دعای خروج از ماه صفر فراموش نشه؛همه را دعا کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
یا سَیّدُ یا سَیّدُ یا صَمَدُ یا مَنْ لَهُ الْمُسْتَنَدُ اِجْعَلْ لی فَرَجاً وَ مَخْرَجاً مَمّا اَنا فیهِ وَاکْفِنی فِیهِ وَ اَعُوذُ بِکَ بِسْمِ اللهِ التّامّاتِ یا اَللهُ یا اَللهُ یا اَللهُ یا رَحْمنُ یا رَحْمنُ یا رَحیمُ یا خالِقُ یا رازِقُ یا بارِیُ یا اَوَّلُ یا آخِرُ یا ظاهِرُ یا باطِنُ یا مالِکُ یا قادِرُ یا واهِبُ یا وَهّابُ یا تَوّابُ یا حَکیمُ یا سَمیعُ یا بَصیرُ یا غَفورُ یا رَحیمُ یا غافِرُ یا شَکُورُ یا عالِمُ یا عادِلُ یا کَریمُ یا رَحیمُ یا وَدودُ یا غَفورُ یا رَؤفُ یا وِتْرُ یا مُغیثُ یا مُجیبُ یا حَبیبُ یا مُنیبُ یا رَقیبُ یا مَعیدُ یا حافِظُ یا قابِضُ یا حَیُّ یا مُعینُ یا مُبینُ یا جَلیلُ یا جَمیلُ یا کَفیلُ یا وَکیلُ یا دَلیلُ یا حَیُّ یا قَیّومُ یا جَبّارُ یا غَفّارُ یا حَنّانُ یا مَنّانُ یا دَیّانُ یا غُفْرانُ یا بُرْهانُ یا سُبْحانُ یا مُسْتَعانُ یا سُلْطانُ یا اَمینُ یا مُؤمِنُ یا مُتَکَبِّرُ یا شَکُورُ یا عَزیزُ یا عَلیُّ یا وَفِیُّ یا قَویُّ یا غَنیُّ یا مُحِقُّ یا اَمینُ.
(آمین یا رب العالمين)
التماس دعا
🌹🌹🌹
خواستم اولین نفرى باشم که، ربیع الاول رو بهتون تبريک ميگم اخه حضرت محمد(ص) گفتندهرکس پایان صفر رامژده دهد بهشت براوواجب است
.🌷࿐჻ᭂ⸙🍃🥀🍃⸙჻ᭂ࿐
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
⭐دریــافــت آرامــش الــهــی
🌹بارالـها از كوي تو بيرون نشود پاي خيالم
⭐نكند فرق به حالم چه براني ،چه بخواني
🌹چه به اوجم برساني ، چه به خاكم بكشانی
⭐نه من آنم كه برنجم، نه تو آني كه براني
🌹نه من آنم كه ز فيض نگهت چشم بپوشم
⭐نه تو آني كه گدا را ننوازي به نگاهي
🌹در اگر باز نگردد، نروم باز به جايي
⭐پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهی
🌹كس به غير از تو نخواهم
⭐چه بخواهي چه نخواهي
🌹باز كن در كه جز اين خانه
⭐مرا نيست پناهی
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
💞توی اسارت، عراقی ها برا تضعیف روحیه ی ما فیلمای زننده پخش می کردند
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ
ﻋﺮﺍﻗﯽ ﻫﺎ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﺯﺵ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺖ ...
ﺑﺮﺍ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﺑﻪ ﺣﯿﺎﻁ ﺍﺭﺩﻭﮔﺎﻩ،
ﻭﺍﺭﺩ ﺣﯿﺎﻁ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ
ﯾﻪ ﭼﺎﻟﻪ ﮐﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﮔﺮﺩﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺶ داخل چاله فقط سرش پیدابود،
ﺷﺐ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ
ﻫﻤﻪ ﻧﮕﺮﺍﻧﺶ ﺑﻮﺩﯾﻢ
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺷﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﻩ،
ﺧﯿﻠﯽ دنبال بودیم ﻋﻠﺖ ﻧﺎﻟﻪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺩﯾﺸﺒﺶ ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻧﯿﻢ.
ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﺎن ﻋﻠﺘﺶ ﺭﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﻮ ﺑﻪ ﺗﻨﻤﻮﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﺷﺪ
ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﻮﺷﻬﺎﯼ ﺻﺤﺮﺍﯾﯽ ﮔﻮﺷﺖ ﺧﻮﺍﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ
ﻣﻮﺷﻬﺎ ﺣﺲ ﺑﻮﯾﺎﺋﯽ ﻗﻮﯼ ﺩﺍﺭﻥ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺩﻭﺳﺘﺘﻮﻥ ﺷﺪﻥ ﺑﻬﺶ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﮔﻮشت ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻥ.
ﻋﻠﺖ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﺵ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩﻩ
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ.
اینطوری شهید دادیم و حالا بعضیامون راحت دَر به دَر دنبال کانال های مستهجن داخل تلگرام هستیم وصحنه های زننده رو تماشا میکنیم و راحت این فیلم ها یا عکس ها و یا حتی استیکر های مستهجن رو پخش میکنیم
ونمی دانیم یه روز همان شهید رو می آرن تا توضیح بده به چه قیمتی چشم خود رو از گناه حفظ کرده وغصه ی دوستان هم اسارتی خود رو داشته وشهادت رو بجون خریده تا خود ودوستانش مبتلا به دیدن صحنه های زننده نشن~ ~
📚 وصیتنامه شهید مجید محمودی
شهدا شرمنده ایم
✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
💌سفارش حضرت علیبنموسیالرضا (ع)
به حضرت عبدالعظیم حسنی (ع):
💯سلام مرا به دوستانم برسان!
به آنان بگو:
برای شیطان،
راهی به درونشان باز نکنند! ...
و [از سوی من] سفارش کن:
راستگو ...
و امانتدار باشند ...
در اموری که مهم نیست،
«#سکوت» کنند ...
و با هم #جدال و
#مشاجره نکنند ...
و تأکید کن که با هم باشند ...
و مدام به دیدار و
زیارت هم بروند ...
که این رفتار،
آنان را به «من» نزدیک میکند ...
مبادا پیروانم پرده از اسرار هم بردارند ...
یا آبروی هم ببرند ...
📚بحارالانوار،ج ۷۱،ص۲۳۰.
🔴 #بیداری_ملت 👇
@bidariymelat
هوالحکیم
داســتــان مـعـنــوی
✧✾════✾✰✾════✾✧
نامش سید یونس و از اهالی آذرشهر
آذربایجان بود، به قصد زیارت هشتمین امام
راه مشهد مقدس را در پیش گرفت
اما پس از ورود و نخستین زیارت
همه پول او مفقود شد و بدون خرجی ماند
ناگزیر به حضرت رضا علیه السلام
توسل جست و سه شب پیاپی در عالم
خواب به او دستور داده شد که خرج سفر
خویش را از کجا و از چه کسی دریافت کند
و از همین جا بود که داستان شنیدنی
زندگیاش پیش آمد که بدین صورت
نقل شده است
خود میگوید: پس از مفقود شدن پولم به
حرم مطهر رفتم و پس از عرض سلام گفتم:
مولای من میدانید که پول من رفته و در این
دیار ناآشنا، نه راهی دارم و نه میتوانم گدایی
کنم و جز به شما به دیگری نخواهم گفت
به منزل آمده و شب در عالم رؤیا دیدم
که حضرت فرمود: سید یونس! بامداد فردا
هنگام طلوع فجر برو دربست پائین خیابان
و زیر غرفه نقاره خانه بایست، اولین کسی که
آمد رازت را به او بگو تا او مشکل تو را حل کند
پیش از فجر بیدار شدم و وضو ساختم
و به حرم مشرف شدم و پس از زیارت
قبل از دمیدن فجر به همان نقطهای که
در خواب دیده و دستور یافته بودم، آمدم
و چشم به هر سو دوخته بودم تا نفر اول را
بنگرم که به ناگاه دیدم «آقا تقی آذرشهری»
که متأسفانه در شهر ما بر بدگویی برخی به
او «تقی بینماز» میگفتند از راه رسید
اما من با خود گفتم:
آیا مشکل خود را به او بگویم؟
با اینکه در وطن متهم به بینمازی است
چرا که در صف نمازگزاران نمینشیند
من چیزی به او نگفتم
و او هم گذشت و به حرم مشرف شد
من نیز بار دیگر به حرم رفته و گرفتاری
خویش را با دلی لبریز از غم و اندوه
به حضرت رضا علیهالسلام گفتم و آمدم
بار دیگر شب در عالم خواب حضرت را دیدم
و همان دستور را دادند و این جریان
سه شب تکرار شد تا روز سوم گفتم
بی تردید در این خواب سه گانه رازی است
به همین جهت بامداد روز سوم جلو رفتم و به
اولین نفری که قبل از فجر وارد صحن میشد
و جز «آقا تقی آذرشهری» نبود، سلام کردم
و او نیز مرا مورد دلجویی قرار داد و پرسید:
اینک سه روز است که شما را در اینجا مینگرم
کاری دارید؟
جریان مفقود شدن پولم را به او گفتم
و او نیز علاوه بر خرج توقف یک ماههام
در مشهد پول سوغات را نیز به من داد
و گفت: پس از یک ماه، قرار ما در فلان روز
و فلان ساعت آخر بازار باش تا ترتیب رفتن
تو را به شهرت بدهم
از او تشکر کردم و آمدم، یک ماه گذشت
زیارت وداع کردم و سوغات هم خریدم
و خورجین خویش را برداشتم و در ساعت
مقرر در مکان مورد توافق حاضر شدم
درست سر ساعت بود که دیدم آقاتقی آمد
و گفت: آماده رفتن هستی؟ گفتم: آری!
گفت: بسیار خوب بیا! بیا! نزدیکتر رفتم
گفت: خودت به همراه بار و خورجین
و هر چه داری بر دوشم بنشین تعجب کردم
و پرسیدم: مگر ممکن است؟ گفت: آری!
نشستم به ناگاه دیدم آقاتقی گویی پرواز
میکند و من هنگامی متوجه شدم که دیدم
شهر و روستای میان مشهد تا آذرشهر به
سرعت از زیر پای ما میگذرد و پس از اندک
زمانی خود را در صحن خانه خود در آذرشهر
دیدم و دقت کردم دیدم آری خانه من است
و دخترم در حال غذا پختن
آقاتقی خواست برگردد دامانش را گرفتم
و گفتم: به خدا سوگند تو را رها نمیکنم
در شهر ما به تو اتهام بینمازی و لامذهبی
زدهاند و اینک قطعی شد که تو از دوستان
خاص خدایی، از کجا به این مرحله
دست یافتی و نمازهایت را کجا میخوانی؟
او گفت: دوست عزیز چرا تفتیش میکنی؟
او را باز هم سوگند دادم و پس از اینکه از
من تعهد گرفت که راز او را تا زنده است
برملا نکنم، گفت: سید یونس! من در پرتو
ایمان، خودسازی، تقوا، عشق به اهل بیت
و خدمت به خوبان و محرومان به ویژه
با ارادت به امام عصر علیهالسلام مورد
عنایت قرار گرفتهام و نمازهای خویش را
هر کجا باشم با طی الارض در خدمت او
و به امامت آن حضرت میخوانم
آری!
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
ورنه در عالم رندی خبری نیست که نیست
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊️🥀🕯️🥀🕊️🌴