یک آیه در روز
۱۰۶۸) 📖 إنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ الل
.
1️⃣«إِنَّ الَّذینَ یغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ»
در نکات ادبی اشاره شد که تعبیر «غض صوت» در قرآن تنها دوبار به کار رفته است: یکجا که توصیه کلی در مطلق سخن گفتنهاست با حرف اضافه «من» آمده: «وَ اقْصِدْ فی مَشْیكَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ» (لقمان/19)؛ اما اینجا که در مقام گفتگو با پیامبر ص است، بدون حرف اضافه. چرا؟
🔹الف. به عنوان یک ادب اجتماعی و در مطلق گفتگوها، صرفا مقداری فروکاستن از صدا لازم است؛ یعنی تا حدی که گفتگو و تفهیم مطالب ممکن باشد؛ اما در پیشگاه رسول الله ص، مطلق فروکاستن از صدا مطلوبیت دارد حتی اگر به حد سکوت برسد.
📚(التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ج7، ص235 )
🔹ب. ...
@yekaye
#حجرات_3
یک آیه در روز
۱۰۶۸) 📖 إنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ الل
.
2️⃣ «إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ...»
در ذیل آیه ۲ (جلسه ۱۰۶۷ تدبر۱۴) نکاتی درباره عوض شدن تعبیر نبی و رسول اشاره شد.
در ادامه آن، این سوال دوباره مطرح میشود که چرا در این آیه دوباره تعبیر «نبی» به تعبیر «رسول» تغییر کرد؟
🔹الف. این در مقام بیان ملاک حکم است؛ یعنی میخواهد بفرماید که چون رسول از این حیث که رسول است هر احترامی که در برخورد با او انجام شود در واقع احترام به کسی است که او را فرستاده است
📚(الميزان، ج18، ص310 ).
🔹ب. اگر «نبی» را ناظر به شخصیت خود پیامبر بدانیم و «رسول» را ناظر به آن حیثیتی که بازتابدهنده ارتباط او با خداست؛ آنگاه در آیه قبل مساله اصلی این بود که صدای انسان از صدای پیامبر ص بلندتر نشود؛ و این مساله ای است که رعایتش از باب ادب در پیشگاه هر انسان بلندمرتبهای مطلوب است؛
اما در این آیه مطلق پایین آوردن صدا (حتی اگر به حد سکوت برسد؛ ر.ک: تدبر۱) مدح شده است؛
واین در برابر پیام خداست که انسان هرچه صدایش را در برابر پیام خدا پایین بیاورد مطلوب است و اوج این مطلوبیت در جایی است که اصلا در برابر صدای پیام الهی، هیچ صدایی از او انسان شنیده نشود و انسان کاملا تسلیم محض پیام الهی باشد.
📚(التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ج7، ص235).
🔹ج. ...
@yekaye
#حجرات_3
یک آیه در روز
۱۰۶۸) 📖 إنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ الل
.
3️⃣ «إِنَّ الَّذینَ یغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى»
چنانکه در نکات ادبی بیان شد تعبیر «للتقوی» وقتی در معنای تعلیل باشد میتواند تعلیل باشد
برای سببی که مقدم بوده؛
یا برای بیان مقصودی که در آینده باید حاصل شود؛
از این رو، تحلیلهای مفسران درباره معنای امتحان در «امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى» را به دو دسته میتوان تقسیم کرد:
🔹الف. امتحان به معنای خالص کردن باشد، یعنی «أخلصها للتقوى»
📚(قتاده و مجاهد، به نقل از مجمع البیان، ج9، ص196؛ و نیز معاني القرآن (فراء)، ج3، ص70 )
و در این صورت، این از تعبیر «امتحن الذهب بالنار: طلا را با آتش خالص کرد» گرفته شده که این تعبیر را در جایی به کار میبرند که میخواهند با حرارت دادن ناخالصیهای طلا را از آن جدا میکنند
📚(مجمع البیان، ج9، ص196 )
یعنی آنها را با این کار امتحان کرد تا معلوم شود تقوا دارند؛ که از این جهت مضمونش شبیه آیه «وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ: و کسی که شعائر الهی را بزرگ بدارد و احترام کند پس همانا این از قتوای قلبهاست» (حج/32) میباشد
📚(مفاتيح الغيب، (فخر رازی) ج28، ص95 )
در واقع، امتحان عموما برای تحصیل علم به حال چیز مجهولی است؛ و چون این امر در مورد خداوند منتفی است، پس مراد از آن تمرین دادن یا کار دشواری را بر شخص بار کردن است تا اینکه تقوا برایش ملکه شود
📚(الميزان، ج18، ص310 )
طبق این معنا، فروکاستن صدا عاملی برای خالص کردن قلب آنها برای تقوی میباشد.
🔹ب. به معنای این است که آنان را برای تقوی اختصاص داد (اختصها للتقوی)
📚(اخفش، به نقل از تفسیر الماوردی = النكت والعیون، ج5، ص327 )
در این تعبیر گویی فروکاستن صدا ناشی از تقوای خالص در قلب است؛ یعنی صدور این عمل مختص کسانی است که قلبشان تقوی دارند؛
که بر این اساس، آیه فوق به معنای این است که کسانی که صداهایشان را نزد رسول الله ص فرومیکاهند:
▪️ب.۱. خداوند خلوص نیت آنان را دانست؛ زیرا وقتی چیزی را امتحان میکنند برای این است که حقیقت آن را معلوم کنند
📚(به نقل از مجمع البیان، ج9، ص196 ؛ مفاتيح الغيب، ج28، ص95).
▪️ب.۲. خداوند با آنان معامله کسی را کرد که معلوم شده نسبت به آنچه خداوند دستور داده تعبد دارد؛ و با این معلوم شدن آنان خالص شدند، چنانکه طلای ناب با آتش خالص میشود
📚(به نقل از مجمع البیان، ج9، ص197)
@yekaye
#حجرات_3
یک آیه در روز
۱۰۶۸) 📖 إنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ الل
.
4️⃣ «إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِيمٌ»
انسان وقتی خود را بر دیگری مقدم میدارد و صدایش را بلند میکند به این وسیله میخواهد برتری خود را اثبات کند؛ گویی با این کار دارد خویش را اکرام مینماید؛
در حالی که خداوند متعال در این آیات نشان میدهد که با ترک این خودبزرگبینی در پیشگاه خدا و پیامبر ص است که احترام و اکرام واقعی برای انسان حاصل میشود؛
یعنی
اگر شما چنین نکردید بلکه صدایتان را در محضر پیامبر ص فروکاستید این نشانگر تقوای شماست؛
و میدانیم که مهمترین ارزش و احترام در گروی تقواست چنانکه در همین سوره فرمود: «و إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» (حجرات/13)
بزرگی از آن یافت کو پست شد
در نیستی کوفت تا هست شد
@yekaye
#حجرات_3
یک آیه در روز
۱۰۶۸) 📖 إنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ الل
.
5️⃣ «إِنَّ الَّذینَ یغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظیمٌ»
از اینکه فعل مضارع (یغضون) که دلالت بر استمرار دارد به کار برد میتوان نتیجه گرفت:
🔹الف. ادبهای مقطعی و لحظهای، نشاندهنده عمق تقوا نیست
📚(تفسیر نور، ج۹، ص۱۶۴).
🔹ب. این استمرار در احترام به پیامبر ص است که دلالت بر تخلق به تقوای الهی و سربلند شدن در امتحان الهی دارد
📚(الميزان، ج18، ص310 )
یعنی کسانی که گاه در محضر پیامبر ص رعایت فروکاستن صدای خود را کرده باشند، اما در موقعیتی دیگر صدایشان را بر ایشان بلند کرده باشند مشمول این آیه نمیشوند.
📝نکته #تاریخی: عدم اشتمال این آیه بر ابوبکر و عمر
در کتب اهل سنت هم از ابوبکر و هم از عمر نقل قولهایی شده است که ما بعد از نزول این آیه رعایت میکردیم که صدایمان از پیامبر ص بلندتر نشود؛
تا حدی در بسیاری از تفاسیر اهل سنت، این را که این دو نفر گفتهاند که ما در برابر پیامبر ص صدایمان را بلند نکردیم، به عنوان شأن نزول آیه ذکر شده است!
اما هم در قسمت شأن نزول آیه اول این سوره نشان دادیم که بر اساس احادیث متواتر در منابع اهل سنت، بلند کردن صدا توسط این دو نفر در محضر پیامبر ص بود که موجب نزول این آیه شد (یعنی تا پیش از این آیات، این دو نفر این مساله را رعایت نمیکردند، تا حدی که نیاز شد خداوند آیهای بفرستد و به آنها هشدار دهد)؛
و هم در قسمت احادیث ذیل آیه دوم (بویژه ذیل حدیث شماره ۵) نشان دادیم که باز بر اساس احادیث فروانی در منابع اهل سنت، این دو نفر در آخرین ساعات عمر پیامبر اکرم ص با بلند کردن صدای خود بر صدای پیامبر ص مانع نوشتن مهمترین وصیت ایشان شدند.
💢پس حتی اگر طبق ادعای خودشان گاهی هم رعایت این را کرده باشند که صدایشان از صدای پیامبر ص بلندتر نشود باز چون این آیه دلالت بر استمرار دارد این دو نفر مشمول این آیه نمیشوند.
@yekaye
#حجرات_3
یک آیه در روز
۱۰۶۸) 📖 إنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ الل
.
6️⃣ «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِی وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُون؛
إِنَّ الَّذینَ یغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظیمٌ»
در آیه قبل کسانی که صدایشان را از صدای پیامبر بلندتر میکنند ویا همان طور که صدایشان در قبال هم است با پیامبر سخن میگویند تهدید به حبط اعمال (یعنی بدترین عاقبتی که برای یک انسان ممکن است) شدند.
در مقابل،
در این آیه کسانی که صدایشان را در برابر پیامبر ص فرومیکاهند با برترین اوصاف و مقاماتی که برای یک انسان ممکن است توصیف شدند.
💢اینها نشان میدهد که مهمترین عامل سعادت و شقاوت انسان به نوع ارتباطاتی که انسان با پیام و پیامآور الهی برقرار میکند برمیگردد:
تنظیم صدا در گفتگوی با یک نفر، بارزترین نشانگر نوع ارتباطاتی است که خود فرد در مقام ارتباط با او برای خود تعریف کرده است؛
➖اگر بنا را بر این گذاشته که اگر لازم شد نزد او صدایش را بلند کند یعنی او را در عرض خود ببیند و صدایش هنگام گفتگو وی فرقی با گفتگوی با دیگران نداشته باشد، چنین کسی روی سعادت نخواهد دید و همان اعمال خوبی هم که انجام داده در معرض حبط و نابودی قرار میگیرد؛
➖و اگر بنا را بر این گذاشته باشد که همواره صدای خود را پایینتر از صدای او قرار دهد و خود را تابع وی گرداند، به عالیترین مقامات میرسد و اگر گناهی هم کرده باشد مغفرت خداوند آن را پاک خواهد کرد.
@yekaye
#حجرات_3
یک آیه در روز
۱۰۶۸) 📖 إنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ الل
.
7️⃣ «إِنَّ الَّذینَ یغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظیمٌ»
چرا «مغفرت» مقدم بر «اجر» ذکر شد؟
🔹الف. در قرآن کریم هرجا دو کلمه «مغفرت» و «أجر» با هم آمده است، مغفرت مقدم بر اجر ذکر شده است. [این موارد عبارتند از: «لَهُمْ مَغْفِرَة وَ أَجْر عَظيم (عظیما)» (مائده/9؛ احزاب/35؛ فتح/29؛ حجرات/۳)، «لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبيرٌ» (هود/11؛ فاطر/۷؛ ملک/۱۲)، «فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ كَريمٍ» (یس/11)]. چهبسا میخواهد نشان دهد تا از گناه پاک نشویم نمیتوانیم الطاف الهی را دریافت کنیم.
📚 (تفسیر نور، ج۹، ص۱۶۴)
🔹ب. در آیه قبل که بحث بلندکردن صدا در برابر پیامبر ص بود، ثمره این کار حبط عمل (نابود شدن خوبیها) معرفی شد؛ اینجا که نقظه مقابل آن (فروکاستن صدا در محضر پیامبر ص) است، در ثمرهاش هم مناسب است ابتدا آنچه کاملا نقطه مقابل است (مغفرت و نباود شدن بدیها) مطرح شود و بعد از اجر و ثواب سخن به میان آید.
🔹ج. ...
@yekaye
#حجرات_3
یک آیه در روز
۱۰۶۸) 📖 إنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ الل
.
8️⃣ «إِنَّ الَّذینَ یغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظیمٌ»
💢کسانی که این رویه را در زندگیشان دارند که در پیشگاه رسول خدا ص صدایشان را فرومیکاهند، مدال افتخار عظیمی دارند:
➖قلوب چنین کسانی برای اینکه واقعا تقواپیشه باشد امتحان شده و سرافراز بیرون آمده است،
➖آن هم در امتحانی که امتحانگیرندهای که نمره قبولی به اینها داده، خود خداوند است (الميزان، ج18، ص310 )،
➖و بقدری موفقیت در این امتحان عظیم است که مشمول مغفرت الهی میشوند، یعنی اگر در زندگیشان گناه و خطایی مرتکب شده باشند بخشیده میشود،
➖و علاوه بر همه اینها پاداشی عظیم نیز در انتظارشان است.
🤔اگر توجه کنیم که هدف اصلی آفرینش انسان در زمین (انعام/۱۶۵ ؛ ملک/۲)، و بلکه آفرینش آسمانها و زمین (هود/۷)، امتحان و ابتلای انسان بوده است، آنگاه معلوم میشود شود تعبیر «امتحن الله قلوبهم» از عالیترین تعابیری است که در مدح انسان مومن در ادبیات دینی میتوان مشاهده کرد؛ هم در قرآن کریم و هم در احادیث:
🔹در قرآن کریم:
با اینکه تعبیر امتحان و ابتلاء و تمحیص و ... در آیات فراوانی به کار رفته است؛ اما اینکه فاعل این کار خود خداوند، و محل این امتحان، قلب (یعنی عمیقترین لایه وجودی انسان) معرفی گردد، تنها و تنها در این آیه دیده میشود.
شاید تنها تعبیری که در قرآن بتواند با این تعبیر رقابت کند آیه «وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما في صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما في قُلُوبِكُمْ: تا خداوند آنچه در سینههای شماست را ابتلا نماید و آنچه در دلهای شماست را محض و خالص کند» (آل عمران/154) است؛ که باز هم ظاهرا شدت آن، به گرد آیه محل بحث نمیرسد؛ زیرا اولا در آنجا تعبیر «ابتلا» درباره «آنچه در سینهها» است نه قلوب؛ ثانیا تمحیص هم در خصوص «ما فی القلوب» است نه خود قلوب؛ و ثالثا و مهمتر از همه اینکه صرفا میفرماید که خداوند با آن کار میخواست آنچه را درون قلوب شماست خالص کند، اما از متن آیه معلوم نمیشود که بالاخره آیا آنها خالص شدند یا خیر؛ در حالی که در آیه محل بحث، با آوردن فعل ماضی از سویی، و آوردن تعبیر «اجر عظیم» از سوی دیگر، بوضوح از حصول ثمربخش این امتحان خبر میدهد.
🔹اما در احادیث،
این تعبیر در خصوص برترین انسانها به کار رفته است:
از سویی این مقام خاصی است که به حضرت علی ع اعطا شد، با کارهای بسیار ویژهای همانند فداکاریهای آنچنانی ایشان، از جمله خوابیدن در بستر پیامبر ص برای حفظ جان ایشان (احادیث ۳و ۴)؛
و از سوی دیگر در وصف کسانی مطرح شد که در ردیف فرشتگان مقرب و انبیای مرسل (و بالاتر از سایر فرشتگان و سایر انبیاء) هستند (احادیث۱۰ تا ۱۲)، همه جنود عقل را در خود حاصل نمودهاند (حدیث۷)، و تا اوج پیری ذرهای دلبستگی به دنیا در وجودشان رخنه نکرده است (حدیث۵)، و در یک کلام شیعیان حقیقی قرآن و اهل بیت ع (احادیث۸ تا ۱۶) هستند.
📝ضرورت انحصاری تسلیم محض بودن در برابر معصومان
اگر از سویی به کاربرد انحصاری این تعبیر قرآنی در این آیه،
و از سوی دیگر به کاربرد آن در احادیث در خصوص چنان مقاماتی توجه کنیم،
چهبسا بتوان گفت فروکاستن صدا در محضر رسول الله ص برترین عملی است که یک انسان میتواند انجام دهد و این عمل است که انسان را به اوج جایگاهی که برای یک انسان ممکن است میرساند.🤔
از این رو، این فروکاستن صدا نمیتواند منحصر در عملی فیزیکی باشد که تنها در زمان حیات دنیوی رسول الله ص فرض داشت
(وگرنه هم این آیه بعد از شهادت ایشان لغو و بیخاصیت میشد؛ و هم در قرآن کریم آموزهای برای یافتن راه ممتحن القلب شدن باقی نمیماند)؛
بلکه علیالقاعده (بویژه با توضیحی که در تدبر ۶ بیان شد) به معنای آن است که انسان، عمیقترین لایه وجودی خود (قلب) را تسلیم محض در برابر سخنان رسول الله ص قرار دهد؛ آن هم تسلیم بودنی که هیچ چیز همعرض و همتای آن قرار نگیرد.
واضح است که این تسلیم بودن محض در برابر پیامبر ص، شامل قرآن و اهل بیت ع هم میشود؛
قرآن، از این جهت که اساسا تسلیم محض در برابر «رسول» خدا بودن، همان تسلیم محض در برابر «سخن» خدا بودن است؛ و
اهل بیت ع هم از این جهت که همچون خود پیامبر ص، به نص قرآن کریم، برخوردار از مقام عصمتاند (احزاب/۳۳)، ونیز بر اساس احادیث متواتری از رسول الله ص (بویژه حدیث ثقلین)، آنان همعرض قرآن و تنها معلمان حقیقی قرآناند که پیام قرآن را بدون کمترین خطا و اشتباهی بیان میکنند و اطاعت از آنان عین اطاعت از رسول الله ص است.
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه تدبر ۸ (ضرورت انحصاری تسلیم محض بودن در برابر معصومان)
اما غیر اینان، هیچکس، حتی فقیهان و عالمان دینی نیز چنین جایگاهی ندارند که انسان تسلیم محض آنها بشود؛
و اگرچه انسان غیرمجتهد - هنگام عدم دسترسی به امام معصوم ع و بر اساس توصیه خود امامان معصوم ع - وظیفه دارد به سراغ راویان حدیث (كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص484) و فقهایی که مواظب نفس خویش و حافظ دین و مخالف هوای نفس و مطیع امر مولای خویشاند (الإحتجاج، ج2، ص458) برود، و در مسائل دینی "هرچه را نمیداند" بر اساس تعلیم آنان عمل کند؛
اما حتی در پیروی از ایشان هم کسی حق ندارد که انسانی غیرمعصوم را جلوی خود بگذارد و هرچه گفتند چشم و گوش بسته بپذیرد (حدیث۱۶) .
📜یکی از اساتید ما میفرمودند:
اوایلی که قم مشرف شده بودم جملهای از #آیتاللهـبهجت (قده) شنیدم خیلی جامع، فرمودند: «از الطاف خدا در حق شیعه این بود که در ابتدای غیبت کبری دو بزرگ شیعه که بچههای شیعه هم بزرگی آنها را میدانند، هر دو اشتباهی کردند که بچههای شیعه هم میدانند که اشتباه است! شیخ صدوق «سهو النبی» قائل شد و شیخ مفید «عالم ذر» را منکر شد! این برای این بود که در ابتدای کار به شیعه بگویند معصوم را با غیر معصوم فرق بگذارید.» (قریب به این مضمون، ر.ک: در محضر بهجت، ج۲، ص۲۶۳)
✅تبصره
سخنان فوق نباید بهانهای شود که در عرصههایی که واقعا دانش کافی نداریم و میدانیم فقهای دین تلاش خود برای کشف حکم خدا را انجام دادهاند، صرفا به خاطر اینکه از نظر آنها خوشمان نمیآید نظر خود را بر ایشان ترجیح دهیم؛
بلکه مساله این است که نباید چشم و گوش بسته هرچه گفتند قبول کنیم؛
یعنی در جاهایی که در حد درک متعارف انسانی تشخیص دادیم که مرتکب گناه و خطا شدهاند، وظیفه تحقیق از ما ساقط نمیشود و اگر تحقیق کردیم و مطمئن شدیم که آنان نابجا یا جانبدارانه موضع گرفتهاند حق پیروی از ایشان را نداریم.
📘برای اینکه مطلب بهتر معلوم شود این سخنان شهید #مطهری را با هم مرور کنیم:
... پس معلوم میشود که تقلیدِ ممدوح و مشروع، «سرسپردن» و چشم بستن نیست، چشم باز کردن و مراقب بودن است و اگر نه مسئولیت و شرکت در جرم است...
داستان موسی و عبد صالح که در قرآن کریم آمده داستان عجیبی است. یک نکته بزرگ که از این داستان استفاده میشود این است که تابع و پیرو تا آنجا تسلیم متبوع و پیشواست که اصول و مبادی و قانون نشکند و خراب نشود. اگر دید آن متبوع کاری برخلاف اصول و مبانی انجام میدهد نمیتواند سکوت کند. گو اینکه در این داستان عملی که عبد صالح کرد از نظر خود او که افق وسیعتری را میدید و به باطن موضوع توجه داشت برخلاف اصول نبود بلکه عین وظیفه و تکلیف بود، ولی سخن در این است که چرا موسی ع صبر نمیکرد و زبان به انتقاد میگشود؟ با اینکه وعده میداد و به خود تلقین میکرد که اعتراض نکند، باز هم اعتراض و انتقاد میکرد. نقص کار موسی در اعتراض و انتقاد نبود، در این بود که به رمز مطلب و باطن کار آگاه نبود. البته اگر به رمز مطلب آگاه میشد اعتراض نمیکرد؛ و مایل بود که برسد به رمز مطلب، ولی مادامی که از نظر او عملی برخلاف اصول و قانون الهی است، ایمان او به او اجازه نمیدهد سکوت کند...
به هر حال خواستم عرض کرده باشم که تقلید جاهل از عالم سرسپردگی نیست. تقلیدِ ممنوع جاهل از عالم همان است که شکل سرسپردگی پیدا کند و به صورت «جاهل را بر عالم بحثی نیست، ما دیگر نمیفهمیم، شاید تکلیف شرعی چنین و چنان اقتضا کرده باشد» و امثال اینها ادا میشود...
البته این نکته واضح است که مخالفت یک عالِم روحانی با هوای نفس، فرق دارد با مخالفت یک نفر از عوام؛ زیرا هوای نفس هرکسی در امور معینی است. هوای نفس جوان یک چیز است و هوای نفس پیر یک چیز دیگر. هرکسی در هر مقام و هر درجه و هر طبقه و هر سنی که هست یک نوع هوای نفس دارد. مقیاس هواپرستی یک عالِم روحانی این نیست که ببینیم مثلاً شراب میخورد یا نمیخورد؟ قمار میکند یا نمیکند؟ نماز و روزه را ترک میکند یا ترک نمیکند؟ مقیاس هواپرستی او در جاه و مقام و میل به دستبوسی و شهرت و محبوبیت و علاقه به اینکه مردم دنبال سرش حرکت کنند و در مصرف بیتالمال در راه آقایی خود و یا باز گذاشتن دست کسان و خویشان و مخصوصاً آقازادگان گرام در بیت المال و امثال اینهاست.
بعد امام علیه السلام فرمود: وَ هُمْ بَعْضُ فُقَهاءِ الشّیعَةِ لا جَمیعُهُم. یعنی کسانی که دارای این فضائل و ملکات عالیه باشند بعضی از فقهای شیعه هستند نه همه آنها.
📚ده گفتار، ص۱۲۱-۱۲۶
@yekaye