📚داستان کوتاه
زن کشاورزی بیمار شد. کشاورز به سراغ مرد مقدسی رفت و از او خواست برای سلامتی زنش دعا کند. راهب دست به دعا برداشت و از خدا خواست همه ی بیماران را شفا بخشد. ناگهان کشاورز دعای او را قطع کرد و گفت:« صبر کنید. از شما خواستم برای زنم دعا کنید؛ اما شما برای همهی مریض ها دعا می کنید.» راهب گفت:« برای زنت دعا می کنم.» کشاورز گفت:« اما برای همه دعا کردید. با این دعا، ممکن است حال همسایه ام که مریض است، خوب شود و من اصلا از او خوشم نمی آید.» راهب گفت:« تو چیزی از درمان نمی دانی. وقتی برای همه دعا می کنم، دعاهای خودم را با دعاهای هزاران نفر دیگری که همین الان برای بیماران خود دعا می کنند، متحد می کنم. وقتی این دعاها با هم متحد شوند، چنان نیرویی می یابند که تا درگاه خدا می رسند و سود آن نصیب همگان می شود. دعاهای جدا جدا و منفرد، نیروی چندانی ندارند و به جایی نمی رسند.»
@yarran
سلامت میکنم آقا
یا صاحب الزمان میدانم داغدار پدرتان هستید
ببخشید اگر من هم داغی بر داغ دلتان میگذارم...
@yarran
چی میشه بیای و تکیه کنی به کعبه
و یارانت را فرا بخوانی تا در رکاب شما
بجنگند و شهید شوند...
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اللهم عجل الولیک الفرج
@yarran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهادت_امام_حسن_عسکری
امام حسن عسکری درسته یا حسن عسگری؟
@yarran
📚داستان کوتاه
چوپانی عادت داشت تا در یک مکان معین زیر یک درخت بنشیند و گله گوسفندان را برای چرا در اطراف آنجا نگه دارد. زیر درخت سه قطعه سنگ بود که چوپان همیشه از آنها برای آتش درست کردن استفاده میکرد و برای خود چای آماده میکرد. هر بار که او آتشی میان سنگها میافروخت متوجه میشد که یکی از سنگها مادامی که آتش روشن است سرد است اما دلیل آن را نمیدانست.
چند بار سعی کرد با عوض کردن جای سنگها چیزی دستگیرش شود اما همچنان در هر جایی که سنگ را قرار میداد سرد بود تا اینکه یک روز وسوسه شد تا از راز این سنگ آگاه شود. تیشهای با خود برد و سنگ را به دو نیم کرد. آه از نهادش بر آمد. میان سنگ موجودی بسیار ریز مانند کرم زندگی میکرد. رو به آسمان کرد و خداوند را در حالی که اشک صورتش را پوشانده بود شکر کرد و گفت: «خدایا، ای مهربان، تو که برای کرمی این چنین میاندیشی و به فکر آرامش او هستی پس ببین برای من چه کردهای و من هیچگاه سنگ وجودم را نشکستم تا مهر تو را به خود ببینم.»
@yarran
چہ خوش اسٺ اگر بمیرم
بہ رهِ ولاےِ مهدی
سـَر و جان بَها نَدارد
ڪہ ڪُنم فَداے مهدی
همہ نَقدِ، هستےِخود
بِدهَم بہ صاحب جان
ڪه یڪـے دَقیقہ بینَم
رُخِ دلڱشاے مهدی
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
آغاز امامت حضرت مهدی مبارک
@yarran
حداقل یه امروز
حواست رو بیشتر جمع کن
تا به جای اینکه امام زمان رو ناراحت کنی
بتونی خواشحالش کنی
@yarran
آفتاب شب یلدای همه💫
گریه ی پشت تمنای همه
کاش میشد ز سفر برگردی....
با همان چند نفر برگردی🌱
@yarran ♾️