eitaa logo
یک حس خوب
205 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
532 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📕💌📕💌📕 📚 💫 📕کوکب می‌خواهد مادر فرزندانی باشد که نسیم بهشت را در ریه‌هایشان فرو می‌دهند و ایمانشان را هیچ طوفانی نمی‌لرزاند. این نه فقط آرزوی خودش که خواسته شیخ محمد، همسر خمیرگیر اوست که هرم تنور را می‌چشد و نمی‌خواهد عاقبت هیچ‌کدام از فرزندانش با لهیب آتش دوزخ گره بخورد. کوکب، مادرانگی‌اش را با ظرایف کدبانوگری گره می‌زند و کنار مردش نان‌آوری می‌کند. 📖دوران پرفراز و نشیب انقلاب و بعد از آن دفاع مقدس فرا می‌رسد و خانواده او، خانواده مظفر، پیشگام همه میدان‌ها هستند. 💟کوکب هرچند دل‌نگران ستاره‌هایی است که خدا یکی‌یکی به دامن او افشانده است، اما آن‌ها را به خاکریزهای جنگ با تیرگی‌ها می‌فرستد و به امید روشنایی روز، محکم‌تر از پیش قدم برمی‌دارد. ستاره‌ها به قربانگاه می‌روند و نه تک تک و با فاصله، که شانه به شانه یکدیگر و هم‌زمان نسیم بهشت را نفس می‌کشند. 📚ستاره‌های کوکب، روایت داستانی مادر شهیدان حسن، علی و رضا مظفر است که با قلم هنرمندانه و خیال‌انگیز راضیه تجار روی بوم کلمات نقش انداخته است. 📕 🦋 @yek_hesse_khob 🌹
🖤 🕯گفته بودم که به میدان نبری اسمت را یک علی رفتی و حالا صد و ده برگشتی...🕯 🦋 @yek_hesse_khob 🥀
🖤📚 📣 ♦️مخاطبین گرامی با احترام به ایام سوگواری سید و سالار شهیدان، امام حسین علیه‌السلام🖤 قسمت بعدی رمان ، شنبه بارگزاری خواهد شد. عزاداری‌های شما مقبول درگاه الهی🙏 التماس دعا🏴 🦋 @yek_hesse_khob 🌹
🖤 ای رفیق ابدی       حضرتِ ارباب،                     حسین...♡ 🦋 @yek_hesse_khob 🥀
♡ 💎 بانوی با شخصیت ✅احترام گذاشتن به بقیه، بزرگت می‌کنه👌 به دیگران نشون بده فارغ از هر جایگاهی که دارن (خانواده، دوست و همسایه و...)بهشون احترام میزاری🙏😊 اینجوری به بقیه هم یاد میدی که دوست داری بهت احترام بزارن😇 از قدیم گفتن: احترام هر کی دست خودشه🙌 واقعا گُل گفتن👌 🦋 @yek_hesse_khob 🌹
🖤 ای اهل حرم میر و علمدار نیامد سقای حسین سید و سالار نیامد... 🥀 💔 @yek_hesse_khob 🏴
🖤 تو را اگر خیلی ها دوست دارند من کسی را جز تو برای دوست داشتن ندارم حسین... 🦋 @yek_hesse_khob 🥀
17.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢نشر برای اولین بار💢 🎞🎥 👌موشن گرافی زیبای «وارث» 😔روایتی از عاشورای حسینی و آخرین گفت و گوی امام حسین علیه السلام با یارانشان @yek_hesse_khob 🖤
🖤 امشبی را شه دین                 در حرمش مهمان است عصر فردا بدنش                 زیر سم اسبان است          مکن ای صبح طلوع 🦋 @yek_hesse_khob🥀
🖤 سلام بر کسانی که               در اعماق قلب ما جای دارند... 💔 🦋 @yek_hesse_khob🥀
🖤 مگر حسین دوباره به داد ما برسد... 🦋 @yek_hesse_khob 🥀
🦋 🦋 🦋 🦋 🔖در کانال ♥️ بخوانید👆👇 🦋رمان 🦋 📕رمانِ جذاب و خواندنی 📅شنبه تا چهارشنبه‌ی هر هفته 📕برای خوندن این رمانِ جذاب، 📍حتما روی زیر👇بزنید 🔗و عضو کانالِ "یک حس خوب" بشید📒 💌لطفا با دوستانتون به اشتراک بگذارید📚 https://eitaa.com/joinchat/3094020098C4a90aaf1e3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽🎞 ♦️زنـان و واقـعـه کـربـلا 🔹این قسمت،  هانیه عروس ام‌وهب 🦋 @yek_hesse_khob 🌹
🌷 💎 بانوی با شخصیت 🌸 خوب حرف بزنیم و حرف‌های خوب بزنیم 💢خوبه که یه خانم آروم و با متانت حرف بزنه😊 استفاده از الفاظ رکیک❌ ادب هرکس، نشونه‌ی شخصیتشه😇 یادمون باشه دیگران ما رو با رفتار و گفتارمون می‌شناسن.🙍‍♀ 🦋 @yek_hesse_khob 🌹
🖤 هر چه ما روضه شنیدیم                         تمامش را دید آتش و سوختن                        اهل خیامش را دید 🥀 🦋 @yek_hesse_khob🌹
هدایت شده از یک حس خوب
📚💌📚 🌸رمان 🦋 را در کانال بخوانید...👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3094020098C4a90aaf1e3
✂️📕✂️📙✂️📔 📚 🦋 💌 کاش تنها نبود. ایستاد و با احترام و اضطراب سلام کرد. نیشخندی تحویل گرفت و زیر نگاه خریدارانه مادرشوهرش که سرتا پایش را خوب برانداز می‌کرد، گر گرفت. مه‌‌لقا یک تای ابرویش را بالا برد و گفت: _فکر نمی‌کردم جرات اومدن داشته باشی. ببینم توقع خوش‌آمد که نداری؟ چه باید می‌گفت؟ انگار لال شده بود. مه‌لقا با دست به سمتی اشاره کرد و با تمسخر ادامه داد: _بعید می‌دونم با چادر سیاه بخوای تا ته مراسم بشینی. اینجا عروسیه نه عزا... اتاق پرو ته سالنه. ناخودآگاه دستش را بند چادرش کرد. موقع آمدن نمی‌دانست عروسی مختلط است و خانوم‌ها با چنین وضعی جولان می‌دهند. از دست بی‌فکری ارشیا حسابی کفری بود. با استرس چشم چرخاند اما پیدایش نکرد. مجبور شد برای رهایی از دست مه‌لقا راهش را سمت اتاق پرو کج کند. مردد بود. چادر مشکی‌اش را انداخت روی صندلی و چادر تا زده‌ی سفیدش را از کیف درآورد. حتی با اینکه کت و دامنش کاملا پوشیده بود اما اصلا دلش نمی‌خواست توی چنین مجلسی باشد چه برسد که بدون چادر و... _یعنی انقد پاستوریزه‌ای؟ سر بلند کرد. دختر جوانی را دید که تقریبا چسبیده به مه‌لقا و در برابرش قد علم کرده بود. _می‌بینی نیکا جان؟ پسرم این بار چشم بازار و کور کرده. _هه. چی بگم عمه جون. چشمام داره از تعجب می‌زنه بیرون. شنیده بودم رفته سراغ یه دختر بی‌اصالت خونه‌نشین اما فکر نمی‌کردم طرف در این حد شوت باشه. انقدر جملات دختر و مه‌لقا با سرعت رد و بدل می‌شد که مخش به دنگ و دنگ افتاده و دهانش باز مانده بود. _می‌بینی دختر جون‌؟ حتی عارم می‌شه به این جماعت بگم که عروس این خونه یکی مثل تو شده. ببینم تو که لچک می‌کشی سرت و ده مدل چادر زاپاس داری برای هر دقیقه‌ت، خدا و پیغمبرم سرت می‌شه؟ نه؟ وجدانت درد نمی‌گیره از اینکه ارشیا رو از همه‌ی سهم و خوشی‌هاش محروم کردی؟ حق پسر من همچین عروسی‌ای بود و همچین عروسی. نه تو که هیچ‌وقت نفهمیدم چطور رگ خوابش رو توی دست گرفتی و گولش زدی. البته اعتراف می‌کنم که خوب زرنگ بودی. خیلیا قبل از تو سعی کردن و نشد؛ ولی خب همه که از جنس شما نیستن تا قاپ زنی بلد باشن. حس می‌کرد یکی از رگ‌های پشت سرش را می‌کشند. از شنیدن توهین‌های بی‌پروایش در حال مردن بود. _کاش لااقل بر و رویی داشتی که مطمئن می‌شدم از نیکا سرتری. ولی امشب ناامید شدم و البته خوشحال. شنیدم هیچ ویژگی خاصی هم نداری که چشم‌گیر باشه. خب ارشیا اگه با اختر هم ازدواج می‌کرد غذاهای خوشمزه می‌خورد. ولی اشکالی نداره. آدم تا وقتی بدی رو تجربه نکنه و دل‌زده نشه قدر خوشی رو نمی‌دونه. بهرحال خیلی شاد نشو عزیزم. به یه سال نکشیده توام مثل نیکا دلش رو می‌زنی و باید راهت رو بکشی و برگردی همون جایی که توش بزرگ شدی. از این خوشی زودگذر خیلی استفاده کن. سواستفاده کن! صدای تق‌تق پاشنه‌های کفش نیکا هرچه نزدیک‌تر می‌شد، ضربان قلبش شدت می‌گرفت. تابحال این حجم از آرایش و گریم و حتی اعضای زیر تیغ رفته‌ی صورتی را از این فاصله‌ی نزدیک ندیده بود. چشم در چشم هم ایستاده بودند و انگار زمان را روی دور کند زده بود کسی. _منو بکن آینه‌ی عبرتت. من دختر داییش بودم اما راه افتاد و آبرومو برد، هم‌خون بودیم و روم دست بلند کرد. استخون همو نباید دور می‌ریختیم و پسم زد. من که همه چی تموم بودم شدم این. تو دقیقا به چیت می‌نازی؟ هوم؟ واقعا روبه‌روی نیکا بود. زن قبلی ارشیا.... 📨 🦋 https://eitaa.com/joinchat/3094020098C4a90aaf1e3
🖤 اصلا رفاقتِ من و تو                  از کجا گرفت...؟ 🦋 @yek_hesse_khob 🥀
💍💕  گاهی گذشت کن تا حالت خوب باشه👌 💟 ممکنه گاهی همسرت با کلام یا رفتار نسنجیده آزارت بده،خب تو هم باید مقابله به مثل کنی؟😒 اینجوری که این آتیش خاموش نمی شه.🗣 بهتره گاهی گذشت کنی 🫠 و تو فرصت مناسبی ازش بخوای تکرار نکنه🤫 شک نکن نتیجه بهتری می گیری👌 🦋 @yek_hesse_khob 🌹
💌📕💌📕💌 📚 💫 🖌 روایت زندگی یکی از زنان انقلابی کاشان کبری_حسین_زاده_حلاج 📗زنانی که مانند مردان و دوشادوش آنان در جنگ‌ها شرکت کردند و برای پیروزی و موفقیت ایران حاضر شدند از همه چیزشان بگذرند. مال و جان، همسر و فرزند. فرزند که عزیزترین کس است و پاره تن و از چشم عزیزتر و محبوب‌تر. 📒 اما چون همیشه در پس پرده‌ای پنهان بودند هیچکس به ارزش کارها و فعالیت‌های آنان پی نبرد و هیچگاه هم به طور شایسته از آنان تجلیل نشد. 📕 زنی که چهار شهید را به ایران تقدیم کرد. چهار پسر او، محسن، جواد، علی اصغر و محمدرضا بارفروش شهید شدند و او در این کتاب از زندگی خود، از همان لحظه تولدش می‌گوید و سرنوشتی را بیان می‌کند که برای او این افتخار را فراهم کرد«مادر چهار شهید بودن».👌 🦋 @yek_hesse_khob 🌹
💫🌟 🌸✨وَإِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ و اگر خداوند اراده خیری برایت کند هیچکس مانع فضلش نخواهد شد 🦋 @yek_hesse_khob 🌹
هدایت شده از یک حس خوب
📚💌📚 🌸رمان 🦋 را در کانال بخوانید...👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3094020098C4a90aaf1e3
✂️📕✂️📙✂️📔 📚 🦋 💌 حالا می‌فهمید چرا ارشیا هیچ‌وقت از او چیزی نمی‌گفت و حتی روی آرایش صورت ریحانه هم حساس بود. دلش می‌خواست از خودش دفاع کند اما انگار لکنت گرفته بود. دهان باز کرد تا چیزی بگوید اما دست مه‌لقا به نشانه‌ی سکوت بالا رفت. به ناخن‌های بلند لاک خورده‌اش نگاه کرد و انگشتر پهن فیروزه‌ایش. یاد خانم‌جان افتاد که جز حلقه ساده‌ی ازدواجش هیچ‌وقت انگشتری به دست نکرد. اینجا همه چیز بوی اشرافیت می‌داد و... _ولش کن نیکا جان، نمی‌بینی به تته پته افتاده. _عمه جون بخدا دلم براش می‌سوزه که شده طعمه‌ی ارشیا. اون امشب فقط اومده تا به خیال خودش منو بچزونه... اینم کرده عروسک خیمه شب بازیش. از وقتی اومده مدام چشمش دنبال منه. چشمش افتاد به لباس باز نیکا. بجای او عرق شرم روی پیشانی‌اش نشست و لب به دندان گزید. ارشیا نگاهش کرده بود؟ با این وضعیت؟ حالش خوب نبود. باید می‌رفت. _می‌دونم عزیزم، اما حالا بیا و به ایشون ثابت کن. آخه ازینجا تا خود لندنم که بگرده مثل خانواده‌ی تو با اصالت مگه گیرش میاد؟ بایدم دوباره به موس موس بیفته... چرا ریحانه گوش می‌داد؟ ایستاده بود تا تحقیرش کنند؟ قدم اول را که برای بیرون رفتن برداشت، در با شدت به دیوار کوبیده شد و هیبت ارشیا در چهارچوب نمایان شد. صورتش سرخ شده و از دست مشت کرده‌اش مشخص بود عصبی‌تر از این حرف‌هاست. _وای، پسرم نصف عمر شدم. این چه طرز در باز کردنه؟ اینجا اتاق پروه مثلا. به جای هر جوابی فقط پوزخند زد. چشم در چشم هم شدند. نیکا رو در روی ارشیا ایستاد. درست بینشان. _خوبی ارشیا؟ می‌دونستم امشب... _برو کنار _من آخه... _نشنیدی چی گفتم؟ برو کنار. نیکا عقب کشید و ارشیا با گام‌های بلندش سمت ریحانه رفت. دست انداخت و از روی صندلی چادر مشکی را برداشت. _سرت کن بریم نمی‌دانست خوشحال باشد یا ناراحت؛ اما با ذوق چادر را مثل عزیزترین چیز ممکن از دست شوهرش گرفت. روی سرش انداخت و دنبال ارشیا راه افتاد. _کجا آقا ارشیا؟ مثل اینکه عروسی برادرته‌ها. با آبروی من و پدرت بازی نکن لطفا. _نگران اینم که شما تمام مدت عروسی پسرتون رو توی اتاق پرو بگذرونید. نمی‌توانست منکر خوشحالی زیادش باشد از این حرکت ارشیا. او با همان یک جمله‌ای که گفته بود "چادرت رو سرت کن بریم" نصف حرف‌های نزده‌ی ریحانه را زد. 📨 🦋 https://eitaa.com/joinchat/3094020098C4a90aaf1e3
💌 امروز خدا خیلی بیشتر از اونی بهت میده که خودت خواسته بودی ازش سلام یه حس خوبی ها💌 آمین بشه دعاهاتون💫 🦋 ☀️ @yek_hesse_khob 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽🎞 ♦️زنـان و واقـعـه کـربـلا 🔹این قسمت، فــاطـــمه بنــــت حس‍ــــین (علیه السلام) 🦋 @yek_hesse_khob 🌹
♡ 💎بانوی با شخصیت لطفا خودتون باشید، بدون نقاب😉 واقعی بودن، عین باشخصیت بودنه👌 وقتی اغراق نکنی و نقاب هم نزنی 🙅‍♀ دیگران صداقت و شفافیتت رو می‌فهمن و جذب شخصیتت می‌شن👌 🦋 @yek_hesse_khob 🌹
📣♦️📣♦️📣 🌐 🧕اولین بانوی فوتبالیست با حجاب اسلامی در مسابقات جام جهانی 💢تاریخ سازی بانوی محجبه فوتبال در جام جهانی ⭕️نشریه مادریدی به تاریخ‌سازی بانوی محجبه مراکش در جام جهانی پرداخت. 🔺نُهیلة بنزینه فوتبالیست تیم ملی بانوان مراکش، در بازی با کره جنوبی در مسابقات جام جهانی 2023 زنان با پوشش حجاب داخل زمین بازی رفت تا تاریخ ساز شود. 💫 🦋 @yek_hesse_khob 🌹
💫🌟 ✨🌸 وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا ۖ           تو در حفاظت کامل ما قرار داری 🦋 @yek_hesse_khob 🌹