#تلنگر
وقتی مریض میشدم
کل شب و به خاطره من بیدار بود..
اون وقت وقتی میگہ برو زیر غذارو ڪم کن
اشاره به گوشیم میکنم میگم ،مگه نمیبینی کار دارم؟!
#خدانکنهمااینجوریباشیم!
★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊
نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★
↓. 💎 .↓
@yazainab314
7.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•💚🌻•
.
.
↯شش٦روزماندهتانیمهشعبان♡
اللّٰھُم؏ـجللولیڪالفࢪج!
#نیمه_شعبان
#امام_زمان "؏"
★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊
نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★
↓. 💎 .↓
@yazainab314
7.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استورے🌱
ما در خرداد ۱۴۰۰ انتخابات مهمّی در پیش داریم.✌️🏻✊🏻
★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊
نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★
↓. 💎 .↓
@yazainab314
••⛓°°
#تلنگرانھ🥀
آیتاللہبهجتـ↯
هردخترشیعھ
بابےحجابےخودشیہسیلے
بہصورتحضرتزهرا(س)میزنھ💔
#صاحب_الزمان❤️
★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊
نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★
↓. 💎 .↓
@yazainab314 ⸼
࿐༅🌼༅࿐
#حدیثروز🌱
🍃🌺امــام جعفر صادق(علیه السلام)↓
{ اگر مهدے عج را درڪ میڪردم تمام عمر به او خدمت میڪـردم.}
★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊
نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★
↓. 💎 .↓
@yazainab314
همیشہ مےگفت :
کار خاصے نیاز نیست بکنیم
کافیہ کارهاےِ روزمـرهمـونُ
بہ خاطر خدا انجام بدیم
اگہ تو این کار زرنگ باشے
شڪ نکن شهید بعدے تویے!
#شهید
محمد ابراهیم همت
★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊
نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★
↓. 💎 .↓
@yazainab314
#تلنگرانه⚠️
اگربخـواهیـمدههـزاررکعتنماز
مستحبیبـخوانیم،چـقـدرزمان
میبرد..؟!🤔
باترکغیبتبهثـوابیمـعادلاین
کـاربـزرگدسـتپیـدامـیکنـیم😍
📒🖇⸾ #آیت_الله_مجتهدی
★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊
نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★
↓. 💎 .↓
@yazainab314
#ثواب_ بوسیدن _پای_ مادر
✍پیامبر(ص) فرمودند:
«کسی که پای مادرش را ببوسد؛ مثل این است که آستانه کعبه را بوسیده است».و نیز فرمود:«هر کس پیشانی مادر خود را ببوسد،از آتش جهنم محفوظ خواهد ماند»
📚نهج الفصاحة
در حدیث دیگری فرمود:
«کسی که قبر والدین خود را در هر جمعه
زیارت کند، گناهانش بخشیده می شود
و از نیکوکاران نوشته شود.
📚مستدرک الوسائل، ج 2
روزی مردی نزد پیامبر(ص) آمد و عرض کرد: من تمام گناهان را انجام داده ام،ایا راه توبه برای من هست؟ فرمودند:ایا پدر و مادرت زنده اند؟ گفت:تنها پدرم زنده است. فرمود:به پدر خود احترام و نیکی کن تا خداوند تو را ببخشد. وقتی که آن مرد رفت،حضرت به اطرافیانش فرمود:«ای کاش مادرش زنده بود»
📚بحارالانوار، ج ۷۱
حضرت محمد(ص) فرمودند:
همانگونه که دعای پیامبران در مورد امت خودشان مستجاب است، دعای پدران نیز در حق فرزندانشان مستجاب است».
📚نهج البلاغه
★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊
نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★
↓. 💎 .↓
@yazainab314
6.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ اولین سه شنبه مهدوی شیراز در سال ۱۴۰۰
🔰در دیار سومین حرم اهل بیت علیهم السلام مردم شیراز با پشت نویسی ماشین های خود به استقبال سه شنبه های مهدوی در سال ۱۴۰۰ می روند.
★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊
نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★
↓. 💎 .↓
@yazainab314
تـمَـدُّن سـازانِـ نـسـلِ ظُهـور
✅ اولین سه شنبه مهدوی شیراز در سال ۱۴۰۰ 🔰در دیار سومین حرم اهل بیت علیهم السلام مردم شیراز با پشت
بر چهره دلربای مهدی |عج| مهدی صلوات 😍
°•○●﷽●○
#ناحلــه🌸
#قسمت_بیست_و_هشتم
#پارت_اول
مشغول حرف زدن با بچه ها شدم که ریحانه اومد.
_بح بح چه عجب خانوم خانوما تشریف اوردن مدرسه
+هیسسس برات تعریف میکنم.
_عجبا
بعد اویزون کردن چادرش اومد نشست کنارم
+خوبی!؟سرما خوردی؟
_اره . صدام خیلی تغییر کرد؟
+اره
_خب چه خبر؟ بابات خوبه؟
+اره خوبن الحمدالله.قرار شد بعد عید واسه عملش بریم تهران.
_ایشالله خدا شفا بده
خودت کجا بودی تا الان ؟
+هیچی دیگه . از تهران که برگشتیم اومدم مدرسه خب.
یهو با ذوق داد زد
+اهااااااا فاطمهههه
لبخند زدمو:جانم؟ باز چی شده؟
اومد در گوشمو
+واسم خواستگار اومده
خندم شدت گرفت
_عه بختت بالاخره واشد.حالا چرا با ذوق میگی؟تو که قصد نداری حالا حالاها.....؟
حرفمو قطع کرد .
+چرا قصد دارم .
با تعجب بهش خیره شدم .
_خدایی؟
+اره.اشکالش چیه؟
_خب حرف بزن کیه این شادوماد که اینجور دلتو برده؟
مشغول تعریف کردن بود که معلمم اومد
انقد بی حال بودم که حتی از جام بلند نشدم
_بقیشو بعدا تعریف کن
+باشه .
همونجور بی حال مشغول گوش دادن ب صحبتای معلم بودم که زنگ خورد
ریحانه دوباره با همون هیجان مشغول تعریف کردن شد .
حرفش و قطع کردم و
_ ریحانه حالاجدی میخای ازدواج کنی ؟
تازه اول جوونیته دخترجون. بیخیال
بهش بگو دوسال صبر کنه برات خو .
حالت حق به جانبی به خودش گرفت
+نه من خودم دلم میخواد زود ازدواج کنم که به گناه هم خدایی نکرده نیافتم . به نظرم ازدواج زود خیلی خوبه و باعث میشه فساد جامعه کم شه .
حرفاش برام عجیب و خنده دار بود!
همینجور حرف میزد و من بی توجه ب حرفاش فقط سرمو تکون میدادم
حرفاش ک تموم شد گفتم
_باشه عزیزم ایشالله خوشبخت شی.
حالا کی عقد میکنین؟
+اگه خدا بخاد دو هفته دیگه .
چشام از حدقه بیرون زد ولی سعی کردم چیزی نگم که دوباره حق به جانب شه .
سرمو تکون دادمو رفتم سمت آبخوری تا یه آبی به دست و صورتم بزنم .
___
کل کلاس با فکر به شخصیت ریحانه و داداشش گذشت.
چه آدمای عجیبی بودن .
با شنیدن صدای زنگ رشته افکارم پاره شد وسایلمو جمع کردمو بعد از خداحافظی با بچه ها،راهیِ منزل شدم*
ادامـہ دارد...
نویسنده✍
#غیــن_میــــم🧡 #فـــاء_دآل💚
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حرام_است❌