✍️ #رمان_تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_هشتم
💠 عباس بیمعطلی به پشت سرش چرخید و با همان حالی که برایش نمانده بود به سمت ایوان برگشت.
میدانستم از #شیرخشک یوسف چند قاشق بیشتر نمانده و فرصت نداد حرفی بزنم که یکسر به آشپزخانه رفت و قوطی شیرخشک را با خودش آورد.
💠 از پلههای ایوان که پایین آمد، مقابلش ایستادم و با نگرانی نجوا کردم :«پس یوسف چی؟» هشدار من نهتنها #پشیمانش نکرد که با حرکت دستش به امّ جعفر اشاره کرد داخل حیاط شود و از من خواهش کرد :«یه شیشه آب میاری؟»
بیقراریهای یوسف مقابل چشمانم بود و پایم پیش نمیرفت که قاطعانه دستور داد :«برو خواهرجون!» نمیدانستم جواب حلیه را چه باید بدهم و عباس مصمم بود طفل #همسایه را سیر کند که راهی آشپزخانه شدم.
💠 وقتی با شیشه آب برگشتم، دیدم امّ جعفر روی ایوان نشسته و عباس پایین ایوان منتظر من ایستاده است. اشاره کرد شیشه را به امّ جعفر بدهم و نصف همان چند قاشق شیرخشک باقیمانده را در شیشه ریخت.
دستان زن بینوا از #شادی میلرزید و دست عباس از خستگی و خونریزی سست شده بود که بلافاصله قوطی را به من داد و بیهیچ حرفی به سمت در حیاط به راه افتاد.
💠 امّ جعفر میان گریه و خنده تشکر میکرد و من میدیدم عباس روی زمین راه نمیرود و در #آسمان پرواز میکند که دوباره بیتاب رفتنش شدم.
دنبالش دویدم، کنار در حیاط دستش را گرفتم و با #گریهای که گلویم را بسته بود التماسش کردم :«یه ساعت استراحت کن بعد برو!»
💠 انعکاس طلوع آفتاب در نگاهش عین رؤیا بود و من محو چشمان #آسمانیاش شده بودم که لبخندی زد و زمزمه کرد :«فقط اومده بودم از حال شما باخبر بشم. نمیشه خاکریزها رو خالی گذاشت، ما با #حاج_قاسم قرار گذاشتیم!» و نفهمیدم این چه قراری بود که قرار از قلب عباس برده و او را #مشتاقانه به سمت معرکه میکشید.
در را که پشت سرش بستم، حس کردم #قلبم از قفس سینه پرید. یک ماه بیخبری از حیدر کار دلم را ساخته و این نفسهای بریده آخرین دارایی دلم بود که آن را هم عباس با خودش برد.
💠 پای ایوان که رسیدم امّ جعفر هنوز به کودکش شیر میداد و تا چشمش به من افتاد، دوباره تشکر کرد :«خدا پدر مادرت رو بیامرزه! خدا برادر و شوهرت رو برات حفظ کنه!»
او #دعا میکرد و آرزوهایش همه حسرت دل من بود که شیشه چشمم شکست و اشکم جاری شد.
💠 چشمان او هم هنوز از شادی خیس بود که به رویم خندید و دلگرمی داد :«#حاج_قاسم و جوونای شهر مثل شیر جلوی #داعش وایسادن! شیخ مصطفی میگفت #سید_علی_خامنهای به حاج قاسم گفته برو آمرلی، تا آزاد نشده برنگرد!»
سپس سری تکان داد و اخباری که عباس از دل غمگینم پنهان میکرد، به گوشم رساند :«بیچاره مردم #سنجار! فقط ده روز تونستن مقاومت کنن. چند روز پیش #داعش وارد شهر شده؛ میگن هفت هزار نفر رو کشته، پنج هزار تا دختر هم با خودش برده!»
💠 با خبرهایی که میشنیدم کابوس عدنان هر لحظه به حقیقت نزدیکتر میشد، ناله حیدر دوباره در گوشم میپیچید و او از دل من خبر نداشت که با نگرانی ادامه داد :«شوهرم دیروز میگفت بعد از اینکه فرماندههای شهر بازم #اماننامه رو رد کردن، داعش تهدید کرده نمیذاره یه مرد زنده از #آمرلی بره بیرون!»
او میگفت و من تازه میفهمیدم چرا دل عباس طوری لرزیده بود که برای ما #نارنجک آورده و از چشمان خسته و بیخوابش خون میبارید.
💠 از خیال اینکه عباس با چه دلی ما را تنها با یک نارنجک رها کرد و به معرکه برگشت، طوری سوختم که دیگر ترس #اسارت در دلم خاکستر شد و اینها همه پیش غم حیدر هیچ بود.
اگر هنوز زنده بود، از تصور اسارت #ناموسش بیش از بلایی که عدنان به سرش میآورد، عذاب میکشید و اگر #شهید شده بود، دلش حتی در #بهشت از غصه حال و روز ما در آتش بود!
💠 با سرانگشتان لرزانم نارنجک را در دستم لمس کردم و از جای خالی انگشتان حیدر در دستانم #آتش گرفتم که دوباره صدای گریه یوسف از اتاق بلند شد.
نگاهم به قوطی شیر خشک افتاد که شاید تنها یکبار دیگر میتوانست یوسف را #سیر کند. بهسرعت قوطی را برداشتم تا به اتاق ببرم و نمیدانستم با این نارنجک چه کنم که کسی به در حیاط زد.
💠 حس کردم عباس برگشته، نارنجک و قوطی شیر خشک را لب ایوان گذاشتم و به #شوق دیدار دوباره عباس، شالم را از روی نرده ایوان برداشتم.
همانطور که به سمت در میدویدم، سرم را پوشاندم و به سرعت در را گشودم که چهره خاکی #رزمندهای آینه نگاهم را گرفت. خشکم زد و لبهای او بیشتر به خشکی میزد که به سختی پرسید :«حاجی خونهاس؟»...
#ادامه_دارد
نویسنده : #فاطمه_ولی_نژاد
تربیت فرزند
🌹 هر وقت کودکی ، حرف بدی زد ؛
🌹 برای بار اول ، خود را به نشنیدن بزنید
👈 یعنی تغافل کنید .
🌹 برای بار دوم ، تذکر بدهید
🌹 و بگویید که حرفش ، خوب نیست .
🌹 برای بار سوم ، تهدیدش کنید ؛
🌹 که اگر عملش را تکرار کند ،
🌹 حتما جلوی دیگران آبرویش را می برید .
🌹 اما برای بارهای بعدی ، با او قهر کنید .
#شهادت_ائمه_اطهار
🔅 ای آنکه قبرت بیچراغ و سایبان است
🔅روضه نمیخواهی، مزارت روضه خوان است
🔸گلدستهات سنگیست، روی تربت تو
🔸گنبد نداری، گنبد تو آسمان است
🏴 شهادت مظلومانه، شکافنده علوم، امام محمد باقر (علیه السلام) تسلیت باد.
◼ای کاش عرفه کربلا بودم...😭😭
💠 مراسم پرفیض دعای روز عرفه
🔹️باکلام
حجت الاسلام سیداسماعیل شاکر
امام جمعه محترم
🔹️ بانوای
حاج محمد ابراهیمیان
📆 پنج شنبه ( روز عرفه ) ساعت ۱۷:۳۰
🔘 مصلی بزرگ امام خمینی (ره) شهر اردکان
باحضور حجاج کاروانهای۱۳۹۹ و ۱۳۹۸
😷 لطفا ماسک ، دستکش و مفاتیح به همراه داشته باشید.
🔸️مجمع عاشقان بقیع اردکان
🔸️مصلی بزرگ امام خمینی ره اردکان
🔸️گردان ششم پیاده امام حسین اردکان
#مجمع_عاشقان_بقیع_اردکان
#عرفه_يأجمل_ليالي_العشر
@yasegharibardakan
اعضاء محترم کانال، لطفاً موضوع مراسم دعای عرفه رو به سایر مستمعین مجمع اطلاع رسانی کنید. خیلیا اهل فضای مجازی نیستند. تاکید کنید مکانش در مصلی هست. خدا خیرتون بده
سومین امام معصومی که در واقعه کربلا حضور داشتند امام باقر علیه السلام بودند.
همه وقایع و ظلم ها و مظلومیت ها را دیدند.
اما ...
قرار نیست همیشه با یک روش واحد، مبارزه را ادامه داد.
بزرگترین انتقامی که ایشان میتوانستند از خط مسموم فکری بنی امیه و بنی عباس بگیرند، تربیت تعداد قابل توجهی قلم به دست بود.
وگرنه ایشان هم عرضه گرفتن شمشیر به دست داشتند و هم بالاخره اگر ندا میدادند، بیشتر از تعداد شهدای کربلا دور ایشان جمع میشد.
ولی ترجیح اینه که مبارزه وارد فاز نرم افزاری خودش بشه.
اولین کسی که تألیف کرد امام سجاد بود.
اولین کسی که حلقه مولفان راه انداخت و موضوعات متعدد فکری و سیاسی را مدیریت کردند امام باقر بود
و اولین کسی که علاوه بر علمای خودمون، حتی مولفان و علمای مکاتب دیگر را تغذیه کردند (بخوانید: نجات دادند) امام صادق بود.
پس این سه امام بزرگوار، مدل نرم افزاری را بلافاصله پس از واقعه کربلا به مدت قریب ۹۰ سال طراحی و ارائه و گسترش دادند.
دقت کنید لطفا؛ عرض کردم حدود ۹۰ سال!
کمترین حرفی که میشه زد این هست که:
حرکتی که ابوالعجائب (اباعبدالله الحسین علیه السلام) در مدت ۱۰ سال جوری مدیریت کردند که پازل آخرش با خون و کربلا و عاشورا رقم خورد، نه تنها پایان کار نبود بلکه ابتدای یک مدل نرم افزاری ۹۰ ساله را رقم زد که باعث بتن آرمه شدن مکتب تشیع بشود.
یا به زبان ساده تر؛
لحظه ریخته شدن قطرات خون یک شهید، تازه شروع ماجراست و اگر پس از آن حداقل ۹۰ سال کار فرهنگی سطح بالا در مقیاس این سه امام بزرگوار نکنیم، هم خون آن بنده خدا پایمال شده
هم نمیتوانیم از آن خون به نفع انقلاب استفاده کنیم
و هم به تدریج، دستخوش تحریف و قیل و قال خواهیم شد.
و اما امروز؛
هنوز دو دهه از جنگ تحمیلی نگذشته بود که در سریال نحس و ننگین فتنه ها با فواصل ده سال افتادیم.
هنوز سه چهار سال از نابودی اجتماع داعش و قائله سوریه نمیگذرد که دستخوش فتنه های سالانه و فصلی هستیم.
و هنوز سالگرد حاج قاسم نشده که ...
بگذریم
باشد به وقتش عرض میکنم.
لذا همه اتفاقات در عصر انقلاب اسلامی با سرعت فوق العاده زیاد در حال رخ دادن است و ما اینقدر زمان نداریم که برای هر کربلایی که علیه ما راه میافتد، نود سال بعد از آن کار فرهنگی کنیم تا بتوانیم حرف و حدیث و فکر خودمان را تکثیر کنیم.
پس باید تقسیم کار کرد
هر کس به فراخور استعداد و توانایی واقعی که دارد
باید پذیرفت که وسط معرکه هستیم و خبر نداریم
باید با سرعت حوادث عصر انقلاب، خودمان را تطبیق بدهیم.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_نهم
💠 گریه یوسف را از پشت سر میشنیدم و میدیدم چشمان این رزمنده در برابر بارش اشکهایش #مقاومت میکند که مستقیم نگاهش کردم و بیپرده پرسیدم :«چی شده؟»
از صراحت سوالم، مقاومتش شکست و به لکنت افتاد :«بچهها عباس رو بردن درمانگاه...» گاهی تنها خوشخیالی میتواند نفسِ رفته را برگرداند که کودکانه میان حرفش پریدم :«دیدم دستش #زخمی شده!»
💠 و کار عباس از یک زخم گذشته بود که نگاهش به زمین افتاد و صدایش به سختی بالا آمد :«الان که برگشت یه راکت خورد تو #خاکریز.»
از گریه یوسف همه بیدار شده بودند، زنعمو پشت در آمد و پیش از آنکه چیزی بپرسد، من از در بیرون رفتم.
💠 دیگر نمیشنیدم رزمنده از حال عباس چه میگوید و زنعمو چطور به هم ریخته و فقط به سمت انتهای کوچه میدویدم. مسیر طولانی خانه تا درمانگاه را با #بیقراری دویدم و وقتی رسیدم دیگر نه به قدمهایم رمقی مانده بود نه به قلبم.
دستم را به نرده ورودی درمانگاه گرفته بودم و برای پیش رفتن به پایم التماس میکردم که در گوشه حیاط عباسم را دیدم.
💠 تختهای حیاط همه پر شده و عباس را در سایه دیوار روی زمین خوابانده بودند. بهقدری آرام بود که خیال کردم خوابش برده و خبر نداشتم دیگر #خونی به رگهایش نمانده است.
چند قدم بیشتر با پیکرش فاصله نداشتم، در همین فاصله با هر قدم قلبم به قفسه سینه کوبیده میشد و بالای سرش از #نفس افتادم.
💠 دیگر قلبم فراموش کرده بود تا بتپد و به تماشای عباس پلکی هم نمیزد. رگهایم همه از خون خالی شده و توانی به تنم نمانده بود که پهلویش زانو زدم و با چشم خودم دیدم این گوشه، #علقمه عباس من شده است.
زخم دستش هنوز با چفیه پوشیده بود و دیگر این #جراحت به چشمم نمیآمد که همان دست از بدن جدا شده و کنار پیکرش روی زمین مانده بود.
💠 سرش به تنش سالم بود، اما از شکاف پیشانی بهقدری #خون روی صورتش باریده بود که دلم از هم پاشیده شد.
شیشه چشمم از اشک پُر شده و حتی یک قطره جرأت چکیدن نداشت که آنچه میدیدم #باور نگاهم نمیشد.
💠 دلم میخواست یکبار دیگر چشمانش را ببینم که دستم را به تمنا به طرف صورتش بلند کردم. با سرانگشتم گلبرگ خون را از روی چشمانش جمع میکردم و زیر لب التماسش میکردم تا فقط یکبار دیگر نگاهم کند.
با همین چشمهای به خون نشسته، ساعتی پیش نگران جان ما #نارنجک را به دستم سپرد و در برابر نگاهم جان داد و همین خاطره کافی بود تا خانه خیالم زیر و رو شود.
💠 با هر دو دستم به صورتش دست میکشیدم و نمیخواستم کسی صدایم را بشنود که نفس نفس میزدم :«عباس من بدون تو چی کار کنم؟ من بعد از مامان و بابا فقط تو رو داشتم! تورو خدا با من حرف بزن!»
دیگر دلش از این دنیا جدا شده و نگران بار غمش نبودم که پیراهن #صبوریام را پاره کردم و جراحت جانم را نشانش دادم :«عباس میدونی سر حیدر چه بلایی اومده؟ زخمی بود، #اسیرش کردن، الان نمیدونم زندهاس یا نه! هر دفعه میومدی خونه دلم میخواست بهت بگم با حیدر چی کار کردن، اما انقدر خسته بودی خجالت میکشیدم حرفی بزنم! عباس من دارم از داغ تو و حیدر دق میکنم!»
💠 دیگر باران اشک به یاری دستانم آمده بود تا نقش خون را از رویش بشویم بلکه یکبار دیگر صورتش را سیر ببینم و همین چشمان بسته و چهره #مظلومش برای کشتن دل من کافی بود.
#حیایم اجازه نمیداد نغمه نالههایم را #نامحرم بشنود که صورتم را روی سینه پُر خاک و خونش فشار میدادم و بیصدا ضجه میزدم.
💠 بدنش هنوز گرم بود و همین گرما باعث میشد تا از هجوم گریه در گلو نمیرم و حس کنم دوباره در #آغوشش جا شدهام که ناله مردی سرم را بلند کرد.
عمو از خانه رسیده بود، از سنگینی #قلب دست روی سینه گرفته و قدمهایش را دنبال خودش میکشید. پایین پای عباس رسید، نگاهی به پیکرش کرد و دیگر نالهای برایش نمانده بود که با نفسهایی بریده نجوا میکرد.
💠 نمیشنیدم چه میگوید اما میدیدم با هر کلمه رنگ #زندگی از صورتش میپَرد و تا خواستم سمتش بروم همانجا زمین خورد.
پیکر پاره پاره عباس، عمو که از درد به خودش میپیچید و درمانگاهی که جز #پایداری پرستارانش وسیلهای برای مداوا نداشت.
💠 بیش از دو ماه درد #غیرت و مراقبت از #ناموس در برابر #داعش و هر لحظه شاهد تشنگی و گرسنگی ما بودن، طاقتش را تمام کرده و #شهادت عباس دیگر قلبش را از هم متلاشی کرده بود.
هر لحظه بین عباس و عمو که پرستاران با دست خالی میخواستند احیایش کنند، پَرپَر میزدم تا آخر عمو در برابر چشمانم پس از یک ساعت #درد کشیدن جان داد...
#ادامه_دارد
نویسنده : #فاطمه_ولی_نژاد
#تلنگر
شخصی از عالمی پرسید:
برای خوب بودن کدام روز بهتر است؟
عالم فرمود یک روز قبل از مرگ
شخص حیران شد و گفت :
ولی مرگ را هیچکس نمیداند!
عالم فرمود،
پس هر روز زندگی را روزِ آخر فکر کن و خوب باش شاید فردایی نباشد .
💕✨
#نکات_تربیتی_خانواده
💢 #موسیقی 💢
🔹یکی از چیزایی که آرامش آدم رو از بین میبره موسیقی هست.
🚫 خونه ای که صبح تا شب توش سر و صدای تلویزیون و ماهواره و انواع آهنگ ها باشه
🔊🎙📡
معلومه که نمیتونه آرامش داشته باشه.
😒
به طور کلی موسیقی آرامش آدم رو از بین میبره.
🔶 بعضیا میگن حاج آقا ما با آهنگ های آرامش بخش آروم میشیم!😌
باشه به فرض هم اگه اینطور باشه
🔴 خب این خیلی بده که آدم آرامش خودش رو به یه "عامل بیرونی" وابسته کنه.
🚫 مثل اون معتادی که برای آرامشش مجبوره بره سراغ مواد مخدر.
😒
🔹اصلا کاری به حلال و حرامش نداشته باش.
حتی زیاد گوش کردن مداحی هم اثر منفی داره و آرامش آدم رو از بین میبره.
🌷 سعی کنید یه خونه ی کاملا آروم داشته باشید.
✅ بعد از یکی دو ماه ببینید چقدر رابطتون با همسرتون قشنگ تر میشه.😊
🌈✨
✨
✨ #لذت_آغوش_خدا....
#مدیریت_رنج_ها۵
🔹 هر موقع دیدید که از یه کار خوب، خیلی خوشتون میاد، کمی دست نگه دارید!
🚸 ممکنه اون کار خوب، از روی هوای نفس باشه
و برای همین اصلاً عمل صالح حساب نشه!
⛔️بسیاری از کارهایی که ما فکر میکنیم عمل صالح هستند،
اگه روی اون ها دقیق بشیم متوجه میشیم که
صرفاً برای ریا و خودنمایی و ارضای هوای نفس بوده
و برای همین هم هست که معمولا در دینداری خودمون رشد چندانی نمیکنیم.
💢پس همیشه باید دنبال عمل صالحِ واقعی باشیم؛
یعنی عملی که توی اون، با برخی از دوست داشتنی هامون مخالفت کنیم...
✅ موضوع اصلی اینه که موقع انجام هر کار خوبی پا روی دل خودت میذاری یا نه؟!
✔️اصلِ عمل صالح، "اونی هست که مخالف هوای نفس ماست".
➖ببین عزیز دلم: آخرش باید هوای نفسِ نامردِ خودت رو بزنی.
تا وقتی که مبارزه با نفس نکنی،
هزاران کار خوب هم انجام بدی فایدۀ چندانی نخواهد داشت.☺️
در واقع با انجام کارای خوب، داری وقت خودت رو تلف میکنی....
روی تک تک این جملات فکر کن....
ادامه دارد...
هدایت شده از مجمع عاشقان بقیع اردکان
◼ای کاش عرفه کربلا بودم...😭😭
💠 مراسم پرفیض دعای روز عرفه
🔹️باکلام
حجت الاسلام سیداسماعیل شاکر
امام جمعه محترم
🔹️ بانوای
حاج محمد ابراهیمیان
📆 پنج شنبه ( روز عرفه ) ساعت ۱۷:۳۰
🔘 مصلی بزرگ امام خمینی (ره) شهر اردکان
باحضور حجاج کاروانهای۱۳۹۹ و ۱۳۹۸
😷 لطفا ماسک ، دستکش و مفاتیح به همراه داشته باشید.
🔸️مجمع عاشقان بقیع اردکان
🔸️مصلی بزرگ امام خمینی ره اردکان
🔸️گردان ششم پیاده امام حسین اردکان
#مجمع_عاشقان_بقیع_اردکان
#عرفه_يأجمل_ليالي_العشر
@yasegharibardakan
🌹 قصه ی امروز 🌹
♥️ داستان
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﺷﺪﻡ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ:
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﻳﺪ؟
ﺟﻮﺍﺏ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻗﻢ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻡ،
ﺳﻘﻒ ﮔﻔﺖ: ﺍﻫﺪﺍﻑ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ!
ﭘﻨﺠﺮﻩ ﮔﻔﺖ: ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﺑﻨﮕﺮ!
ﺳﺎﻋﺖ ﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﺛﺎﻧﻴﻪ ﺑﺎﺍﺭﺯﺵ ﺍﺳﺖ!
ﺁﻳﻴﻨﻪ ﮔﻔﺖ: ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻛﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺗﺎﺏ ﺁﻥ ﺑﻴﻨﺪﻳﺶ!
ﺗﻘﻮﻳﻢ ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﺎﺵ!
ﺩﺭ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻫﺪﻑ ﻫﺎﻳﺖ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻫُﻞ ﺑﺪﻩ ﻭ ﻛﻨﺎﺭ ﺑﺰﻥ!
ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ، پتو ﮔﻔﺖ: ﻭﻟﺶ ﮐﻦ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﮕﯿﺮ ﺑﺨﻮﺍﺏ!!!
ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭘﻨﻬﻮﻥ ﺣﺮﻑ پتو ﺑﻪ ﺩﻟﻢ خیلی ﻧﺸﺴﺖ!!! 😄😂😂
‼️ 📢 پیام مهم رهبر معظم انقلاب به مناسبت موسم حج تمتع سال 1399
💠 بسم الله الرّحمن الرّحیم
✅ والحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین.
⭕️ موسم حج که همواره موسم احساس عزّت و عظمت و شکفتگی جهان اسلام بود، امسال دستخوش اندوه و حسرت مؤمنان و مبتلا به احساس فراق و ناکامی مشتاقان است. دلها از غربت کعبه احساس غربت میکند و لبّیکِ جداماندگان با اشک و آه در هم میآمیزد. این محرومیّت، کوتهمدّت است و بحول و قوّهی الهی دیر نخواهد پایید، لکن درس آن، که قدردانستن نعمت بزرگ حج است، باید ماندگار شود و ما را از غفلت برهاند. رمز عظمت و قدرت امّت اسلام در جمع فراگیر و متنوّع مؤمنان در حریم کعبه و حرم پیامبر (صلّی الله علیه و آله) و ائمّهی بقیع (علیهمالسّلام) را امسال باید بیش از همیشه حس کنیم و در آن بیندیشیم.
🔅حج، فریضهای بیمانند است؛ گل صد برگ در میان فرائض اسلامی است؛ گویی همهی جوانب مهمّ فردی و اجتماعی، و زمینی و آسمانی، و تاریخی و جهانیِ دین، قرار است در آن مرور شود. معنویّت در آن هست، ولی بدون انزوا و گوشهنشینی و خلوتگزینی. اجتماع در آن هست، ولی به دور از درگیری و بدگویی و بدخواهی. از سویی حظّ روحی از مناجات و ابتهال و ذکر الهی، و از سویِ دیگر پیوند اُنس و ارتباط مردمی. حاجی با یک چشم، پیوند دیرین خود با تاریخ ــ با ابراهیم و اسماعیل و هاجر، با رسول خدا در هنگام ورود پیروزمندانه به مسجدالحرام، و با خیل مؤمنان صدر اوّل ــ را مینگرد و با چشمی دیگر، انبوه مؤمنان همروزگار خود را که هر کدام میتوانند دستی برای همیاری و اعتصام جمعی به حبلالله باشند.
🔸تدبّر و اندیشیدن در پدیدهی حج، حجگزار را به این باور قطعی میرساند که بسیاری از آرمانها و آرزوهای دین برای بشریّت، بدون همافزایی و همدلی و همکاری مجموعهی دینداران، به بار نمینشیند، و با پیدایش این همدلی و همکاری، کید معاندان و دشمنان، مشکل مهمّی بر سر این راه پدید نمیآورد.
🔅حج، رزمایش قدرت در برابر مستکبرانی است که کانون فساد و ظلم و ضعیفکُشی و غارتگریاند و امروز جسم و جان امّت اسلامی از ستمگری و خباثت آنان آزرده و خونآلود است. حج، نمایش تواناییهای سخت و نرم امّت است. این، طبیعت حج و روح حج و بخشی از مهمترین هدفهای حج است؛ این همان است که امام راحل خمینی کبیر، آن را حجّ ابراهیمی نامید؛ و این همان است که اگر متولّیان امر حج که خود را خادم حرمین مینامند، صادقانه به آن گردن نهند و به جای خشنودی دولت آمریکا، رضای الهی را برگزینند، میتواند مشکلات بزرگی از جهان اسلام را حل کند.
🔸امروز مانند همیشه و بیش از همیشه، مصلحتِ الزامی امّت اسلامی، در وحدت است؛ وحدتی که ید واحده در برابر تهدیدها و دشمنیها پدید آوَرَد و بر سر شیطان مجسّم، آمریکای متجاوز و غدّار و سگ زنجیریاش رژیم صهیونیستی، رعدآسا فریاد کشد و در برابر زورگوییها، شجاعانه سینه سپر کند. این معنی فرمان الهی است که فرمود: وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعًا وَلا تَفَرَّقوا.[1] قرآن حکیم، امّت اسلامی را در چهارچوب «اَشِدّاّْءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماّْءُ بَینَهُم»[2] معرّفی میکند، و از او وظیفهی «وَلا تَرکَنوِّا اِلَی الَّذینَ ظَلَموا»،[3] «وَلَنـ یَجعَلَ اللهُ لِلکـّْفِرینَ عَلَی المُـؤمِنینَ سَبیلًا»،[4] «فَقاتِلوِّا اَئِمَّةَ الکُفر»[5] و «لا تَتَّـخِذوا عَـدُوّی وَ عَدُوَّکُم اَولِیاّْء»[6] را میطلبد، و برای اینکه دشمن را مشخّص کند، حکمِ «لا یَنهىّْکُمُ اللهُ عَنِ الَّذینَ لَم یُقاتِلوکُم فِی الدّینِ وَلَم یُخرِجوکُم مِن دِیارِکُم »[7] صادر میفرماید. این فرمانهای مهم و سرنوشتساز، هرگز نباید از منظومهی فکری و ارزشی ما مسلمانان جدامانده و بهدست فراموشی سپرده شود.
🔅امروز بیش از همیشه زمینهی این تحوّل اساسی در دسترس امّت و نخبگان دلسوز و صلاحاندیش آن است. امروز بیداری اسلامی به معنی توجّه نخبگان و جوانان مسلمان به داراییهای معرفتی و معنوی خود، یک حقیقت انکار نشدنی است. امروز لیبرالیسم و کمونیسم که در صد سال پیش و پنجاه سال پیش برجستهترین ارمغانهای تمدّن غرب شمرده میشد، بکلّی از جلوه افتاده و عیوب درمانناپذیر آنها آشکار شده است؛ نظام مبتنی بر آن یک، فروپاشید، و نظام مبتنی بر این دیگری هم درگیر بحرانهای عمیق و در شُرُف فروپاشی است.
🔸امروز نه فقط الگوی فرهنگی غرب ــ که از آغاز هم با وقاحت و رسوایی پا به میدان گذاشت ــ بلکه حتّی الگوی سیاسی و اقتصادی آن یعنی دموکراسی پولمحور و سرمایهداری طبقاتی و تبعیضآمیز هم ناکارآمدی و فسادانگیزی خود را نشان داده است. ادامه👇
⭕️ امروز کم نیستند نخبگانی در جهان اسلام که با گردن برافراشته و باافتخار و سربلندی، همهی ادعاهای معرفتی و تمدنی غرب را به چالش میکشند و جایگزینهای اسلامی را با صراحت
نشان میدهند. امروز حتی برخی متفکران غربی که پیش از این، لیبرالیسم را مغرورانه، پایان تاریخ معرفی میکردند، به ناچار آن ادعا را پس گرفته و به سرگردانی نظری و عملی خود اعتراف میکنند.
🔅نگاهی به خیابانهای امریکا، به رفتار دولتمردان آمریکا با مردم خود، به درهی عمیق فاصلهی طبقاتی در آن کشور، به حقارت و بلاهتِ کسانی که برای مدیریت آن کشور انتخاب شدهاند، به تبعیضنژادی هولناک در آن، به قساوت مأمور موظف آن که یک غیرمجرم را در خیابان با خونسردی و در برابر چشم رهگذران با شکنجه به قتل میرساند، عمق بحران اخلاقی و اجتماعی تمدن غربی و اعوجاج و بطلان فلسفهی سیاسی و اقتصادی آن را آشکار میکند.
🔸رفتار امریکا با ملتهای ضعیف، نسخهی بزرگشدهی رفتار آن پلیس است که زانوی خود را بر گردن یک سیاهپوست بیدفاع گذاشت و آن قدر فشرد تا جان داد.
🔅دولتهای دیگر غربی هم هر یک به اندازهی وُسع و امکان خود نمونههای دیگر از این وضعیت فاجعهبارند. حج ابراهیمی پدیدهی شکوهمند اسلام در برابر این جاهلیت مدرن است؛ دعوت به اسلام و نمایش نمادین زیست جامعهی اسلامی است. جامعهئی که در آن همزیستی مؤمنان، در حرکتی پیوسته، بر گرد محور توحید، برترین نشانه است؛ دوری از تنازع و تعارض، دوری از تبعیض و امتیازات اشرافی، دوری از فساد و آلودگی، شرط لازم است؛ رمی شیطان و برائت از مشرکان و آمیختگی با فرودستان و کمک به مستمندان و برافراشتن شعائر اهل ایمان، در شمار وظائف اصلی است؛ و دست یافتن به منافع و مصالح عمومی همراه با یاد خدا و شکر او و بندگی او هدفهای میانی و نهائی است.
🔸این تصویر اجمالی از جامعهی اسلامی در آئینهی حج ابراهیمی است، و مقایسهی آن با واقعیّت جوامع غربی پر ادّعا، دل هر مسلمان با همّت را لبریز از شوق به تلاش و مبارزه برای رسیدن به چنین جامعهئی میسازد.
🔅ما مردم ایران به هدایت و رهبری امام خمینی کبیر، با چنین شوقی قدم در راه گذاشتیم و موفق شدیم. ادعا نمیکنیم که توانستهایم آنچه را که میشناسیم و دوست میداریم یکسره تحقق بخشیم، ولی ادعا میکنیم که در این راه بسی پیش رفته و موانع بسیاری را از سر راه برداشتهایم. به برکت اعتماد به وعدههای قرآنی، گام ما استوار مانده است. بزرگترین شیطان راهزن و غدار این زمان یعنی رژیم آمریکا نتوانسته است ما را بترساند یا مغلوب مکر و فریب خود کند، یا جلو پیشرفت مادی و معنوی ما را بگیرد.
🔸ما همهی ملتهای مسلمان را برادران خود میدانیم، و با غیر مسلمانانی که در جبههی معارض وارد نشدهاند با نیکی و عدالت رفتار میکنیم. غم و گرفتاری جوامع مسلمان را گرفتاری خود به شمار میآوریم و برای علاج آن تلاش میکنیم. کمک به فلسطین مظلوم، دلسوزی برای پیکر مجروح یمن و دغدغهی مسلمانان زیر ستم در هر نقطهی جهان را اهتمام همیشگی خود قرار میدهیم.
🔅نصیحت به سران برخی کشورهای مسلمان را وظیفه میدانیم؛ دولتمردانی که به جای تکیه به برادر مسلمان خود، به آغوش دشمن پناه میبرند و برای سود شخصی چند روزه، تحقیر و زورگوئی دشمن را تحمل میکنند و چوب حراج به عزت و استقلال ملت خود میزنند. آنان که بقاء رژیم غاصب و ظالم صهیونیست را میپذیرند و پنهان و آشکار دست دوستی به آنان میدهند. اینان را نصیحت میکنیم و از پیامدهای تلخ این رفتار بر حذر میداریم.
🔸حضور آمریکا در منطقهی غرب آسیا را به زیان ملتهای این منطقه و موجب ناامنی و ویرانی و عقبماندگی کشورها میدانیم. در قضایای کنونی آمریکا و حرکت ضد تبعیض نژادی در آن هم، موضع قاطع ما جانبداری از مردم و محکوم کردن رفتار قساوتآمیز دولت نژادپرست آن کشور است.
🔻در پایان با سلام و صلوات به حضرت بقیةاللّه ارواحنا فداه، یاد امام راحل را گرامی میدارم و به ارواح طیبهی شهیدان درود میفرستم و حجّ ایمن و مقبول و مبارک را در آیندهی نزدیک برای امت اسلامی از خداوند متعال مسألت میکنم.
امشب ادامه رمان نداریم.... برید به مستحبات شب عرفه بپردازید... التماس دعا