eitaa logo
نسیم طراوت 🍃
682 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
687 ویدیو
23 فایل
☫ ﷽ ☫ «أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ» موسسه فرهنگی هنری نسیم طراوت بهشت ـ๛شکرگذاری🌸 ـ๛قوانین و خدمات دولتی به خوش جمعیت ها✨ ـ๛احساسـے ❤️ ـ๛رمان📔 بابچه ها زندگی قشنگ تره👶👶 @hasan_khani47 لینک دعوت : @yazahra_arak313
مشاهده در ایتا
دانلود
نسیم طراوت 🍃
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_چهل_و_سوم تمام چله هایی را ک در کتاب ریحانه بهشتی آمده، پا ب پ
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 به دهانه تونل رسیدیم ، همان تونل معروفی که حزب الله در هشتاد متر زیر زمین حفاری کرده است .. ارتفاعش هم به اندازه ای بود که بتوانی بایستی . عکس های زیادی از حضرت امام (ره) ، حضرت آقا(مدظله‌العالی )، سید عباس موسوی ودیگر فرماندهان مقاومت را نصب کرده بودند . محلی هم مشخص بود که سید عباس موسوی نماز می خواند . مناجات حضرت علی (ع) در مسجد کوفه که از زبان خودش ضبط شده بود ، پخش می شد .💔 از تونل که بیرون می اومدیم رفتیم کنار سیم های خاردار ، خط مرزی لبنان و اسرائیل . آنجا محمد حسین گفت :« سخت ترین جنگ ، جنگ توی جنگه !» یک روز هم رفتیم بعلبک ، اول مزار دختر امام حسین (ع)را زیارت کردیم 😍 حضرت خولة بنت الحسین (ع). اولین باربود می شنیدم امام حسین (ع) چنین دختری هم داشتند . محمد حسین ماجرایش را تعریف کرد که :«وقتی کاروان اسرای کربلا به این شهر می رسند ، دختر امام حسین (ع) در این مکان شهید می شود ، امام سجاد (ع) ایشون رو در اینجا دفن می کنند و عصاشون رو برای نشونه ، بالای قبر توی زمین‌ فرومی کنن!» از معجزات آنجا همین بوده که آن عصا تبدیل می شود به درخت و آن درخت هنوز کنار مقبره است که زائران به آن دخیل می بندند😇 رفت خوش و بش کرد و بعد آمد که «بیا برویم روی پشت بوم !» رفتیم آن بالا و عکس گرفتیم ، می خندید و می گفت : « ما به تکلیفمون رو انجام دادیم ، عکسمونم‌ گرفتیم!»😂 بعد رفتیم روستای شیث نبی (ع) روستای سر سبز و قشنگی بود . بعد از زیارت حضرت شیث نبی (ع) رفتیم مقبره شهید سید عباس موسوی ، دومین دبیر کل حزب الله . محمد حسین می گفت :« از بس مردم بهش علاقه داشتن ، براش بارگاه ساختن!» قبر زن و بچه اش هم در آن ضریح بود ، باهم دریک ماشین شهید شده بودند😢 هلی کوپتر اسرائیلی ها ماشینشان را با موشک زده بود ، برایم زیبا بود که خوانوادگی شهید شده اند ..هم پشت ارامگاه، به ماشین سوخته شهید هم سری زدیم. ناهار را در بعلبک خوردیم . هم من غذاهای لبنانی را می پسندیدم ، هم او خداروشکر کرد بعد هم در حق آشپز دعا 😁 @yazahra_arak313
نسیم طراوت 🍃
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_چهل_و_چهارم به دهانه تونل رسیدیم ، همان تونل معروفی که حزب الل
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 آخر سر هم گفت :« به به! عجب چیزی زدیم به بدن!» 😁 زود رفت دستور پخت آن غذا را گرفت ، که بعدا در خانه بپزیم . نماز مغرب را در مسجد رأس الحسین (ع)خواندیم . مسجد بزرگی که اسرای کربلا شبی را در آنجا بیتوته کردند .. این مسجد ، مکانی به عنوان محل نگهداری از سر مبارک امام حسین (ع)بوده. همان جا نشست به زیارت عاشورا خواندن ، لابه لایش روضه هم می خواند😔 ♡《رأس تو می رود بالای نیزه ها من زار می زنم در پای نیزه ها آه ای ستاره دنباله دار من زخمی ترین سر نیزه سوار من با گریه امدم اطراف قتلگاه گفتی که خواهر برگرد خیمه گاه بعد از دقایقی دیدم که پیکرت در خون فتاده و بر نیزه ها سرت ای بی کفن چه با این پاره تن کنم ؟ با چادرم تو را باید کفن کنم من می روم ولی جانم کنا توست تا سال های شمع مزار توست 》♡ بعد هم دم گرفت:« عمه جانم ، عمه جانم، عمه جان مهربانم! عمه جانم ، عمه جانم ، عمه جان نگرانم! عمه جانم ، عمه جانم ، عمه جان قد کمانم !»💔 موقع برگشت از لبنان رفتیم سوریه . از هتل تا حرم حضرت رقیه (س) راهی نبود پیاده می رفتیم .. حرم حضرت زینب (س) را شبیه حرم امام رضا (ع) و امام حسین (ع) دیدم😍 بعد از زیارت ، سر صبر نقطه مکان ها را نشانم داد و معرفی کرد : دروازه ساعات ، مسجد اموی ، خرابه شام ، محل سخنرانی حضرت زینب (س). هرجا را هم بلد نبود ، از مسئول و اهالی مسجد اموی به عربی می پرسید و به من می گفت . از محمد حسین سوال کردم :« کجا به لبای امام حسین چوب خیزران می زدن ؟»🥺 ریخت به هم .. بحث را عوض کرد و گفت:« من هیچ وقت این طوری نیومده بودم زیارت!» می خواستم از فضای بازار و زرق و برق های انجا خارج شوم و خودم راببرم به آن زمان .. تصویر سازی کنم در ذهنم .. یک دفعه دیدیم حاج محمود کریمی در ‌حال ورود به دروازه ساعات است! تنها بود ، آستینش را به دهان گرفته بود و برای خودش روضه می خواند . حال خوشی داشت! به محمد حسین گفتم :« برو ببین اجازه میدند همراهشون تا حرم بریم؟!» به قول خودش :« تا آخر بازار ما را بازی داد!»😭 کوتاه بود ولی در معنویت! به حرم که رسیدیم ، احساس کردیم می خواهد تنها باشد ، از او خداحافظی کردیم .... @yazahra_arak313 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
نسیم طراوت 🍃
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_چهل_و_پنجم آخر سر هم گفت :« به به! عجب چیزی زدیم به بدن!» 😁 ز
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 ماه هفتم در یزد رفتم سونوگرافی. دکتر گفت: مایع امنیوتیک دور بچه خیلی کمه باید استراحت مطلق داشته باشی. دوباره در یزد ماندگار شدم.. میرفت و می آمد. خیلی بهش سخت میگذشت‌😢 آن موقع میرفت بیابان. وقتی بیرون محل کار میرفت مانور یا اموزش، میگفت: میرم بیابون.. شرایط خیلی سخت تر از زمانی بود ک میرفت دانشکده! میگفت: « عذابه من خسته و کوفته برم تو اون خونه سوت و کور‌... از صبح برم سرکار، بعد از ظهر هم برم تو خونه ای ک تو نباشی؟!» دکتر ممنوع سفرم کرده بود. نمیتوانستم بروم تهران‌! سونوگرافی ها بیشتر شد. یواش یواش ب من فهماندند ک ریه بچه مشکل داره!💔 آب دور بچه که کم میشد مشخص نبود کجا میره. هر کس نظری میداد: -آب ب ریه اش میره -اصلا هوا ب ریه اش نمیرسه - الان باید سزارین بشی دکترها نظرات متفاوتی داشتند! دکتری میگفت: شاید وقتی ب دنیا بیاد ظاهر بدی داشته باشه!! چند تا از پزشکا گفتن: میتونیم نامه بدیم پزشک قانونی ک بچه رو سقط کنی... اصلا تسلیم همچنین کاری نمیشدم. فکرش هم عذاب بود..!😭 با علما صحبت کرد ببیند ایا حکم شرعی اجازه چنین کاری را ب ما میدهد یا نه! اطرافیان تو فشار گذاشتند که: « اگر دکترها اینجوری میگن و حاکم شرع هم اجازه میده ، بچه رو بنداز! خودت راحت، بچه هم راحت.» زیر بار نمیرفتم. میگفتم: نه پزشک قانونی میام نه پیش حاکم شرع!😭 یکی از دکترا میگفت: اگه من جای تو بودم تسلیم هیچ کدوم از این حرفا نمیشدم‌. جز تسلیم خود خدا! چون روح در این بچه دمیده شده بود سقط کردن را قتل میدانستم.. اگر تن ب این کار میدادم تا آخر عمر خودم را نمیبخشیدم😔 @yazahra_arak313 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فرازی جالب از نامه شهید علی خلیلی(شهید امر به معروف) به رهبر انقلاب: من میترسم از ایمان چیزی نماند. آخر شنیده ام که پیامبر(ص) فرمودند: اگر امر به معروف و نهی از منکر ترک شود، خداوند دعاها را نمی شنود و بلا نازل میکند. من خواستم جلوی بلا را بگیرم @yazahra_arak313
5.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. نیایش صبحگاهی 🌸🍃 🌸خدای مهربانم... ✨ای منتهای کمال و ای تنها امید ✨دل بی پناه ما ✨آرامش روح و قلبمان را از ✨تو طلب میکنم ✨میدانم آنچه که تو اراده کنی بر ✨تمام قدرت ها مقدر و مقدم است ✨الهی مشکلاتمان را سهل کن ✨آنچنان که پیروزی هایمان ✨شاهدی باشد ✨در جهت رشد و شناختمان ✨برای عشق تو و راهی که با ✨مهربانیت همیشه از ما میخواهی ✨به خدایی خودت قسم...کمک کن ✨تا بتوانیم بر اراده ات گردن نهیم ✨و موانع را یکی یکی از سر راهمان برداریم 🌸آمیــــن...🙏 سلاااااااااااام به تک تک اعضای خانواده دوست داشتنی ام♥️♥️♥️ «مهربانوهای مهربان و عزیزم »🫂 صبح زیبای پنج شنبتون زیبا و قشنگ 😍 @yazahra_arak313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روز ۲۸ ماه که برابر با رحلت جانسوز پیامبر اکرم حضرت محمد (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع) است، مانند بسیاری از روز‌های مقدس در سال، اعمال مستحبی نظیر انجام غسل، روزه، دعا و خواندن دو رکعت نماز دارد که مرحوم شیخ عباس قمی در مفاتیح الجنان جزئیات آن را بیان کرده است. در ادامه این مطلب اعمال ۲۸ صفر گردآوری شده است. آداب و اعمال ذکر شده در کتب دینی برای روز ۲۸ صفر به شرح زیر است: صدقه دادن آنچه که از گذشتگان و برخی روایات دینی ما رسیده است، ماه صفر به ویژه روز‌های پایانی این ماه که وفات پیامبر گرامی اسلام (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع) و امام رضا (ع) در آن واقع شده است، به نحوست معروف بوده و در این ماه پیامبر و امامان در مورد صدقه دادن روایات زیادی نقل نموده و سفارش کرده اند. خواندن ۱۰ مرتبه دعای یا شَدِیدَ الْقُوَى  اگر کسی بخواهد محفوظ بماند از بلا‌های نازله در ماه صفر، در هر روز ده مرتبه بخواند دعایی را که «محدث فیض» روح الله روحه، در «خلاصة الاذکار» ذکر فرموده است. وَ یَا شَدِیدَ الْمِحَالِ یَا عَزِیزُ یَا عَزِیزُ یَا عَزِیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمِیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنِی شَرَّ خَلْقِکَ یَا مُحْسِنُ یَا مُجْمِلُ یَا مُنْعِمُ یَا مُفْضِلُ یَا لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِین‏‌ای سخت نیرو، و‌ای سختگیر!‌ای عزیز،‌ای عزیز،‌ای عزیز! خوارند از بزرگی‏ات همه خلقت. پس کفایت کن از من شرّ خلق خودت را،‌ای احسان بخش!‌ ای نیکوکار!‌ ای نعمت بخش!‌ای عطا دِه!‌ ای که معبودی جز تو نیست! منزّهی تو! به راستی من از ظالمانم. اجابت کردیم برایش و نجاتش دادیم از غمّ و همچنین نجات دهیم مؤمنان را، و رحمت کند خدا بر محمّد و آل پاک و پاکیزه‏ اش! روزه گرفتن روزه گرفتن در روز‌های ابتدایی، میانی و پایانی هر ماه تأکید بسیاری شده که بر همین اساس، روزه در ۲۸ ماه صفر نیز که از روز‌های پایانی این ماه قلمداد می‌شود، دارای ارزش بسیاری است. غسل کردن از انجا که یکی از اعمال ۲۸ صفر، خواندن زیارت حضرت رسول (ص) است، مستحب است که قبل از خواندن زیارت حتی از راه دور، غسل انجام شود. خواندن زیارت حضرت محمد (ص) از راه دور خواندن زیارت امام حسن مجتبی(ع) 🏴🖤🏴🖤🏴🖤 @yazahra_arak313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تقویم نجومی اسلامی. ✴️ جمعه 👈24 شهریور / سنبله 1402 👈29 صفر 1445 👈 15سپتامبر 2023 🏛مناسبت های اسلامی و دینی. 🏴 مشب شب شهادت امام علی بن موسی الرضا علیهما السلام 🔵امور دینی و اسلامی. ❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است: ✅جابجایی و نقل و انتقال. ✅خرید احشام و چارپایان. ✅دیدار با دوستان. ✅حرکت و مهاجرت از شهری به شهر دیگر. ✅و دیدارهای سیاسی خوب است. 👶برای زایمان مناسب و نوزاد صالح و مبارک و صبور خواهد شد. 🚖سفر: مسافرت خوب و همراه صدقه باشد. 👩‍❤️‍👨مباشرت امروز: از مباشرت به قصد فرزند آوری احتیاط شود. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓امروز قمر در برج سنبله و برای امور زیر مناسب نیست: 📛امور ازدواجی. 📛آغاز درمان و معالجات. 📛و امور صیاغت و زرگری اصلا خوب نیست. 🔵نگارش ادعیه و حرز خوب است 💑مباشرت امشب: مباشرت مکروه است. 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت: طبق روایات، (سر و صورت)، باعث گوشه گیری و انزوا می شود. 💉حجامت. خون دادن فصد و زالو انداختن... یا حجامت ، باعث نجات از بیماری می شود. ✂️ ناخن گرفتن. جمعه برای ، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد. 👕👚 دوخت و دوز. جمعه برای بریدن و دوختن، روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود... ✴️️ وقت استخاره. در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است. 😴 تعبیر خواب... خواب و رویایی که امشب. (شبِ شنبه) دیده شود تعبیرش در ایه ی 30 سوره مبارکه "روم" است. فاقم وجهک للدین حنیفا... و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده را امری پیش آید و عده ای میخواهند او را از آن کار منع کنند و او سخن انان را گوش نکند و همین درست است و چیزی همانند آن قیاس گردد... کتاب تقویم همسران صفحه 115 @yazahra_arak313 ❇️️ ذکر روز جمعه.   اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد . 💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد 🌸زندگیتون مهدوی 🌸 📚 منابع مطالب. تقویم همسران نوشته حبیب الله تقیان انتشارات حسنین علیهما السلام
نسیم طراوت 🍃
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_چهل_و_ششم ماه هفتم در یزد رفتم سونوگرافی. دکتر گفت: مایع امن
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 در علم پزشکی ، راهکاری برای این موضوع وجود نداشت! یا باید بچه را خارج کنند و در دستگاه بگذارند یا اینکه به‌همین شکل بماند ... دکتر می گفت :«در طول تجربه پزشکی ام ، به چنین موردی برنخورده‌ بودم! بیماری این چنین خیلی عجیبه! عکس العملش از بچه طبیعی بهتره و از اون طرف چیزایی رو می بینم که طبیعی نیست! هیچ کدوم از علائمش با هم همخونی نداره!» نصفه شب درد شدیدی حس کردم ، پدرم زود مرا رساند بیمارستان . نبودن محمد حسین بیشتر از درد آزارم می داد 😔 دکتر فکر می کرد بچه مرده است ، حتی در سونوگرافی ها گفتند ضربان قلب ندارد ! استرس و نگرانی افتاده بود به جانم که وقتی بچه باید دنیا بیاید ، گریه می کند یا نه 💔 دکتر به هوای اینکه بچه مرده ، سزارینم کرد . هر چه را که در اتاق عمل اتفاق می افتاد، متوجه می شدم! رفت و آمد ها و گفت و حرف های دکتر و پرستار ها... در بیابان بود. می گفت انگار به من الهام شد! نصف شب زنگ زده بود به گوشی ام که مادرم گفته بود بستری شده . همان لحظه بدون اینکه برگه مرخصی امضا کند ، راه افتاد بود سمت یزد 😍 صدای گریه اش آرامم کرد ، نفس راحتی کشیدم! دکتر گفت :« بچه رو مرده به دنیا آوردم ، ولی به محض دنیا اومدن گریه کرد!» اجازه ندادند بچه را ببینم . دکتر تاکید کرد :« اگه نبینی به نفع خودته!» گفتم :« یعنی مشکل داره ؟» گفت :« نه هنوز موندن و رفتنش اصلا مشخص نیست! احتمال رفتنش زیاده ، بهتره نبینی ش !»😔 وقتی به هوش آمدم ، محمد حسین را دیدم ، حدود هشت صبح بود و از شدت خستگی داشت وا می رفت ، نا و نفسی برایش نمانده بود! آن قدر گریه کرده بود که چشمش شده بود مثل کاسه‌خون .... هر چه بهش می گفتند اینجا بخش زنان است و باید بری بیرون ، به خرجش نرفت! اعصابش خرد بود و با همه دعوا می کرد..! سه نصفه شب حرکت کرده بود ، می گفت :« نمی دونم چطور رسیدم اینجا!» وقتی دکتر برگه ترخیصم را امضاء کرد ، گفتم :« می خوام ببینمش!» باز اجازه ندادند . دوباره گفتم :« ولی من می‌خوام ببینمش!» باز اجازه ندادند . گفتند :« بچه رو بردن اتاق عمل ، شما برین خونه و بعد بیایین ببینیدش !» محمد حسین و مادرم بچه را دیده بودند . من هم روز چهارم پنجم رفتم بیمارستان دیدمش هیچ فرقی با بچه های دیگری نداشت ، طبیعیِ طبیعی 😍 ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@yazahra_arak313
نسیم طراوت 🍃
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_چهل‌_و_هفتم در علم پزشکی ، راهکاری برای این موضوع وجود نداشت!
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 فقط کمی ریز بود.. دو کیلو و نیم وزن داشت و چشم های کوچک معصومانه اش باز بود😍 بخیه های روی شکمش را که دیدم ، دلم برایش سوخت .. هنوز هیچ چیز نشده ، رفته بود زیر تیغ جراحی 😞 دوبار ریه اش را عمل کردند ، جواب نداد . نمی توانست دوتا کار را هم زمان انجام بدهد : اینکه هم نفس بکشد و هم شیر بخورد . پرسنل بیمارستان می گفتند :« تا ازش دل نکنی ، این بچه نمی ره!» دوباره پیشنهاد و نسخه هایشان مثل خوره افتاد به جانم! _با دستگاه زنده س . اگه دستگاه رو جدا کنی میمیره! 😭 _رضایت بدین دستگارو جدا کنیم . هم به نفع خودتونه هم به نفعه بچه . اگه بمونه تا آخر عمر باید کپسول اکسیژن ببنده به کولش ! وقتی می شد با دستگاه زنده بماند ، چرا باید اجازه می دادیم جدا کنند ! ۲۴ساعته اجازه ملاقات داشتیم ، ولی نه من حال و روز خوبی داشتم ، نه محمد حسین! هر دو مثل جنازه ای متحرک خودمان را به زور نگه می داشتیم.. نامنظم میرفتیم و به بچه سر می زدیم😍 عجیب بود برایم ، یکی دوبار تا رسیدیم آن ای سی یو ، مسئول بخش گفت : «به تو الهام می شه؟ همین الان بچه رو احیا کردیم !»😢😱 ناگهان یکی از پرستار ها گفت :« این بچه آرومه و درست قبل رسیدن شما گریه ش شروع میشه !» می گفت :«انگار بو می کشه که اومدین!» 😍 می خواست کارش را ول کند ، روز به روز شکسته تر می شد..! رفت کلی پرچم و کتیبه از هیئت آورد و خانه پدرم را سیاهی زد و شب وفات حضرت ام البنین (ع) مجلس گرفت ..🥀 مهمان ها که رفتند ، خودش دوباره نشست به روضه خواندن.. روضه حضرت علی اصغر (ع ) و روضه حضرت رباب (س) .. خیلی صدقه دادیم و قربانی کردیم! همه طلا ها و سکه هایی را که در مراسم عقد و عروسی به من هدیه داده بودند ، یکجا دادیم برا عتبات.. می گفتند :« نذر کنین اگه خوب شد ، بعد بدین!» قبول نکردیم .. محمد حسین گذاشت کف دستشان که :« معامله که نیست!» در ساعات مشخصی به من گفتند بروم و به بچه شیر بدهم. وقتی می رفتم ، قطره ای شیر نداشتم....... تا کمی شیر می آمد ، زنگ می زدم که « الان بیام بهش شیر بدم ؟» می گفتند :« الان نه ، اگه می خوای بده به بچه های دیگه!» محمد حسین اجازه نمی داد ، خوشش نمی آمد از این کار ... بچه دو دفعه رفت و آن دنیا احیا شد، برگشت .. مرخصش که کردند همه خوشحال شدیم که حالش ‌ روبه ‌بهبودی رفته است😍 پدرم که تا آن روز راضی نشده بود بیاید، با دیدنش در خانه، تا نگاهش به او افتاد یک دل نه صد دل عاشقش شد!😁 @yazahra_arak313 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌