مشرکان از هر راهی وارد شدند، نتوانستند از پیشروی پیامبر(ص) جلوگیری کنند، سرانجام سران آنها در مجلس شورای خود «دار النَّدْوَه» به گرد هم نشستند و هر کسی چیزی گفت، سرانجام رأیشان بر این شد که از هر قبیلهای یک نفر شجاع، انتخاب شود، انتخاب شدگان[١] شبانه خانهی پیامبر(ص) را محاصره کنند و به بسترش حمله کرده و او را بکشند و اگر بنیهاشم خونبهای او را مطالبه کردند، خونبهای او را همه قبائل بپردازند».
آن شب فرا رسید، بیست و پنج نفر از جلاّدان و مزدوران خونآشام مشرکان که تعدادشان زیاد بود، اطراف خانهی پیامبر(ص) را محاصره نمودند، جبرئیل از طرف خداوند، ماجرا را به پیامبر(ص) خبر داد و آن حضرت را مأمور به هجرت کرد.
پیامبر(ص) علی(ع) را طلبید و ماجرا را به او گفت و به او فرمود: «امشب در بستر من بخواب» [خوابیدن علی(ع) در بستر پیامبر(ص)، موجب آن میشد که مشرکان گمان برند که پیامبر(ص) در بستر خوابیده و پیامبر(ص) با این تاکتیک، هجرت نماید و از گزند مشرکان نجات یابد و نیز علی(ع) در غیاب پیامبر(ص) امانتهای مردم را که در حضور پیامبر(ص) بود، به صاحبانشان رد کند].
هنگامی که علی(ع) از توطئهی مشرکان با خبر شد، از اینکه پیامبر مهربان(ص) در چنین خطری قرار گرفته، گریه کرد و هنگامی که شنید پیامبر(ص) به او میفرماید:
«در رختخواب من بخواب»، آرامش یافت و عرض کرد:
«اَ و تُسْلَمْ اَنْتَ یا رَسُولَاللهِ اِنْ فَدَیْتُکَ بِنَفْسِی»:
«ای رسول خدا! آیا اگر من جانم را قربانت کنم، تو سالم میمانی؟»[٢].
پیامبر: «آری، پروردگارم چنین به من وعده داده است».
علی(ع) شاد شده و هرگونه پریشانی از وجودش برطرف گردید.
در روایت دیگر آمده، علی(ع) عرض کرد:
«اَ وَ تُسْلِمَنَّ بِمَبِیتی هُناکَ یا نَبِیَّالله»:
«ای پیامبر خدا! آیا با خوابیدن من در بسترت، تو قطعاً سالم میمانی؟».
پیامبر(ص) فرمود: آری.
در این هنگام علی(ع) از خوشحالی خندید و با اشارهی سر به طرف زمین، سجده شکری به جا آورد[٣].
علی(ع) در این هنگام با کمال شجاعت و قوّت قلب، در بستر پیامبر(ص) خوابید و روپوش سبزرنگ پیامبر(ص) را به روی خود کشید.
جوانان قلدر و انتخاب شدهی مشرکان، اطراف خانهی پیامبر(ص) را محاصره نمودند و از درز در به داخل خانه نگاه میکردند، در ظاهر میدیدند که پیامبر(ص) در بسترش خوابیده است، ولی پیامبر(ص) در میان آنها یا قبل از محاصرهی آنها، از خانه خارج شده بود.
هنگامی که وقت هجوم فرا رسید، دستهجمعی با شمشیرهای کشیده وارد خانهی پیامبر(ص) شدند و کنار بستر آن حضرت آمدند، ناگاه دیدند علی(ع) از بستر برجهید، مشرکان تا چهرهی علی(ع) را دیدند، حیران شدند و گفتند: «محمّد کجا است؟».
علی(ع) فرمود: «مگر او را به من سپرده بودید که از من سراغ او را میگیرید؟»
مشرکان تازه �فهمم چگونه بازی را باخته اند علی علیه السلام باعث شکست همه نقشههای آنها شد و عامل بیرون رفتن محمد از مکه بود عصبانی و خشمناک برای یافتن محمد از خانه بیرون میروند نمیدانند علی همان محمد ثانی است و کشتن علی به همان اندازه اسلام را نابود خواهد کرد که کشتن محمد علی پشت پنجره می آید لبخند زنان به خورشید نگاه می کند دلخوش است نتوانستند بلاگردان پیامبر باشد پیامبر فاصله گرفته و در راه مدینه است بسیار دلتنگ علیش است مخصوصاً در این لحظه علی در گرداب خطر ناگهان وجود پیامبر پر از آرامش خدایی میشود فرشته فرامده با آیه ای که با خود آورده و این صدای جبرئیل است که عاشقانه در وصف علی بن ابیطالب زمزمه می کند و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله روف بالعباد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وای اگر خامنهای حکم جهادم دهد....
@yaranmah
سلام اعضای گروه شما هم مانند این این دوست عزیز میتوانید نظرات خودتان را برای من ارسال کنید ⭐https://harfeto.timefriend.net/16437336063913