4_5983473305477187817.mp3
19.46M
#زیارتی_برای_دلت
او خواهد آمد ..
انشاءاللھ(:🌿
انشاءلله حاجتِدلتون با حڪمتِخدا یڪے باشہ
-التماس دعاے فࢪج🌿''
[🌙 @yavaranegomnam_315]
•یٰاوَراݩِگُمنٰامِْإمٰاݦزَمٰاݩ(عـج)•🇵🇸
•✨شباولچلھزیارتآلیاسین✨• #التماسدعایفراوان🤚❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پس از شهادت امام #حسین همه از بودن خود ننگ داشتند. یا بر سر قبر اباعبدالله میآمدند و شمشیر بر فرق خود میزدند و یا شمشیر ها را در هر شهر و ایالتی بر هم فرو می آوردند و عجیب اینکه همه آنچه را که میخواستند با یاری نکردن حسین علیه السلام برای خود حفظ کنند از دست دادند و از آن طرف، آنچه را هم که با یاری کردن امام حسین میتوانستند به دست آورند، به دست نیاوردند و عبرتی بزرگ آموختند که رها کردن دین خدا و امام مسلمین یعنی محروم شدن از همه چیز...
📚کربلا مبارزه با پوچی ها/ اصغر طاهرزاده
پ.ن: نکند برای یاری امام مان آنقدر تعلل کنیم که دیر شود و از قافله عشق جا به مانیم؟!🤔
[🌙 @yavaranegomnam_315]
•یٰاوَراݩِگُمنٰامِْإمٰاݦزَمٰاݩ(عـج)•🇵🇸
||😥🍂||
《خورشیدپنهان》
عمرم تمام گشت ز هجران روی تو/ترسم شها به خاک برم ، آرزوی تو🌱
•یٰاوَراݩِگُمنٰامِْإمٰاݦزَمٰاݩ(عـج)•🇵🇸
《خورشیدپنهان》 عمرم تمام گشت ز هجران روی تو/ترسم شها به خاک برم ، آرزوی تو🌱
آنگاه که روی ماه تو از دیده شد نهان/عشّاق را همیشه بود ، دیده سوی تو🌱
•یٰاوَراݩِگُمنٰامِْإمٰاݦزَمٰاݩ(عـج)•🇵🇸
آنگاه که روی ماه تو از دیده شد نهان/عشّاق را همیشه بود ، دیده سوی تو🌱
دامن پر ستاره کنم شب ز اشک چشم/چون بنگرم به ماه و کنم یاد روی تو🌱
•یٰاوَراݩِگُمنٰامِْإمٰاݦزَمٰاݩ(عـج)•🇵🇸
دامن پر ستاره کنم شب ز اشک چشم/چون بنگرم به ماه و کنم یاد روی تو🌱
گردش بباغ بهر تماشای گُل بود/گلهای باغ را نبود رنگ و بوی تو🌱
•یٰاوَراݩِگُمنٰامِْإمٰاݦزَمٰاݩ(عـج)•🇵🇸
گردش بباغ بهر تماشای گُل بود/گلهای باغ را نبود رنگ و بوی تو🌱
تا کی ز هجر روی تو سوزیم همچو شمع/شبها بیاد روی تو و گفتگوی تو🌱
•یٰاوَراݩِگُمنٰامِْإمٰاݦزَمٰاݩ(عـج)•🇵🇸
تا کی ز هجر روی تو سوزیم همچو شمع/شبها بیاد روی تو و گفتگوی تو🌱
رحمی بحال شاهد از پافتاده کن/تا کی بهر دیار کند جستجوی تو🌱
تحول رضا سگ باز
یه لات بود تو مشهد... هم سگ خرید وفروش می کرد هم دعواهاش حسابی سگی بود!
یه روز داشت نی رفت سمت کوهسنگی برا دعوا و غذاخوردن! که دید یه ماشین با آرم " ستاد جنگهای نامنظم" داره تعقیبش می کنه... شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت وگفت: " فکر کردی خیلی مردی؟"
_رضا گفت: بر و بجه ها که اینجوری می گن.
_چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه!!به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه......! مدتی بعد.... شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد....! چند لحظه بعد با دست بسته، رضا رو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: ”این کیه آوردی جبهه؟!“ رضا شروع کرد به فحش دادن. (فحشای رکیک!) اما چمران مشغول نوشتن بود!
.
وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد:
”آهای کچل با تو ام.....! “
.
یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: بله عزیزم! چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟
- رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!!!!
_چمران: ”آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.....!“ چمران و آقا رضا تنها تو سنگر.....
- رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! كشيدهای، چیزی؟!! - شهید چمران: چرا؟!
- رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده....!
تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه!!
- شهید چمران: اشتباه فکر می کنی!!!! یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده!
هِی آبرو بهم میده.....
تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی میکردی ولی اون بهت خوبی میکرده.....!
منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم.....! تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم …!
رضا جا خورد!....رفت و تو سنگر نشست.
آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمیرفت، زار زار گریه میکرد!
تو گریه هاش میگفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟
.
اذان شد.
رضا اولین نماز عمرش بود. رفت وضو گرفت.سرِ نماز،موقع قنوت صدای گریش بلند شد!!!!
وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد. پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد..... رضا رو خدا واسه خودش جدا کرد......! (فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش)
یه توبه و نماز واقعی...
.
📚(به نقل از کتاب خاطرات شهید مصطفی چمران) .
🔵 گاهی برای کمک به افراد و هدایت اون ها تذکر کافی نیست و باید دستشون رو گرفت و آورد تو راه...
گاهی باید در برابر داد و فریادهای افراد؛ صبوری کرد و مهربونی به خرج داد.
.
.
.
.
#مصطفی_چمران #شهید_چمران #افلاکیان_خاک_نشین
#زیباست👇
۱- از کاسبی پرسیدند : چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟! گفت : آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند، چگونه فرشته روزی اش مرا گم میکند !
۲-پسری با اخلاق اما فقیر به خواستگاری دختری میرود ، پدر دختر گفت : تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد ، به تو دختر نمیدهم !
پسری پولدار اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود ، پدر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر میگوید : ان شاءالله خدا او را هدایت میکند ! دخترگفت : پدرجان مگر خدایی که هدایت میکند با خدایی که روزی میدهد فرق دارد !؟
۳- از حاتم طایی پرسیدند : بخشنده تر از خود دیده ای؟ گفت : آری مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود ، یکی را شب برایم ذبح کرد ! از طعم جگرش تعریف کردم ، صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد...
گفتند : تو چه کردی؟ گفت : پانصد گوسفند به او هدیه دادم ! گفتند : پس تو بخشنده تری؟ گفت: نه ! چون او هرچه داشت به من داد اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم...
۴-عارفی را گفتند : خداوند را چگونه میبینی؟ گفت : آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد اما دستم را میگیرد✊🖐
•یٰاوَراݩِگُمنٰامِْإمٰاݦزَمٰاݩ(عـج)•🇵🇸
•✨شبدومچلھزیارتآلیاسین✨• #التماسدعایفراوان🤚❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا