🔴مفتی اعظم عربستان : رحمت فرستادن به شهید سنوار جایز نیست
زیرا او از رویکرد رافضه پیروی کرد
http://eitaa.com/yavari57
پیکر شهیده معصومه کرباسی امروز وارد تهران میشود
🔹مراسم وداع با شهیده کرباسی امشب بعد از نماز مغرب و عشا در معراج شهدای تهران برگزار و پیکر برای تشییع به شیراز منتقل میشود.
http://eitaa.com/yavari57
ایران #مرگ_بر_آمریکا انجام میدهد یا آمریکا، #مرگ_بر_ایران؟
🔹 ویراست #حجت_الاسلام_راجی
http://eitaa.com/yavari57
9.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃وَ لَمّا رَأَءَا المُؤمِنونَ الاَحزابَ قالوا هٰذا ما وَعَدَنَا اللَهُ وَرَسولُهُ وَ صَدَقَ اللَهُ وَرَسولُه.
اگر در راه خدا صادق باشید... وعده الهی محقق خواهد شد
http://eitaa.com/yavari57
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لبنان ۱۹۸۲ روزگاری که حزب الله نبود اما رژیم کودککش همینگونه قتلعام میکرد
ارتش رژیم صهیونیستی در سه روز بیروت را اشغال کرد
http://eitaa.com/yavari57
8.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️چه کسی پس از یحیی السنوار حماس را در غزه فرماندهی میکند؟
http://eitaa.com/yavari57
11.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ مجری شبکه الحوار خطاب به سعودیها:
📍شیعیان بمیرند در رسانههای کثیفتان خوشحالی میکنید، اهل سنت بمیرند خوشحالی میکنید، به راستی شما بر چه دینی هستید؟
#عربی
http://eitaa.com/yavari57
یاوری
🍃جنگ به روستای ما آمد 🍃 قسمت اول از صبح همه فهميده بوديم كه امروز شبيه روزهاي ديگر نیست. تا دي
روایتهایی زنانه از قلب لبنان و در دل جنگ
روایتهایی بیواسطه،
به قلم📝 خانم رقیه کریمی
نویسنده و مترجم جبهه مقاومت،
برگزیده اولین دوره
و داور دومین دوره
دوسالانه جایزه ادبی شهید محمدحسین حدادیان
🍃جنگ به روستای ما آمد 🍃
قسمت دوم
با دست پاچگی ماشين را از خانه بيرون آوردم. تمرکز نداشتم. حالا ديگر همه داخل ماشین بودند و فقط منتظر من بودند تا در خانه را ببندم. اصلا نمی دانم چطور خودشان را جا کردند توی ماشین. آن هم چه ماشینی. در حالت عادی هم به زور می رفت و جانم را گاهی به لبم می رساند. بنزین هم درست و حسابی نداشت و می ترسیدم که تا صور ما را نرساند و مجبور بشویم وسط راه ماشین را رها کنیم و پیاده برویم ...
از ماشین که پیاده شدم تازه فهمیدم که روستا دیگر آن روستا نیست. خانه همسایه ویران شده بود و حالا دیگر نه بوی مناقیشش کوچه را روی سرش می گذاشت و نه عطر قهوه اش صبح ها تا خانه ما می آمد
فقط بوی دود بود و دود. بعضی از آواره های سوری را می دیدم که حالا دوباره آواره شده بودند. ماشین هم نداشتند و نمی دانم چطور می خواستند از روستا بیرون بروند. در را که بستم زیر لب با خانه خداحافظی کردم. باز پشیمان شدم. سرم را تکانی دادم و گفتم: به زودی برمی گردیم.
جنوب برای من فقط یک تکه از جغرافیای کشورم نیست. جنوب برای من شبیه یک انسان است. روح دارد. جنوب برای من مثل مادری صبور و آرام بود. ضاحیه هم مثل نوجوانی بازیگوش ... پر از شور زندگی. حالا من زیر لب با جنوب حرف می زدم. با مادری که حالا زخمی شده بود دوباره. با خانه ام که کلیدش را محکم در بین انکشتانم گرفته بودم. خواهرم بوق زد. یعنی معطل نکن. نمی توانستم. می گویند وقتی که می خواهی بروی باید عزیزترین چیزهایت را با خودت ببری. من مگر می توانستم تمام جنوب را در ساک کوچکم جا کنم و با خودم ببرم؟ بی اراده اشک هایم جاری شده بود. حالا که رو به روی خانه ام ایستاده بودم و شاید برای آخرین بار می خواستم در آن را قفل کنم. می دانستم که دوباره بر می گردیم ... شک نداشتم. اینجا خانه ما بود. اصلا اگر می دانستم باقی ماندن ما سودی برای مقاومت دارد از خانه بیرون نمی رفتیم. اگر می دانستم که حتی مرگ ما کمکی به مقاومت می کند همانجا می ماندیم. همانجا می مردیم. برای یک لحظه همه چیز را دوباره مرور کردم. از روزی که به عنوان عروس این خانه بسم الله گفتم و پایم را به این خانه گذاشتم تا حالا که برای خداحافظی رو به رویش ایستاده ام لبخندی زدم و زیر لب گفتم
- حتی اگه خونه های ما رو ویران کنید. تا جنگ غزه را تمام نکنید نمی گذاریم به شمال فلسطین برگردید. این ماییم که تصمیم می گیریم نه شما. حسرت شمال فلسطین رو به دلتون می گذاریم.
خواهرم سرش را از ماشین بیرون آورد
- یه در بستن اینقدر مگه طول می کشه؟ زود باش. کلیدش رو اشتباه آوردی شاید
اشتباه نياورده بودم. كليد را به در انداختم و قفلش كردم. دوباره با خانه حرف مي زدم
- اگر برگشتم و نبودي اشکالی ندارد. فدای سر مقاومت ... اگر هم تو بودی و ما برنگشتیم ... باز هم فدای مقاومت
خواهرم دوباره صدایم کرد .
- زود باش الان ماشین رو می زنند. داري چکار می کنی؟
جنگنده ها بالای سرمان بودند و صدای انفجار یک لحظه قطع نمیشد
اشکهایم را پاک کردم و به سمت ماشین رفتم . ماشینی کوچک با ۹ زن و بچه کوچک که روی هم نشسته بودند. ماشینی که نمی دانستم تا صور خواهد رسید یا با تمام زن ها و بچه ها شکار جنگنده ها می شود. چند زن و بچه های قد و نیم قد. هفت ماهه ... دو ساله . ۵ ساله . بعد هم حتما اعلام می کردند که ماشین یکی از فرماندهان را زده اند. نگران بودم. نگران بچه ها ... نگران ماشین . نگران شوهرم که منتظرمان بود و شاید قبل از رسیدن ما شهید میشد. شاید هم ما قبل از رسیدن به او شهید می شدیم. نمی دانم. هیچ چیز دیگر قابل پیش بینی نبود . فقط باید توکل می کردی
سوار ماشین که شدم برای آخرین بار نگاه خانه ام کردم. کلید در را محکم بین دست هایم فشار دادم. می دانستم که سرنوشت کلیدهای ما به سرنوشت کلید خانه فلسطینی ها دچار نمی شود. زنگ نمی زند. ما حتما بر می گشتیم. با پیروزی . هر چند واقعا نمی دانستم این جنگ وحشی کی ممکن است به آخر برسد . اما از شیشه ماشین برای آخرین بار نگاه خانه کردم و زیر لب گفتم
- دوباره برمی گردیم
ادامه دارد ...
راوي : زنی از یکی از روستاهای جنوب لبنان
#زنانههاییازجنگ
http://eitaa.com/yavari57
💠 ژنرال گیورا ایلند، طراح طرح موسوم به ژنرال ها، در مقاله ای در یدیعوت آحارونوت خواستار پایان دادن به جنگ غزه از طریق معامله و مبادله ای اسرا با زندانیان فلسطینی شده و می گوید:
اگر جنگ در نوار غزه را نیم سال یا یک سال دیگر ادامه دهیم، واقعیت آنجا تغییر نخواهد کرد.
فقط دو اتفاق خواهد افتاد: همه زندانیان خواهند مرد و سربازان بیشتری کشته خواهند شد. واقعیت در غزه تغییر نخواهد کرد.
وی افزود 4 دلیل دیگر برای پایان جنگ وجود دارد که عبارتند از:
۱- افزایش تعداد سربازان کشته و مجروح اسرائیلی
۲-وجود فشار بسیار زیاد بر سربازان و خانواده های آنها چه از نظر مالی و چه از نظر روحی و روانی و خانوادگی
۳-وضعیت تاسف باری که بر اقتصاد اسرائیل تحمیل شده است و او مدعی است که هر روز جنگ نیم میلیارد دلار برای اسرائیل هزینه دارد.
۴-افزایش بی سابقه فشار بین المللی بر اسراییل که باعث انزوای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی خواهد شد .
http://eitaa.com/yavari57