eitaa logo
یاوران صاحب الزمان
633 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
9.2هزار ویدیو
56 فایل
این گروه بمنظور خودسازی در جهت تحقق ظهور حضرت مهدی سلام الله علیه و آمادگی سربازی در رکاب آقا و مولایمان تشکیل گردید . امید است توفیق دیدار آنحضرت حاصل شود . آمین یا رب العالمین
مشاهده در ایتا
دانلود
دعـاے فـرج بہ عشـق آقـا صاحب‌الزمان و دعـاے هفتـم صحیفہ سجـادیہ جہت اطاعت از رهبـرے :)🌸.. هـردوبـاهـم‌پنـج‌دقیقـہ‌هـم‌نمیشہ‌‌پس‌بخونـش به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @yavaransahebzaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حساب توئیتری منتسب به سپاه پاسداران: 🚨خبری در راه است... 🔹 سپاه پاسداران با انتشار ویدیو فوق به نقل از رهبر انقلاب نوشت: ‏چطور میشود یک دولتی که بر یک ملّت مسلمان، بر یک کشور اسلامی حکومت میکند، بشود عامل دست دشمنان اسلام، عامل دست آمریکا، گاو شیرده آمریکا؟ 🔹حساب توئیتری سپاه در توئیت خود از دو هشتگ معنادار و استفاده کرده است. به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @yavaransahebzaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲💭 در حفاظت از امیرم علی خامنه ای می شوم میثم تمار دارم بزنید به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @yavaransahebzaman
داستان غم‌انگیز دختر بچه مسلمانی که حضانتش به دو همجنسگرای سوئدی داده شد اخیرا انتشار ویدئویی در رسانه‌های اجتماعی درباره دو همجنسگرا که حضانت یک دختر بچه مسلمان توسط اداره امور اجتماعی سوئد به آنها داده شده، خشم بسیاری از کاربران شبکه‌های اجتماعی در کشورهای مسلمان را برانگیخته است. پناهجویان در کشورهای اروپایی با رنج و چالش جدیدی مواجه هستند. اداره امور اجتماعی سوئد در صورتی که تشخیص دهد والدین کودک صلاحیت داشتن کودک را ندارند آن را از والدین گرفته و به صلاح‌دید خود به یک خانواده دیگر می‌دهد. اما این تمام ماجرا نیست. در برخی موارد اداره امور اجتماعی سوئد این کودکان را به همجنسگراها می‌دهد.  مریم، نام دختر بچه مسلمان پنج ساله‌ای است که ناخواسته و ندانسته با این تراژدی مواجه شده است.  بر اساس گزارش روزنامه «افتون‌بلادت» سوئد، دو همجنسگرا با نام های «جان» و «یوهان» توانستند از اداره امور اجتماعی سوئد، حضانت این دختر بچه را بگیرند. اداره امور اجتماعی سوئد، حق پدر و مادری را از والدین اصلی این دختر بچه مسلمان صلب کرده و این  همجنسگراها را واجد شرایط حضانت مریم دانسته است. افتون‌بلادت نوشت که این دو همجنسگرا از اینکه توانسته‌اند حضانت مریم را که در حال حاضر پنج سال دارد بگیرند، بسیار خرسند هستند. این دو نفر حضانت یک بچه دیگر که تنها یک سال دارد را نیز برعهده گرفته‌اند. ایتا https://eitaa.com/yavaransahebzaman واتساپ https://chat.whatsapp.com/Ci5e2YuF7ELKEKWnCnnfTN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✴️ ، زایندۀ خوبی‌ها در جامعه 🔹، قانون‌شکنی می‌آورد. ندیدید گاهی کسی که کفشش را دیگران پوشیده‌اند و رفته‌اند، اگر یک کفشی آنجا افتاده باشد، وسوسه می‌شود و می‌گوید من پایم می‌کنم و به‌جای کفش خودم می‌برم؟ چون فرد دیگری بی‌ملاحظگی کرده، این هم می‌گوید: «من هم بی‌ملاحظگی می‌کنم!» 🔸، هم رعایت قانون می‌آورد. مردم جامعه، از امر به‌ معروف و نهی‌ از منکر درس می‌گیرند و با امر به‌ معروف و نهی‌ از منکر ساخته می‌شوند. معروف، معروف می‌آورد. منکر، منکر می‌آورد. 🔻به اصطلاح ساده، اَعمال زاد و ولد می‌کنند. زاینده هستند. چه عمل خوب و چه عمل بد. سخن‌ها، زایندگی دارند. چه سخن خوب و چه سخن بد به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @yavaransahebzaman
27.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 جنگ بین امام زمان (عج) و شیطان ملعون آغازشده... 📣 بــازی اصلی تازه شروع شده... ❌ گناه علنی خیلی زیاد شده؟ ❌ آیا ما مأیوس بشویم یا امیدوار؟ ✅ هر چقدر گناه زیاد می شود ما باید امیدوارتر بشویم به شرطی که ما هم یارکشی کنیم... به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @yavaransahebzaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیروهای امنیتی واکنش سریع ایران 🇮🇷Q.R.S.F🇮🇷 IRANIAN QUICK REACTION SECURITY FORCES🇮🇷 عملیات شناسایی و دستگیری لیدر میدانی اغتشاشات در تهران به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @yavaransahebzaman
دوستان عزیز ببخشید چون امشب با خانواده رفته بودیم مراسم وداع با شهید امنیت شهید حسن براتی که امروز به حاج قاسم سلیمانی پیوست دیر اومدیم خونه و یکم حالم گرفته بود . الان که ساعت حدوداً ۲ بامداد هست دخترم یادآوری کرد باباااااااا چرا قسمت بعدی تقسیم رو نزاشتی . تازه یادم اومد خلف وعده شده بازم ببخشید و اما قسمت سوم 👇👇 ایتا https://eitaa.com/yavaransahebzaman واتساپ https://chat.whatsapp.com/Ci5e2YuF7ELKEKWnCnnfTN
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی ««قسمت سوم»» شب – مسیر جاده خاکی مینی بوس دهاتی ها در مسیر جاده خاکی بود. ده دوازده نفر مسافر داشت که همشون خواب بودند و شاگرد شوفر هم روی صندلی بغل راننده خوابش برده بود. راننده هم گاهی خمیازه میکشید و دهانش را به پهنای صورتش باز میکرد. آهنگ قدیمی تُرکی هم روشن بود و وقتی راننده دید داره خوابش میبره، یه کم صداشو بلندتر کرد ولی اثری نداشت. ازطرف روبرو، پیرمرد موتوری در حال رفتن در مسیرش بود. چراغ موتورش سوسو میزد تا اینکه کلا خاموش شد. یکی دو بار با انگشت شستش، دکمه چراغ موتورش را امتحان کرد ببینه روشن میشه یا نه؟ دید روشن نمیشه. یکی دو بار با دست زد به جعبه چراغ جلویی اما دید کار نمیکنه. بی خیال شد و به راهش ادامه داد. از طرف دیگه، شکنجه گر3 همین طور که رانندگی میکرد به دور و برش دقت میکرد. انگار دنبال چیزی میگشت. حتی یکی دو بار هم سرعتش کم کرد و با دقت به دور و برش نگا کرد اما چیز خاصی ندید و به مسیرش ادامه داد. راننده مینی بوس دیگه نتونست خودشو کنترل کنه و مسیرش را تار میدید. تا اینکه بی اختیار گردنش کج و جاده از جلوی چشمش به طور کامل محو شد. موتوری روبرو هم به خیال اینکه از کنار مینی بوس رد میشه، خیلی عادی به مسیرش ادامه داد و به خاطر نور زیادی که از مینی بوس به چشمش میخورد، راننده خوابیده و گردن کج شده اش را ندید. تا اینکه دست راننده مینی بوس که روی فرمون بود، کم کم شل شد و فرمون به تدریج منحرف شد و به سمت دیگرِ جاده رفت. یعنی همان مسیری که پیرمرد موتور سوار داشت از روبرو می آمد. تا اینکه کامل به هم نزدیک شدند و مینی بوس با همان سرعتی که داشت، محکم با موتور و موتور سوار بیچاره برخورد کرد. شکنجه گر3 که به طرف پایین جاده رانندگی میکرد و به پایین تپه اِشراف داشت، ناگهان دید که صدای مهیبی اومد. فورا سرشو برگردوند به همان طرف که صدا آمد. تو همون تاریکی به زور دید که مینی بوس محکم به یک چیزی برخورد کرده و در حال چپ شدن به پایین تپه است. صحنه وحشتناکی بود. اینقدر که با دیدن غلت خوردن مینی بوس با صدای مهیب و برخورد با سنگ های بزرگ، چشمش گرد شده بود و به وحشت افتاد. توقف کرد و با چشمانش مسیر سقوط و لته پاره شدن مینی بوس به پایین تپه را تعقیب میکرد. فکری به ذهنش رسید. نگاهی از طریق آیینه جلو به طرف صندوق عقب کرد. دنده عوض کرد و راه افتاد. یک دو ساعت گذشت. جمعیت زیادی در حیاط و راهروی بیمارستان جمع شده بودند و در حال جا به جا کردن تصادفی ها و اموات و مجروحان از ماشین های آمبولانس و سایر ماشین ها به تخت های بیمارستان و بردن به طرف بخش اورژانس بودند. یکی از پرستارها از یکی از محلی ها پرسید: چند نفرن؟ مرد جواب داد: نمیدونم. کلا دوازده سیزده نفر! پرستار که مشخص بود با دیدن آن صحنه هولناک از آن همه آدم درب و داغون هول شده با صدای بلندتر به بقیه گفت: همشونو بیارین اینجا ... از این طرف ... سریع تر! مسیر آمبولانس ها تا بخش، مملو از رفت و آمد سریع دکتر و پرستار و مردم بود. یه پرستار دیگه در بخش ایستاده بود و بقیه را رهنمایی میکرد: همین جا ... به ترتیب ... جا برای همشون هست ... پرستار اولی چشمانش را مالوند تا چهره ها را بهتر ببیند. سپس صداشو بلندتر کرد و به محلی ها گفت: اگه کسی اینا را میشناسه بمونه تا شناسایی بشن. یکی از محلی ها گفت: من مال همون اطرافم. پرستار پرسید: شما زنگ زدین اورژانس؟ مرد جواب داد: نه ... دیدم یه ماشین کنار جاده ایستاده و درِ صندوق عقبش بالاست. وایسادم ببینم چی به چیه؟ که دیدم یه مرد از پایینِ تپه اومد بالا و در صندوق عقبش بست و سوارش شد و رفت. فکر کنم اون زنگ زده. پرستار دوم پرسید: پس چرا رفت؟ کسی اونو ندیده؟ محلی گفت: ندیدمش. شاید ترسیده بمونه. همشون خوابیدند ردیف هم. سر و وضعشون خونی و همه بیهوش. پرستار از نفر اول شروع کرد و با چک لیستی که داشت، با همون محلی که گفته بود من اهل همونجام، شروع کردند به شناسایی. پرستار: اینو میشناسی؟ مرد: آره بیچاره. رانندشه. مرده؟ پرستار: آره. مرد: این چی؟ شاگرد شوفره! پرستار: اینم آره ... مُرده بنده خدا . مرد: این فلانیه ... اینم فلانی ... اینو نمیشناسم ... اینم آره ... مال روستای بغلیه ... اینم پسر فلانیه ... تا اینکه مرد محلی و پرستار به تخت آخر رسیدند. یه تکون هایی میخورد و حالش از بقیه بهتر بود اما تو حال خودش نبود و گاهی کلمات بی ربط و هذیان میگفت. پرستار: فقط این بی هوش نشده. اینو میشناسی؟ مرد سرشو به پسری که روی تخت خوابیده بود نزدیکتر کرد و گفت: نه ... نمیشناسم ... اصلا ندیدمش ... پرستار: داره هذیون میگه. فارسی حرف میزنه؟ مرد: آره انگار. خیلی واضح نیست. ولی آره ... فارسی حرف میزنه. پرستار: شاید پناهنده است. https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour
مرد: شاید ... ولی تو مینی بوس چی میخواسته؟ این مینی بوس داشته برمیگشته روستا! پرستار: چه میدونم آقا ... چه سوالایی میپرسی! خب دیگه ممنون ... دیگه به کمک شما نیازی نیست ... بفرمایید ... بفرمایید. مرد محلی که مشخص بود مشکوک شده، همینجوری که داشت از تصادفی ها دور میشد، چشمش به تخت آخر دوخته شده بود. برای چند ثانیه چشم ازش برنداشت. تا اینکه دیگه به سمت در رفت از بخش خارج شد. شکنجه گر3 دید که اون مردی که برای شناسایی رفته بود داخل، خارج شد و در حالی که پشتش به اون بود، از کنارش رد شد و رفت بیرون. شکنجه گر که داشت از آب سرد کنِ کنار بخش آب برمیداشت، چرخید و از لا به لای در نگاهی به تخت تصادفی ها کرد و بابک را دقیق تر روی تخت آخر دید زد. وقتی دیدش انگار خیالش راحت شد. گوشیشو بیرون آورد و همین طور که داشت آب میخورد، یواشکی از بابک از فاصله دور عکس گرفت و بعدش گوشیشو گذاشت تو جیبش. آب خوردنش که تموم شد، لیوانش انداخت تو سطل و مثل یه مراجعه کننده معمولی، از بیمارستان خارج شد و رفت. کاک رسول که از خستگی داشت چشماشو میمالید، به محض شنیدن صدای پیام به تلگرامش سر زد و آخرین چیزی که براش اومده بود باز کرد. پیام: حالش خوبه. بفرستم تایید کنی؟ پاسخ کاک رسول: اینجوری بهتره. تصویری براش اومد. بازش کرد و بدون اینکه در اون عکس دقت کنه، فورا ارسال کرد برای یه اکانت دیگه. ازطرف دیگه، مرد محلی که برای شناسایی تصادفی ها رفته بود داخل، وقتی از بیمارستان خارج شد و در پارکینگ، به طرف ماشینش میرفت، گوشیش درآورد و شماره ای گرفت. صدا: چرا الان زنگ زدی؟ مرد: یه عده نزدیک ما تصادف کرده بودند و آوردمیشون بیمارستان. چند تاشون مردند و بعضیاشون زنده هستند. صدا: چه دخلی به ما داره؟ مرد محلی گفت: یه چیزی اذیتم میکنه! صدا: خب؟ مرد: بینشون یه جوون ایرانی هم بود. صدا: مطمئنی ایرانیه؟ مرد: فارسی هذیون میگفت. صدا: بی هوشه؟ مرد: فعلا آره. فکر کنم. صدا: میفرستم بررسی کنند. شاید پناهنده است. کدوم بیمارستان؟ مرد: نزدیک خودمون. صدا: حالا چی میگفت؟ چی هذیون میکرد؟ مرد: یه اسم را مدام تکرار میکرد. صدا: چه اسمی؟ مرد: جملاتش نامفهوم بود. منم خیلی دقت نکردم. ینی پرستار نذاشت. ولی مدام میگفت «محمد» 🔹🔸🔹🔸🔹🔸 عده ای داشتن آماده میشدن برن وضو بگیرن برای نماز صبح. صدای اذان صبح در فضا پیچیده بود. مجید: قربان پیام تصویری داریم. به اکانت اختصاصی خودتون اومده. محمد: بفرست. تصویر در مانیتور بزرگ وسط اتاق به نمایش گذاشته شد. عکس بابک بود که روی تخت دراز کشیده. محمد گفت: ازشون تشکر کن و بگو «محمد» سلام رسوند. بعدش هم لبخندی زد و در حالی که داشت آستین هاشو برای وضو بالا میزد، زیر لب گفت: به قول بچه ها؛ این تازه شروع ماجراست! «بسم الله الرحمن الرحیم» ادامه دارد... https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour
روحش شاد و یادش گرامی باد ایتا https://eitaa.com/yavaransahebzaman واتساپ https://chat.whatsapp.com/Ci5e2YuF7ELKEKWnCnnfTN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
「💛」 توبه کردم که دگر شعر نگویم ز فراق این دل توبه شکن با غم عشقت چه کند؟ به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @yavaransahebzaman
وَ ارْحَم شِدَّةَ ضُرّي، وَ فُكَّني مِن شَدِّ وَثاقي، و به بدحالی ام رحم كن و رهايم ساز از بند محكم گناه! به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @yavaransahebzaman
دشمن بعد از ناامید شدن از میدان ناامنی و جنگ شهری؛ جنگ روانی و اقتصادی رو در دستور کار قرار داده و در آخرین اقدام روزهای ۲۴ و ۲۵ و ۲۶ آبان رو روزهای نخریدن و نفروختن اعلام کرده تا از طریق ضربه زدن به اقتصاد خرده فروشان زمینه نارضایتی ها رو فراهم کند و در چرخه اقتصاد نیز بتواند چرخه تولید و توزیع کشور را مورد هجمه قرار دهد. برای شکستن این موج اطرافیان و دوستان را توصیه کنیم که در این هفته سری به بازار بزنیم و حتی اگه شده خریدهای هفته اینده رو در این هفته انجام بدهیم. به عبارتی این سه روز را تبدیل به شلوغ ترین روزهای بازار کنیم. این اقدام کمتر از رفتن ما به راهپیمایی ۱۳ آبان نیست و ضربه دیگری را به پیکره دشمن سعودی_صهیونیستی وارد خواهد کرد و بازار را نیز از این رکود خارج خواهد کرد. لطفا این پیام‌ را در گروه های مختلف فروارد کنید. ✍ پی نوشت : الان در این برهه از زمان لبیک گفتن به پایداری جمهوری اسلامی ایران و جهاد در هر زمینه ای واجب عینی است . نباید الکی با لقلقه زبان خودمان را یار و یاور امام زمان بدانیم 🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂ باید در عمل ثابت کرد باید در عمل ثابت کرد باید در عمل ثابت کرد ایتا https://eitaa.com/yavaransahebzaman واتساپ https://chat.whatsapp.com/Ci5e2YuF7ELKEKWnCnnfTN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸مادر شهید میگه 👆👆 شهید با خون خود امضا کرده که روز قیامت جلوتونو می‌گیرم اگر به همه نگید ایتا https://eitaa.com/yavaransahebzaman واتساپ https://chat.whatsapp.com/Ci5e2YuF7ELKEKWnCnnfTN
فرانسه رسما وارد جنگ رسانه ای و فرهنگی با ایران شد 🔹مجله فرانسوی Franc-Tireur با انتشار کاریکاتور خشونت و توهین آمیز اهداف غرب را در رابطه با سوزاندن عمامه شیعیان و پایان دادن به آن بطور کامل اشاره می کند این نشان می‌دهد غرب و صهیونیست برای کنترل شرق بزرگترین مانع خود در برابر سلطه امپریالیسم و استعمار نوین و صهیون را مرجعیت شیعه و روحانیت میداند. ایتا https://eitaa.com/yavaransahebzaman واتساپ https://chat.whatsapp.com/Ci5e2YuF7ELKEKWnCnnfTN
جالبه بعد بمب گذاری ترکیه ، کشور ترکیه توییتر و اینستا رو قطع کرده و حتی بازیگرا و سلبریتی ها هم از مردم خواستن هیچ پیامی برای بمب گذاری و علتش نزارن که وجه بدی نداشته باشه بعد هیشکی نمیگه چرا انقدر حکومتشون ظالم پس فروشگاههای مجازی چی میشن و ... فقط زبون همه برای ایران ۲متر درازه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸لبخندهای معنادار آقامحمد (برشی از قسمت ۳۳) پ.ن. حاج قاسم سلیمانی: بدانید در آنجایی که فکر نمی کنید ما نزدیک شما هستیم☝️ به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @yavaransahebzaman
🔴بعد از انداختن روسری، نوبت درآوردن شلوار شد. 🔹مسیح علینژاد که از ابتدای اعتراضات دختران را تشویق به انداختن شال و روسری می‌کرد و تا حدودی به خواسته‌اش رسید، حال سعی در عادی جلوه دادن برهنگی بیشتر می‌کند. او با قرار دادن پستی از یکی از معترضان خیابانی با دامن کوتاه نوشته است : "این پوشش شیک و عادی در تمام کشور های دنیا حتی لبنان و سوریه است. ایران هم در گذشته چنین بود. " 🔹قطعا این موضوع به همینجا ختم نمی‌شود و آن‌ها به دنبال برهنگی کامل دختران و تحریف در نوع پوشش زنان ایرانی در گذشته هستند. کاش این بخش از جامعه در مقابل توطئه‌ی دشمنان بیدار شوند و حیا و عفت خود را حفظ کنند/