🔹 الْأَحْياءُ
▪️ماده «حیی» (و چهبسا «حیو»،📚 كتاب العين، ج3، ص۳۱۷) در اصل، دست کم بر دو معنا دلالت دارد:
▫️یکی حیات و زندگانی، و نقطه مقابل مرگ؛ و
▫️دیگری حیا و شرم، و نقطه مقابل وقاحت و بیشرمی
📚 (معجم مقاييس اللغة، ج2، ص122)
البته برخی معنای اصلی را همان معنای اول دانسته و مدعیاند که چون بازگشت حیا و شرم به حفظ خویشتن است از ضعف و نقص و دوری از عیب و زشتی، در واقع مشتمل است بر طلب سلامت و حیات و از این جهت حیا هم به همان معنای حیات برمیگردد. 📚(التحقيق فی كلمات القرآن الكريم، ج2، ص395) و معنای جامع مفهوم «حیات» را هم تحقق هر چیزی که قوام و بقای شیء در گروی آن است (اعم از اجزای ظاهری و باطنی و نظم آنها و شرایط لازمه) دانستهاند 📚(همان، ج11، ص196)
▪️این ماده برای دلالت بر معنای «حیا» در زبان عرب غالبا در باب استفعال (استحیاء) به کار میرود (كانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيي مِنْكُم وَ اللَّهُ لا يَسْتَحْيي مِنَ الْحَق؛ احزاب/53) و در قرآن کریم ظاهرا در این معنا تنها در همین آیه و آیه (إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ...، بقره/26) و آیه (فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشي عَلَی اسْتِحْياء؛ قصص/25) به کار رفته است؛
🔸هرچند در قرآن کریم این ماده در باب استفعال به معنای «طلب زنده ماندن» هم به کار رفته است (يُذَبِّحُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ؛ بقره/49 و ابراهیم/6) که توضیح دادهاند که معنای «طلب» در این آیه ظاهرا بدین جهت است که گویی زندگیشان درست دیگران بود و آنها که پسران را میکشتند میخواستند که این زنان زنده بمانند.
📚 (التحقيق فی كلمات القرآن الكريم، ج2، ص395)
▪️«حیاة» و «حَيَوان» هر دو مصدر (= زندگی) برای ماده «حیی» میباشند؛ 📚(معجم المقاييس اللغة، ج۲، ص۱۲۲)
و البته «حیوان» را در مورد «چیزی که از حیات برخوردار است» نیز به کار میبرند. 📚(المحیط فی اللغه، ج۳، ص۲۳۸)
برخی «حیوان» را «مقر حیات» دانستهاند 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص۲۶۹)
و برخی معنای آن در آیه «إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ» را از باب اینکه حیاتی است که بعدش مرگی نیست، ویا از باب مبالغه (که دلالت بر حیات کثیر میکند) معرفی کردهاند 📚(المصباح المنير، ج۲، ص۱۶۱)
▪️مصدر میمی آن به صورت «محیا» هم در قرآن کریم به کار رفته است (سَواءً مَحْياهُمْ وَ مَماتُهُمْ؛ جاثیه/21)
▪️«حیّ» (= زنده) صفت مشبهه بر وزن «فَعل» است 📚(الجدول في إعراب القرآن، ج،3، ص۲۴؛ المیزان، ج۲، ص۳۲۸)که جمع آن «أحیاء» است (وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ؛ بقره/154)
▪️استعمال این ماده در باب إفعال (إحیاء) در قرآن بسیار زیاد است (مثلا: الَّذي يُحْيي وَ يُميت؛ بقره/256)،
و از آن اسم فاعل هم ساخته شده (لَمُحْيِ الْمَوْتی؛روم/50 و فصلت/39)
▪️اما مواردی که این کلمه به صورت فعل ثلاثی مجرد در قرآن کریم به کار رفته است عبارت است از: « قالَ فيها تَحْيَوْنَ وَ فيها تَمُوتُونَ وَ مِنْها تُخْرَجُونَ» (اعراف/25) «يَحْيی مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَة» (انفال/۴۲) «إِنْ هِيَ إِلاَّ حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيی» (مومنون/۳۷) «ما هِيَ إِلاَّ حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيی» (جاثیه/۲۴) «لا يَمُوتُ فيها وَ لا يَحْيی» (طه/۷۴؛ اعلی/۱۳) و در
🔖جلسه 245 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-25/
اشاره شد که درباره کاربرد آن در وضعیت ثلاثی (مثلا «تَحْيَوْنَ») بین مترجمان اختلاف است که بهتر است آن را به «زنده میشوید» ترجمه کنیم یا «زندگی میکنید»، و این احتمال را تقویت شد که ترجمه آن به «زنده میشوید» مناسبتر باشد.
▪️درباره کلمه «تحیة» هم در
🔖جلسه 533 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-44/
بیان شد که عموما آن را از «حیات» دانسته و گفتهاند «تحیة» همان گفتن «حَيَّاكَ اللّه» (خدا برای تو زندگی قرار دهد) است [در فارسی میگوییم: انشاءالله زنده باشی؛ خدا عمرت را زیاد کند] و اصل این عبارت خبری بوده که به صورت دعا درآمده است و آن یک نوع تهنیت گفتن است؛ تا حدی که برخی گفتهاند «حَيَّاكَ اللّه» به معنای «سلام علیک» هم به کار میرود. وقتی به مسلمانان گفته میشود که بگویید «التحیات لله» یعنی توجه کنید که سلام و بقا و مُلک [حکومت و سلطنت] از آنِ خداست. کلمه «تحیّة» بر وزن «تفعله» (تحیِیَة) بوده که دو حرف یآء در هم ادغام شده است.
✅ @Yekaye
👇ادامه مطلب👇
▪️درباره وجه تسمیه مار به «حیّة» (فَأَلْقاها فَإِذا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعی، طه/20) گفتهاند به اعتبار آن است که گویی حیاتش بسیار کامل است از شدت تحرک و حواسی که دارد و تیز عمر طولانی و قدرت زیادش با اینکه به خاطر خزنده بودنش انتظار حیات چندانی از او نمیرود و در این استعمال قرآنی هم زمانی کلمه «حیة« را به کار برد که حضرت موسی ع انتظار حرکت و زندگانیای از آن نداشت.
📚(التحقيق فی كلمات القرآن الكريم، ج2، ص395)
▪️کلمه «يحيی» اسم یکی از پیامبران بنیاسرائیل و کلمهای عبری است که جزء مواردی است که در زبان عبری و عربی به لحلظ لفظ و معنا یکسان است.
📚 (التحقيق فی كلمات القرآن الكريم، ج2، ص395)
ماده «حیی» و مشتقاتش ظاهرا 182 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
✅ @Yekaye
🔹الْأَمْواتُ
▪️ماده «موت» را در اصل به معنای از بین رفتن قوت و توانایی چیزی دانسته اند
📚(معجم المقاييس اللغة، ج5، ص283)
و به لحاظ معنایی «مَوت» درست نقطه مقابل «حیات» است
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص196)
▪️ «ممات» (إِذاً لَأَذَقْناكَ ضِعْفَ الْحَياةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ؛ اسراء/75) هم مصدر دیگری برای این ماده است که به همین معنای «موت» می باشد.
📚(همان، ج12، ص108)
▪️به کسی که مرده باشد «مَیِّت» گویند (يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ؛ روم/19) که جمع آن «أموات» (وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ؛ فاطر/22) و «موتی» (كَذلِكَ يُحْيِ اللَّهُ الْمَوْتی؛ بقره/73) است. اما کسی که در حال مرگ است را «مائت» گویند و در مورد آیه «إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ» (زمر/30) هم گفتهاند این به لحاظ آینده است. و کلمه «مَیِّت» گاه به صورت مخفف هم به صورت «مَيْت» بیان میشود (أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ، انعام/122؛ بَلْدَةً مَيْتاً، زخرف/11 و زخرف/11)
📚 (مفردات ألفاظ القرآن، ص782)
▪️زمینی را که لمیزرع باشد و حیات در آن جریان نداشته باشد «موات» یا «مَوَتان» (در مقابل «حَیَوان») گویند📚 (مفردات ألفاظ القرآن، ص782)؛ و البته قرآن کریم تعبیر «مَیِّت» را برای سرزمین نیز به کار برده است: «فَسُقْناهُ إِلی بَلَدٍ مَيِّتٍ»(فاطر/9)
▪️«مَيْتَة» (مردار) (حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ، مائدة/3؛ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً، أنعام/145) به جانداری گویند که روحش بدون ذبح از بدنش جدا شده باشد 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص782) یعنی به مردارِ حیوانات حلال گوشتی که اگر ذبح میشد گوشتش قابل خوردن میبود 📚(معجم المقاييس اللغة، ج5، ص283) و البته در قرآن کریم برای زمین هم به کار رفته است (وَ آيَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْناها؛ یس/33)
▪️«مِيتة» دلالت بر حالت خاص می کند؛ و برای مردنی خاص، خوب یا بد به کار میرود (مَات مِيتةً جاهليَّة)
📚(معجم المقاييس اللغة، ج5، ص283)
▪️«مَوته» (إِنْ هِيَ إِلاَّ مَوْتَتُنَا الْأُولی، دخان/35؛ لا يَذُوقُونَ فيهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَةَ الْأُولی، دخان/56) دلالت بر «دفعه واحده» (یکبار) دارد 📚(أساس البلاغة، ص606)
▪️وقتی این ماده به باب افعال برود متعدی می شود و به معنای «میراندن» است (وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا؛ نجم/44)
ماده «موت» و مشتقات آن جمعا 165 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
✅ @Yekaye
☀️1) امیرالمومنین ع در دستهبندی انسانها از این جهت انجام «نهی از منکر» فرمود:
برخی منکر را با دست و زبان و دل خویش انکار میکند،
پس چنین کسی کاملکننده همه خصلتهای نیکوست؛
و
برخی با زبان و دل انکار می کنند؛
که او دو خصلت از خصلتهای نیکو را درخود جمع کرده و یکی را ضایع نموده؛
و
برخی فقط در دل از منکر بیزاری میجوید و انکار با دست و زبان را رها میکند،
که او ضایع کننده دو خصلت برتر از این سه خصلت است؛
و
برخی هم هستند که نه با قلب و نه با زبان و نه با دست، مخالفتی با منکر ندارند؛
چنین کسی مردهای است در بین زندگان.
📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص361؛ حدیث 6106
فَمِنْهُمُ الْمُنْكِرُ لِلْمُنْكَرِ بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ فَذَلِكَ الْمُسْتَكْمِلُ لِخِصَالِ الْخَيْرِ، وَ مِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ فَذَلِكَ الْمُتَمَسِّكُ بِخَصْلَتَيْنِ مِنْ خِصَالِ الْخَيْرِ وَ مُضَيِّعٌ خَصْلَةً، وَ مِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِقَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِلِسَانِهِ وَ يَدِهِ فَذَلِكَ مُضَيِّعٌ أَشْرَفَ الْخَصْلَتَيْنِ مِنَ الثَّلَاثِ وَ مُتَمَسِّكٌ بِوَاحِدَةٍ، وَ مِنْهُمْ تَارِكُ لِإِنْكَارِ الْمُنْكَرِ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ وَ يَدِهِ فَذَلِكَ مَيِّتٍ بَيْنَ الْأَحْيَاءِ.
✅ @Yekaye
☀️2) امیرالمومنین فرمودند:
عالم، زندهای در میان مردگان است؛ و جاهل، مردهای در میان زندگان.
📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص65، احادیث 1657 و 1658
الْعَالِمُ حَيٌّ بَيْنَ الْمَوْتَی؛ و الْجَاهِلُ مَيِّتٌ بَيْنَ الْأَحْيَاءِ.
✅ @Yekaye
☀️3) امام حسین ع در روز عاشورا بعد از اینکه با لشکر دشمن اتمام حجت کردند و اثری نکرد، فرمودند:
این مردم مردگانند؛ و من شنواننده کسانی که در قبرهایند نیستم [نمیتوانم به مردگان سخن خود را برسانم]
📚الإقبال بالأعمال الحسنة، ج3، ص55
القوم أموات و لست بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُور.
✅ @Yekaye
یک آیه در روز
722) 🌺 و ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ
.
1️⃣ «وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ»
مقصود از زندگان و مردگان در این آیه می تواند همین زنده و مرده متعارف باشد، و می تواند کنایه باشد از:
🍃الف. مومنان و کافران
📚(مجمعالبیان، ج8، ص634؛ سدی، به نقل از الدر المنثور، ج5، ص249؛ المیزان، ج17، ص37)
🍃ب. برخی گفتهاند در این موارد، خود این امور، از این جهت که با هم ضدیت دارند مورد توجهاند، یعنی خداوند خواسته مثالهایی از امور متضاد بیاورد تا توجه دهد که همان طور که این امور مساوی نیستند عبودیت خداوند - که دعوت به آن، هدف اصلی این آیات است- نیز با ضد آن (مانند شرک ورزیدن و ..) برابر نیست.
📚(به نقل از مجمعالبیان، ج8، ص634)
🍃ج. عالمان و جاهلان
📚(به نقل از مجمعالبیان، ج8، ص634)
یعنی کسانی است که فهم حق و حقیقت را جدی بگیرند یا نگیرند.
🔖حدیث2 https://t.me/YekAaye/10352
🍃د. کسانی که التزام به حق و حقیقت را جدی بگیرند یا نگیرند.
🔖حدیث1 https://t.me/YekAaye/10351
و
🔖 حدیث3 https://t.me/YekAaye/10353
🍃ه. ...
✅ @Yekaye
یک آیه در روز
722) 🌺 و ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ
.
2️⃣ «ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ»
چرا مانند آیات قبل، صرفا به آوردن «لا» در ابتدای آیه بسنده نکرد و دوباره کلمه «ما یستوی» را تکرار نمود؟
🍃الف. چون مطلب طولانی شد و فاصله پیدا کرد، این تعبیر را مجدد آورد تا بر آن تاکید کند و معنا از ذهن شنونده غایب نشود و این نظایر دیگری هم در قرآن کریم دارد مانند «كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ رَسُولِهِ» که با توجه به طولانی شدن آیه در آیه بعد دوباره میفرماید «وَ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ» (توبه/7-8)
📚(المیزان، ج17، ص37)
ب. این آیات تمثیلی بود برای مومن و کافر و پیامدهای عملشان📚(المیزان، ج17، ص37) و در این آیه تمثیل مومن و کافر را از بینا و نابینا یک پله بالاتر برد و آن دو را زنده و مرده نامید، (چرا که نابینا دست کم ادراکی دارد که برخی مشکلاتش را حل کند، اما کافر هیچ ادراکی ندارد که سودی به او رساند و از این جهت مانند مرده است) و برای اینکه معلوم شود که این بالاتر بردن تمثیل «کور و نابینا» است همان تعبیر «ما یستوی» را که در ابتدای کور و بینا مطرح شد دوباره آورد تا مخاطب این را با آن مقابل قرار دهد.
📚(مفاتيح الغيب (فخر رازی)، ج26، ص232)
💠برای تامل بیشتر
مشکلی که در این توضیح باقی است این است که
▪️اگر هدف مقابل هم قرار دادن این دو آیه بود، پس چرا در این آیه برای قسمت دوم «لا» آورد اما در آیه 19 نیاورد؟
▪️و چرا در آنجا ابتدا کور را آورد و سپس بینا را؛ اما اینجا ابتدا زنده را آورد و سپس مرده را؛
▪️و چرا آنجا مفرد آورد و اینجا جمع؟
🍃ج. با توجه به اینکه تعبیر «زنده» و «مرده» به کار نبرد، و مطلب را به صورت جمع آورد، و نیز برخلاف آیه 19 «لا» را بر دومی هم اضافه کرد، شاید میخواهد بیان کند:
🔹زندگان خودشان هم با هم مساوی نیستند، و همچنین مردگان.
🍃د. ...
✅ @Yekaye