کردم تا راحت تر حرف بزنم.اعتراف کردم: _حاج کمیل من امروز یک کار خیلی بد کردم. نمیتونم از عذاب وجدان بخوابم. او با صدای خواب آلود گفت: _استغفار کنید سادات خانوم.. پرسیدم: _نمیپرسید چه کاری؟ گفت: _نه! گفتم: _ولی من میخوام بگم.اگه نگم آروم نمیگیرم. تخت تکونی خورد.حس کردم نشست.گفت: _اگر اینطوره بگید. به سمتش چرخیدم.آره نشسته بود اما پشت به من! میدونستم این کار رو برای خاطر من کرده!با صدای لرزون و محزون گفتم: _امروز من …مممممم….مکالمه ی حاج آقا با شما رو شنیدم. مکثی کوتاهی کرد.گفت: _خب ..این که گناه نیست.. گفتم: _هست!! چون من عمدا فالگوش ایستادم. درو باز کردم و داخل راهرو ایستادم. چون حس کردم حرفها درمورد منه.. دوباره مکث کرد.اینبار طولانی تر..با بغض گفتم: _چیزی نمیخواین بگین؟! زبانش رو به سختی در دهان چرخوند: _کار بدی کردید.. بغضم ترکید: _بخاطر همین عذاب وجدان دارم..حاج کمیل من واقعا از این کارم ناراحتم..از اون بیشتر حرفهای حاج آقا ناراحتم کرده..بهم بگید چرا حاج آقا از من خوششون نمیاد؟ چرخید سمتم.صورتش برافروخته بود. برای یک لحظه از واکنشش ترسیدم وخودم رو عقب کشیدم.گفت: _پس بفرمایید این اعتراف نیست یک استنطاقه!! شوکه شدم.فهمید که ترسیدم.دستش رو روی صورتش کشید و با لحن آرومتری گفت: _ازتون توقع نداشتم.. با بغض و دلخوری گفتم: از من گنهکار توقع هرکاری میره اما از پدرتون توقع نمیره که راحت درمورد من قضاوت کنند و هی گذشته ی منو توسرم بکوبونند.من میدونم کارم زشت بوده ولی علت این کارم شخص پدرتون بود. 👈 .... ✍ نویسنده ؛ « نهضت کتابخوانی شهید ابراهیم هادی 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
چهارشنبه🌸 ۱۲ دی ۱۴۰۳ ه.ش _ ۳۰ جمادی الثانی ۱۴۴۶ قمری سوره مبارکه الأحزاب آیه ۲۳ مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا﴿۲۳﴾ در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستاده‌اند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند. 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
🍃🌸🍃 ✨گفتار و رفتار✨ 📎آدمی به گفتارش سنجیده می شود وبه رفتارش ارزیابی میگردد؛ ⚡️چیزی بگوکه کفه ی سخنت سنگین شود و کاری کن تا که قیمت رفتارت بالا رود. 📚فهرست غرر، صفحه ۳۳۱  ┄┄┅┅┅❅❁ ❁❅┅┅┅┄┄ 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 آخرین وضعیت گلزار شهدای کرمان ۲ روز مانده به سالگرد شهادت شهید سلیمانی 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
14.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ارکستر سمفونیک:شهید گمنام💗 به یاد ۱۷۵ غواص شهید🇮🇷 در عملیات های: والفجر 8️⃣ و کربلای 4️⃣ و 5️⃣ 👤اثر :همای پرواز 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوشا آنان که جانان می شناسند طریق عشق و ایمان می شناسند بسی گفتیم و گفتند از شهیدان شهیدان را شهیدان می شناسند 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
12.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴تاد هیکی، طنزپرداز مشهور ایرلندی تو مصاحبه با پرس‌تی‌وی: «اونایی که مرتکب‌ نسل‌کشی میشن تو شبکه‌های اجتماعی مصونیت‌ دارن، اما هرکس راجع به اونا حرف بزنه رو محدود و یا مسدود می‌کنن!» درد و بلات تو سر ۹۰ درصد سلبریتی‌های ایرانی! 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
🔴‏یکی میشه دکتر «حسام ابوصفیه» رئیس بیمارستان کمال غزه که با دست خالی جلو تانک اسرائیل وایساد، یکی هم میشه دکتر قره حسنلو که با هرچی رسید زد به پیکر بی جان شهید عجمیان، هعی... 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرگ بر حقوق بی بشر آتش می گیرد دل انسان 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ اینجوری از دل همسرت پرت میشی بیرون! (حالا خود دانی ...) 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
هوالحکیم از اولین فتنه گرها  تا جدید ترین انها یقین دارم نمی توانید حدس بزنید منظورم چه کسی است . یکی از اولین فتنه گرهای  در تاریخ انقلاب اسلامی که بواسطه موقعیتش، افکارش، اعمالش ، جهالت مردم، حمایت های خارجی  و... موجب شد، خون های زیادی ریخته شد، شیخ جهنمی  "عزالدین حسینی" است. در خرداد ۱۳۰۱ در بانه متولد شد. در ۲۱ سالگی به عضویت «کومله، ژ.ک» (سازمان احیای کردستان) درآمد. مدتی طرفدار مصدق بود، در سال  ۱۳۴۳ به حزب دموکرات کردستان پیوست. با موافقت حکومت پهلوی و تأیید ساواک، امام جمعه مهاباد شد ،  پس از سقوط شاه و پیروزی انقلاب به مخالفت با نظام جمهوری اسلامی پرداخت، در ماه‌های اول سال ۱۳۵۸ همسو با اقدامات مسلحانه حزب دموکرات کردستان، به رویارویی علنی با  نظام مقدس ج.ا.ا پرداخت. سرانجام در ۲۱ بهمن ۱۳۸۹ در ۸۸ سالگی در سوئد درگذشت.. عزالدین حسینی ، خواهان خودمختاری  کردستانات  بود، رفراندوم جمهوری اسلامی را تحریم کرد، با قانون اساسی کشور نیز مخالفت کرد، از طرح خلع‌ سلاح پاسداران در مناطق کردنشین کشور حمایت کرد. گام‌هایی برای عملی ساختن طرح منطقه‌ای کردن بحران کردستان و تسری آن به کردستان عراق و ترکیه نیز برداشته بود. این فرد بصورت مستقیم  با سرهنگ شفر وابسته نظامی نیروی هوایی آمریکا در  روزهای  ۱۶ تا ۲۱ اوت (۲۵ تا ۳۰ مرداد ۱۳۵۸) در مهاباد دیدار و مذاکره  داشت، این موجود با این پیشینه و به رغم اینکه امام خمینی (ره) در پیامی امنیت کردستان را از ایشان خواسته بود، علنا جنگ مسلحانه را علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی آغاز کرد.   جمله جالبی دارد، می گفت؛ اگر حضرت جبرائیل (علیه السلام)، از طرف خدا بر من نازل شود و خود مختاری کردستان را نیاورد ، اورا بسمت خدا بر میگردانم،  (یعنی پیام خدا را قبول نمی کنم.) این جمله ایشان مرا بیاد  یک قشری در داخل کشور انداخت. عده ای در داخل کشور هستند،  که اگر خود خدا هم بگوید : شما در مذاکره و ارتباط با امریکا جز ضرر  و خسارت و بی آبرویی چیزی بدست نمی آورید ، این جماعت حرف خدا را هم باور نمی کنند. کلام حضرت امام(ره) و حضرت آقا  در باب مذاکره با  امریکا کاملا روشن است؛ امریکا شیطان بزرگ است. اینها که خواهان مذاکره با آمریکا هستند ،  اگر ادعا می کنند؛ - مذاکره با آمریکا بنفع ایران است،  دروغ می گویند، - اگر ادعا میکنند،  حضرت امام (ره) را قبول دارند دروغ می گویند. - اگر ادعا می کنند ، مطیع امر ولایت و‌ پیرو حضرت آقا هستند،  دروغ می گویند، - اگر ادعا میکنند مسلمان و اهل قرآن هستند،  دروغ می گویند. - اینها دشمن خدا هستند، - همان فرزندان  زمینی ابلیس رجیم هستند. عاقبت اینها هم مثل همین عزالدین حسینی است.  حضرت امام (ره)  به این فرد اعتماد کرد ، این موجود خیانت کرد . در سال ۶۵ در  اطراف روستای یاغ ثمر در عمق خاک  عراق امکان ‌کشتن این موجود  جنایتکار برای ما میسور بود ، اما در لحظات اخر،  بیانه ای داد ،  اعلام‌ کرد؛  بازنشسته شده، منبعد با نظام جمهوری اسلامی ایران  کاری ندارد . به همین دلیل به حکم شورای عالی امنیت ملی. رزمندگان ما  از کشتن او صرف نظر کردند ، بعد از اتمام جنگ تحمیلی هم از عراق خارج شد. علیرضا تنهای کیسمی ۱۰ دی ۱۴۰۳ لطفا نظرات خودرا در مورد این یاد داشت ها، بصورت مستقیم برای بنده ارسال بفرمایید. https://t.me/alirezatanha_110 https://eitaa.com/alirezatanha110 Instagram.com/tanhaie_ir