کنعانی: تبادل زندانی با آمریکا امروز انجام خواهد شد
سخنگوی وزارت امور خارجه:
🔹امیدواریم که امروز شاهد در اختیار قرارگرفتن داراییهای ایران باشیم و این به حساب ایران در یکی از کشورهای دوست منتقل شود.
🔹بر همین مبنا موضوع تبادل زندانیان هم در همین روز انجام خواهد شد و پنج شهروند ایرانی ازاد خواهند شد.
🔹دو تن از شهروندان بر اساس علاقه خود وارد ایران خواهند شد، یک نفر از انها به خانواده در کشور ثالث منتقل می شود و دو نفر دیگر در امریکا می مانند.
🔹به طور متقابل هم پنج شهروند امریکایی هم در اختیار طرف امریکایی قرار میگیرند.
🔴شکست پروژه انزوای ایران
سخنگوی دولت:
🔹رئیسجمهور امسال در حالی در سازمان ملل سخنرانی میکند که پروژه انزوای ایران شکست خورده است.
🔹حجم مبادلات تجاری افزایش یافته،داراییهای بلوکه شده کشور در دسترس قرار گرفته، ایران عضو شانگهای و بریکس شده، آلبانی به ذات تروریستی منافقین پیبرده و وضعیت صهیونیستها از همیشه وخیمتر است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اتمام حجت رئیس قوه قضائیه با کسانی که دعوت به آشوب میکنند
محسنی اژهای:
🔸قضات و دادگاهها متناسب و طبق قانون تصمیمات بازدارنده اتخاذ کنند.
🔸 با کسانیکه مردم را تهییج و دعوت به آشوب میکنند اتمام حجت شده است.
ساده انگاری نشود.
140264.mp3
2.05M
🟢 برنامه #جهاد_تبیین
🔸️#قسمت_اول
با حضور #دکتر_علی_تقوی
با محوریت #واجب_فراموش_شده
🎙پخش از شبکه رادیویی #خراسان رضوی
🔺پاسخ به #شبهه👇🏻
❌ دل آدم باید پاک باشه، نباید از ظاهر قضاوت کرد ...🙍🏻♀💅🏻💄
______________________________
140265.mp3
2.58M
🟢 برنامه #جهاد_تبیین
🔸#قسمت_دوم
با حضور #دکتر_علی_تقوی
با محوریت #واجب_فراموش_شده
🎙پخش از شبکه رادیویی #خراسان رضوی
🔺پاسخ به #شبهه👇🏻
اسلام دین اعتداله، چرا در مورد حجاب اینقدر تندروی میکنید؟!..🙍🏻♀🏃
______________________________
#داستانک 🌿
از لحظهای که در یکی از اتاقهای بیمارستان بستری شده بودم، زن و شوهری در تخت روبروی من مناقشهی بیپایانی را ادامه میدادند. زن میخواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش میخواست او همان جا بماند. از حرفهای پرستارها متوجه شدم که زن یک تومور دارد و حالش بسیار وخیم است. در بین مناقشه این دو نفر کم کم با وضیعت زندگی آنها آشنا شدم.
یک خانواده روستائی ساده بودند با دو بچه. دختری که سال گذشته وارد دانشگاه شده و یک پسر که در دبیرستان درس میخواند و تمام ثروتشان یک مزرعه کوچک، شش گوسفند و یک گاو است.
در راهروی بیمارستان یک تلفن همگانی بود و هر شب مرد از این تلفن به خانهشان زنگ میزد. صدای مرد خیلی بلند بود و با آن که در اتاق بیماران بسته بود، اما صدایش به وضوح شنیده میشد. موضوع همیشگی مکالمه تلفنی مرد با پسرش هیچ فرقی نمیکرد: «گاو و گوسفند ها را برای چرا بردید؟ وقتی بیرون میروید، یادتان نرود در خانه را ببندید. درسها چطور است؟ نگران ما نباشید. حال مادر دارد بهتر میشود. بزودی برمیگردیم…»
چند روز بعد پزشکها اتاق عمل را برای انجام عمل جراحی زن آماده کردند. زن پیش از آن که وارد اتاق عمل شود ناگهان دست مرد را گرفت و درحالی که گریه میکرد گفت: « اگر برنگشتم، مواظب خودت و بچهها باش.» مرد با لحنی مطمئن و دلداری دهنده حرفش را قطع کرد و گفت: «این قدر پرچانگی نکن.» اما من احساس کردم که چهرهاش کمی درهم رفت.
بعد از گذشت ده ساعت که زیرسیگاری جلوی مرد پر از ته سیگار شده بود، پرستاران، زن بیحس و حرکت را به اتاق رساندند. عمل جراحی با موفقیت انجام شده بود. مرد از خوشحالی سر از پا نمیشناخت و وقتی همه چیز رو به راه شد، بیرون رفت و شب دیروقت به بیمارستان برگشت. مرد آن شب مثل شبهای گذشته به خانه زنگ نزد. فقط در کنار تخت همسرش نشست و غرق تماشای او شد که هنوز بیهوش بود.
صبح روز بعد زن به هوش آمد. با آن که هنوز نمیتوانست حرف بزند، اما وضعیتش خوب بود. از اولین روزی که ماسک اکسیژنش را برداشتند، دوباره جر و بحث زن و شوهر شروع شد. زن میخواست از بیمارستان مرخص بشود و مرد میخواست او همان جا بماند. همه چیز مثل گذشته ادامه پیدا کرد. هر شب، مرد به خانه زنگ میزد. همان صدای بلند و همان حرفهایی که تکرار میشد.
روزی در راهرو قدم میزدم. وقتی از کنار مرد میگذشتم داشت میگفت: «گاو و گوسفندها چطورند؟ یادتان نرود به آنها برسید. حال مادر به زودی خوب میشود و ما برمیگردیم.» نگاهم به او افتاد و ناگهان با تعجب دیدم که اصلا کارتی در داخل تلفن همگانی نیست. مرد درحالی که اشاره می کرد ساکت بمانم، حرفش را ادامه داد تا این که مکالمه تمام شد. بعد آهسته به من گفت: «خواهش میکنم به همسرم چیزی نگو. گاو و گوسفندها را قبلاً برای هزینه عمل جراحیش فروختهام. برای این که نگران آیندهمان نشود، وانمود میکنم که دارم با تلفن حرف میزنم.»
در آن لحظه متوجه شدم که این تلفن برای خانه نبود، بلکه برای همسرش بود که بیمار روی تخت خوابیده بود. از رفتار این زن و شوهر و عشق مخصوصی که بینشان بود، تکان خوردم. عشقی حقیقی که نیازی به بازیهای رمانتیک و گل سرخ و سوگند خوردن و ابراز تعهد نداشت، اما قلب دو نفر را گرم میکرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان نماز بی وضو
اللهم العجل لولیک الفرج💐
ما رو به دوستانتون معرفی کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی دعاهات مستجاب نمیشه شاکی نباش
#بهخدااعتمادکن
اللهم العجل لولیک الفرج💐
ما رو به دوستانتون معرفی کنید
2.mp3
6.42M
📗کتاب صوتی
#اعترافات_غلامان
یاعلی ابن موسی الرضا ❤️
قسمت ۲
@yassefidd
3.mp3
7.01M
📗کتاب صوتی
#اعترافات_غلامان
یاعلی ابن موسی الرضا ❤️
قسمت ۳
@yassefidd