eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
فراز سوم از توضیح ماده «عمل» ▪️جالب اینجاست که با اینکه در معدود مواردی از تعبیر "خداوند به «فعل» شما آگاه است" استفاده شده؛ اما ▫️اولا آن تعبیری که بسیار در قرآن رایج است تعبیر "خداوند به «عمل» شما آگاه است" می‌باشد و ▫️ثانیا موارد متعددی هست که از «فعل» ما انسانها سخن گفته و بلافاصله با تعبیر خداوند به «عمل» ما آگاه است به این فعل اشاره شده: «فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا ... وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» (بقره/85)، «وَ وُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِما يَفْعَلُونَ» (زمر/70) ، «فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللَّهُ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ» (مجادله/13)؛ اما هیچگاه عکس این رخ نداده است. 🔸از دیگر ماده‌هایی که به «عمل» نزدیک است ماده‌های «صنع» و «جعل» است: ▪️در تفاوت «صنع» و «عمل» گفته‌اند که صنع اخص از عمل است، «عمل» به هر کار ارادی‌ای که از انسان سر بزند (ولو آگاهی خوبی هم از نحوه انجام آن نداشته باشد) ‌اطلاق می‌گردد؛ اما «صنع» در جایی است که عملی مرتب و محکم و نیکو انجام شود و به نحوی مستند به آگاهی و درایت و تدبیر باشد؛ لذا به نجار «صانع» می‌گویند اما به «تاجر» خیر؛ زیرا نجار قبل از عمل می‌داند که دقیقا چه می‌خواهد بکند؛ اما تاجر نمی داند آیا واقعا به سودی که می‌خواهد می‌رسد یا خیر؛ و به همین جهت است که به کارگزاران حکومتی «عامل» [إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكينِ وَ الْعامِلينَ عَلَيْها، توبه/۶۰] و «عمال» گویند، نه «صانع»؛ چون فقط انجام کارشان برایشان مهم است و غالبا آگاهی از ثمراتی بر کارشان مترتب خواهد شد ندارند 📚الفروق فى اللغة، ص128 ؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص493 ▪️در تفاوت آن با «جعل» هم گفته‌اند «عمل» ایجاد اثری در چیزی با استفاده از چیز دیگری است؛ اما «جعل» تغییر صورت چیزی است اعم از اینکه از طریق ایجاد اثری در آن باشد یا غیر آن؛ لذا با اینکه در ساختن کوزه از گِل هم تعبیر جعل به کار می‌رود و هم تعبیر عمل، اما برای امر ساکنی را متحرک کردن فقط تعبیر جعل به کار می‌رود نه عمل (تقول: جعل الساكن متحركا و لا تقول: عمل الساكن متحركا)؛ زیرا حرکت اثری نیست که به وسیله آن در چیزی اثر بگذارند؛ و به همین مناسبت است که جعل برای پدید آوردن هم به کار می‌رود: «وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ» و قوله تعالى «وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ» اما عمل که نیازمند انجام کاری به وسیله چیزی است برای پدید آوردن به کار نمی‌رود 📚الفروق في اللغة، ص128-129 📿ماده عمل و مشتقات آن جمعا 360 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
🔹 أنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ برای تبین نحوی این عبارت چند وجه بیان شده است: ▪️یکی اینکه جمله در مقام نصب و مفعول له برای فعل «ترفعوا» باشد؛ ▪️دوم اینکه حرف «ل» (لام غایت) در تقدیر باشد (لأن تحبط أعمالكم) و کل جمله محلاً مجرور باشد؛ ▪️و یک دیدگاه هم این است که تقدیر کلام «لأن لا تحبط» باشد 📚(مجمع البيان، ج‏9، ص194 )؛ هرچند برخی این قول اخیر را ضعیف و بلکه خطا دانسته‌اند 📚(اعراب القرآن (للنحاس)، ج‏4، ص140 ) اما باید گفت که اگر این «ان تحبط اعمالکم»، غایتِ «رفع صوت» باشد (غایت بالا بردن صدا، حبط عمل است)، همان «لأن تحبط» درست است؛ اما ظاهرا قول مذکور مبتنی بر این است که این عبارت، غایت برای نهی (عدم رفع صوت) ‌باشد. (غایت بالا نبردن صدا، این است که عملتان حبط نشود). ✅تبصره: تعبیر «أن تحبط» می‌تواند مفعول له برای «ترفعوا» باشد و می‌تواند متعلق به «تجهروا» باشد (یعنی عین تحلیل فوق نسبت به «لا تجهروا» هم پیاده می‌شود)؛ و اصطلاحا اینجا از باب تنازع است؛ یعنی هر دو فعل مذکور اقتضای اینکه این مفعول له برایشان باشد را دارند؛ هرچند در تنازع، کوفیان آن را متعلق به فعل اول و بصریون آن را به فعل دوم می گیرند. 📚(الدر المصون في علوم الكتاب المكنون، ج10، ص5 ) 📖اختلاف قرائت ▪️در عموم قرائات رایج این عبارت با حرف «أن» ناصبه قرائت شده است؛ ▪️اما در قرائت ابن مسعود و نیز قرائت زید بن علی با حرف «ف» (فَتَحْبَطَ أعمالُكم)، که دلالت بر تفریع این جمله بر جمله قبل خواهد داشت. 📚معجم القراءات ج ۹ ، ص۷۶ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شأن نزول 1️⃣ درباره آیه قبل شأن نزولی مطرح شد که همانجا اشاره شد بسیاری از کتب اهل سنت آن را به عنوان شأن نزول آیه دوم مطرح کرده‌اند (و به نظر می‌رسد ناظر به هر دو آیه بوده است). در اینجا نمونه‌ای از روایاتی که آن را به عنوان شأن نزول آیه دوم ذکر کرده تقدیم می‌شود: هيأتى از بنى‌تميم نزد پيغمبر (ص) آمدند. ابوبكر گفت: قعقاع بن معبد بن زراره را بر ايشان امير كن. عمر گفت: خیر؛ بلکه اقرع بن حابس را امير كن. ابو بكر به عمر گفت: تو جز مخالفت با من کاری نمی‌کنی! عمر پاسخ داد من قصد مخالفت تو را نداشتم. با هم به جدل و مراء پرداختند که این آیه نازل گرديد که «صداهايتان را از صدای پیامبر ص بلندتر نکنید» (حجرات/۲) 📚البحر الزخار (مسند بزار، م۲۹۲)، ج6، ص145؛ أسباب نزول القرآن (الواحدي)، ص402 حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ سَعِيدٍ الْجَوْهَرِيُّ، وَمُحَمَّدُ بْنُ حَسَنِ بْنِ الصَّبَّاحِ، قَالَا: نا حَجَّاجُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: نا ابْنُ جُرَيْجٍ، عَنِ ابْنِ أَبِي مُلَيْكَةَ، أَنَّ ابْنَ الزُّبَيْرِ، حَدَّثَهُمْ، قَالَ: قَدِمَ رَكْبٌ مِنْ بَنِي تَمِيمٍ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ. فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ: أَمَرَ الْقَعْقَاعُ بْنُ مَعْبَدٍ. وَقَالَ عُمَرُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ: أَمَرَ الْأَقْرَعُ بْنُ حَابِسٍ. فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: مَا أَرَدْتَ إِلَّا خِلَافِي. فَقَالَ عُمَرُ: ‌مَا ‌أَرَدْتُ ‌خِلَافَكَ. ‌فَتَمَارَيَا فَنَزَلَتْ «لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ» [الحجرات/2]. @yekaye
2️⃣ مرحوم طبرسی شأن نزولی را برای از این آیه تا آیه ۵ آورده است که شروعش این است که این آیات در مورد گروهی از بنی‌تمیم نازل شد که سراغ پیامبر ص آمدند و از وراء حجرات [غرفه‌ها] ایشان را صدا زدند...؛ واضح است که این عبارت کاملا ناظر به آیه ۴ است؛ و واحدی نیز در اسباب النزول همین داستان را به عنوان شأن نزول آیه ۴ آورده است؛ از این رو، این شأن نزول ذیل آیه ۴ خواهد آمد. @yekaye
3️⃣ گفته‌اند که این آیه درباره‌ی ثابت‌بن‌قیس‌بن‌شماس نازل شد؛ که گوشش سنگین بود و صدای بلندی داشت؛ و با هرکسی که می‌خواست صحبت کند صدایش را بالا می‌برد و گاه با رسول الله ص سخن می‌گفت و رسول خدا ص از صدای او اذیّت می‌شد. 📚أسباب نزول القرآن (الواحدي)، ص402 نزلت في ثابت بن قيس بن شِمَاس، كان في أذنه وَقْر، و كان جَهْوَرِيَّ الصَّوت، و كان إذا كلم إنساناً جهر بصوته، فربما كان يكلم رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و [آله و] سلم فيتأذى بصوته، فأنزل اللَّه تعالى هذه الآية. 📝اما مطابق با روایتی که خود واحدی در ادامه همین نقل، از انس نقل کرده (ر.ک: حدیث۱) واضح می‌شود که این شأن نزول آیه نبوده است؛ زیرا بخوبی معلوم می‌شود که نگرانی ثابت بن قیس از اینکه مشمول این آیه بشود، بعد از نزول این آیه بود؛ در حالی که شأن نزول واقعه‌ای است که قبل از نزول آیه وجود دارد و آیه به مناسبت آن نازل شده است. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) الف. از انس‌بن‌مالک نقل‌شده: هنگامیکه این آیه نازل شد، ثابت‌بن‌قیس ناپدید شد. رسول‌خدا (صلی الله علیه و آله) سراغش را گرفت؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله) را از حال او باخبر ساختند؛ حضرت ثابت را نزد خویش فرا خوانده و از او [درباره‌ی علّت ناپدید شدنش] پرسید. گفت: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! این آیه نازل شد و من هم شخصی هستم که صدای بلندی دارم، می‌ترسم که عملم نابود شود [به‌همین‌خاطر در محضر شما حاضر نمی‌شوم]». رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «تو مصداق این آیه نیستی، تو به خیر و نیکی زندگی خواهی کرد و به نیکی خواهی مُرد و از اهل بهشت خواهی بود». 📚تفسير جوامع الجامع، ج‏4، ص150 عَنْ أَنَسٍ: لَمَّا نَزَلَتِ الْآیة فَقَدَ ثَابِتٌ، فَتَفَقَّدَهُ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) فَأُخْبِرَ بِشَأنِهِ .فَدَعَاهُ فَسَأَلَهُ. فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله) لَقَدْ أُنْزِلَتْ هَذِهِ الْآیَة وَ إِنِّی رجل جهیر [جَهُورِیُّ] الصَّوْتِ. فَأَخُافُ أَنْ یَکُونَ عَمَلِی قَدْ حَبِطَ! فَقَالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله): لَسْتَ هُنَاکَ؛ إِنَّکَ تَعِیشُ بِخَیْرٍ وَ تَمُوتُ بِخَیْرٍ وَ إِنَّکَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّة. ☀️ب. همین مطلب با دو سند مختلف از قول خود ثابت بن قیس چنین نقل شده است: هنگامی‌که این آیه نازل شد، ثابت‌بن‌قیس گفت: من بودم که صدایم را از صدای رسول‌خدا (صلی الله علیه و آله) فراتر برده [و در برابر او بلند سخن می‌گفتم؛ اعمال من نابود شد؛ پس] من اهل دوزخم. این مطلب به گوش رسول‌خدا (صلی الله علیه و آله) رسید. حضرت‌فرمود: [چنین نیست] او از اهل بهشت است. 📚أسباب نزول القرآن (الواحدي)، ص402 أخبرنا أحمد بن إبراهيم المُزَكَّي، قال: أخبرنا عبيد اللَّه بن محمد الزاهد، قال: أخبرنا أبو القاسم البغوي، قال حدَّثنا قَطَن بن نُسَيْر، قال: حدَّثنا جعفر بن سليمان الضبعي، قال: حدَّثنا ثابت عن أنس، قال: لما نزلت هذه الآية «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ» قَالَ ثَابِتُ‌بْنُ‌قَیْسٍ: أَنَا الَّذِی کُنْتُ أَرْفَعُ صَوْتِی فَوْقَ صَوْتِ النبي (صلی الله علیه و آله) وَ [أَجْهَرُ لَهُ بِالْقَوْلِ؛ حَبِطَ عَمَلِی] أَنَا مِنْ أَهْلِ النَّارِ. فَذُکِرَ ذَلِکَ لِرَسُولِ اللهِ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ: هُوَ مِنْ أَهْلِ الجنة. رواه مسلم عن قطن بن نُسَير. @yekaye
☀️۲) از امام کاظم (علیه السلام) روایت شده است: وقتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) وارد مدینه شد، بسیاری از مهاجر و انصار اطراف وی جمع می‌شدند و پیوسته مراجعات مردم به ایشان افزایش می‌یافت و او را با لقبهای شایسته و بزرگ‌منشانه مورد خطاب قرار می‌دادند و این بدان جهت بود که خداوند متعال به آنان دستور داده بود: «ای آن کسانی که ایمان آوردند، صداهايتان را از صدای پیامبر بلندتر نکنید، و همانند صدا بلند کردنتان برای همدیگر، با صدای بلند با او سخن مگوييد، تا در حالی که شما احساس نمی‌کنید اعمالتان نابود شود!» (حجرات/۱). و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نیز نسبت به آن‌ها مهربان و برای آنان دلسوز بود و پیوسته می‌کوشید که آنان به گناه نیفتند، به‌طوری‌که به حال هرکسی که باو صحبت می‌کرد می‌نگریست و می‌کوشید صدای خود را از او بلندتر نماید مبادا آن مؤمن مشمول تهدید خداوند در خصوص حبط عمل قرار گیرد. تا جایی که یکبار عربی بادیه‌نشین از پشت دیوار با صدایی بلند ایشان را صدا زده گفت: یا محمّد (صلی الله علیه و آله)! پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) هم با صدای بلندتری او را پاسخ داد که می‌خواست آن عرب بادیه نشین به خاطر بلند نمودن صدایش به گناه دچار نگردد. آن بادیه‌نشین پرسید: به من از توبه بگو، که تا کی پذیرفته می‌شود؟ رسول الله ص فرمود: ای برادر عرب! باب توبه برای فرزند آدم باز است و بسته نمی‌شود تا وقتی که خورشید از مغرب طلوع کند؛ و این همان سخن خداوند متعال است که فرمود: «آيا جز اين انتظار دارند كه فرشتگان به سويشان بيايند، يا پروردگارت بيايد، يا پاره‏اى از آیات پروردگارت بيايد؟ روزى كه پاره‏اى از آیات پروردگارت آيد« که منظور همان طلوع خورشید از مغرب است «كسى را ایمانش سودی نمی بخشد كه قبلًا ايمان نياورده يا خيرى در ايمان آوردن خود به دست نياورده باشد. بگو: «منتظر باشيد كه ما [هم‏] منتظريم.» (انعام/158) 📚التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص477-478 قَالَ الْإِمَامُ ع: قَالَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص لَمَّا قَدِمَ الْمَدِينَةَ كَثُرَ حَوْلَهُ الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ، وَ كَثُرَتْ عَلَيْهِ الْمَسَائِلُ، وَ كَانُوا يُخَاطِبُونَهُ بِالْخِطَابِ الشَّرِيفِ الْعَظِيمِ الَّذِي يَلِيقُ بِهِ ص، وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى كَانَ قَالَ لَهُمْ: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا- لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ- أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ». وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِهِمْ رَحِيماً، وَ عَلَيْهِمْ عَطُوفاً، وَ فِي إِزَالَةِ الْآثَامِ عَنْهُمْ مُجْتَهِداً حَتَّى إِنَّهُ كَانَ يَنْظُرُ إِلَى كُلِّ مَنْ يُخَاطِبُهُ، فَيَعْمَلُ عَلَى أَنْ يَكُونَ صَوْتُهُ ص مُرْتَفِعاً عَلَى صَوْتِهِ لِيُزِيلَ عَنْهُ مَا تَوَعَّدَهُ اللَّهُ [بِهِ‏] مِنْ إِحْبَاطِ أَعْمَالِهِ، حَتَّى إِنَّ رَجُلًا أَعْرَابِيّاً نَادَاهُ يَوْماً وَ هُوَ خَلْفَ حَائِطٍ بِصَوْتٍ لَهُ جَهْوَرِيٍّ: يَا مُحَمَّد! فَأَجَابَهُ بِأَرْفَعَ مِنْ صَوْتِهِ، يُرِيدُ أَنْ لَا يَأْثَمَ الْأَعْرَابِيُّ بِارْتِفَاعِ صَوْتِهِ.‏ فَقَالَ لَهُ الْأَعْرَابِيُّ: أَخْبِرْنِي عَنِ التَّوْبَةِ إِلَى مَتَى تُقْبَلُ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: يَا أَخَا الْعَرَبِ! إِنَّ بَابَهَا مَفْتُوحٌ لِابْنِ آدَمَ لَا يُسَدُّ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا، وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى: «هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ، يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ» وَ هُوَ طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا «لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْرا». @yekaye
☀️۳) از امام محمد باقر ع روایت شده است: وقتی امام حسن مجتبی ع در بستر احتضار افتاد وصیتهایی به امام حسین ع فرمودند ... [از جمله اینکه]: بدان که از جانب عایشه مصیبتی به من رسد که مردم از آن زشتى كردار او و دشمنی اش با خدا و رسولش و دشمنى‌اش با ما اهل بيت ع را دریابند. پس چون امام حسن ع قبض روح شد، آن حضرت را بر روى تختی گذاشتند و به مصلّاى رسول الله ص، كه آن حضرت در آنجا بر مردگان نماز مى‏خواند، بردند و بر آن حضرت نمازگزاردند. چون از نماز بر او فارغ شدند، پیکر مطهر ایشان را برداشتند و به مسجد رسول صلى الله عليه و آله آوردند. هنگامی که آن حضرت را را کنار قبر رسول خدا ص گذاشتند، خبر به عائشه رسيد و به او گفتند كه اينها حسن بن على ع را آورده‏اند تا در کنار رسول خدا ص دفن كنند. پس عائشه پیشاپیش همه سوار بر استری زین‌دار بيرون آمد، ... پس ايستاد و گفت: پسرتان را از خانه من دور كنيد؛ كه چيزى نباید در آن دفن شود، و نباید پرده رسول خدا صلى الله عليه و آله دریده و هتک حرمت شود! امام حسین ع به عایشه فرمود: سالهاست که تو و پدرت، پرده رسول الله ص را دريده‌ و هتک حرمتش کرده‌اید؛ و در خانه آن حضرت ص كسى را داخل كردى كه رسول الله ص نزديكى او را دوست نمى‏داشت. و قطعا خداوند تو را در اين باره مورد سؤال قرار خواهد داد. ای عایشه! همانا برادرم به من دستور داد که او را به نزد پدرش رسول الله ص ببرم تا عهدی با وی تازه کند؛ و بدان که برادرم آگاهترین مردم به خدا و رسولش بود، و به تأویل کتاب او آگاهتر از این بود که پرده رسول الله ص را بدرد و حرمتش را هتک کند؛ که خداوند تبارک و تعالی فرمود: «ای آن کسانی که ایمان آورده‌اند، داخل حجره‌های پیامبر نشوید مگر به شما اذن داده شود» (احزاب/53) و تو مردانی را بدون اذن رسول الله ص در حجره وی وارد کردی! و نیز خداوند فرموده بود: «ای آن کسانی که ایمان آوردند، صداهايتان را از صدای پیامبر بلندتر نکنید» (حجرات/۱). و به جان خودم سوگند كه تو براى پدرت و فاروق او [يعنى: عمر] کنار گوش رسول خدا ص كلنگ‏ها زدى ... . ادامه این حدیث ذیل آیه بعد خواهد آمد؛ ان شاء الله تعالی. 📚الكافي، ج‏۱، ص۳۰۲-۳۰۳ @yekaye 👇سند و متن حدیث 👈 https://eitaa.com/yekaye/9221
متن حدیث ۳ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ عَنْ هَارُونَ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ: لَمَّا احْتُضِرَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ع قَالَ لِلْحُسَيْنِ: يَا أَخِي إِنِّي أُوصِيكَ بِوَصِيَّةٍ فَاحْفَظْهَا فَإِذَا أَنَا مِتُّ فَهَيِّئْنِي ثُمَّ وَجِّهْنِي إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص لِأُحْدِثَ بِهِ عَهْداً ثُمَّ اصْرِفْنِي إِلَى أُمِّي فَاطِمَةَ ع ثُمَّ رُدَّنِي فَادْفِنِّي بِالْبَقِيعِ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ سَيُصِيبُنِي مِنَ الْحُمَيْرَاءِ مَا يَعْلَمُ النَّاسُ مِنْ صَنِيعِهَا وَ عَدَاوَتِهَا لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ ص وَ عَدَاوَتِهَا لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ. فَلَمَّا قُبِضَ الْحَسَنُ ع وَ وُضِعَ عَلَى سَرِيرِهِ فَانْطَلَقُوا بِهِ إِلَى مُصَلَّى رَسُولِ اللَّهِ ص الَّذِي كَانَ يُصَلِّي فِيهِ عَلَى الْجَنَائِزِ فَصَلَّى عَلَى الْحَسَنِ ع. فَلَمَّا أَنْ صَلَّى عَلَيْهِ حُمِلَ فَأُدْخِلَ الْمَسْجِدَ. فَلَمَّا أُوقِفَ عَلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص بَلَغَ عَائِشَةَ الْخَبَرُ وَ قِيلَ لَهَا: إِنَّهُمْ قَدْ أَقْبَلُوا بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ لِيُدْفَنَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ. فَخَرَجَتْ مُبَادِرَةً عَلَى بَغْلٍ بِسَرْجٍ - فَكَانَتْ أَوَّلَ امْرَأَةٍ رَكِبَتْ فِي الْإِسْلَامِ سَرْجاً - فَوَقَفَتْ وَ قَالَتْ: نَحُّوا ابْنَكُمْ عَنْ بَيْتِي! فَإِنَّهُ لَا يُدْفَنُ فِيهِ شَيْ‏ءٌ وَ لَا يُهْتَكُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ حِجَابُهُ! فَقَالَ لَهَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا: قَدِيماً هَتَكْتِ أَنْتِ وَ أَبُوكِ حِجَابَ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَدْخَلْتِ بَيْتَهُ مَنْ لَا يُحِبُّ رَسُولُ اللَّهِ قُرْبَهُ! وَ إِنَّ اللَّهَ سَائِلُكِ عَنْ ذَلِكِ، يَا عَائِشَةُ! إِنَّ أَخِي أَمَرَنِي أَنْ أُقَرِّبَهُ مِنْ أَبِيهِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِيُحْدِثَ بِهِ عَهْداً؛ وَ اعْلَمِي أَنَّ أَخِي أَعْلَمُ النَّاسِ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ أَعْلَمُ بِتَأْوِيلِ كِتَابِهِ مِنْ أَنْ يَهْتِكَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ سِتْرَهُ، لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ»؛ وَ قَدْ أَدْخَلْتِ أَنْتِ بَيْتَ رَسُولِ اللَّهِ ص الرِّجَالَ بِغَيْرِ إِذْنِهِ. وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ»؛ وَ لَعَمْرِي لَقَدْ ضَرَبْتِ أَنْتِ لِأَبِيكِ وَ فَارُوقِهِ عِنْدَ أُذُنِ رَسُولِ اللَّهِ ص الْمَعَاوِلَ ... 📚الكافي، ج‏۱، ص۳۰۲-۳۰۳ @yekaye
۴) مفضل بن عمر از امام صادق ع درباره نحوه ظهور و رجعت سوالی می‌پرسد؛ و امام ع در روایتی طولانی وقایع پس از ظهور و رجعت را شرح می‌دهند؛ تا در فرازی از این روایت به رجعت امیرالمومنین ع و شکایتی که ایشان در خصوص ظلمهایی که از امت بر ایشان وارد شد می‌پردازند که در آن آمده است: امیرالمومنین ع فرمود: یا رسول الله ص! به خدا سوگند به تکذیب من و بیعت‌شکنی و مخالفت و جنگیدن با من و حلال شمردن خونم و لعنت فرستادن بر من بسنده نکردند؛ ... [سپس شروع می‌کنند برخی از این تهمتهایی که به ایشان زده شد مانند اینکه به ایشان تهمت زدند که در زمان پیامبر شراب‌فروشی می‌کرده! یا اینکه تمام غنیمتهای جنگی را برای خودش برمی‌داشته! و...؛ تا به اینجا می‌رسند که:] و هیچ تهمت و شبهه و فحشایی نبود مگر اینکه به من نسبت دادند؛ و گمان کردند که اگر من سزاوار خلافت بودم نباید در زمان حیاتتان ابوبکر را در نماز بر من مقدم می‌داشتید؛ در حالی که شما ای رسول الله ص می‌دانید که در حالی که شما در اوج مریضی‌تان بودید عایشه به بلال – وقتی که بلال برای نماز ندا داده بود - دستوری داد، عایشه در دروغ بستن بر شما ای رسول الله ص شتاب ورزید و [به بلال] گفت که همانا رسول الله ص به تو دستور داده که ابوبکر را پیشنماز قرار دهی. بلال ابتدا نپذیرفت تا اینکه دیگرانی هم همین سخن را به او گفتند؛ پس به مسجد برگشت و گفت: خبردهنده‌ای از قول رسول الله به من خبر داده که ای ابوبکر تو به عنوان پیشنماز بایستی. وعایشه از مقابل درب [به داخل حجره] برگشت گویی که اتفاقی نیفتاده بود. اما ای رسول الله ص تو به او فرمودی: وای بر تو ای حمیراء [=لقب عایشه]! این چه خطای عظیمی بود که مرتکب شدی؟! آیا از جانب من دستور دادی که پدرت را پیشنماز قرار دهند؟! او گفت: تا حدودی! ای رسول الله ص! آنگاه بلند شدی در حالی که دست راستت در دست من و دست چپت به دست فضل بن عباس بود؛ و عجله داشتی در حالی که پاهایت روی زمین قرار و آرام نداشت؛ تا اینکه داخل مسجد شدی و به ابوبکر که در جایگاه تو ایستاده بود رسیدی؛‌ پس او را از آنجا بیرون کردی و خودت با مردم نماز گزاردی! اما به خدا سوگند که منافقان برای فضیلت ابوبکر سخنها گفتند که از جمله آنها این بود که در زمان تو ای رسول الله ص او پیشنماز قرار گرفت؛ پس من چون دیدم که بعد از رحلت شما چنین ادعایی را اظهار داشتند، با آنان احتجاج کردم و برایشان هیچ نقطه اتکا و راه فرار و دلیلی که بتوانند بدان تکیه کنند باقی نگذاشتم و گفتم: اگر می‌پندارید که رسول الله ص ابوبکر را پیشنماز قرار داد چون وی را برترین امت نزد خویش می‌دانست، پس چرا وی را از این فضیلتی به وی داده بود بیرون کرد؟ واگر می‌پندارید که رسول الله ص در حالی که از بلند شدن ناتوان بود بدین امر کرد؛ اما وقتی حق را دریافت، شتافت و دیگر سزاوار نبود که بنشیند؛ که در این صورت این حجتی علیه توست در [ضرورت] ساقط کردن ابوبکر؛ و اگر می‌پندارید که رسول الله ص وی را در سمت راست خود نگه داشت (نه اینکه به عقب به داخل صفوف بفرستد) و رسول الله ص و ابوبکر در این نماز با همدیگر امام جماعت بودند که این که اصلا شدنی نیست؛ و اگر می‌پندارید که او را در سمت چپ خود گذاشت و ابوبکر امام رسول الله ص بود، زیرا وقتی امام فقط با یک نفر جماعت را بپا می‌دارد او باید در سمت راستش بایستد نه در سمت چپش؛ [که در این صورت باید خلاف آیه قرآن عمل کرده باشند که کسی را بر رسول الله ص مقدم کرده‌اند] و و اگر می‌پندارید که او را بین خودش و صف اول قرار داد به نحوی که رسول الله ص امام ابوبکر بود و ابوبکر امام مسلمانان؛ این که اصلا شدنی نیست، در یک نماز که جز یک امام نمی‌تواند نماز را اقامه کند [مثلا اگر امام اول حمد و سوره را بخواند؛ امام دوم که ماموم هم هست چکار کند؟ اگر بخواند که دیگر ماموم نیست و اگر نخواند که نمی‌تواند امام دیگران باشد] و اگر می‌پندارید که وی را در صف اول قرار داد، پس برتری او بر سایر افراد صف اول چیست؟ و اگر می‌پندارید که رسول الله ص وی را در صف اول قرار داد که وی صدای تکبیرش را بلند بگوید زیرا صدای پیامبر به خاطر بیماری‌اش آهسته بود و لازم بود که ابوبکر صدایش را بلند کند که بقیه اهل مسجد بشنوند؛ که در این صورت همه اعمال ابوبکر را نابود کرده و وی را مبتلا به حبط عمل دانسته‌اید زیرا خداوند عز و جل می‌فرماید: «ای آن کسانی که ایمان آوردند، صداهايتان را از صدای پیامبر بلندتر نکنید، و همانند صدا بلند کردنتان برای همدیگر، با صدای بلند با او سخن مگوييد، تا در حالی که شما احساس نمی‌کنید اعمالتان نابود شود!» (حجرات/2). و به خدا سوگند که ای رسول الله ص! اینها نبود جز اینکه من در میان مسلمانان یاوری برای نصرت دین خدا پیدا نکردم در حالی که آنان را دعوت کردم ... 📚الهداية الكبرى، ص411-412 @yekaye 👇سند و متن حدیث 👈 https://eitaa.com/yekaye/9224