820 ) لِیُنْذِرَ مَنْ كانَ حَیّاً وَ یحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْكافِرینَ
〽️ترجمه
تا انذار دهد هر کسی را که زنده باشد و سخنِ [خداوند] بر کافران محقق گردد.
سوره یس (36) آیه 70
1397/6/24
5 محرم 1440
@Yekaye
🔹لیُنْذِرَ
قبلا در آیه 6 همین سوره بیان شد که
▪️ماده «نذر» در اصل بر ترساندن ویا ترسیدن دلالت دارد؛ و به تعبیر دیگر، «انذار» به معنای ابلاغ و بیانی است که با ترساندن توأم باشد (در فارسی: هشدار دادن) چنانکه «تبشیر» هم خبری است که مشتمل بر امر مسرتبخش باشد.
▪️البته عموما «انذار» را اخص از «ترساندن» (تخویف) دانستهاند؛ برخی گفتهاند ترساندنی است از طریق سخن انجام میشود؛ وبرخی توضیح دادهاند که ترساندنی است که موضع ترس، و چرایی ترسناک بودن را برای مخاطب آشکار میکند و ناشی از نوعی احسان و خیرخواهی از جانب انذاردهنده است و هرچه آن امری که سزاوار ترسیدن است عظیمتر باشد، این احسان بیشتر است.
▪️همچنین در ماده «انذار» نوعی معنای توصیه کردن نهفته است با این تفاوت که «انذار» نسبت به خود به کار نمیرود اما کلمه «وصیت» نسبت به خود به کار میرود (اوصیتُ نفسی) و دیگر اینکه «انذار» برای برحذر داشتن از کار قبیح انجام میشود، اما «توصیه» میتواند هم برای برحذر داشتن از کار بد باشد و هم تشویق به کار خوب.
🔖جلسه 753 http://yekaye.ir/ya-seen-36-6/
📖اختلاف قرائت
🔹«لینذر»
▪️این کلمه در قرائات سبعه به دو صورت «لِیُنْذِرَ» (صیغه غایب، قرائت اهل کوفه و مکه و بصره) و «لِتُنْذِرَ» (صیغه مخاطب، قرائت اهل مدینه و شام) قرائت شده است؛
▪️اما در قرائات غیرمشهور به صورت «لِیُنْذَرَ» (صیغه مجهول) و «لِیَنْذَرَ» (مضارع از فعل «نَذِرَ») نیز قرائت شده است.
📚مجمع البيان، ج8، ص673 ؛ البحر المحيط، ج9، ص81
@Yekaye
🔹حَیّاً
قبلا بیان شد که
▪️ ماده «حیی» (و چهبسا «حیو») در اصل، دست کم بر دو معنا دلالت دارد:
▫️یکی حیات و زندگانی، و نقطه مقابل مرگ؛
▫️و دیگری حیا و شرم، و نقطه مقابل وقاحت و بیشرمی.
البته برخی معنای اصلی را همان معنای اول دانسته و مدعیاند که چون بازگشت حیا و شرم به حفظ خویشتن است از ضعف و نقص و دوری از عیب و زشتی، در واقع مشتمل است بر طلب سلامت و حیات و از این جهت حیا هم به همان معنای حیات برمیگردد؛ و معنای جامع مفهوم «حیات» را هم تحقق هر چیزی که قوام و بقای شیء در گروی آن است (اعم از اجزای ظاهری و باطنی و نظم آنها و شرایط لازمه) دانستهاند.
▪️«حیّ» (= زنده) صفت مشبهه بر وزن «فَعل»، و جمع آن «أحیاء» است (وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ؛ بقره/۱۵۴)
🔖جلسه 722 http://yekaye.ir/al-fater-35-22/
@Yekaye
🔹یَحِقَّ
قبلا اشاره شد که
«حق» نقطه مقابل «باطل» است. اصل ماده «حقق» را محکم کردن شیء، و یا ثبات و استقرار داشتن و مطابقت و موافقت داشتن با یک امر ثابت و مستقر دانستهاند، چنانکه به محور و پاشنه درب که درب با تکیه بر آن و بر مدار آن حرکت میکند «حقّ» میگویند.
🔖جلسه۳۱۱ http://yekaye.ir/al-hajj-22-6/
@Yekaye
🔹الْكافِرینَ
در آیه 64 همین سوره بیان شد که
▪️ماده «کفر» در اصل دلالت بر پوشاندن و مخفی کردن میکند. کفر، هم در نقطه مقابل ایمان به کار میرود زیرا «حق را میپوشاند»، و هم در نقطه مقابل «شکر» و به معنای «ناسپاسی» به کار میرود، زیرا نعمت را میپوشاند؛ و از نظر راغب اصفهانی، در مورد ناسپاسی نعمت، غالبا تعبیر «کفران» به کار میرود، و در مورد انکار خدا و نبوت و شریعت (بیدینی) غالبا تعبیر «کُفر» (که فاعل آن، «کافر» است) به کار میرود.
▪️اگرچه در فرهنگ دینی غالبا کلمه «کافر» فقط به معنای منکر خدا و نبوت و شریعت به کار میرود اما در ادبیات قرآنی در مورد منکر ولایت و امامت الهی هم این تعبیر به کار میرود چنانکه کسانی که به جای ولایت الله، ولایت طاغوت را پذیرفته باشند کارشان «کفر» معرفی شده (بقره/۲۵۶) و حتی منافق هم (که ظاهرا مسلمان است و خدا و نبوت و شریعت را قبول دارد) کافر خوانده شده است (نساء/۱۳۷-۱۳۸؛ منافقون/۱-۳)
▪️همچنین بیان شد که کفر در قرآن به پنج معنا به کار رفته: کفر حجود (انکار) [که دو قسم میشد: انکار از روی ظن و گمان، ویا کاملا آگاهانه در برابر حقیقت ایستادن]، ترک آنچه خدا دستور داده، کفر برائت و کفر نعمت.
🔖جلسه 813 http://yekaye.ir/ya-seen-36-64/
@Yekaye
☀️1) از پیامبر اکرم ص و نیز از امیرالمومنین ع درباره این که خداوند میفرماید «تا انذار دهد هر کسی را که زنده باشد» روایت شده است که:
یعنی کسی که عاقل باشد.
جَاءَ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا» قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَعْنِي مَنْ كَانَ عَاقِلًا.
📚إرشاد القلوب (للديلمي)، ج1، ص198
يجوز أن يكون المراد بمن كان حيا عاقلا و روي ذلك عن علي (ع)
📚مجمع البيان، ج8، ص675
@Yekaye
☀️2) از امیرالمومنین ع روایت شده است:
جاهل مرده است هرچند که زنده باشد!
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص75
الْجَاهِلُ مَيِّتٌ وَ إِنْ كَانَ حَيّاً.
@Yekaye
☀️3) از امام صادق ع روایت شده است:
همانا خداوند عز و جل هنگامی که خواست آدم ع را بیافریند جبرئیل را در ساعت اول روز جمعه برانگیخت
و او قبضهای به دست راستش برداشت که این برداشتنش از آسمان هفتم تا آسمان دنیا واقع شد و از هر آسمانی تربتی برداشت؛
و سپس قبضه دیگری از زمین هفتم برتر تا زمین هفتم پستتر برداشت؛
پس خداوند عز و جل به کلمهاش امر کرد و او قبضه اول را به دست راست و قبضه دوم را به دست چپ گرفت؛ پس آن گل را دو تکه کرد، از زمین مقداری از آن و از آسمان هم مقداری از آن؛
پس به آنچه در دست راست او بود فرمود: از تو خواهد بود رسولان و انبیا و اوصیا و صدیقان و مومنان و سعادتمندان و هرکس که کرامت و بزرگواریاش را بخواهم پس بر آنان آنچه فرموده بود محقق گردید؛
و به آنچه در دست چپ او بود فرمود: از تو خواهد بود جباران و مشرکان و کافران و طاغوتها و هرکس که خواری و بدبختیاش را بخواهم؛
پس بر آنان نیز آنچه فرموده بود محقق گردید همان گونه که فرموده بود؛
سپس آن دو گل را درهمآمیخت و این همان است که فرمود: «همانا خداوند شکافنده حَبّ [= دانه] و «نَوی» [ = هسته] است» (انعام/95) .
پس «حَبّ» همان طینت مومنان است که خداوند «محبت» خود را بر او افکنده؛ و «نَوی» همانا طینت کافران است که از هر خیری دوری کرده [نَاَوْا]؛ و به این جهت «نوی» نامیده شده است که از هر خیری دوری میکند [نَأَی] ؛
و خداوند فرمود «زنده را از مرده بیرون میآورد، و بیرون آورندهی مرده است از زنده» (انعام/95)؛
پس زنده، آن مومنی است که طینتش از طینت کافر بیرون میآید؛ و مردهای که از زنده بیرون میآید، کافری است که از طینت مومن خارج میشود؛ پس زنده، مومن است؛ و مرده، کافر؛ و این همان سخن خداوند عز و جل است که فرمود «آیا پس کسی را که مرده بود و زندهاش گرداندیم ...» (انعام/122) پس مرگش مخلوط شدن طینتش با طینت کافر بود و زندگانیاش آن هنگام بود که خداوند عز و جل بین آن دو با کلمه خویش فاصله انداخت؛
این چنین است که خداوند عز و جل مومن را در هنگام تولد از ظلمت به سوی نور بیرون میآورد بعد از آنکه در آن ظلمت داخل شده بود و کافر را از نور به ظلمت میبرد بعد از آنکه در نور داخل شده بود؛ و این همان سخن خداوند عز و جل است که فرمود « تا انذار دهد هر کسی را که زنده باشد و سخنِ [خداوند] بر کافران محقق گردد.» (یس/70)
📚الكافي، ج2، ص5
✳️توجه:
احادیث مربوط به «طینت» از دشوارترین احادیث معارفی هستند که در فهم آنها بسیار باید با احتیاط گام برداشت.
نویسنده ادعا ندارد که معنای این حدیث را آن گونه که مراد معصوم بوده، میفهمد؛ اما میتواند برخی از قرینههای داخل کلام را که میتواند مانع از برخی از کجفهمیها شود، برشمرد، مانند اینکه:
🔹این خاک، فقط از روی زمین برداشته نشده، بلکه از آسمانها هم برداشته شده؛ و از طرف دیگر میدانیم که آسمان دنیا همان است که ستارگان درآناند (صافات/6) یعنی کل آنچه در کهکشانها با چشم میبینیم در زمره آسمان دنیاست؛ پس وقتی سخن از هفت آسمان (که پایینترینِ آنها آسمان دنیاست) و هفت زمین به میان آمده، و تصریح میشود که این طینت از تمام این هفت آسمان و هفت زمین برگرفته شده، معلوم میشود که این طنیت صرفا همین خاک و گِلی که ما روی زمین میشناسیم نیست، بلکه سرشتی است که از تمامی عوالم ماوراء در آن تنیده شده است.
🔹این واقعه در حالی که قبل از خلقت حضرت آدم رخ داده، اما از کافران و مومنان سخن به میان آمده، پس علیالقاعده، این واقعه در بستر زمانی که ما میشناسیم، رخ نداده؛ بلکه در ماورای زمان ماست.
🔹«جبر» از باورهایی است که در احادیث اهل بیت بشدت تخطئه شده، پس هرگونه برداشت از این حدیث که منجر به جبری شدن ایمان شود قطعا ناصواب است.
@Yekaye
👇متن حدیث👇