11.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹آخرین وداع شهید هریری با خانواده و فرزندش
#شهید_حسین_هریری
•☘⃝⃡❥•↝@yazainab314
#چِــگــونـــہ_شـَـﮪـیـد_شـَـویــم⁉
✨ویـژگـے هـاــے شـَﮪـیـد✨
🔸 زیبایی چهره شهید حسین هریری باعث شده بود در جبهه مقاومت اسلامی به «قمر فاطمیون» معروف شود.
🔹به تازگی نامزد کرده بود، دوست نداشت ازدواجش مانعی برای دفاع از حریم اهل بیت شود. بنابراین با همسرش شرط کرد همچنان رزمنده مدافع حرم باشد و مدتی پس از نامزدی به سوریه رفت و قدم به حجله شهادت گذاشت.
🔸 چهره حسین در سوریه نزد تروریستها شناخته شده بود. برای اعزام مجددش به او اجازه ندادند که برود تا اینکه با تلاش بسیار موفق شد 10 آبانماه 95 با نام مستعار قمر فاطمیون و از طریق لشکر فاطمیون اعزام داشته باشد.
🔹 رفتارش خیلی مورد پسند دوستان و آشنایان بود. شهید از بنیانگذاران سه هیئت از جمله عشاق الزهرا در مشهد بود که با مدیریت وی اداره میشد.
🔸 از شروع روز اول محرم تا پایان صفر برای شهید استراحت معنایی نداشت و بیشتر وقتها در حرم امامرضا علیه السلام با همسرش بود و همیشه حرف شهید این بود اگر میخواهیم مصیبت اهل بیت علیهم السلام را درک کنیم نباید راحتطلبی را در زندگی برای خود اختیار کنیم.
🔹 بیشتر وقتها نذرهای هیئت را میبرد در محلههای فقیرنشین مشهد بین نیازمندان پخش میکرد. از کارهای خیر دیگری که انجام میداد به صورت مخفی به افراد نیازمند کمک میکرد.
🔸 وصیتنامه کتبی نداشت ولی به همسرش گفته بود: موقع شهادتم نگذار نامحرم صدای گریهات را بشنود. صبوری را از حضرت زینب سلام الله بخواه و هر وقت دلت برای من تنگ شد برو در روضههای اهل بیت علیهم السلام گریه کن.
🔹 نمازش را همیشه دو نفره با همسرش به جماعت میخواند.
📚حریم حرم
❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅
#شهید_حسین_هریری 🌹
#راه_شهادتــــ
°•🦋⃝⃡❥•°↝@yazainab314
#لحظہاےباشهدا🕊
[بعضی از روزهایِ جمعہ تلفن همراهش خاموش بود..
وقتی دلیلش رو میپرسـیدم میگفت:
ارتباطم را با دنیا کمتر میکنم تا کمی زمانم را برایِ امام زمـانم اختـصاص بدهم..
اینکہ چطوری میتـوانم برایِ ایشـان مفید باشـم!]
#شهید_محسن_حججے✨
°•🦋⃝⃡❥•°↝@yazainab314
#حرفخودمونی!
تویِ هر جایگاهی که باشیم،
چه پروفسور باشیم، چه معلم، چه رئیس جمهور،
اگه به امام زمان اتصال نداشته باشیم جاهلیم!
چقدر متصلیم؟!
#مَنماتَولَمیَعرفامامزمانهماتمَیتجاهِلیَه..
•☘⃝⃡❥•↝@yazainab314
یہدیالوگازفیلمحضرتمحمد{ص}ڪهخیلےخوشماومداینبودڪه
ازحضرتمحمد{ص}سوالکردن:
_خدارادرکجامیبینے؟
+دردلهایشکستہ💔🚶🏻♂
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🍃
روز جهانیِ هنرمنده ، ضمن تبریک به همه
هنرمندا و هنر دوستا ، اگه از من میـشنوید
امروزُ ویـژه به پدر و مادر تبریک بگید...☺
•• هنرمند واقعی اینان که حالتون رو عالی
میکنند...😉
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🍃
🌻🌿🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻
🌻
༻﷽༺
#از_روزی_که_رفتی
#فصـل_سوم
#قسمـت_صد_سی_پنج
زینب سادات گفت: بابا مهدی هم شما رو همینجوری دوست داشت؟همینجوری که بابا ارمیا دوستتون داره؟
آیه نگاهش دور شد: من اون روزا فرق داشتم. بعد از بابات، خیلی عوض شدم. گاهی فکر میکنم، دو نوع زندگی دارم. یکی آیه سید مهدی و یکی
آیه ارمیا.
به دخترش نگاه کرد و لبانش را به سختی برای لبخندی کش داد: خیلی شبیه تو بودم! صبر کن تا کسی رو پیدا کنی که عاشق اینی که هستی
باشه، نه کسی که میخواد ازت بسازه!
بیرون از اتاق مردی به دیوار تکیه داده بود و گوش میداد. حرف هایی که مغز داشت. از سر گفتن بیهوده نبود. چراغ بود. کاش کسی از این چراغها دستش بدهد.
صدای صدرا را شنید: احسان! رفتی وضو گرفتی؟ دیر شده ها؟
احسان سریع وارد سرویس بهداشتی شد و تلفن همراهش را در آورد، شیوه وضو را جست و جو کرد و پس از آن که وضو گرفت، خود را به
صدرا رساند.
در راه به صدرا گفت: من با آقا ارمیا میرم!
صدرا گفت: کجا میری؟
احسان: کربلا. گفتید یک پزشک همراهش باشه. من میتونم باهاش برم. برای اون زمان مرخصی گرفته بودم.
صدرا: کجا قرار بود بری؟
احسان: میخواستم برم دیدن شیدا، میخواستم مطمئن بشم حالش خوبه.
چند وقته ازش خبری نیست.
صدرا: پس نمیتونی با ارمیا بری!
احسان: بعدا! بعدا به شیدا سر میزنم. میخوام باهاشون برم!
در ادامه با ما همراه باشید ☂
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦
🌻
🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻
🌻
༻﷽༺
#فصـل_سوم
#قسمـت_صد_سی_شش
#از_روزی_که_رفتی
لبخند محوی روی صورت صدرا نشست. لبخندی دور از چشمان احسان.روز سفر رسید. در میان اشک و لبخند ها، سه زائر اربعین، عازم عراق شدند.
احسان همه تن چشم شد و همه تن گوش شد و خیره به دنبالشان میرفت.
آیه تا آنجا که میتوانست، خودش کارهای ارمیا را انجام میداد. احسان نگاهش پی آنها میدوید. آیه ای که با صبر پشت ویلچر می ایستاد هل
میداد. ارمیا که تمام مسیر مفاتیح و قرآن کوچکش را در دست داشت.
گاهی زمزمه هایی میکرد. به سرفه می افتاد. آیه صبورانه کپسول کوچک اکسیژنش را مهیا میکرد. برایش ماسک میزد. برایش غذا میگرفت، آب و نوشیدنی می آورد. برای هر کاری آماده بود. ارمیا لب وا نکرده آیه میدانست. و آیه صبورانه میدانست که سفر آخرشان است...
روز چهارم سفرشان بود. آیه هنوز از موکب بیرون نیامده بود. احسان کنار ارمیا ایستاده بود. از او پرسید: چرا تصمیم گرفتید بیاید به این سفر؟
خیلی با شرایط شما سخته!
ارمیا جوابش را داد: شما چرا با ما اومدی؟
احسان دفاع کرد: شما به دکتر نیاز داشتید. عمو صدرا نگران بود. من خیلی بهشون مدیونم!
ارمیا از حرف خودش جوابش را داد: امام زمان (عج) به یار نیاز داره. نگران ماست. من خیلی به خودش و پدرانش مدیونم!
احسان: امام زمان (عج) یک چیز فرضیه. معلوم نیست حقیقت داشته باشه! یک جور افسانه است! یک امید واهی به بشر تا باور کنه روزی از این دنیای کثیف نجات پیدا میکنه!
ارمیا: منم که هم سن و سال تو بودم قبول نداشتم. وقتی با جوانها حرف میزنم به این نتیجه میرسم که همه ما در این سن و سال به وجود همه چیز شک داریم و هر چیزی رو بخوایم قبول میکنیم. یک جورایی انتخابی .....
در ادامه با ما همراه باشید ☂
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦
🌻
🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻
🌻
༻﷽༺
#فصـل_سوم
#قسمـت_صد_سی_هفت
#از_روزی_که_رفتی
رفتار میکنیم. انگار اقتضای اون سن هستش. کارای سخت رو میگیم چرا؟
کارای راحت رو میگم اینم کاره؟ دیگران انجام بدن میشن هورا، آفرین!
مذهبی ببینیم میگیم ریا کاره! بی حجاب ببینیم میگیم دل پاک باشه کافیه! جهنم و بهشت و میگیم همین جا هستش و نماز و روزه رو بی
خیال، بعد عزیزمون میمیره میگیم الان جاش تو بهشته! بگی منجی میاد میگن دروغه! بگی بتمن میاد، سوپرمن میاد همه ذوق میکنن! یادمه منم
یک روزی اینجوری بودم. هیچی رو جز خودم قبول نداشتم. اگه من در این شرایط بد جسمی، این همه به زنم زحمت دادم، به شما زحمت دادم،
بخاطر چیزیه بهش ایمان دارم. چشماتو خوب وا کن. در این راه، چیزهایی میبینی که هیچ کجای دنیا نمیبینی.
احسان: از کجا میدونید؟ شما که بار اول هست می آیید.
ارمیا: من راه دیگه ای این مسیر رو رفتم. این مسیر تو هستش.
احسان: مسیر شما چطور بود؟
ارمیا: سخت تر از مسیر تو
احسان: برام میگید؟
ارمیا: الان؟
احسان: خسته هستید؟
ارمیا: پس بذار خانومم بیاد، همینطور که میریم برات میگم.ارمیا همانطور که آیه ویلچرش را هل میداد گفت:
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
/ شرط اول قدم آن است که مجنون باشی!
اینجا که میای، باید عاشق باشی! باید خطر کنی. در کربلا 72 نفر یار مخلص بودند. به بدترین و
سخت ترین شیوه ها به شهادت رسیدن. حتی تصور این موضوع آدم را به وحشت میندازه. حالا، امام زمان ما، یک تجمع بین المللی گذاشته که آهای کسایی که میگید بیا بیا! بیاید ببینم چند نفرید؟ ما هستیم و یک دنیا و چند میلیارد جمعیت، اونقدری هستید ادعا دارید؟ راست میگید که اهل کوفه نیستید و تنها نمیذارید امام و ولی و منجی خودتونو؟ ببینیم .....
در ادامه با ما همراه باشید ☂
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦
🌻
🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻
🌻
༻﷽༺
#از_روزی_که_رفتی
#فصـل_سوم
#قسمـت_صد_سی_هشت
میتونید از راحتی و امنیت و صحت خونه هاتون بیرون بیاید؟تا کجا از مال و جان و فرزندانتون میگذرید؟ تا کجا فدای الی الله میشید؟
احسان گفت: بازم به نظر من این کار عقلانی نیست. برای این کار هم اید جوانان با بنیه و آموزش نظامی دیده باشن!مگه جنگ الکیه؟ مگه
میشه تمام دنیا رو یک پارچه میدون جنگ کرد؟
ارمیا: همین الان خیلی از دنیا درگیر جنگ بوده و هست. جنگ قدرت، جنگ ثروت. مثل ما توی جنگ تحریم! دنیا همین الان هم یک پارچه جنگ هست. همه آدما، مرد و زن و پیر و جوان هم درگیر جنگ هستن.ارمیا کپسول کوچکش را برداشت و نفس کشید.
ارمیا ادامه داد: یک روزهایی منم مثل تو به همه چیز شک داشتم.
سیدمهدی رو میشناسی؟ پدر زینب سادات؟ قبل از به دنیا اومدن دخترش شهید شد. مدافع حرم بود در سوریه. همش فکر میکردم چقدر این کار بیهوده است. فکر میکردم مردم یک کشور دیگه ارزش این رو ندارن که بخاطرشون آدم دست از همه داشته هاش بکشه!
احسان: چی شد که نظرتون عوض شد؟ یادمه شما هم خیلی میرفتید؟
ارمیا: وقتی فهمیدم ارزش ها ارزش فداکاری دارن. ارزشهایی مثل جون همه انسان ها مهمه و برابر. چرا جون یک آمریکایی و اروپایی مهمه و با مرگش دنیا فریاِد وا مصیبتا سر میده اما قتل عام کودکان غزه و سوریه ویمن هیچ انعکاسی ندارد. فهمیدم حرم حضرت زینب (س)یک ارزش و
اعتقاد دینی هست و حافظ حرم ایشون بودن، حکم دستان حضرت عباس (س) بودنه. اون روز فهمیدم هر چی نماز خونده بودم، هر چی
نخونده بودم، از سر کج فهمی بود و اخلاص نداشتم.
احسان: همین اخلاص!خیلی از همین آدما، فقط همین روزا نماز میخونن. شایدم اصلا نخونن!بعضیا از ترس میخونن و بعضیا از روی ریا!
چه ارزشی داره این نماز ها؟ چرا خودمون رو از ترس و استرس حرف مردم مجبور به انجام کاری میکنیم؟ خدا این نماز ها رو میخواد چکار؟
در ادامه با ما همراه باشید ☂
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦
🌻
🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻