eitaa logo
یاران وفادار
165 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.8هزار ویدیو
6 فایل
این کانال در راستای گفتمان انقلاب اسلامی ، همدلی و وحدت هم محلی ها و هموطنان گام بر می دارد
مشاهده در ایتا
دانلود
👤 توییت استاد ✍ روزی که بندر فاو عراق سقوط کرد و پس‌از آن ایران آتش‌بس را پذیرفت، کسی فکرش را می‌کرد سال‌ها بعد ‌خداوند به‌دست دشمن ما (آمریکا) صدام را نابود و عراق به جبهه مقاومت تقدیم شود؟ 🔹قضیه سوریه هم همین است؛ کمی صبور باشید. 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 صدای ماندگار شهید برونسی از عنايات ویژه امام زمان(عج ) در شب عملیات 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حضرت علی بن موسی الرّضا علیه آلاف التّحیّة و الثّناء می‌فرمایند: حكايت استغفار [و ريختن گناهان به سبب آن ]حكايت برگ درخت است كه با تكان خوردن درخت مى‌ريزد. 📗الکافی، جلد ۲، صفحه‌ی ۵۰۴ 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عملکرد اصلاح طلب ها در توقف پیشرفت صنعت هسته ای و برق هماهنگ با سیاستهای رژیم صهیونیستی بوده 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
یاران وفادار
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄 قسمت ۷۷ فاطمه یک قطره اشک از چشمانش به ارامی سرخورد. پرسیدم: _گفتی حاج
🍄رمان جذاب 🍄 قسمت ۷۸ _چت بود؟ مجبور بودم با زیرکی بحث رو به جای دیگری بکشم. گفتم: _حالا که مطمئن شدم کل حرفهامو شنیدی راحت تر میتونم ازت کمک بگیرم. 🍃🌹🍃 وای بر من بخاطر اینهمه گناهان کوچیک و بزرگ! در کوزه ی هرکدوم از اتفاقات گذشته ام رو وا میکردم بوی تعفنش بلند میشد و خجالت میکشیدم. درسته که قلبا از کارهام پشیمونم ولی بعضی از گناه ها اگه از نامه ی عملت پاک بشن از حافظه ت محو نمیشن وزشتیش تا ابد ودهر آزارت میدن. 🍃🌹🍃 ادامه دادم: _یادته اونشب بهت گفتم کار ما تور کردن پسرهای پولدار بود؟ اف بر من که جای من، فاطمه باشرم سرش رو پایین انداخت.گفتم: _کامران هم یکی از همون قربانیها بود. من تا قبل از سفر راهیان دودل بودم ولی اونجا تصمیم گرفتم برای همیشه دست از این بازی بردارم.حتی وقتی برگشتم هدایای گرونقیمتش رو بهش برگردوندم. فاطمه نگاهم کرد .پرسید: _خب؟ اونوقت به کامران گفتی که این رابطه فقط یک نقشه ی پرسود بوده؟ _نه!! جرات گفتنش رو نداشتم..ولی سربسته یک چیزایی گفتم. . _خب؟؟ برای فاطمه کل جریان خودم و کامران، همینطور اتفاق امروز رو تعریف کردم.و منتظر واکنش او شدم. او قبل از هرواکنشی پرسید: _گفتی هدایای کامران رو بهش برگردوندی. سوالم اینه که مگه هدایا رو با هم دستهات قسمت نمیکردید؟ با حالتی معذبانه پاسخ دادم: _چرا..ولی در مورد اینها فعلا باهاشون حرف نزده بودم و اصلابخاطر همین هم، غیبتم موجب ترس واضطراب نسیم ومسعود شد.. فاطمه پرسید: _مسعود ونسیم هم شغلشون همینه؟ گفتم: _نه! اونها هردوشون تویک شرکت کار میکنند.درآمدشون هم بد نیست.! فاطمه چشمهاش رو درشت کرد و پرسید: _پس چرا تو این کار هستند؟؟؟ شانه هام رو بالا انداختم و گفتم: _نمیدونم!! شاید چون عادت کردن به دله دزدی!خب البته سود خوبی هم براشون داشت.به هوای آشنا کردن من با پسرهای مختلف یک پورسانتی از اون پسر میگرفتند و از این ورهم هرچی گیر من میومد نصفش برای اونها میشد. فاطمه با ناباوری گفت: _مگه تو چجوری بودی که پسرها حاضر بودن در ازای تو پور سانت به اونها بدن؟! سرم رو باحالت تاسف تکون دادم! واقعا از گفتن واقعیت شرم داشتم! گفتم: _ما با نقشه میرفتیم جلو.اول این پسرها رو شناسایی میکردیم و بعد من..آه خدا منو ببخشه..من دورادور ازشون دلبری میکردم و با رفتارهای اغواگرانه اونها رو جذب میکردم. از اون طرف مسعود ادای دلسوخته ها رو در میاورد و برام تبلیغ میکرد که این دختر خیلی فلانه..خیلی بصاره..همه آرزوش رو دارن ولی این دختر به هیچ کس محل نمیده. .و حرفهایی که روی گفتنشو ندارم..خلاصش این که من شده بودم وسیله ای برای عرض اندام کردن پسرهای دورو برم و واسه اینکه همشون به مسعود ثابت کنند که من هم قیمتی دارم حاضر بودند هرکاری کنند.. فاطمه با تاسف سری تکون داد و زیر لب گفت: _تاسف باره!!! اصلا نمیتونم این عده رو درک کنم..واقعا یعنی ما تو جامعه چنین احمقهایی داریم؟! چطور میتونن به کسی که اصلا نمیشناسنشون اعتماد کنند و براش خرج کنند؟ 🍃🌹🍃 من که داشتم از خجالت حرفهای فاطمه آب میشدم سکوت کردم و آهسته اشک ریختم.فاطمه با لحنی جدی گفت: _نمیتونم بهت بگم ناراحت نباش یا گذشته ها گذشته..چون واقعا بد راهی رو واسه پول درآوردن انتخاب کردی،  ولی بهت افتخار میکنم که از اون باتلاق خیلی بد ،خودت رو بیرون کشیدی.. من هنوز سرم پایین و چشمم گریون بود. صورتم رو بالا آورد و با لبخندی گفت: _سرت رو بالا بگیر دختر..عسل دیروز باید شرمنده باشه نه رقیه سادات امروز..اون روز تو قطارهم بهت گفتم تا خدا و جدت رو داری نگران هیچ چیز نباش! با گریه گفتم: _خدا ببخشه..بنده ش چی؟ من حتی نمیدونم چقدر از پول اون بیچاره ها تو زندگیم اومده تا بهشون برگردونم و نمیتونمم ازشون حلالیت بطلبم چون آدمهای درستی نیستند ممکنه بلایی سرم بیارن..تا حالاش هم اگه بخاطرزرنگیم نبود ممکن بود یک بلایی سرم بیارن و خدای نکرده عفتم زیر سوال بره! فاطمه نگاه عاقل اندر سفیهی بهم انداخت و با پوزخندی گونه ام رو کشید و گفت: _زرررنگی تو؟!!!!اشتباه نکن!حتی اگر زرنگترین آدم رو زمین هم باشی وقتی خدا پشتت نباشه بالاخره یک جا زمین میخوری..اگه تا بحال اتفاق خطرناکی برات نیفتاده نزار رو حساب زرنگیت، بزار رو حساب دعای پدر خدا بیامرزت و بزرگی خدا…دختر خدا خیلی دوستت داشته که هنوز اتفاقی برات نیفتاده! 🍃🌹🍃 حق با فاطمه بود! سرم رو لای دستانم پنهون کردم تا بیشتر از این ، زیر نگاه فاطمه نسوزم. 👈 .... ✍ نویسنده ؛ « » 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
یاران وفادار
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄 قسمت ۷۸ _چت بود؟ مجبور بودم با زیرکی بحث رو به جای دیگری بکشم. گفتم: _ح
🍄رمان جذاب 🍄 قسمت ۷۹ فاطمه فهمید چقدر حالم خرابه. بحث رو عوض کرد: _میگم شما که اینقدر خوب هستی همش به من چایی و شربت میدی راه دسشویی هم نشونم میدی؟ خنده ام گرفت و بادستم به دستشویی اشاره کردم. 🍃🌹🍃 عجب شب پرماجرایی بود.. در عرض یک شب همه چیز به یکباره تغییر کرد.تاهمین دیروز فاطمه رو رقیب خودم میدونستم.. تا همین دیروز فاطمه رو خوشبخت قلمداد میکردم.. تا همین دیروز فکر میکردم تنهام!! ولی الان تازه فهمیدم چقدر کج فهم بودم!!همیشه فکر میکردم دختر باهوشی هستم ولی امشب فهمیدم هیچی نمیدونستم.!! حاج مهدوی یکبار ازدواج کرده بود و اینقدر عاشق بود که با گذشت پنج سال هنوز هم تجدید فراش نکرده بود!! فاطمه نامزدی وفادار داشت که با وجود مشکلات و ناراحتیها هنوز به وصال او امید داشت و وقتی از او حرف میزد چشمهایش غرق عشق و نیاز میشد. با این تفاسیر من باید خوشحال باشم! چون دیگه نمیترسم که رقیب عشقیم دوست صمیمی  و مومنم باشه. ولی خوشحال نیستم.چرا که من در رفتارهای حاج مهدوی هیچ نشانه ای از علاقه به خودم ندیدم و هرچه بیشتر میگذرد بیشتر به خودم لعنت میفرستم که کاش هیچ گاه با او آشنا نمیشدم و دلبسته اش نمیشدم.واقعیت این بود که حاج مهدوی حق من گنهکارو عاصی نبود! ولی یکی بیاد اینو به این دل وامونده اثبات کنه..چه کنم؟ با این دلی که روز به روز مجنون تر و بیتاب تر میشه چه کار کنم؟ 🍃🌹🍃 ؟؟ فاطمه با دست وصورتی خیس مقابلم ایستاده بود و با این سوال منو از افکارم پرت کرد بیرون. آره..چقدر دلم میخواست نماز بخونم! و گریه کنم و خدا رو بدم به بنده های خوبش.. پرسیدم: _چطوریه؟!یادم میدی؟ دقایقی بعدکنار هم ایستادیم و قامت بستیم. 🍃🌹🍃 وقتی رو میگفتم... با خودم فکر کردم که چه شبهایی نسیم کنارم بود و باهم مشغول چه کارهای بیهوده ونقشه های ای میشدیم  و آخرش هم میخوابیدیم ولی امشب با این ،خونه پایگاه شده و جای پای شیاطین از این خونه محوشده. نماز خوندیم… چه نمازی.!!چه شور وحالی.!!. بدون خجالت از همدیگه گریه میکردیم و آهسته برای هم دعا میکردیم. اون شب من رو کنار گوشم حس کردم… اونشب من رو شنیدم.. اونشب من ایمان داشتم که خدا ی منو و حاجتم رو میده.. اون شب زیبا و معنوی با بانگ اذان صبح به پایان رسید و ما با آرامشی دلچسب درگوشه ای خوابیدیم. 🍃🌹🍃 قبل از اینکه چشمم بسته شه فاطمه با صدایی که خواب درآن موج میزد گفت:_رقیه سادات..یه قرار.. با خواب الودگی گفتم:_هوم.؟؟ _بیا قرار بزاریم هرکس حاجتش رو زودتر گرفت قول بده برای برآورده شدن حاجت اون یکی، هرشب نمازشب بخونه.قبول؟؟ چشمم سنگین خواب بود.. با آخرین باقی مونده های رمقم گفتم.: _اوووم..قبول! 👈 .... ✍ نویسنده ؛ « » 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 🇮🇷
یاران وفادار
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب🍄 قسمت ۷۹ فاطمه فهمید چقدر حالم خرابه. بحث رو عوض کرد: _میگم شما که اینقدر
🍄رمان جذاب 🍄 قسمت ۸۰ 💤خواب دیدم..... فاطمه روی سجاده در همون محرابی که دیشب قامت بسته بود نماز میخواند. ولی از جنس حــــریر بود.خانه عطر گلاب میداد.من صورت فاطمه رو نمیدیدم.و فقط داشتم از پشت سر به نماز خوندنش نگاه میکردم. وقتی سلام نمازش تمام شد سرش رو کمی به سمتم چرخوند به صورتی که اصلا نمیتونستم رخ کاملش رو ببینم.و خطاب به من با صدایی نااشنا گفت: _دیشب من هم برات دعا کردم.به حرمت دعای آقات در حق خودم.. بعد از کمی مکث گفت: _اون دلش پراز غصه ست..آزارش نده. اگه میخوای دعام پشت سرت باشه آزارش نده. من از صدای نا آشنای او لرزه به جانم افتاد. با من من پرسیدم: _اااز..کی  ..حرف میزنی؟ آقام رو میگی؟! بلند شد که بره..تسبیح رو برداشت و نزدیکم شد.او را نمیشناختم.حتی نمیتوانستم صورتش رو بخوبی ببینم.ولی با اینکه هاله ای از او پیدا بود دریافتم چقدر زیباست..هاج و واج نگاهش کردم.او تسبیح سبز رنگ رو توی مشتم گذاشت و گفت: _برام تسبیحات حضرت زهرا بخون.دعا میکنم به حاجتت برسی داشت میرفت که شناختمش.!! 🍃🌹🍃 از خواب پریدم..تمام صحنه های خوابم در مقابل چشمم رژه میرفت.. او الهام بود!! خدایا او در خواب من چیکار میکرد؟؟! کی رو میگفت آزار ندم؟؟ او گفت آقام براش دعا کرده؟ مگه آقام اونو میشناخته؟؟! حتما بخاطر صحبتهای فاطمه درموردش چنین خوابی دیده بودم!این خواب هیچ معنایی نمیتونست داشته باشه! چشمهام رو بستم و سعی کردم دوباره بخوابم ولی اینقدرفکرم پریشون بود که نمیتونستم.ساعت رو نگاه کردم.نزدیک شش بود. 🍃🌹🍃 آهسته بلند شدم و لباس پوشیدم تا برای صبحانه نون تازه بگیرم و پذیرایی ساده ی دیشبم رو جبران کنم. فاطمه در خوابی عمیق بود و حدس زدم حالا حالاها قصد بیدار شدن ندارد.به نانوایی رفتم، نون تازه گرفتم.برای ناهار قورمه سبزی بار گذاشتم.ساعت نه بود که فاطمه بیدارشد و با تعجب به دیوار آشپزخونه تکیه زد. _تو رو تو جنوب باید با مشت ولگد بیدار میکردیم چجوریاست که الان بیداری؟؟ خندیدم و گفتم: _هرکاری کردم خوابم نبرد.برو دست و صورتتو بشور باهم صبحونه بخوریم. او در حالیکه به سمت اجاق گازم میرفت گفت: _این بوی قورمه سبزی از قابلمه ی تو بلند شده.؟؟ مخم سوت کشید دختر، اول صبحی. گفتم: _امیدوارم دوست داشته باشی او کنارم نشست و گفت: _اونی که قورمه سبزی دوست نداشته باشه حتما خیلی باید بی سلیقه باشه ولی من که ناهار نیستم!! با اخم وتشر گفتم: _بیخووود!! من به هوای تو درست کردم.باید ناهارتو بخوری بعد بری. فاطمه سرش رو روی بازوهاش گذاشت و با لبخندی عمیق گفت: _وااای رقیه سادات نمیدونی چه خواب خوبی دیدم.. با تعحب نگاهش کردم: _تو هم خواب دیدی؟چه خوابی؟ او سرش رو بلند کرد وگفت: _خواب و که تعریف نمیکنن..ولی از همون اولش مشخص بود تعبیرش چقدر خوبه.. چون با بوی قورمه سبزی از خواب پاشدم! باهم خندیدیم. گفتم: _از بس که دیشب درباره ی همه چی حرف زدیم!! منم تحت تاثیر حرفهای دیشب، خوابای عجیب غریبی دیدم. فاطمه آهی از سر امیدواری کشید: -ان شالله واسه هردومون خیره! وبا این جمله بحث بسته شد. 🍃🌹🍃 حضور بابرکت و آرامش بخش فاطمه بعد از ناهار به پایان خودش نزدیک میشد.دلم نمیخواست او از کنارم بره.او هم نگرانم بود.میگفت واقعا از ته قلبش راضی نیست این خونه رو ترک کنه ولی مجبوره. میدونستم راست میگه. موقع خداحافظی با نگرانی خواهرانه ای بهم گفت: _خواهش میکنم مراقب خودت باش. درمورد کامران هم زود تصمیم نگیر! شاید واقعا دوستت داشته باشه ولی بعید میدونم بتونه خوشبختت کنه! اون از جنس تو نیست. حرفش رو تایید کردم وگفتم: _شاید بهتر باشه بهش همه ی واقعیت رو بگم. فاطمه کمی فکر کرد وگفت: _گمون نکنم کار درستی باشه. چون هنوز از خلوص نیتش خبر نداریم.ممکنه بقول تو نقشه ای برات کشیده باشه.فعلا فقط ازشون دوری کن تا منم به طور غیرمستقیم با چندنفر مشورت کنم ببینم بهترین راه حل چیه! او مرا که در سکوت و شرمندگی نگاهش میکردم در آغوش گرفت و با مهربانی گفت: _توکلت به خدا باشه. خدا تو رو در آغوشش گرفته.به اطمینان کن. قطره اشکی از گوشه ی چشمم لغزید.سرم رو از روی شانه اش  بلند کردم. آهسته تکرار کردم: _خدا منو در آغوشش گرفته او با لبخندی چندبار به شانه ام زد و دوباره تاکید کرد: _به آغوشش کن..بترسی افتادی!! گونه ام رو بوسید و قبل از خدانگهدار گفت: _مسجد منتظرتما..صف اول بی تو خیلی غریبه.خدانگهدار.. اشکم رو پاک کردم. _خدانگهدار 👈 .... ✍ نویسنده ؛ « » 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 نهضت کتابخوانی شهید ابراهیم هادی 🇮🇷 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
✅ شهیدی شبیه ابراهیم هادی مادر این شهید از شباهت چهره فرزندش با شهید ابراهیم هادی میگفت . از علاقه پسرش به ابراهیم هادی میگفت ... و مطالعه چندباره کتاب سلام بر ابراهیم توسط فرزندش... این مادر شهید آرزو داشت فقط یک بار به زیارت امام رضا علیه السلام بیاید... محمدمسلم وافی/۸ آذر /بیروت ‌
در دفاع از سخن درست پزشکیان رئیس جمهور دیروز با انتشار فیلمی خطاب به مردم ایران، از همه خواست تا با مدیریت بهتر انرژی، کاری کنند ذخیره سوخت کشور حفظ شود تا بتوانیم در فصل سرما به همه مردم گاز بدهیم. واقعیت ماجرا این است که جدای از کم کاری هایی که دو وزارتخانه نفت و نیرو انجام دادند تا امسال ذخیره سوخت کمتری داشته باشیم، ما مردم ایران بسیار راحت و مفت انرژی را هدر میدهیم و به زبان ساده تر؛ خیلی راحت اسراف میکنیم و هیچ توجهی نداریم که همین گاز و برقی که به راحتی و به ارزانی در دسترس ماست، چقدر ارزشمند، استراتژیک و حیاتی است تا جایی که بسیاری از جنگ ها و اختلافات بزرگ بین کشورها دقیقا بر سر همین انرژی و چیزی است که ما به راحتی آن را هدر میدهیم. یک مثال ساده همین است که بارها دیده ایم؛ ابتدا به صورت بی رویه انرژی مصرف میکنیم تا اتاق گرم شود و بعد که زیادی گرم شد، لای پنجره را باز میکنیم تا اتاق کمی خنک شود! دو ماه قبل که برای اجلاس IPU به عنوان هیات پارلمانی ایران به سوئیس رفتیم، بعد از خارج شدن از فرودگاه و ورود به خیابانهای ژنو، اولین چیزی که خیلی به چشمم آمد، تاریکی بیش از حد بزرگراه ها و خیابانها بود. تقریبا یا چراغی برای روشن کردن خیابانها و بزرگراه ها وجود نداشت یا بسیار بسیار کم بود! انگار در شهر ارواح بودم و تاریکی بیش از حد خیابانها بسیار غافلگیرم کرده بود، آن هم در یکی از مرفه ترین و ثروتمندترین کشورهای اروپا که هیچ تحریم و فشار خارجی نیز علیه آن وجود ندارد و یک سوم برقش اتمی است. جالبتر اینکه وقتی وارد هتلی شدیم که بسیاری از مسئولان و مقامات ارشد سیاسی کشورهای دیگر نیز در همانجا اقامت داشتند، با غافلگیری دوم مواجه شدم. دمای اتاق تقریبا سرد بود و وقتی پیگیر شدم تا از طریق سیستم گرمایشی دمای اتاق را گرم تر کنم متوجه شدم از درجه ۲۳ به بالا امکانش وجود ندارد! چون انرژی در  آنجا آنقدر مفت نبود که حتی در هتل هایش هم خیلی راحت مصرف شود! در حالیکه در مسافرخانه های درجه چندم تهران و مشهد و اصفهان و... هرچقدر بخواهید میتوانید اتاقتان را گرم یا سرد کنید! همه اینها را نوشتم تا یک نتیجه بگیرم؛ پیشرفت ایران لزوما با سرمایه گذاری خارجی و شعار و... پیش نمیرود. ما مردم ایران با همه اختلاف سلیقه ها باید بپذیریم که بسیاری از موفقیت هایمان بستگی به حرکتهای بزرگ جمعی دارد که یک مثالش همین مصرف انرژی است. لذا از رئیس جمهوری که حتی به او رای ندادم نیز تشکر میکنم که برای فرهنگ سازی در این باره پیشقدم شد و خودم نیز همه توانم را برای مدیریت مصرف انرژی در خانه، محیط کار و... به کار می بندم. همه ما در یک کشتی نشسته ایم و باید این مشکلات را با همدیگر حل کنیم. 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
🔸 ✨اَلسُّکوتُ عَلَى الأحمَقِ أفضَلُ (مِن) جَوابِهِ 💭سکوت در برابر احمق، بهتر از جواب دادن به اوست 🍃امام علی(ع) غرر الحکم: ۱۱۶۰، ميزان الحكمه، ج‌۳، ص: ۲۳۸ 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
☑️ پشت آقا را خالی نکنید! ♦️ شهید سردار حاج قاسم سلیمانی: به زودی فتنه‌‌هایی پیش رو خواهید داشت که کل شهدا آرزوی حضور به جای شما را خواهند داشت! آن روز من نیستم، ولی شما پشت آقا را خالی نکنید. 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ترکیه در سراشیبی اقتصادی! 🔸ظهره وند، نماینده مجلس: پزشکیان تو بطن بازی بیاد مثل یک رئیس جمهور مقتدر بخواهد کار را دست بگیرید، اینجا به نظر من بازی رو می شود و آن کسی که سیلی لازم را خواهد خورد اردوغان است. 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
✊تنها کسی که می‌تواند جهان را اداره کند "حضرت آیت‌الله خامنه‌ای" می‌باشند ♨️مایکل اچ هارت، دانشمند بزرگ آمریکائی و یهودی معتقد، فیزیک‌دان، ریاضی‌دان ، اخترفیزیک ، حقوق‌دان، کارشناس علوم رایانه و ... و نویسنده کتاب بزرگ و معروف "۱۰۰ تاثیرگذارترین افراد در تاریخ" در مقاله‌ای می‌نویسد : 🔹چنانچه از من سوال شود که چه کسی می‌تواند این جهان آشفته‌بازار را سامان بخشد و مدیریت کند ؟ می‌گویم : محمد(ص)، اگر محمد(ص) نبود می‌گویم :  علی(ع)، اگر علی(ع) نبود می‌گویم :  فقها، آن‌هم فقهای شیعه نه اهل سنت، اگر به من گفته شود : از فقهای شیعه کدام فقها، در جواب می‌گویم : فقهای ایران و در میان فقهای ایران تنها کسی که می‌تواند جهان را اداره کند "حضرت آیت‌الله خامنه‌‌ای" می‌باشند. 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 اولین دختر خلبان بسیجی 🔹قابل توجه خانم‌هایی که به بهانه دست و پاگیر بودن، حجاب برتر چادر را کنار گذاشته‌اند. 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
••🌳🦋•• ✍️ آیت‌الله‌جوادی‌آملی : تسبیحاتحضرت‌زهرا (س) جزء برترین و بهترین تعلیم های ملكوتی است. 🔻اين نکات را خوب عنايت کنيد ▫️مبادا بدون ذکر این تسبیحات از کنار سجاده برخيزيد ▫️مبادا با سرعت و عجله اين کلمات را بگويد . ▫️مبادا بدون اينکه پاها را حرکت بدهيد و از آن وضع نمازگزار بيرون بيايید، در کمال طمأنينه و آرامش اين صد ذکر را بر زبان شريفتان جاری کنيد. (عج)🍀🌺🍀 . 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من پاهامو برای شما دادم... رفقا: هیچوقت اجازه ندین مدافعان حرم رو اینطور دلشکسته کنند... 💌سلامتی رزمندگان اسلام بویژه مدافعان حرم و امنیت صلوات✨ 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
🔴 در هر کار خیری شرکت کنید 🔵 حضرت آیت‌الله بهجت (ره): 🟢 خوب است انسان در هر کار خیری که پیش می‌آید و می‌تواند آن را انجام دهد، فرصت را مغتنم بشمارد و خود را از آن محروم ننماید. زیرا فردای قیامت به هر یک از آنها شدیداً محتاج خواهیم شد. 📚 در محضر بهجت ، ج۱ ، ص ۶۳ 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از هوش مصنوعی سئوال می‌ شود اگر جای شیطان بودی برای گمراه کردن از دین چه راهکاری را استفاده میکردی؟ دیدنی و قابل تامل 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🍃 @darmangahemanavi 🌸 🍃 ✨جایگاه ومقام فرستادن صلوات✨ 💫پیامبر اكرم (ص) از جبرئیل پرسیدند: جبرئیل، پاداش صدقه (بارش) چقدر است؟ ⚡️ جبرئیل گفت: صدقه 5 نوع است كه پاداش آن هم متفاوت است. 🔸- صدقه نوع اول، پاداشش یك به ده است و آن این است كه به انسان صحیح و سالم دهند. یكی شما می‌دهید ده برابر خداوند مهربان پاداش می‌دهد. 🔸- صدقه نوع دوم، پاداشش یك به هفتاد است و آن این است كه به زمین‌گیر و ناتوان دهند. 🔸- صدقه نوع سوم پاداشش یك به هفتصد است و آن این است كه به پدر و مادر دهند. 🔸- صدقه نوع چهارم پاداشش یك به هفتاد هزار است و آن بارش به اموات و مردگان است. 🔸- صدقه نوع پنجم صدقه به طالب علم است كه پاداشش یك به صد هزار است.    📚 همه چیز با خدا ممكن است" مولف : م.حورایی  ┄┄┅┅┅❅❁ ❁❅┅┅┅┄┄ 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
سوریۀ امروز، ۱۵۰ سال قبلِ ایران 🔹قاجار و پهلوی در ایران، همین راهی را رفته‌اند که کم‌تر از یک ماه قبل ارتش سوریه رفت؛ چنان عقب‌عقب رفت که کشور افتاد دست نیروهای بیگانه تا هرکس زورش می‌رسد، گوشه‌ای از آن را بگیرد و مال خود کند. 🔹در سال ۱۲۵۸ شمسی افسران روسیه تزاری به ایران آمدند و عده‌ای از سواران قفقازی‌تبار ایران در اختیارشان قرار گرفت و قوای قزاق در ایران پدید آمد. این‌طور شد که نخستین ارتش مدرن ایران شکل گرفت. هرچند آن ارتش، ارتش ایران نبود! 🔹در سال ۱۲۹۳ شمسی در دورۀ احمدشاه و هنگام جنگ جهانی اول که روسیه تزاری و بریتانیا آمدند، ایران را اشغال کنند تازه قاجارها نگاه کردند و دیدند چه ارتشی دارند! این‌ها که فقط ۷ هزار نفرند! 🔹سال ۱۳۰۰ شمسی، ایران ارتشی ۱۱ هزار نفری داشت و رضاخان بر سر کار آمده بود. رضاخان، نیروهای قزاق را با ژاندارمری ترکیب و ارتش جدیدی درست کرد که همه‌جوره حمایت می‌شد. بودجه ارتش که سالی ۹ میلیون تومان بود هر سال بیش‌تر و بیش‌تر شد تا برنامه‌های نوسازی به‌خوبی پیش برود. 🔹همه چیز خوب پیش می‌رفت تا این‌که در شهریور ۱۳۲۰ ارتش رضاخان ۳ ساعت مقاومت کرد و کشور اشغال شد! وقتی رضاخان، یکی از مقامات دولتی را بازخواست کرد، جواب این بود: «آن‌ها از آن‌طرف آمدند، ما از این‌طرف فرار کردیم»! علتش این بود که هنگام اشغال ایران، سربازان طرز کار با تجهیزات جدید را بلد نبودند. گزارش کامل را اینجا بخوانید @Farsna
ترامپ: پهپادهای مرموز را سرنگون کنید 🔹رئیس‌جمهور منتخب آمریکا دربارهٔ پهپادهای مرموزی که پرواز آن‌ها بر فراز آمریکا گزارش شده، نوشت: پهپادهای مرموزی در سرتاسر کشور دیده می‌شود. آیا این اتفاق می‌تواند بدون اطلاع دولت صورت بگیرد؟ من چنین فکری نمی‌کنم. همین‌الان در مورد این اتفاقات به مردم اطلاع دهید و در غیر این صورت آن‌ها را سرنگون کنید. 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥 آیا جولانی همان آخرالزمانه ؟؟ 🥺آیا ظهور عج نزدیکه ؟ 📣حجت‌‌الاسلام محمدی 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 آیا تقدیر ما قابل تغییر است؟ 🎙 حجت‌الاسلام فرحزاد 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
استوری جواد قارایی واکنش هم وطنان مقیم خارج از نحوه مصرف انرژی یه هموطن نوشته: آقا ما تو اسکاتلند زندگی میکنیم خونه سرده چون هزینه انرژی بالاست. تمام آبگرمکن ها تایمر دارن به زمان هایی که کسی خونه نیست آبگرمکن خاموشه خیلی افراد کمی هستن که مرفه هستند لوستر دارن مردم ما تو ایران خیلی مصرف میکنند و بخاطر دشمنی با حکومت لجبازی میکنن 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar