🌺🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌺
عنه عليه السلام ـ أيضا ـ
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ اجعَلْنا مِنَ الّذينَ فَتَقْتَ لَهُم رِتْقَ عَظيمِ غَواشِي جُفونِ حَدَقِ عُيُونِ القُلُوبِ حتّى نَظَروا إلى تَدبيرِ حِكمَتِكَ و شَواهِدِ حُجَجِ بَيِّناتِكَ ، فعَرَفوكَ بِمَحصولِ فِطَنِ القُلوبِ و أنتَ في غَوامِضِ سَتَراتِ حُجُبِ القُلوبِ فسُبحانَكَ ! أيُّ عَينٍ تَقومُ بِها نَصبَ نورِكَ ! أم تَرقَأُ إلى نورِ ضِياءِ قُدسِكَ ؟! أو أيُّ فَهمٍ يَفهَمُ ما دونَ ذلكَ إلاّ الأبصارُ الّتي كَشَفتَ عَنها حُجُبَ العَمِيَّةِ ، فَرَقَتْ أرواحُهُم عَلى أجنِحَةِ المَلائكَةِ ، فسَمّاهُم أهلُ المَلَكوتِ زُوّارا ؟!··· و ناجَوا رَبَّهُم عِندَ كُلِّ شَهوَةٍ ، فحَرَّقَتْ قُلوبُهُم حُجُبَ النُّورِ ، حتّى نَظَروا بِعَينِ القُلوبِ إلى عِزِّ الجَلالِ في عِظَمِ المَلَكوتِ .;
امام زين العابدين عليه السلام ـ در دعا ـ گفت
بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و ما را از كسانى قرار ده كه بسته بودن بزرگ پرده هاى پلك گونه چشمانِ دلشان را گشودى تا آن كه به تدبير حكمت تو و گواههاى حجّتهاى روشنگر تو نگريستند و بر اثر هوشمندىِ دلهايشان، تو را كه در لا به لاى پرده دلها مستور هستى، شناختند. پاك و منزهى تو! كدامين چشم است كه ديدن نور تو را تاب آورد، يا به سوى روشنايى پرتو قدس تو فراز آيد؟ يا كدامين فهم است كه كمتر از آن را دريابد، بجز ديدگانى كه تو خود پرده هاى نابينايى را از برابرشان كنار زدى و جانهايشان سوار بر بالهاى فرشتگان بالا رفتند و ملكوتيان زوّارشان ناميدند؟··· و به گاه هر ميل و خواهشى با پروردگارشان به راز و نياز پرداختند؛ پس، دلهايشان پرده هاى نور را سوزاند و با چشم دلها، عزّت جلال [تو ]را در عظمت ملكوت نگريستند.;
بحار الأنوار: 94/128.
#حدیث #امام_سجاد علیه السلام
🌺🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌺
📘#داستانهایبحارالانوار
💠برخورد پسندیده
🔹یکی از خویشان امام زین العابدین علیه السلام در برابر آن حضرت ایستاد و زبان به ناسزاگویی گشود، حضرت در پاسخ او چیزی نگفتند.
هنگامی که مرد از پیش حضرت رفت امام به اصحاب خود فرمودند:
"آنچه را که این مرد گفت، شنیدید. اکنون دوست دارم، همراه من بیایید تا نزد او برویم و جواب مرا نیز به او بشنوید."
عرض کردند: حاضریم، ما دوست داشتیم شما هم همانجا پاسخ ایشان را بگویید و ما هم آنچه میتوانیم به او بگوییم.
🔹سپس امام نعلین خویش را پوشیدند، به راه افتادند. در بین راه این آیه را میخواندند:
"والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین."
🔹راوی میگوید: وقتی رسیدیم به خانه آن مرد، او را صدا زدند و فرمودند:
"به او بگویید علی بن الحسین با تو کار دارد."
🔹مرد همین که متوجه شد امام زین العابدین علیه السلام آمده است در حالیکه آماده مقابله و دفاع بود از منزل بیرون آمد و یقین داشت آن جناب برای تلافی جسارتهایی که از او سر زده آمده است.
🔹امام فرمودند:
"برادر! چندی پیش نزد من آمدی و آنچه خواستی به من گفتی. اگر آن زشتیها که به من گفتی در من هست، هم اکنون استغفار میکنم و از خداوند میخواهم مرا بیامرزد و اگر آن چه به من گفتی در من نیست، خداوند تو را بیامرزد."
🔹راوی میگوید: آن شخص سخن حضرت را که شنید پیش آمد و پیشانی امام را بوسید و عرض کرد:
آری! آن چه من گفتم در شما نیست و من به آن چه گفتم سزاوارترم.
📚آل عمران،آیه ۱۳۴
بحار ج ۴۹، ص۵۴
#امام_سجاد #شهادت_امام_سجاد