4_5821262269132050042.mp3
22.88M
سهم نور امروزمون؛
تقدیم به شما...💛
#یهحبهنور✨
#سورهقمر
"بِسْمِ رَبِّ الشُهَداءِ وَ صِدّیقینْ"
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🕊
سلامبـــَرشُهَـدآ...🖐🏻
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...🤍
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
‹🕊🌿›
📝』حاج احمد هیکل درشتی داشت. بچه ها سر به سرش می گذاشتند. با این هیکل درشت چطور می خواهی توی قبرهای کوچک گلزار شهدا جا شوی؟
می خندید و می گفت: همین قبرها هم برای من زیاد است. آرزویش این بود که اربا اربا شود.
فرستاده بود دنبالم. رفتم سنگر فرماندهی.
گفت: می خواهم شعر “کبوتر بام حسین (ع)” را برایم بخوانی.
گفتم: قصد دارم دیگر این شعر را برای کسی نخوانم. برای هر کسی که خواندم شهید شده.
گفت: حالا که این جوری است حتما باید بخوانی.
دلم می خواد کبوتر بام حسین بشم من/فدای صحن و حرم و نام حسین بشم من
دلم می خواد زخون پیکرم وضو بگیرم/مدال افتخار نوکری از او بگیرم
وسط خواندن حال و هوای دیگری داشت و صدای گریه هایش سنگر را پر کرده بود.
دلم می خواد چو لاله ای نشکفته پرپر بشم/ شهد شهادت بنوشم مهمون اکبر بشم
وقتی در ابتدای عملیات کربلای پنج، در پشت خاکریز در حال ساخت، مستقر شده بود، گلوله توپی خاکریز را مورد هدف قرار داد. ترکش های گلوله بالای سینه و پاهایش را برده بود. شده بود یک تکه گوشت له شده. همان که می خواست؛ اربا اربا.
🗣❥راوی:حسین یکتا و علی مالکی
📚❥کتاب مربع های قرمز ؛ خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا🍓
میشہبازمبرامآبرودارۍکنے؟(:
واسہۍکربلـاخودٺیہکارۍکنے؟ 🥺
راضےباش... ♥️
کارماروراهبندازۍکاش. . . 💔
#دِلۍ 🫀
عُمرےستڪهدَربوتہےِعِشقَتبہگُدازیم
هَرڪَسبہڪَسینازَدوماهَمبہتُــونازیم . . .♥️
#دِلۍ
لِكَيْلَاتَأْسَوْاعَلَىٰمَافَاتَكُمْ
برآنچهازدستدادهایدغصهنخورید!
+
شایدخداصفحهیِبعدیزندگیمونیهچیز قشنگبرامونکنارگذاشتهباشه؛)💫 : ذرهایازبینهایت🪐🕊
تاشدمبیخبرازخویشخبرهادیدم
بیخبرشوکهخبرهاستدراینبیخبری... 🧸🕊
"فروغیبسطامی"
#دلخواه