موجِ رادیویی بعضی آدمها، روی "غر زدن بر مگاهرتز " تنظیم شده است
آنها میتوانند از یک باغ پر از گلِ نرگس، سطلِ زبالهی گوشهی دیوار را ببینند و دربارهاش غر بزنند
میتوانند حالشان از دیگران بهم بخورد چون یک بار تصادفی انگشتی به بازویشان خورده و دربارهی این موضوع آنقدر غر بزنند که خورشید جایش را به ماه بدهد
این افراد استعدادهای زیادی دارند
برای مثال میتوانند مغزت را با کمانِ حلاجی، چون پنبه بزنند
و اعجازشان این است از شهدِ شیرین، زهری گوارا بسازند
#فاطمه_اندربای
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
https://eitaa.com/yasegharibardakan
#گزارش_تصویری
📷 بخش دوم
🌸 جشن بزرگ کریمه اهل بیت حضرت معصومه س و گرامیداشت روز دختر در مجمع عاشقان بقیع اردکان به روایت تصویر👇👇
جمعه ۲۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳
😍عکس از:
علی بهشتیان و مصطفی ابراهیمیان
#بماندبهیادگار...
🌸 اینم عکس یادگاری از دختر خانم های خوشکلمون در جشن ولادت حضرت معصومه س و روز دختر...😍😍
مجمع عاشقان بقیع اردکان
جمعه ۲۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بخش اول 👆👆
💐گوشه ای از جشن و سرور و عشق بازی در شام ولادت اخت الرضا ؛ حضرت معصومه س
#حاج_محمد_ابراهیمیان
🌹مجمع عاشقان بقیع اردکان
🌹جمعه ۲۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بخش دوم 👆👆
💐گوشه ای از جشن و سرور و عشق بازی در شام ولادت اخت الرضا ؛ حضرت معصومه س
#حاج_محمد_ابراهیمیان
🌹مجمع عاشقان بقیع اردکان
🌹جمعه ۲۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳
#ازکرونا_تا_بهشت
#قسمت۲۷🎬:
دو روز بود که دست زینب را گچ گرفته بودیم که به پیشنهاد بچه ها خورش,قورمه سبزی بارگذاشتم,اخه بچه ها خیلی این غذا رادوست داشتند,البته علی هم یکی از طرفداران پروپا قرص این غذا بود.
آخ علی,علی...اگه الان اینجا بود میگفت:به به بانووو چه بویی راه انداختی,فکر ناخن های ما راهم میکردی هااا که بااین غذا میخوریمشان....
درهمین حین ,زینب امد طرفم وگفت:مامان غذا چی داریم؟؟
با تعجب نگاهش کردم وگفتم:یعنی بااین بوی خوشی که توخونه پیچیده نفهمیدی؟
زینب:نه مامان از کجا بدونم؟
فکر کردم زینب داره خودعزیزی میکنه ,بوسیدمش وگفتم:قورمه سبزی که دوست داری گذاشتم.
زینب:الکی نگو مامان,اصلا هیچ بویی نیست.
خدای من ,این چی داشت میگفت؟!
فوری شیشه گلاب را برداشتم وگفتم :دهنت راباز کن عزیزم ,چشات هم ببند,یه چی میریزم داخل دهنت ,اگه گفتی که چه مزه وبویی میده,منم یه جایزه خوب بهت میدم.
زینب دهنش رابازکردوچشاش رابست,گلابها راقورت داد وگفت:اصلنم بوومزه نداره,اب دادی به من,مامان کلک زدی بهم هااا
خدای من چی داشت میگفت؟؟
از داروهای امام کاظم ریختم داخل دهنش,بدون اینکه مثل قبل بالا بیاره وبهانه بگیره,خوردشان وبازهم گفت که هیچ بوومزه ای ندارد.
بچه حس بویایی وچشاییش را از دست داده بود.
اول فکر کردم عوارض داروهای مسکنی هست که به خاطر دستش بهش میدم اما بعد....
#ادامه دارد
به قلم……ط_حسینی
💦🌧💦🌧💦🌧
#از_کرونا_تا_بهشت
#قسمت ۲۸🎬:
چند ساعت گذشت واحساس کردم صورت زینب گل انداخته,اومدم دمای بدنش رابگیرم,خیلی داغ بود,بچه,چهل درجه تب داشت.
فوری اتاق زینب راجداکردم,زینب که حالا بی حال گوشه ای افتاده بود را بردم روی تختش خواباندم,کل خانه را بادود اسپند واسپری گلاب ضدعفونی کردم.
به بچه ها سپردم هیچ کس به اتاق زینب داخل نشه,زینب را پاشویه کردم.چادرم راسرم انداختم وفوری,به سمت طب الصادق حرکت کردم.
خدایا بچه ام را از تومیخوام...کمکم کن,حالا دیگه مطمین بودم زینب کرونا گرفته,بااین دست شکسته وبدن ضعیف...خدایا به دادم برس.
پزشک گیاهی طب الصادق دارویی داد که از سیروسداب وگردو وانجیر تشکیل شده بود,داد وگفت هرشش ساعت یکبار بهش بدم,داروی امام کاظم هم داد تا هرشب بهش بدم وتوصیه کرد از داروهای زینب به بقیه ی بچه ها هم بدم وخودم هم بخورم,ودراخر گفت خانه رامدام بااسپند وگلاب ضدعفونی کنم واگر تنگی نفس عارض شد بخورجوش شیرین بگیریم وبرای تبش هم توصیه کرد با آب ونمک دریا ویا آب وسرکه خانگی ,بچه را پاشویه دهم....
بدوو وباقدم هایی بلند خودم رابه خانه رساندم...
#ادامه دارد..
🖊به قلم…ط_حسینی
💦🌧💦🌧💦🌧