هدایت شده از تبليغات تاج
#مـــــــانتو چند صد تومـــانی🙄
فقـــــط امروز⭕️⭕️
ادرس مغـــــازه👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3578462513C141bc5cb0a
5.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و گمان میکنی که پایان است
سپس ،
خداوند همه چیز را درست می کند...🤍
🥀 #برای_بقیه_هم_فوروارد_کن♥️
زندگی
`` به قدر جرات مان ``
کوچکتر یا بزرگتر می شود ...
🥀 #برای_بقیه_هم_فوروارد_کن♥️
هدایت شده از تبليغات تاج
.
دخترم نوجوون شده بود، نه باهام درست حرف میزد، نه حرفم رو گوش میداد😔
انگار از دو تا دنیای متفاوت بودیم انگیزه نداشت واسه درس خوندن، همش با دوستاش دعوا و بحث داشت😔
نمیدونستم چیکار کنم! یه شب بعد از بحث با دخترم و اخم های همسرم اینقدر بهم فشار اومد که میخواستم... 😭
ایتا رو اتفاقی باز کردم این کانال رو دیدم😍 آموزش های ویژه والدین نوجوان رو گوش کردم.
بزن روی لینک و پیوستن رو انتخاب کن
https://eitaa.com/darnokhanenojavan
.
هدایت شده از تبليغات تاج
سهم یاشار از دنیا، تختبیمارستان نیست❤️🩹
۱۴سالشه و سرطان خون داره، واسه همین شیمی درمانی میشه و هرماه به داروهای خاص و گرون #نیاز_فوری داره🆘 امروز که یاشار داره درد زیادی تحمل میکنه؛ تنها پناهش مادرشه چراکه پدرش فوت شده و هیچ جایی برای اقامت ندارن💔
با همدلی شما بیشک مادر یاشار دوباره شادی پسرش رو میبینه💛 بسم الله 🙌🏼
شماره کارت و شبا رسمی خیریه نیک:
(برای کپی کلیک کنید)
5892107046740430
IR370150000003120087471689پرداخت در بادصبا | پرونده یاشار | مجوزها پروندههای تسویهشده | ایتانیک ✴️ برای معرفی پروندههای مشابه کلیک کنید
8.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عشـــ❣ـــق....
ڪسے نیست ڪہ
#قلبــــت میگہ...!!!!!
ڪسیہ ڪــــــــــہ
آرومــــــــــِت ڪنه:) ✨ꨄ︎
🥀 #برای_بقیه_هم_فوروارد_کن♥️
3.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلتنگی واژه ای بی معناست؛
وقتی " تو " در
لحظه هایم نفس می کشی،
و از دور به من نزدیکی،
هیچ کس مثلِ من
تو را با خود ندارد
🥀 #برای_بقیه_هم_فوروارد_کن♥️
هدایت شده از تبليغات تاج
🍃 اگر مدام افسرده ای
و مدام خاطرات گذشته رو مرور میکنی
بیا عضو جمع ما باش !!!
فقط کافیه 10دقیقه وقت بزاری
متن هایی که از جناب دکتر عزیزی میذاره
حرف دل خیلی از ماهاست! 👇
https://eitaa.com/joinchat/2967404754Cd55473eba5
☪ جملات ناب و آرامشبخش👆👆
هدایت شده از تبليغات تاج
داستان واقعی از یک وکیل!
روزی که زودتر به منزل برگشتم، مرد غریبهای را در اتاق همسرم دیدم... میدانستم اگر اون مرد رو بکشم هیچ کس به نفع من شهادت نمیده و مجازات میشم! فقط بهش گفتم "از خونه من برو بیرون!"
اون مرد رفت و به بی غیرتی من خندید، اما نمیدونست چه نقشهای برایش دارم!!
به زنم گفتم وسایلت رو جمع کن، تورا به خانه پدرت میبرم. در راه بغض گلویم رو گرفته بود و هیچ چیزی نمیگفتم... ادامه داستان 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2050621461C0da5acaf3a