یک آیه در روز
. ۱۱۱۵) 📖 وَ زَيْتُوناً وَ نَخْلاً 📖 ترجمه 💢و [درخت] زیتونی و درخت خرمایی؛ سوره عبس (۸۰) آیه ۲۹
.
2️⃣ «وَ زَيْتُوناً وَ نَخْلًا»
در ادامه بیان روییدنیهایی که بر اثر بارش باران و شکافتن زمین میرویند و بعد از اشاره به مطلق دانهها، درخت انگور و سبزیجات، به درختهای زیتون و خرما اشاره کرد. این در حالی است که در آیات بعد به باغهای انبوه و مطلق میوهها اشاره میکند و میدانیم که زیتون و خرما هم میتواند در باغهای انبوه باشند و هم میوه بر آنها صدق میکند.
تنها نکتهای که در کتب تفسیری در خصوص چرایی اشاره به این دو ذکر شده صرفا اشاره به خواص و فواید متعددی است که بر این دو گیاه مترتب است.
اما آیا این توضیح قانعکننده است؟ ما میدانیم که میوههای دارای خواص متعدد منحصر در این دو نیست، به علاوه که در برخی سورههای دیگر از میوههای دیگری در کنار اینها یاد شده است.
برای اینکه بفهمیم چرا این دو -و اگر به آیه قبل توجه کنیم که عنب هم مطرح شده، چرا این سه- را به طور خاص ذکر کرد، شاید بد نباشد به کاربردهای اینها در کنار سایر میوههای درخت در قرآن کریم اشاره شود:
📝درختان میوهدار در قرآن کریم
صرف نظر از کلمه «فاکهة» که دلالت بر مطلق میوه دارد و ۱۴ بار در قرآن کریم به کار رفته،
در میان درختان میوه
▪️ پرتکرارترین مورد، کلمه نخل است که ۲۰ بار در قرآن کریم به کار رفته است:
1.أَ يَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخيلٍ وَ أَعْنابٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ لَهُ فيها مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ وَ أَصابَهُ الْكِبَرُ وَ لَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفاءُ فَأَصابَها إِعْصارٌ فيهِ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ (بقره/266)
2.و هُوَ الَّذي أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ نَباتَ كُلِّ شَيْءٍ فَأَخْرَجْنا مِنْهُ خَضِراً نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَراكِباً وَ مِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِها قِنْوانٌ دانِيَةٌ وَ جَنَّاتٍ مِنْ أَعْنابٍ وَ الزَّيْتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُشْتَبِهاً وَ غَيْرَ مُتَشابِهٍ انْظُرُوا إِلى ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ يَنْعِهِ إِنَّ في ذلِكُمْ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (انعام/99)
3.وَ هُوَ الَّذي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشاتٍ وَ غَيْرَ مَعْرُوشاتٍ وَ النَّخْلَ وَ الزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُكُلُهُ وَ الزَّيْتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُتَشابِهاً وَ غَيْرَ مُتَشابِهٍ كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصادِهِ وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفينَ (انعام/141)
4.وَ فِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخيلٌ صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنْوانٍ يُسْقى بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلى بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (رعد/4)
5.يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّيْتُونَ وَ النَّخيلَ وَ الْأَعْنابَ وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ إِنَّ في ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (نحل/11)
6.وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخيلِ وَ الْأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَراً وَ رِزْقاً حَسَناً إِنَّ في ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (نحل/67)
7.أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخيلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهارَ خِلالَها تَفْجيراً (اسراء/91)
8.وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً رَجُلَيْنِ جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنابٍ وَ حَفَفْناهُما بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنا بَيْنَهُما زَرْعاً (کهف/32)
9.فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلى جِذْعِ النَّخْلَةِ قالَتْ يا لَيْتَني مِتُّ قَبْلَ هذا وَ كُنْتُ نَسْياً مَنْسِيًّا (مریم/23)
10.وَ هُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيًّا (مریم/25)
11.قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبيرُكُمُ الَّذي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ في جُذُوعِ النَّخْلِ وَ لَتَعْلَمُنَّ أَيُّنا أَشَدُّ عَذاباً وَ أَبْقى (طه/71)
12.فَأَنْشَأْنا لَكُمْ بِهِ جَنَّاتٍ مِنْ نَخيلٍ وَ أَعْنابٍ لَكُمْ فيها فَواكِهُ كَثيرَةٌ وَ مِنْها تَأْكُلُونَ (مومنون/19)
13.وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضيمٌ (شعراء/148)
14.وَ جَعَلْنا فيها جَنَّاتٍ مِنْ نَخيلٍ وَ أَعْنابٍ وَ فَجَّرْنا فيها مِنَ الْعُيُونِ (یس/34)
15.وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضيدٌ (ق/10)
16.تَنْزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ (قمر/20)
17.فيها فاكِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذاتُ الْأَكْمامِ (رحمن/11)
18.فيهِما فاكِهَةٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمَّانٌ (رحمن/68)
19.سَخَّرَها عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيالٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُوماً فَتَرَى الْقَوْمَ فيها صَرْعى كَأنهمْ أَعْجازُ نَخْلٍ خاوِيَةٍ (حاقه/7)
20.وَ عِنَباً وَ قَضْباً؛ وَ زَيْتُوناً وَ نَخْلاً (عبس/28-29)
👇ادامه مطلب👇
ادامه بحث از درختان میوهدار در قرآن کریم
چنانکه مشاهده میشود در این ۲۰ آیه،۵ مورد کاملا ناظر به یک قضیه شخصیه است (دو مورد در داستان حضرت مریم؛ یک مورد در خصوص ساحران که تهدید میشوند که بر درخت نخل به صلیب کشیده شوند؛ و دو مورد هم در خصوص قوم عاد که تعبیر شده که مانند درختان نخل برکنده شده از زمین، تار و مار شدند). واضح است در این موارد اینکه در کنار میوه دیگری ذکر شوند موضوعیتی ندارد، اما در بقیه موارد ذکر آن در میان میوهها یک نوع اهتمام ویژه به آن را میرساند.
درخت میوه بعدی درخت انگور است؛ کلمه عنب جمعا ۱۱ بار آمده که ۱۰ مورد در بالا ذکر شد و تنها ۱بار در کنارش نامی از هیچ میوه خاص دیگری نیست:
21.حَدائِقَ وَ أَعْناباً (نبأ/32)
▪️درخت بعدی درخت زیتون است؛ کلمه «زیتون» ۶ بار در قرآن کریم به کار رفته است؛ ۴ موردش در بالا در کنار نخل و عنب یاد شد؛ ۱ موردش صرفا در مقام تمثیل به درخت مبارک زیتون اشاره شده:
22.اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ (نور/35)
و ۱ مورد در کنار انجیر آمده که ظاهرا زیتون خاص (همان درختی که در طور سینین بود و خداوند از آن با موسی سخن گفت) مد نظر است:
23.وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ؛ وَ طُورِ سينينَ (تین/1-2)
البته ۲ مورد هم هست که کلمه زیتون نیامده است اما از درختی در طور سینا سخن به میان آمده که به احتمال زیاد و بویژه به قرینه آیات ابتدایی سوره تین (وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ وَ طُورِ سينينَ) احتمال زیاد میرود که مقصود درخت زیتون باشد:
24.وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَيْناءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَ صِبْغٍ لِلْآكِلينَ (مومنون/20)
25.فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ يا مُوسى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمينَ (قصص/30)
که اگر این دو را هم اشاره به درخت زیتون بدانیم جمعا ۸ بار از این درخت یاد شده است.
▪️میوه بعدی که در کنار اینها مطرح شده است «رمّان» (انار) است که جمعا ۳ بار در قرآن کریم آمده است که هربار نخل در کنارش بوده است و در بالا ذکر شد: یکبار فقط در کنار نخل (رحمن/68)؛ ۱بار در کنار نخل و زیتون، (انعام/۱۴۱)؛ و ۱ بار در کنار نخل و زیتون و انگور (انعام/۹۹).
▪️از میوههای درختی دیگری که در قرآن یاد شده است میتوان به انجیر (وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ؛ تین/1) اشاره کرد
▪️و موز:
26.وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ (واقعه/29)
که در قرآن کریم تنها همین یکبار از این دو میوه یاد شده است.
✅پس به طور خلاصه،
▪️کلمه نخل ۲۰ بار آمده که ۸ بار در کنارش میوه دیگری ذکر نشده است؛
▪️کلمه عنب ۱۱ بار آمده که تنها ۱ بار در کنارش میوه دیگری ذکر نشده است و ۱۰ بار دیگرش نخل کنارش بوده است؛
▪️کلمه زیتون ۶ بار صریح یاد شده است که تنها ۱ بار بتنهایی و ۱ بار فقط در کنار انجیر یاد شده است و هر ۴ بار دیگر نخل و عنب در کنارش ذکر شده است.
▪️کلمه رمان ۳ بار آمده است که هربار نخل در کنارش ذکر شده است.
▪️کلمه تین ۱ بار آمده که زیتون در کنارش ذکر شده است.
▪️کلمه طلح ۱ بار آمده که در کنارش میوه دیگری ذکر نشده است.
بدین ترتیب میتوان نتیجه گرفت در میان درختان مختلف، درخت خرما بیش از هر درخت دیگری مورد توجه بوده است (به ویژه اگر توجه شود که در میان این چند درخت، فقط درخت خرماست که اسم درختش غیر از اسم میوهاش (رطب؛ تمر) است؛ لذا احتمال دارد در خصوص سایر موارد، خود میوه مورد نظر آیه بوده باشد نه درخت آن). بعد از آن انگور و بعد از آن زیتون؛ و در اینجا آوردن این سه، آوردن سه درخت میوهای است که بیشترین کاربرد را در قرآن داشته اند؛ و البته در قرآن بعد از این سه، از انار و بعد از آن، از موز و انجیر هم یاد شده است که در اینجا بدانها اشارهای نشد.
🤔البته در خصوص میوه به معنای عام (خوردنیهای گیاهی) که شامل حبوبات و سبزیجات و ... شود فهرست بلندبالایی میتوان ذکر کرد مانند: بقل (سبزی)، قثّاء (خیار)، فوم (سیر)، عدس، بَصَل (پیاز)، خردل، ریحان، و ...؛ که در این میان یقطین (کدو) هم با اینکه تنه ندارد و در عرف امروزه در کنار خیار و هویج و ... در زمره سبزیجات حساب میشود در تعابیر قرآنی برایش از کلمه «شجرة» استفاده شده است: «وَ أَنْبَتْنا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطينٍ» (صافات/146).
@yekaye
#عبس_29
یک آیه در روز
. ۱۱۱۵) 📖 وَ زَيْتُوناً وَ نَخْلاً 📖 ترجمه 💢و [درخت] زیتونی و درخت خرمایی؛ سوره عبس (۸۰) آیه ۲۹
🔹حَدائِقَ
▪️ماده «حدق» در اصل دلالت دارد بر احاطه به چیزی (معجم مقاييس اللغه، ج2، ص33 )؛ برخی افزودهاند احاطه به چیزی در وسط یا در عمق، و حدقه چشم را بدین جهت نامیدهاند که سیاهی عمده چشم را احاطه میکند (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص391) و دور چیزی گرفتن، البته برخی توضیح دادهاند که فعل این ماده لازم است و با حرف [ب] یا رفتن به بابهای تفعیل و افعال متعدی میشود (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج2، ص212).
▪️از این ماده تنها کلمهای که در قرآن کریم به کار رفته است «حدیقه» است: «فَأَنْبَتْنا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها» (نمل/60) که جمع آن «حدائق» میباشد: «حَدائِقَ وَ أَعْناباً» (نبأ/32) «وَ حَدائِقَ غُلْباً» (عبس/30)؛
برخی گفتهاند به معنای زمینی است که درخت (معجم مقاييس اللغه، ج2، ص34 ) یا به طور خاص درختان میوه داشته باشد (كتاب العين، ج3، ص41 )؛
برخی ظاهرا با توجه به ماده لغت بر این باورند که حدیقه بوستانی است که به نحوی احاطه شده باشد (مجمع البيان، ج10، ص667 ) از باب شبیه به حدقه چشم (مفردات ألفاظ القرآن، ص223 )
و در همین راستا توضیح دادهاند که «حدیقه» چیزی است که یا دیواری که آن را احاطه کرده یا درختانی انبوه آن را محدود و معین ساخته و یا با قرار گرفتن در ارتفاع عملا احاطه شده است نه لزوما با دیوار و همین آیات فوق (بویژه تعبیر حدائق در مورد باغهای بهشتی) را شاهد بر این گرفتهاند که همان انبوهی درختان یک احاطهای را رقم میزند که برای صدق «حدیقه» کفایت میکند (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج2، ص212 ).
📿ماده «حدق» همین ۳ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
🔹غُلْباً
درباره ماده «غلب»
▪️این فارس بر این باور است که این ماده دلالت دارد بر قوت و قهر و شدت، که بر دیگری غلبه کردن مصداق بارز آن است (معجم مقاييس اللغه، ج4، ص388 )؛
▪️راغب اصفهانی معنای آن را یک نحوه قهر و استیلاء میداند (مفردات ألفاظ القرآن، ص611 )؛
▪️حسن جبل معنای محوری این ماده را شدتی همراه با یک نحوه برتری و بزرگی جسمانی میداند (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۶۰۱ )، و
▪️مرحوم مصطفوی معنای اصلی آن را تفوقی همراه با قدرت یا تفوقی در قدرت میداند و بر این باور است که اموری همچون قهر و استیلاء و شدت و غلظت از لوازم این اصل است نه معنای آن (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج7، ص302 ).
▪️کلمه «غلبه» به قهر و قدرت نزدیک است؛
🔸در تفاوت قهر و غلبه گفتهاند که غلبه میتواند به خاطر فزونی قدرت باشد یا فزونی علم و امثال آن (چنانکه میگویند فلانی در فلان مساله علمی بر دیگری غلبه کرد) اما قهر تنها در جایی که با فزونی قدرت غلبه حاصل شود اطلاق میگردد (الفروق في اللغة، ص98 ).
🔸در تفاوت غلبه و قدرت هم گفتهاند که غلبه، فعل شخص غالب است ولی قدرت فعل شخص قادر نیست؛ و بر همین اساس غالب را در مورد خداوند صفت فعل میدانند، اما قاهر هم میتواند صفت ذات باشد هم صفت فعل؛ و از علی بن عیسی هم نقل شده که تفاوت اینها این است که غالب، کسی است که میتواند با اقتدار خویش مقاومت چیزی را درهم شکند اما قاهر کسی است که بر کارهای بسیار صعب و دشوار تواناست (الفروق في اللغة، ص99 ).
▪️این ماده در حالت ثلاثی مجرد در دو وزن به کار میرود یکی وزن «غَلَب يَغْلِبُ» [و ظاهرا تمام مواردی که در قرآن کریم به صورت فعل به کار رفته بر این وزن است مانند «كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَة» (بقره/۲۴۹) یا «وَ مَنْ يُقاتِلْ في سَبيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ» (نساء/۷۴)] که مصدر آن به صورت «غَلَب» و «غَلْب» و «غَلَبة» میباشد [و در قرآن کریم فقط اولی آمده است: «وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ» (روم/3) و از آن هم اسم فاعل (وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى أَمْرِهِ؛ یوسف/۲۱) و هم اسم مفعول (فَدَعا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ؛ قمر/ 10) به کار رفته است]؛ و
▪️دیگری در وزن «غَلِبَ يَغْلَبُ» که مصدر آن «غَلَب» است؛ و از این معنا کلمه «أغلَب» به معنای گردنکلفت رایج است (معجم مقاييس اللغه، ج4، ص388 ) و برخی توضیح دادهاند که این کلمه به معنای شیء غلیظ شدید کوتاه است و کاربرد آن در مورد شیر رایج است (أسدٌ أَغْلَبُ) (كتاب العين، ج4، ص420 ) و برخی گفتهاند این کلفت بودن گردن تشبیه به گردن شیر است که دلالت بر یک نحوه غلظت و عدم نرمخویی دارد که علامت تفوق و تکبر و اقتدار است (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج7، ص303 ).
راغب نیز با اینکه معنای قهر و استیلاء را برای این ماده ترجیح میدهد اما این قول را هم نقل کرده که چهبسا اصل ماده «غلب» به معنای چیزی را در اختیار گرفتن و بر گردن آن سوار شدن باشد و به همین جهت که «أغلب» به معنای گردن کلفت است [یعنی گردنش براحتی در اختیار دیگران قرار نمیگیرد]؛ و هرچه باشد، جمع «أغلب»، «غُلْب» است که در قرآن کریم به کار رفته است: «قال وَ حَدائِقَ غُلْباً» (عبس/30) (مفردات ألفاظ القرآن، ص612 ).
معنای «غُلْب» در این آیه را همان شداد و غلاظ بودن دانسته و گفتهاند به درخت تنومند و محکم «شجرة غلباء» گفته میشود (مجمع البيان، ج10، ص667 ). برخی هم گفتهاند که چهبسا این باغها اشاره به مقامات روحانی و ملکوتی است و مقصود از «أغلب» و «غُلْب» در اینجا آن حالت تفوق و قوت و قدرتی است که این مقام بر سایر مقامات دارد (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج7، ص303 ).
📿ماده «غلب» و مشتقات آن ۳۱ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
تمام احادیثی که ذیل آیه ۲۷ (جلسه ۱۱۱۳ https://yekaye.ir/ababsa-80-27/) گذشت به این آیه نیز مربوط میشود؛
همچنین ذیل آیه ۲۸ (جلسه ۱۱۱۴ حدیث۷ https://yekaye.ir/ababsa-80-28/) فرازی از تفسیر قمی گذشت که اغلب آن را توضیح مرحوم قمی دانستهاند؛ اما برخی هم آن را ادامه حدیث امام باقر ع قلمداد کردهاند. که در آنجا آمد: و «حَدَائِقَ غُلْبًا» یعنی «باغهای تودرتو و انبوه».
اما احادیث دیگر:
☀️۱) الف. از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند:
اگر کسی از باغهایی عبور کرد اشکالی ندارد که از میوه آنها بخورد ولی از آن چیزی با خودش نبرد.
📚من لا يحضره الفقيه، ج3، ص180
قَالَ الصَّادِقُ ع:
مَنْ مَرَّ بِبَسَاتِينَ فَلَا بَأْسَ بِأَنْ يَأْكُلَ مِنْ ثِمَارِهَا وَ لَا يَحْمِلْ مَعَهُ مِنْهَا شَيْئاً
☀️ب. از امام صادق ع سوال میشود درباره شخصی که از کنار درختان خرما و سنبلهها و میوهها عبور میکند، آیا برایش جایز است که بدون اجازه گرفتن از صاحب آنها، چه در حال ضرورت و چه در حال غیرضرورت- از آنها بخورد؟
فرمودند: اشکالی ندارد.
📚تهذيب الأحكام، ج7، ص93
الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَمُرُّ بِالنَّخْلِ وَ السُّنْبُلِ وَ الثَّمَرِ فَيَجُوزُ لَهُ أَنْ يَأْكُلَ مِنْهَا مِنْ غَيْرِ إِذْنِ صَاحِبِهَا مِنْ ضَرُورَةٍ أَوْ غَيْرِ ضَرُورَةٍ؟
قَالَ: لَا بَأْسَ.
☀️ج. از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند:
اشکالی ندارد که انسانی که از کنار درختان میوه عبور میکند از آنها بخورد فقط نباید آنها را خراب کند؛ و رسول الله ص از اینکه در [پیرامون درختان] محل عبور مردم دیوار کشیده شود نهی کرد به خاطر اینکه افراد اجازه عبور داشته باشند و هرگاه به ایشان خبر میرسید که درخت خرمایی رسیده است و دورش دیوار کشیدهاند دستور میداد دیوار را به خاطر عبورکنندگان از آن مسیر خراب کنند.
📚الكافي، ج3، ص569
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
لَا بَأْسَ بِالرَّجُلِ يَمُرُّ عَلَى الثَّمَرَةِ وَ يَأْكُلُ مِنْهَا وَ لَا يُفْسِدُ قَدْ نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ تُبْنَى الْحِيطَانُ بِالْمَدِينَةِ لِمَكَانِ الْمَارَّةِ قَالَ وَ كَانَ إِذَا بَلَغَ نَخْلَةٌ أَمَرَ بِالْحِيطَانِ فَخُرِقَتْ لِمَكَانِ الْمَارَّةِ.
☀️د. از محمد بن عثمان عمری (یکی از نواب اربعه) پاسخی از جانب امام زمان ع به برخی از سوالات رسیده است. در فرازی از آن متن آمده است:
و اما در مورد سوالی که پرسیده بودید درباره میوههایی از اوالتان که عبورکنندگان که از کنار درختان شما میگذرند از آن تناول کرده و میخورند آیا این کار برایشان حلال است؟
بله، خوردنش برایشان حلال است اما بردنش برایشان حرام است.
📚الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج2، ص480
وَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الْأَسَدِيِّ قَالَ: كَانَ فِيمَا وَرَدَ عَلَيَّ مِنَ الشَّيْخِ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ الْعَمْرِيِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ فِي جَوَابِ مَسَائِلَ إِلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ: ...
وَ أَمَّا مَا سَأَلْتَ عَنْهُ مِنَ الثِّمَارِ مِنْ أَمْوَالِنَا يَمُرُّ بِهِ الْمَارُّ فَيَتَنَاوَلُ مِنْهُ وَ يَأْكُلُ هَلْ يَحِلُّ لَهُ ذَلِكَ؟
فَإِنَّهُ يَحِلُّ لَهُ أَكْلُهُ وَ يَحْرُمُ عَلَيْهِ حَمْلُهُ.
@yekaye
☀️۲) از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند:
همانا کمترین و سادهترین جایگاه بهشتیان جایگاه کسی است که وارد بهشت میشود و برای او سه باغ قرار می دهند. وقتی وارد پایینترین آنها میشود، همسران و خدمتکاران و رودها و میوههایش را از آنچه خداوند خواسته و مایه روشنی چشم او و خوشحالی دلش است میبیند.
پس چون شکر و حمد خدا را به جای آورد به او گفته شود: سرت را بلند کن و باغ دوم را ببین که در آن چیزهایی است که در این نیست.
پس میگوید: خدایا این را به من بده.
پس خداوند متعال فرماید اگر این را به تو بدهم غیر از این را از من خواهی خواست!
او میگوید: پروردگارا! همین! همین!
پس چون داخل آن شود شکر و حمد خدا را بجا آورد. سپس خطاب آید درب بهشت را برایش بگشایید و به او گفته شود سرت را بلند کن؛ که در آن لحظه بابی از جاودانگی برایش گشوده شده و چندین برابر آنچه را در قبلیها بود ببیند؛ پس در حالی که شادیاش چندین برابر شده بگوید: پروردگارا! حمد بیپایان سزاوار توست که بر من با وارد کردنم در بهشت منت گذاشتی و مرا از آتش جهنم نجات دادی. ...
📚تفسير القمي، ج2، ص: 82
حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عن أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ:
... وَ إِنَّ أَيْسَرَ أَهْلِ الْجَنَّةِ مَنْزِلَةً مَنْ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ فَيُرْفَعُ لَهُ ثَلَاثُ حَدَائِقَ فَإِذَا دَخَلَ أَدْنَاهُنَّ رَأَى فِيهَا مِنَ الْأَزْوَاجِ وَ الْخَدَمِ وَ الْأَنْهَارِ وَ الْأَثْمَارِ مَا شَاءَ اللَّهُ مِمَّا يَمْلَأُ عَيْنَهُ قُرَّةً وَ قَلْبَهُ مَسَرَّةً
فَإِذَا شَكَرَ اللَّهَ وَ حَمِدَهُ قِيلَ لَهُ ارْفَعْ رَأْسَكَ إِلَى الْحَدِيقَةِ الثَّانِيَةِ فَفِيهَا مَا لَيْسَ فِي الْأُخْرَى
فَيَقُولُ يَا رَبِّ أَعْطِنِي هَذِهِ
فَيَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى إِنْ أَعْطَيْتُكَ إِيَّاهَا سَأَلْتَنِي غَيْرَهَا
فَيَقُولُ رَبِّ هَذِهِ هَذِهِ
فَإِذَا هُوَ دَخَلَهَا شَكَرَ اللَّهَ وَ حَمِدَهُ قَالَ فَيُقَالُ افْتَحُوا لَهُ بَابَ الْجَنَّةِ وَ يُقَالُ لَهُ ارْفَعْ رَأْسَكَ فَإِذَا قَدْ فُتِحَ لَهُ بَابٌ مِنَ الْخُلْدِ وَ يَرَى أَضْعَافَ مَا كَانَ فِيمَا قَبْلُ فَيَقُولُ عِنْدَ تَضَاعُفِ مَسَرَّاتِهِ رَبِّ لَكَ الْحَمْدُ الَّذِي لَا يُحْصَى إِذْ مَنَنْتَ عَلَيَّ بِالْجِنَانِ وَ نَجَّيْتَنِي مِنَ النِّيرَانِ ...
@yekaye