⭕️ باید شروع کنیم...
‼️ سوار بر خودروی یکی از دوستان به سمت مقصد در حال حرکت بودیم که جناب دوست در حرکتی کم سابقه مقابل چند خانم که کنار خیابان منتظر تاکسی ایستاده بودند، نگه داشت و از مقصدشان سوال کرد!
🔹 مقصد خانم ها با مسیر ما به اندازۀ یک فرعی مغایر بود اما؛ جناب رفیق آنان را دعوت به سوار شدن کرد و پس از رساندن آنان به مقصدشان در مسیر فرعی و حتی با امتناع از کرایه گرفتن به مسیر اصلی بازگشت!
⁉️ طاقت نیاوردم و پرسیدم: آشنا بودند؟ پاسخ داد: نه!
⭕️ از سرِ کنجکاوی گفتم: از درب منزل که مرا سوار و حرکت کردی، خیلی ها در خیابان به انتظار تاکسی بودند اما کسی را سوار نکردی چه شد که اینها را با این همه احترام به مقصد رساندی؟
♨️ در حالی که نگاهش را به سمت خیابان می چرخاند گفت: به خاطر حجابشان... دلم نمی خواهد خانم های چادری در خیابان اذیت شوند!
‼️ احساس رَشکم به حالِ حضرت رفیق را نمی توان به جان کلمات ریخت اما؛ همان جا با خودم گفتم: این احترام های به ظاهر ساده به بانوان محجبه و چادری چقدر می تواند در فرهنگ سازی موثر باشد!
🚫 اگر اکثریت جامعۀ ما که متدینین هستند با اقداماتی اینچنینی بانوی محجبه را احترام کنند، بانوی شُل حجاب ما نیز می فهمد که شخصیتش به اندامش ربطی ندارد!
♨️ میتوان، می شود و باید از همین اقدامات ساده شروع کنیم... بسم الله
✍🏻 محمد_سرافراز
#حجاب
#ایران
#فرهنگسازی
🍃🌹ـــــــــــــــــــــــــ
صـــراط
@roshangari_samen
#نشست_برخط
نقش و رسالت شبکه تربیتی در شرایط فعلی
🎙با حضور:
حجت الاسلام و المسلمین رضائی
معاون تعلیم و تربیت سازمان بسیج مستضعفین
تاریخ ۲۴ مهرماه ساعت ۱۶
لینک شرکت در نشست:
🆔 rubika.ir/salehinrasad
▪️کسانی که به کنگره آمریکا حمله کردند جایی را آتش نزدند، اما آنها را تروریست داخلی نامیدند.
ترامپ را با ۸۸ میلیون فالوئر در همین توئیتر و در تمام رسانهها خفه کردند چون دعوت به آشوب میکرد.
رسانه راشاتودی را از بیخ و بن برکندند چون کمی با خط قرمزهایشان بازی کرد . . . اما به ایران که میرسند حامی آشوبگران میشوند. رسانههایشان دعوت به آشوب و اغتشاش میکنند. برای آتش زدن و گردن زدن پلیس و نیروی امنیتی هورا میکشند و مردم را تشویق به قتل و کشتار میکنند.
کسانی که هنوز بازی این جماعت را نفهمیدهاند به بدترین شکل ممکن از خواب بیدار خواهند شد!
🇮🇷#پرچم_بالاست
🇮🇷#لبیک_یا_خامنه_ای
•┈┈••✾❀✾🍃💠🍃✾❀✾••┈┈•
📰دروغ جدید بیبیسی درباره جان باختن یک دانشآموز در اردبیل
🔹بی بی سی فارسی در دروغ جدید خود مدعی شده بود در اعتراضات مدرسه شاهد اردبیل یک دانشآموز کشته و ۷ دانشآموز نیز دستگیر شدند. کانالهای پان ترک نیز ساعتی قبل خبر کشته شدن یک دانشآموز در اعتراضات این شهر در روز پنجشنبه را نشر داده بودند.
🔹استانداری اردبیل: جان باختن یک دانشآموز کذب است و هیچ دانشآموزی بازداشت نشده است. رئیس آموزش و پرورش اردبیل نیز با مضحک خواندن این ادعا گفت: مدارس استان اردبیل در روزهای پنجشنبه تعطیل است.
🇮🇷#پرچم_بالاست
🇮🇷#لبیک_یا_خامنه_ای
•┈┈••✾❀✾🍃💠🍃✾❀✾••┈┈•
✅ بیایید افتخارات واقعی کشورمان را معرفی کنیم، کمپین #زنان_سرزمینم_ایران و معرفی #مفاخر_زن_ایران
🔸دکتر مریم اسلامی، پزشک متخصص و مشاور ژنتیک از دانشگاه علومپزشکی هاروارد امریکا، عضو هیئت علمی دانشگاه و دارنده مدالهای طلا است.
🔹 دیپلمهای افتخار و عناوین برترین مخترع زن سال ۲۰۰۸ از سازمان جهانی مالکیت معنوی سازمان ملل متحد (وایپو) و دهها عنوان و جایزه بینالمللی و ملی است.
🔸در عرصههای علمی سعی کردم به حدی پربار و قوی کار ارائه کنم تا خللی ایجاد نشود و کم کاری را پای دین و ملیت من نگذارند.
#حجاب
🇮🇷#پرچم_بالاست
🇮🇷#لبیک_یا_خامنه_ای
•┈┈••✾❀✾🍃💠🍃✾❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️کشته سازی بعدی هم رسوا شد😏
همه چیز در مورد فوت اسرا پناهی
🔴 گزارش صداوسیمای مرکز اردبیل امروز یکشنبه ۲۴/۷/۱۴۰۱
پ ن: وجدانا شمایی که سحر رسانه های معاند شدین، تکلیفتون را با خودتون روشن کنید، آخه خسته شدیم اینقدر سند بر دروغ و کذب بودن اخبار این جماعت آوردیم.
#اسرا_پناهی
#اردبیل
🍃🌹ـــــــــــــــــــــــــ
صـــراط
@roshangari_samen
▪️پس از اعتصاب پالایشگاه های نفت فرانسه و کمبود شدید بنزین ، حالا فیگارو گزارش داده که اعتصاب عمومی از روز چهارشنبه، هشت رآکتور در چهار نیروگاه هسته ای این کشور را تحت تأثیر قرار میده
مکرون بهتره به فکر کشور بحران زده خودش باشه
🇮🇷#پرچم_بالاست
🇮🇷#لبیک_یا_خامنه_ای
•┈┈••✾❀✾🍃💠🍃✾❀✾••┈┈
برادر مرتضی.aac
9.92M
توصیه مهم برادر مرتضی به بر و بچههای انقلابی استان اصفهان
حتما بشنوید....
https://eitaa.com/joinchat/2639790170Ca53fab4355
سلام:
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_ششم
💠 حالا من هم در کشاکش پاک احساسش، در عالم #عشقم انقلابی به پا شده و میتوانستم به چشم #همسر به او نگاه کنم که نه به زبان، بلکه با همه قلبم قبولش کردم.
از سکوت سر به زیرم، عمق #رضایتم را حس کرد که نفس بلندی کشید و مردانه ضمانت داد :«نرجس! قول میدم تا لحظهای که زندهام، با خون و جونم ازت حمایت کنم!»
💠 او همچنان #عاشقانه عهد میبست و من در عالم عشق #امیرالمؤمنین علیهالسلام خوش بودم که امداد #حیدریاش را برایم به کمال رساند و نهتنها آن روز که تا آخر عمرم، آغوش مطمئن حیدر را برایم انتخاب کرد.
به یُمن همین هدیه حیدری، #13رجب عقد کردیم و قرار شد #نیمه_شعبان جشن عروسیمان باشد و حالا تنها سه روز مانده به نیمه شعبان، شبح عدنان دوباره به سراغم آمده بود.
💠 نمیدانستم شمارهام را از کجا پیدا کرده و اصلاً از جانم چه میخواهد؟ گوشی در دستانم ثابت مانده و نگاهم یخ زده بود که پیامی دیگر فرستاد :«من هنوز هر شب خوابتو میبینم! قسم خوردم تو بیداری تو رو به دست بیارم و میارم!»
نگاهم تا آخر پیام نرسیده، دلم از وحشت پُر شد که همزمان دستی بازویم را گرفت و جیغم در گلو خفه شد. وحشتزده چرخیدم و در تاریکی اتاق، چهره روشن حیدر را دیدم.
💠 از حالت وحشتزده و جیغی که کشیدم، جا خورد. خنده روی صورتش خشک شد و متعجب پرسید :«چرا ترسیدی عزیزم؟ من که گفتم سر کوچهام دارم میام!»
پیام هوسبازانه عدنان روی گوشی و حیدر مقابلم ایستاده بود و همین کافی بود تا همه بدنم بلرزد. دستش را از روی بازویم پایین آورد، فهمید به هم ریختهام که نگران حالم، عذر خواست :«ببخشید نرجس جان! نمیخواستم بترسونمت!»
💠 همزمان چراغ اتاق را روشن کرد و تازه دید رنگم چطور پریده که خیره نگاهم کرد. سرم را پایین انداختم تا از خط نگاهم چیزی نخواند اما با دستش زیر چانهام را گرفت و صورتم را بالا آورد.
نگاهم که به نگاه مهربانش افتاد، طوفان ترسم قطره اشکی شد و روی مژگانم نشست. لرزش چانهام را روی انگشتانش حس میکرد که رنگ نگرانی نگاهش بیشتر شد و با دلواپسی پرسید :«چی شده عزیزم؟» و سوالش به آخر نرسیده، پیامگیر گوشی دوباره به صدا درآمد و تنم را آشکارا لرزاند.
💠 ردّ تردید نگاهش از چشمانم تا صفحه روشن گوشی در دستم کشیده شد و جان من داشت به لبم میرسید که صدای گریه زنعمو فرشته نجاتم شد.
حیدر به سمت در اتاق چرخید و هر دو دیدیم زنعمو میان حیاط روی زمین نشسته و با بیقراری گریه میکند. عمو هم مقابلش ایستاده و با صدایی آهسته دلداریاش میداد که حیدر از اتاق بیرون رفت و از روی ایوان صدا بلند کرد :«چی شده مامان؟»
💠 هنوز بدنم سست بود و بهسختی دنبال حیدر به ایوان رفتم که دیدم دخترعموها هم گوشه حیاط کِز کرده و بیصدا گریه میکنند.
دیگر ترس عدنان فراموشم شده و محو عزاخانهای که در حیاط برپا شده بود، خشکم زد. عباس هنوز کنار در حیاط ایستاده و ظاهراً خبر را او آورده بود که با صدایی گرفته به من و حیدر هم اطلاع داد :«#موصل سقوط کرده! #داعش امشب شهر رو گرفت!»
💠 من هنوز گیج خبر بودم که حیدر از پلههای ایوان پایین دوید و وحشتزده پرسید :«#تلعفر چی؟!» با شنیدن نام تلعفر تازه یاد فاطمه افتادم.
بزرگترین دخترِ عمو که پس از ازدواج با یکی از #ترکمنهای شیعه تلعفر، در آن شهر زندگی میکرد. تلعفر فاصله زیادی با موصل نداشت و نمیدانستیم تا الان چه بلایی سر فاطمه و همسر و کودکانش آمده است.
💠 عباس سری تکان داد و در جواب دلنگرانی حیدر حرفی زد که چهارچوب بدنم لرزید :«داعش داره میره سمت تلعفر. هر چی هم زنگ میزنیم جواب نمیدن.»
گریه زنعمو بلندتر شد و عمو زیر لب زمزمه کرد :«این حرومزادهها به تلعفر برسن یه #شیعه رو زنده نمیذارن!» حیدر مثل اینکه پاهایش سست شده باشد، همانجا روی زمین نشست و سرش را با هر دو دستش گرفت.
💠 دیگر نفس کسی بالا نمیآمد که در تاریک و روشن هوا، آوای #اذان مغرب در آسمان پیچید و به «أشْهَدُ أنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ الله» که رسید، حیدر از جا بلند شد.
همه نگاهش میکردند و من از خون #غیرتی که در صورتش پاشیده بود، حرف دلش را خواندم که پیش از آنکه چیزی بگوید، گریهام گرفت.
💠 رو به عمو کرد و با صدایی که به سختی بالا میآمد، مردانگیاش را نشان داد :«من میرم میارمشون.»
زنعمو ناباورانه نگاهش کرد، عمو به صورت گندمگونش که از ناراحتی گل انداخته بود، خیره شد و عباس اعتراض کرد :«داعش داره شخم میزنه میاد جلو! تا تو برسی، حتماً تلعفر هم سقوط کرده! فقط خودتو به کشتن میدی!»...
#ادامه_دارد
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈