قسمت سوم
از تفسیر سوره مبارکه کوثر
از استاد قرائتی
هر كثيرى كوثر نيست. قرآن مى فرمايد: اموال و اولاد مخالفان، شما را به تعجب واندارد، زيرا كه خداوند اراده كرده آنان را در دنيا از طريق همان اموال و اولاد عذاب كند. «فلا تعجبك اموالهم و لا اولادهم انما يريد اللّه ليعذّبهم بها فى الحياة الدنيا»(215)
در قرآن سوره اى به نام كوثر داريم و سوره اى به نام تكاثر. امّا كوثر ارزش است و تكاثر ضدّ ارزش، زيرا اولى عطيّه الهى است كه دنباله اش ذكر خداست: «اعطيناك الكوثر فصلّ» و دومى يك رقابت منفى كه دنباله اش غفلت از خداست. «الهاكم التكاثر»
كوثر ما را به مسجد مى برد براى نماز: «فصلّ لربّك» و تكاثر ما را به گورستان مى برد براى سرشمارى مردگان. «حتى زُرتم المقابر»
در عطاى كوثر بشارت است: «انّا اعطيناك الكوثر» و در تكاثر تهديدهاى پى در پى. «كلاّ سوف تعلمون ثمّ كلاّ سوف تعلمون»
كوثر، عامل رابطه با خالق است: «اعطيناك الكوثر فصل» و تكاثر، وسيله اى براى سرگرمى با مخلوق. «الهاكم التّكاثر»
كوثر كه بزرگ ترين هديه الهى است در كوچك ترين سوره قرآن مطرح شده است.
هديه اشرف معبود به اشرف مخلوق چيزى جز كوثر نمى تواند باشد. «انّا اعطيناك الكوثر»
در ماجراى فتح مكّه كه مشركان دسته دسته و فوج فوج به اسلام وارد مى شدند، خداوند تنها دستور تسبيح مى دهد: «رَأيتَ النَّاس يَدخلون فى دينِ اللَّه أفواجا فَسَبّح» ولى براى عطا كردن كوثر مى فرمايد: «فصلِ ّ لربّك» نماز بگزار. گويا اهميّت كوثر از اسلام آوردن مشركان بيش تر است.
عطاى استثنايى در سوره استثنايى با الفاظ استثنايى:
عطا بى نظير است، چون كوثر است؛ سوره بى نظير است، چون كوچك ترين سوره قرآن است و الفاظ بى نظيرند، چون كلمات «اعطينا»، «الكوثر»، «صلِ ّ»، «انحر»، «شانئك» و «ابتر» تنها در اين سوره به كار رفته و در هيچ كجاى قرآن شبيه ندارد.
هر زخم زبان و كلامى وزنى دارد. به شخص پيامبر اكرم توهين ها شد، كلماتى از قبيل مجنون، شاعر، كاهن و ساحر به او گفتند و به ياران او نيز توهين ها شد تا آنجا كه گفتند: اين بيچارگان را از خود دور كن تا ما دور تو جمع شويم. براى هيچ كدام سوره اى مستقل نازل نشد، امّا در نسبت ابتر دادن يك سوره نازل شد كه خير كثير به تو عطا كرديم و دشمن تو ابتر است و اين به خاطر آن است كه جسارت به شخص و ياران قابل تحمّل است، امّا جسارت به راه و مكتب كه او ابتر و راه او گذرا و بى آينده است، قابل تحمّل نيست.
گاهى جسارت برخاسته از لغوگويى است كه بايد با كرامت از كنارش گذشت. «اذا مرّوا باللغو مرّوا كراما»
گاهى جسارت به خاطر جوّ فاسد و دوستان ناباب است، كه بايد از آنان اعراض كرد. «اذا رأيت الّذين يخوضون فى آياتنا فاعرض عنهم»(216)
امّا گاهى جسارت به مكتب و رهبر است، آن هم از سوى افراد سرشناس و سياسى كه بايد جواب سخت به آن داده شود. «انّ شانئك هو الابتر» همان گونه كه منافقان از روى غرور مى گفتند: آيا ما مثل افراد بى خرد به پيامبر ايمان بياوريم. «أنُومن كما آمن السفهاء» قرآن، جسارت اينگونه افراد را چنين پاسخ مى دهد: «الا انّهم هم السّفهاء و لكن لا يعلمون»(217) آنان خود بى خردند ولى نمى دانند!
شتر در قرآن، هم در بحث توحيد مطرح شده است: «أفلا ينظرون الى الابل كيف خلقت»(218) هم در مورد مقدّمات قيامت نام آن آمده است، «و اذا العشار عطّلت»(219) هم در احكام و شعائر حج مطرح شده است، «و البُدن جعلناها»(220) و هم مورد قربانى و كمك رسانى به جامعه قرار گرفته است. «وانحر»
بر اساس روايات، مراد از «وانحر» آن است كه به هنگام گفتن تكبيرها در نماز، دستان تا مقابل گودى زير گلو كه محلّ نحر است، بالا آورده شود كه اين زينت نماز است.(221)
بر اساس روايات، آن دشمن كينه توزى كه به پيامبر اكرم جسارت كرد و او را ابتر خواند، پدر عمرو عاص بود.
خداوند هم سبب ساز است هم سبب سوز. او مى تواند از يك فاطمه كوثر بيافريند و مى تواند افرادى را كه پسران رشيد دارند به فراموشى بسپارد.
او مى تواند دريا را با زدن عصاى موسى خشك، «اِضرب بعصاك البحر فانفلق»(222) و با زدن همان عصا به سنگ، دوازده چشمه جارى سازد. «و اضرب بعصاك الحجر فانفجرت»(223)
-----
185) انبياء، 92.
186) مؤمنون، 52 .
187) طه، 14.
188) حجر، 49.
189) بقره، 186.
190) مؤمنون، 18.
191) نحل، 59 .
192) حج، 38.
193) حجر، 6.
194) قلم، 2.
195) رعد، 43.
196) يس، 3.
197) صافّات، 36.
198) يس، 69.
199) فرقان، 7.
200) فرقان، 20.
201) انعام، 164.
202) ناس، 1.
203) بقره، 144.
204) قيامت، 16.
205) حجر، 88.
206) اسراء، 29.
207) اسراء، 29.
208) اعراف، 2.
209) ضحى، 3.
210) طه، 114.
211) قلم، 4.
212) طه، 2.
213) توبه، 33.
214) ضحى، 5 .
215) توبه، 55 .
216) انعام، 68.
217) بقره، 13.
218) غاشيه، 17.
219) تكوير، 4.
220) حج، 36.
221) تفسير مجمع البيان.
222) شعراء، 63.
223) بقره، 60.
- خداوند به وعده هاى خود عمل مى كند. در سوره ضحى، خداوند وعده ى عطا به پيامبر داده بود: «و لسوف يعطيك ربّك فترضى»(224) پروردگارت در آينده عطائى خواهد كرد كه تو راضى شوى. در اين سوره مى فرمايد: ما به آن وعده عمل كرديم. «انّا اعطيناك الكوثر»
- فرزند و نسل عطيّه الهى است. «انّا اعطيناك الكوثر»
- نعمت ها حتّى براى پيامبر اسلام مسئوليّت آور است. «اعطيناك... فَصلِّ»
- در قرآن به نماز يا سجده شكر سفارش شده است. «فَصلِّ»
- تشكّر بايد فورى باشد. «فَصلِّ» (حرف فاء براى تسريع است)
- نوع تشكّر را بايد از خدا بياموزيم. «فَصلِّ»
- در نعمت ها و شادى ها خداوند را فراموش نكنيم. «اعطيناك الكوثر فصلّ»
- آنچه مى تواند به عنوان تشكّر از كوثر قرار گيرد، نماز است. «فَصلِّ»
(نماز جامع ترين و كامل ترين نوع عبادت است كه در آن هم قلب بايد حضور داشته باشد با قصد قربت و هم زبان با تلاوت حمد و سوره و هم بدن با ركوع و سجود. مسح سر و پا نيز شايد اشاره به آن باشد كه انسان از سر تا پا بنده اوست. در نماز بلندترين نقطه بدن كه پيشانى است، روزى سى و چهار بار بر زمين ساييده مى شود تا در انسان تكبّرى باقى نماند. حضرت زهراعليها السلام در خطبه معروف خود فرمود: فلسفه و دليل نماز پاك شدن روح از تكبر است. «تنزيهاً لكم من الكبر»)
- دستورات دينى، مطابق عقل و فطرت است. عقل تشكّر از نعمت را لازم مى داند، دين هم به همان فرمان مى دهد. «فصلّ لربّك»
- چون عطا از اوست: «انّا اعطينا» تشكّر هم بايد براى او باشد. «فصلّ لربّك»
- قربانى كردن، يكى از راههاى تشكّر از نعمت هاى الهى است. (زيرا محرومان به نوايى مى رسند.) «و انحر»
- هر كه بامش بيش برفش بيشتر. كسى كه كوثر دارد، ذبح گوسفند كافى نيست بايد شتر نحر كند و بزرگ ترين حيوان اهلى را فدا كند. «و انحر»
- رابطه با خداوند بر رابطه با خلق مقدّم است. «فصلّ... و انحر»
- انفاقى ارزش دارد كه در كنار ايمان و عبادت باشد. «فصلّ لربّك وانحر»
- شكرِ عطا گرفتن از خدا، عطا كردن به مردم است. «اعطيناك الكوثر... وانحر»
- نمازى ارزش دارد كه خالصانه باشد، «لربّك» و انفاقى ارزش دارد كه سخاوت مندانه باشد. «وانحر»
- دشمنان پيامبر و مكتب او ناكام هستند. (كلمه شانِئ اسم فاعل است و شامل هر دشمنى در گذشته و حال و آينده مى شود. اگر مى گفت: «من شانك هو الابتر» تنها كسانى را كه در گذشته دشمنى كرده اند شامل مى شد و اگر مى گفت: «من يشونك هو الابتر» تنها دشمنان آينده را در برمى گرفت. «انّ شانئك هو الابتر».)
- توهين به مقدّسات، توبيخ و تهديد سخت دارد. «انّ شانئك هو الابتر»
- از متلك ها و توهين ها نهراسيم كه خداوند طرفداران خود را حفظ مى كند. «انّ شانئك هو الابتر»
- زود قضاوت نكنيم و تنها به آمار و محاسبات تكيه نكنيم كه همه چيز به اراده خداوند است. (مخالفان، با مرگ پسر پيامبر و داشتن پسران متعدّد براى خود، قضاوت كردند كه پيامبر ابتر است، ولى همه چيز برعكس شد.) «انّا اعطيناك الكوثر... انّ شانئك هو الابتر»
-----
224) ضحى، 5 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷🔶 سخنان عجیب امام خمینی ره در مورد صدیقهی طاهره (سلاماللهعلیها)
☘امام صادق علیه السلام:
تا می توانید به حضرت زهرا سلام الله
علیها توسل بجوئید؛ به اسم او استغاثه
کنید و مولای خود فاطمه را صدا بزنید
تا حاجت های شما برطرف شود و به
خواسته هایتان برسید.
📚الأسرار الفاطمية ، ص ۳۸
8.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 #سرمشق_فاطمی | حضرت زهرا(س) الگوی خدمت بیمنت به نیازمندان
💻 Farsi.Khamenei.ir
8.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 #سرمشق_فاطمی | حضرت زهرا(س) الگوی خدمت بیمنت به نیازمندان
💻 Farsi.Khamenei.ir
5.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸تصاویری دیده نشده از برخورد و تذکر تند رهبر انقلاب با هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی به دلیل خیانت هایشان به کشور.
لعنت به خائنین جمهوری اسلامی
👈🍂🍃به گروه بصیرت افزایی بپیوندید
👈🍂🍃به گروه یوسف الزهرا بپیوندید
هدایت شده از علی۳۱۳
5.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این کلیپ زیبا رو از دست ندید
🔶 ما هنوز مزه #قرآن رو نچشیدیم...
💠 استاد قرائتی
هدایت شده از علی۳۱۳
🔸 یمن را دریاب ... ! 🔸
📝#خاطره دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر
پدر داشت روزهای پایانی را میگذراند. دکترها برایش اصطلاحِ «سپسیس عفونی» را بکار میبردند. «سپسیس» یک بیماری خطرناک و مرگبار است که بر اثر واکنش شدید سیستم ایمنی بدن در برابر عفونت شدید ایجاد می شود. «سپسیس شدید» منجر به «شوک سپتیک» می شود. این شوک، فشار خون پدر را کمتر از ۷ کرده بود. بوسيله دارویی که دائم و بهتدریج به بدن تزریق میشد، سعی در جلوگيری از اُفت شدید فشار داشتند.
این حالات، پدر را در خوابی عمیق و متفاوت فرو میبرد؛ حالتی اغماء گونه ...
از شب، نوبت حضور من بالای سرشان است. حالتی رفت و برگشت دارند. بیهوش و هوشیار در نیمههای شب نگاهی به من کردند. «علی بیا !». بعد بلافاصله گفتند: «از یمن چه خبر؟!». متعجب نگاه میکنم. «با موشک کجا را زده؟». گویی نظارهگر واقعهای بوده که من از آن بی خبرم. میگویم: «خواب دیدید؛ ما الآن در بیمارستان نمازی هستیم». رویش را برمیگرداند. «نه، خواب نبود! یمن را دریاب. اخبار یمن را پیگیر باش. آخرالزمان از یمن آغاز میشود. از شلیک اولین موشکها !» بعد سکوتی طولانی کرد. دوباره میگوید «علی بیا!».
اشاره میکند که «سرت را جلو بیار». سرم را میچسبانم به دهانش. باصدای بیجوهرهای میگوید: «ان شاء الله تو ظهور را درک میکنی!» مو به تنم سیخ میشود. میگویم «ان شاء الله» و در دل، همۀ این فضا را حمل بر حال اغماگونه او میکنم و عبور میکنم ... تا اینروزها که اولین موشکها با جسارتی وصفناشدنی از یمن به سمت تمام منافع اسرائیل و آمریکا شلیک میشود ... و تنگهای که لقب مهمترین آبراهۀ جهان را یدک میکشد برای همه کشتیهای اسرائیل و آمریکا ناایمن شده. یمن یک تنه دارد صفآرایی و آبروداری میکند.
باز صدای پدر را میشنوم: «یمن را دریاب ...!»