eitaa logo
یاران ابراهیم
158 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
900 ویدیو
12 فایل
پویش مردمی یزد "شهید ابراهیم هادی" لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20 در تلگرام https://t.me/joinchat/AAAAAFW1DKO9yh9tSu07Qg در واتساپ https://chat.whatsapp.com/HDqV1SiVL6WHbg1XeBermX
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفقا خبر دارید... 🔸 هنوز که هنوز است حمید باکری از عملیات فاتحانه خیبر بر نگشته... 🔸 خبر دارید که غلامحسین توسلی آن دلیرمرد خطه جنوب مهمان نهنگ های خلیج فارس شد و برنگشت... 🔸 از ابراهیم هادی خبری دارید... بعد از اینکه یارانش را از کانال کمیل به عقب بازگرداند دیگر کسی او را ندید... 🔸 از جوانانی که خوراک کوسه های اروند شدند خبری دارید... هنوز از شلمچه صدای اذان بچه ها می آید 🔸 هنوز صدای مناجات رزمندگان از حسینیه حاج همت به گوش می رسد... 🔸 هنوز وصیت نامه شهدا خشک نشده؛ خواهرم حجابت برادرم نگاهت ... 🔸 هنوز که هنوز است شهدا می ترسند از اینکه رهبر رو تنها بگذاریم... 🔸 و هنوز که هنوز است شهدا بند پوتین هایشان را باز نکرده اند و منتظر منتقم حسین علیه السلام هستند تا دوباره در رکابش شهید شوند... و هنوز که هنوز است مادرانی چشم انتظار جـــــــــــــگرگوشه هایشان هستند .... #یادشهداصلوات @yarane_ebrahim_yazd #گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
💠 قسمتی از نوشته های شهید جهاد مغنیه: 🍃🌸ما فرزندان کسانی هستیم که در راه دفاع از مرزهای وطن جز زیبایی چیزی ندیدند. وطنی که ما شرم داریم آنرا رها کنیم هر چقدر تهدید هم باشد؛ ما سربلند می ایستیم و افتخار می کنیم که میوه های سال ها جهاد با چشمانی باز هستیم. با اختیار و اخلاص، چشمانی که با عشق و اراده با شهادت بسته شدند. #سالروزشهادت #یادش_باصلوات #محل_شهادت: منطقه قنیطره در جنوب سوریه - به وسیله بالگرد های اسرائیلی @yarane_ebrahim_yazd #گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روضه شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) "من دوست دارمت..." 🔴 با اجرای زیبای استاد صابر خراسانی @yarane_ebrahim_yazd #گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
❄️بارش برف در گلزار شهدای بهشت زهرا(س) @yarane_ebrahim_yazd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شهیدی که از محل دفن خود خبر داشت..! داستان عجیب محل تدفین محافظ حاج قاسم @yarane_ebrahim_yazd #گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#رفاقت رفیقـــــــــــی خوبه که بوی #دنیــــــــــــــــا نده ❤️یا رفیق من لا رفیق له❤️ @yarane_ebrahim_yazd #گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
💠 محمود رضا بيضايي(شهيد مدافع حرم ) 💠 : شهید محمودرضا بیضائی در ۱۸ آذرماه سال ۱۳۶۰ در خانواده‌ای مذهبی و دارای ریشه روحانیت در تبریز متولد شد. تحصیلات ابتدائی، راهنمایی و دبیرستان را در تبریز گذراند. در دوره تحصیلات دبیرستان به عضویت پایگاه مقاومت شهید بابایی – مسجد چهارده معصوم (ع) شهرک پرواز تبریز – درآمد و حضور مستمر در جمع بسیجیان پایگاه، اولین بارقه‌های عشق به فرهنگ مقاومت و ایثار و شهادت را در او بوجود آورد. در همین ایام با رزمنده هنرمند بسیجی، حاج بهزاد پروین قدس، آشنا شد. این آشنایی، بعدها زمینه ساز آشنایی مبسوط با میراث مکتوب و تصویری دفاع مقدس و انس با فرهنگ جبهه و جنگ شد. دیدار و مصاحبه با خانواده شهدا و گردآوری خاطرات شهدا و جمع آوری کتاب‌ها و نشریات حوزه ادبیات دفاع مقدس از ثمراتی بود که آشنایی با حاج بهزاد با خود داشت. ورزشکار بود و به ورزش کاراته علاقه داشت و از ۱۰ سالگی به این ورزش پرداخته بود. در سال ۷۲ همراه تیم استان آذربایجانشرقی در مسابقات چهارجانبه بین المللی در تبریز به مقام قهرمانی دست پیدا کرد. فوتبال، دیگر ورزش مورد علاقه او بود و بدنبال تعقیب حرفه‌ای این ورزش بود که بخاطر پرداختن به درس از پیگیری آن منصرف شد. در سال ۷۸ با اخذ دیپلم متوسطه در رشته علوم تجربی، عازم خدمت سربازی شد. دوره آموزش را در اردکان یزد گذراند و ادامه خدمت را در پادگان الزهراء (س) نیروی هوایی سپاه پاسداران در تبریز به انجام رساند. آشنایی نزدیک با نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این دوره، نقطه عطف زندگی شهید بیضائی محسوب می‌شود. بعد از اتمام خدمت سربازی، علیرغم تشویق اطرافیان به ادامه تحصیل در دانشگاه، با اختیار خود و با یقین کامل، عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را انتخاب نمود و در بهمن ماه سال ۸۲ وارد دوره افسری دانشکده امام علی (ع) سپاه شد. ورود او به دانشکده افسری ملازم با هجرت او از تبریز به تهران بود که با این هجرت ادامه زندگی را در جهاد فی سبیل الله رقم زد. او نام مستعار «حسین نصرتی» را در سپاه برای خود انتخاب نموده بود که به گفته خودش برگرفته از ندای «هل من ناصر ینصرنی» مولای خود حسین بن علی (ع) و کنایه از لبیک به این ندا بود. در شهریور ماه سال ۸۵ از دانشکده افسری فارغ التحصیل گردید و قدم در راهی گذاشت که تا آخرین لحظه حیات ظاهری او، هیچ تزلزلی در پیمودن آن در وی مشاهده نشد. پرکاری و ساعت‌های انگشت شمار خواب در طول شبانه روز از ویژگی‌های بارز او بود بطوریکه کار در روزهای جمعه را هم در یکی از جلسات اداری در محل کار خود به تصویب رسانده بود و به این ترتیب کارش تعطیلی نداشت. معتقد بود شهادت در راه خدا مزد کسانی است که در راه خدا پرکارند و شهدای جنگ تحمیلی را شاهد این حرف خود معرفی می‌کرد. بدلیل علاقه فراوان به کار خود، برای تشکیل خانواده حاضر به رجعت به تبریز نبود و در ۲۵ اسفند سال ۸۷ مقارن با سالروز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق (ع) با همسری فاضله از خانواده‌ای ولایتمدار در تهران ازدواج کرد و ساکن تهران شد. ثمره این ازدواج دختری بنام «کوثر» است که در ۲۵ اسفند ۹۱ متولد شد. علاقه و عشق وصف ناشدنی محمودرضا به آرمان جهانی امام خمینی (ره)، یعنی تشکیل نهضت جهانی اسلام، روحیه خاصی را در وی بوجود آورده بود که تا آغاز جنگ در سوریه، در جهت تحقق آن تلاش و مجاهدت شبانه روزی داشت. محمودرضا به زبان عربی تسلط کامل داشت و آنرا با لهجه‌های عراقی و سوری تکلم می‌کرد و بخاطر آشنایی با زبان عربی با رزمندگان نهضت جهانی اسلام آشنایی نزدیک و ارتباطی تنگاتنگ داشت. به مقاومت اسلامی لبنان و رزمندگان حزب الله و همینطور به شیعیان مستضعف و مجاهد عراقی تعلق خاطر داشت و آنها را می‌ستود. با آغاز جنگ در سوریه از سال ۹۰ برای دفاع از حرمهای آل الله (ع) و آگاهانه عازم سوریه شد. سرانجام، بعد از دو سال حضور در جبهه سوریه، در بعد از ظهر ۲۹ دیماه ۹۲ همزمان با سالروز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق (ع) در اثنای درگیری با مزدوران تکفیری استکبار در حالیکه فرماندهی محور عملیاتی در منطقه «قاسمیة» در جنوب شرقی دمشق را بر عهده داشت، در اثر اصابت ترکش‌های یک تله انفجاری به ناحیه سر و سینه، به فیض شهادت نائل آمد. ❤️شهادت: 29/10/92 /قاسميه در جنوب شرقي دمشق مزار شهید:تبريز/گلزارشهدا @yarane_ebrahim_yazd
۲۹ دیماه سالروز شهادت شهید مدافع حرم گرانی باد . 🌹مزار شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی واقع در تبریز @yarane_ebrahim_yazd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ #سلام_امام_زمانم سلام آقای من سلام پدرمهربانم ای فاطمه را شمیم کی می‌آیی جان‌بخش‌تر از نسیم کی می‌آیی یَابنَ الشُّهُبِ الثاقِبَه کی می‌تابی یَابنَ النَّبَإِ العظیم کی می‌آیی 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 #اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج @yarane_ebrahim_yazd #گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبح که مۍشود باز کبوتر دلمان پرمیکشد به بام یاد تو اۍشهید به یادمان باش ودعایمان کن 🌸🍃🕊🌸🍃🕊 @yarane_ebrahim_yazd
ابراهيم از دوران کودکی عشق و ارادت خاصی به امام خمينی(ره) داشت. هر چه بزرگ تر می شد اين علاقه نيز بيشتر می شد. تا اينکه در سال های قبل از انقلاب به اوج خود رسيد. در سال 1356 بود. هنوز خبري از درگيری ها و مسائل انقلاب نبود. صبح جمعه از جلسه ای مذهبی در ميدان ژاله (شهدا) به سمت خانه بر می گشتيم. از ميدان دور نشده بوديم که چند نفر از دوستان به ما ملحق شدند. ابراهيم شروع کرد براي ما از امام خمينی(ره) تعريف کردن بعد هم با صدای بلند فرياد زد: درود بر خمينی ما هم به دنبال او ادامه داديم. چند نفر ديگر نيز با ما همراهی کردند. تا نزديک چهارراه شمس شعار داديم و حركت كرديم.دقايقي بعد چندين ماشين پليس به سمت ما آمد.ابراهيم سريع بچه ها را متفرق کرد. در کوچه ها پخش شديم.دو هفته گذشت. از همان جلسه صبح جمعه بيرون آمديم.ابراهيم درگوشه ميدان جلوی سينما ايستاد. بعد فرياد زد: درود بر خمينی و ما ادامه داديم. جمعيت که از جلسه خارج می شد همراه ما تکرار می کرد.صحنه جالبی ايجاد شده بود. دقايقي بعد، قبل از اينکه مأمورها برسند ابراهيم جمعيت را متفرق کرد.بعد با هم سوار تاکسی شديم و به سمت ميدان خراسان حرکت کرديم. دو تا چهار راه جلوتر يکدفعه متوجه شدم جلوی ماشين ها را می گيرند مسافران را تک تک بررسی می کنند. چندين ماشين ساواک و حدود 10مأمور در اطراف خيابان ايستاده بودند. چهره مأموری که داخل ماشين ها را نگاه می کرد آشنا بود. او در ميدان همراه مردم بود! به ابراهيم اشاره کردم. متوجه ماجرا شد. قبل از اينکه به تاکسی ما برسند در را باز کرد و سريع به سمت پياده رو دويد. مأمور وسط خيابان يكدفعه سرش را بالا گرفت. ابراهيم را ديد و فرياد زد: خودشه خودشه، بگيرش.. مأمورها دنبال ابراهيم دويدند. ابراهيم رفت داخل کوچه، آنها هم به دنبالش بودند. حواس مأمورها که حسابی پرت شد کرايه را دادم. از ماشين خارج شدم. به آن سوي خيابان رفتم و راهم رو ادامه دادم. ظهر بود که آمدم خانه. از ابراهيم خبری نداشتم. تا شب هم هيچ خبری از ابراهيم نبود. به چند نفر از رفقا هم زنگ زدم. آنها هم خبری نداشتند. خيلی نگران بودم. ساعت حدود يازده شب بود. داخل حياط نشسته بودم. يکدفعه صدائی از توی کوچه شنيدم. دويدم دم در، با تعجب ديدم ابراهيم با همان چهره و لبخند هميشگی پشت در ايستاده. من هم پريدم تو بغلش. خيلی خوشحال بودم. نمی دانستم خوشحالی ام را چطور ابراز کنم. گفتم: داش ابرام چطوری؟ نفس عميقی کشيد و گفت: خدا رو شکر، ميبينی که سالم و سر حال در خدمتيم. گفتم: شام خوردي؟گفت: نه، مهم نيست. سريع رفتم توی خانه، سفره نان و مقداری از غذای شام را برايش آوردم. رفتيم داخل ميدان غياثی (شهيد سعيدی) بعد از خوردن چند لقمه گفت: بدن قوی همين جاها به درد ميخوره. خدا كمك كرد. با اينکه آنها چند نفر بودند اما از دستشون فرار کردم. آن شب خيلی صحبت کرديم. از انقلاب، از امام و.. بعد هم قرار گذاشتيم شب ها با هم برويم مسجد لرزاده پای صحبت حاج آقا چاووشی. شب بود که با ابراهيم و سه نفر از رفقا رفتيم مسجد لرزاده. حاج آقا چاووشی خيلی نترس بود. حرف هایی روی منبر ميزد که خيلی ها جرأت گفتنش را نداشتند. حديث امام موسی کاظم(ع) که می فرمايد: مردی از قم مردم را به حق فرا می خواند. گروهی استوار چون پاره های آهن پيرامون او جمع می شوند. خيلی برای مردم عجيب بود. صحبت های انقلابی ايشان همينطور ادامه داشت. ناگهان از سمت درب مسجد سر و صدايی شنيدم. برگشتم عقب، ديدم نيروهای ساواک با چوب و چماق ريختند جلوی درب مسجد و همه را می زنند. جمعيت برای خروج از مسجد هجوم آورد.مأمورها، هر کسی را که رد می شد با ضربات محکم باتوم می زدند. آنها حتی به زن و بچه ها رحم نمی کردند. ابراهيم خيلی عصبانی شده بود. دويد به سمت در، با چند نفر از مأمورها درگير شد. نامردها چند نفری ابراهيم را می زدند.توی اين فاصله راه باز شد. خيلی از زن و بچه ها از مسجد خارج شدند.ابراهيم با شجاعت با آنها درگير شده بود. يکدفعه چند نفراز مأمورها را زد و بعد هم فرار کرد. ما هم به دنبال او از مسجد دور شديم.بعدها فهميديم که در آن شب حاج آقا را گرفتند. چندين نفر هم شهيد و مجروح شدند.ضرباتی که آن شب به کمر ابراهيم خورده بود، کمردرد شديدی برای او ايجاد کرد که تا پايان عمر همراهش بود. حتي در کشتی گرفتن او تأثير بسياري داشت. با شروع حوادث سال57 همه ذهن و فکر ابراهيم به مسئله انقلاب و امام معطوف بود. پخش نوارها، اعلاميه ها.. او خيلی شجاعانه کار خود را انجام می داد.اواسط شهريور ماه بسياری از بچه ها را با خودش به تپه های قيطريه برد و در نماز عيد فطر شهيد مفتح شرکت کرد.بعد از نماز اعلام شد که راهپيمائی روز جمعه به سمت ميدان ژاله برگزار خواهد شد. @yarane_ebrahim_yazd
16_ایام انقلاب.mp3
2.17M
📚ڪتاب صوتی زندگی نامه و خاطرات شهید 6⃣1⃣ ایام انقلاب🌹 @yarane_ebrahim_yazd
⭕️ توی خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر شده بودند خیلی مجروح شده بودند. حاج حسین خرازی بی قرار بود ، اما به رو نمی آورد ، خیلی ها داشتند باور میکردند اینجا آخرشه ، یه وضعی شده بود عجیب، توی این گیر و دار حاجی اومد بیسم چی را صدا زد حاجی گفت : هر جور شده با بی سیم محمدرضا تورجی زاده را پیدا کن (شهید تورجی زاده فرمانده گردان یازهرا “س” ) مداح با  اخلاص و از بچه های دلاور و شجاع لشکر بود خلاصه تورجی زاده را پیدا کردند ، حاجی بیسم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بیسیم گفت : تورجی زاده چند خط روضه حضرت زهرا برامون بخون تورجی زاده فقط یک بیت زمزمه کرد  که دیدم حاجی بیتاب شد در بین آن دیوار و در       زهرا صدا می زد پدر دنبال حیدر می دوید      از پهلویش خون میچکید زهرای من زهرای من       زهرای من زهرای من خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگویند الله اکبر  الله اکبر ، خط را گرفته بودند ، عراقی ها را تارو مار کرده بودند ، با توسل به حضرت زهرا(س) گره کار باز شده بود  ؟ @yarane_ebrahim_yazd
ظـُہور اتفـاٖق‌مےافتد ولے‌مہـم‌ایـن‌اسـت‌ڪہ‌مـآ ڪجاي‌ایـن‌ظهـور‌بـاشیـم❗️:) شہید‌احمدي‌روشڹ @yarane_ebrahim_yazd
📝گفت🔻 سرت رو بنداز پایین زندگیتو بکن به هیچ چیز و هیچ کس هم فکر نکن، ما بی طرفیم، کار به کسی نداریم... به ما چه فلانی دزدی میکنه! فلانی رشوه گرفت.. فلانی درد و مشکل داره! 📝گفتم🔻 را خوانده ای... دو دسته جمله دارد یا یا ؛ جامعه هم دو دسته دارد... مورد سلام اهل بیت(ع) و مورد لعنشان، عاقبت هم دو دسته میشوند، و ، وسط ندارد. 📝گفت 🔻 حتی ها؟؟؟؟ 📝گفتم🔻 در زیارت جوابت هست... ( و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله) امام صادق(ع) آن بی طرف ها را هم لعن کرده... البته زیاد هم بی طرف نبودند... هر که در لشکر (ع) نباشد در محفل شراب باشد یا نماز... یزیدی است. گفت🔻 زمانه عوض شده ، فرق کرده... گفتم🔻 باز زیارت عاشورا جوابت را داده، (و اخر تابع له علی ذلک) تا اخرالزمان هر کسی مثل این ها باشد لعن شده.. قرار نیست که فامیلیش یزیدی باشد. گفت🔻 با این حساب کل یوم عاشورا یعنی چه؟ گفتم🔻 یعنی حسین زمان و شمر امروزت را بشناسی. در هیئتی که بوی استکبار ستیزی، نباشد ابن زیاد هم در آن هیئت سینه میزند. گفت🔻 حسین زمان که در است؟ گفتم🔻 اگر میخواهیم کوفی نباشیم باید بدانیم تا حسین نیامده، ولی امر است. 👈ببین چقدر گوش به فرمان هستی...👉 @yarane_ebrahim_yazd
تو اوج درگیری وعملیات بودیم.شرایط خیلی سخت وروحیه نیروهای ما خراب بود. از همه طرف به سمت ما شلیک می شد.دشمن حلقه محاصره را کامل کرد. در این شرایط ابراهیم بر روی بلندی رفتو با صدای بلند فریاد زد:الله اکبر...اشهد ان لا اله الا الله وقتی اذان ونام خدا به گوش ما خورد چنان آرامش پیدا کردیم که گویی هیچ خبری نیست! دشمن هم با نوای ملکوتی ابراهیم عقب نشینی کرد.وقتی ابراهیم پایین آمد،یکی از رفقا بهش گفت:خیلی عالی بود.با صدای شما آرامش پیدا کردیم.ابراهیم یاد آور شد که:من نبودم این یاد خدا بود که آرامش ایجاد کرد: ألا بذکر الله تطمئن القلوب آگاه باشید که تنها با یاد خدا دلها آرام ومطمئن می گردد.رعد/28 کتاب خدای خوب @yarane_ebrahim_yazd
وقتی میبینی رفیقت ناراحته، حالش خوش نیست، دلش گرفته بیخیال نباش .. تو رفاقت کم نمیزاشت @yarane_ebrahim_yazd
💔 💞 لا تَحزَن اِنَّ اللهَ مَعَنا اندوه به خود راه مده ، خداباماست... سپاسم نثارتو که خستگی هایم را آرامشی... ۴۰ ...