یک آیه در روز
870) 📖 مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمينَ بِبَعيدٍ 📖 💢ترجمه [سنگهایی] نشانه
.
4⃣ «مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ»
مقصود از تعبیر «عند ربک» چیست؟
🍃الف. یعنی این مطلب در علم پروردگارت رقم خورده بود.
🍃ب. یعنی از خزائن پروردگارت که کسی جز او بدان دسترسی ندارد.
🍃ج. یعنی از جانب پروردگارت آمد
📚(ابنعباس و مقاتل، به نقل از البحر المحيط، ج6، ص192)
یعنی تاکیدی است بر اینکه خود خداوند دستور عذابی خاص را داده بود؛ تا کسی گمان نبرد که هلاکت آنان صرفاً یک اتفاق زمینی بود که اتفاقا به این قوم برخورد، مانند تصور اغلب افراد از پدیدههایی مثل سیل و زلزله.
🍃د. یعنی اینها نزد پروردگارت آماده شده بود.
📚(هذلی، به نقل از البحر المحيط، ج6، ص192)
🍃ه. یعنی برای این آمده که گستره قدرت خداوند و شدت عذاب او را برساند.
📚(ابنالانباری، به نقل از البحر المحيط، ج6، ص192)
🍃و. ...
@YekAaye
یک آیه در روز
870) 📖 مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمينَ بِبَعيدٍ 📖 💢ترجمه [سنگهایی] نشانه
.
5⃣ «ما هِيَ مِنَ الظَّالِمينَ بِبَعيدٍ»
مهمترین مشکل قوم لوط، انجام عمل لواط بود که این را از دعوتهای حضرت لوط بخوبی میتوان دریافت. و خداوند آنان را عذاب کرد؛ و در این جمله، فرمود این وضعیت از «ظالمان دور نیست»
یعنی
🔹از طرفی نشان داد که عمل قوم لوط (لواط یا به تعبیر امروزی، رفتار همجنسگرایانه) مصداق ظلم است، و نه یک حق؛
(انحرافات اخلاقى و جنسى، ظلم است؛ 📚تفسير نور، ج4، ص104)
🔹و از طرف دیگر نشان داد که این عاقبت، تنها و تنها مربوط به یک امتی در گذشته نیست؛ بلکه هر جامعهای که این ظلم در آنها عادی شود، انتظار چنان عذابی را داشته باشد.
(هر كس همچون دنياى غرب، همجنسبازى را جايز و آزاد بداند، بايد منتظر قهر خدا و زير ورو شدن منطقهى فساد باشد. 📚تفسير نور، ج4، ص104)
@Yekaye
یک آیه در روز
870) 📖 مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمينَ بِبَعيدٍ 📖 💢ترجمه [سنگهایی] نشانه
.
6⃣ «وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ»
با توجه به اینکه مرجع ضمیر اشاره «هی» را چه بدانیم، مراد از چیزی که از ظالمان دور نیست متفاوت میشود و معانی متعددی از آیه قابل استنباط است که با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا بعید نیست که همگی مد نظر باشد:
🍃الف. مرجع آن، «الحجارة» است؛
یعنی آن سنگهایی که برای عذاب قوم لوط فرستاده شد، از ظالمان اصلا دور نیست؛ و این گونه عذابی ممکن است بر سر سایر ظالمان امتهای دیگر هم فرود آید.
📚(الميزان، ج10، ص344)
🍃ب. مرجع ضمیر « القرى: شهرهای آنها» است که با ضمیر «جَعَلْنا عالِيَها سافِلَها» نیز بدان اشاره شده بود.
یعنی آن شهرهایی که زیر و رو شد، از این ظالمان و مشرکان قریش که در زمان پیامبر به ایشان ظلم میکردند، اصلا دور نیست؛ میتوانند بروند و آنجا را ببینند و عبرت بگیرند؛ چنانکه در جای دیگر درباره این سرزمینهای ویران شده فرمود «وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ: و البته آن [شهرهاى ويران] بر سر راهى است داير و بر جاى مانده» (حجر/76) ویا «وَ إِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِمْ مُصْبِحِينَ وَ بِاللَّيْلِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ: و همانا شما (اهل مكه در سفرتان به سوى شام) بر آنها مىگذريد، صبحگاهان؛ و در شب؛ آیا پس نمی اندیشید؟!» (صافات/138).
📚(الميزان، ج10، ص344)
🍃ج. ...
@Yekaye
یک آیه در روز
870) 📖 مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمينَ بِبَعيدٍ 📖 💢ترجمه [سنگهایی] نشانه
.
7⃣ «وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ»
مقصود از «ظالمانی» که وقوع این عذاب از آنان دور نیست، چه کسانیاند؟
🍃الف. ظالمان از امت پیامبر اکرم ص، بویژه مشرکان مکه
📚(مجمع البيان، ج5، ص282)؛
که این تعبیر نوعی تهدید آنهاست.
📚(الميزان، ج10، ص344)
🍃ب. خود قوم لوط
📚 (مجمع البيان، ج5، ص282)
در واقع، آوردن کلمه «ظالمان» وصفی جدید برای قوم لوط است که با آوردن آن، هم عمل آنان را ظلم معرفی میکند و هم علت نابودیِ آنان را بازگو مینماید؛ یعنی میخواهد بفرماید:
🔹اولا آنان به خاطر انجام عمل لواط ظالم محسوب میشوند (یعنی کسی گمان نکند که عمل لواط، صرفا یک قبح فرهنگی دارد و از جنس آداب و رسوم است که از این جامعه به آن جامعه فرق میکند و مصداق ظلم و تجاوز از حق نیست)؛
🔹و ثانیا علت نابود شدنشان هم دقیقا همین بود که کارشان ظلم بود، نه اینکه صرفا یک اقدام فرهنگی و آداب و رسومی صرف مجازات شده باشند.
🍃ج. مقصود هرکسی است که عمل آنان را انجام دهد.
🔖حدیث3 https://eitaa.com/yekAaye/1871
و نیز:
📚(ابنعباس، به نقل از البحر المحيط، ج6، ص192)
🍃د. ...
@YekAaye
یک آیه در روز
870) 📖 مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمينَ بِبَعيدٍ 📖 💢ترجمه [سنگهایی] نشانه
.
8⃣ «مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمينَ بِبَعيدٍ»
با اینکه مطالب را در آیات قبل با ضمیر متکلم (أَمْرُنا؛ جَعَلْنا: ما) بیان کرد، چرا سیاق آیات یکدفعه به صورت مخاطب (رَبِّكَ: تو) درآمد؟
🍃الف. موید آن است که مقصود اصلی از ظالمان، ظالمان در امت پیامبر ص و مشرکان مکه و مخاطبان اوست؛
یعنی تهدید را برای مخاطبان و معاشران پیامبر جدیتر میکند: [یعنی میفرماید «ما آنها را چنین و چنان کردیم؛ و پروردگار توست که چنین کرد»؛ پس ای کسانی که با این پیامبر مخالفت میکنید مواظب باشید که پروردگار او همان کسی است که آنان را زیر و رو کرد؛] و اگر هم اصرار شود که ظالمان، به معنای مطلق ظالمان میباشد، آنگاه این تعریضی به ظالمان مخاطب پیامبر دارد.
📚 (الميزان، ج10، ص344)
🍃ب. ...
@Yekaye
✅جمعبندی داستان قوم لوط در سوره هود✅
📖ابتدا مروری بر آیات داشته باشیم:
وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهيمَ بِالْبُشْرى قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنيذٍ؛
فَلَمَّا رَأى أَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خيفَةً قالُوا لا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمِ لُوطٍ؛0
وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ؛
قالَتْ يا وَيْلَتى أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلي شَيْخاً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عَجيبٌ؛
قالُوا أَ تَعْجَبينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَميدٌ مَجيدٌ؛
فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهيمَ الرَّوْعُ وَ جاءَتْهُ الْبُشْرى يُجادِلُنا في قَوْمِ لُوطٍ؛
إِنَّ إِبْراهيمَ لَحَليمٌ أَوَّاهٌ مُنيبٌ؛
يا إِبْراهيمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ إِنَّهُمْ آتيهِمْ عَذابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ؛
وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سيءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالَ هذا يَوْمٌ عَصيبٌ؛
وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ قالَ يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ في ضَيْفي أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشيدٌ؛
قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا في بَناتِكَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ ما نُريدُ؛
قالَ لَوْ أَنَّ لي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوي إِلى رُكْنٍ شَديدٍ؛0
قالُوا يا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ إِلاَّ امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصيبُها ما أَصابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَيْسَ الصُّبْحُ بِقَريبٍ؛
فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا جَعَلْنا عالِيَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَيْها حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ؛
مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمينَ بِبَعيدٍ؛
💢ترجمه
و به یقین، فرستادگان ما ابراهیم را بشارت آوردند. سلامی کردند. گفت: سلام. پس دیری نپایید که گوسالهای بریان آورد.
پس هنگامی که دید دستانشان را، که به آن نمیرسد، آنان را بیگانه شمرد، و از آنان ترسی احساس کرد؛ گفتند نترس! همانا ما به سوی قوم لوط فرستاده
شدهایم.
و زنش ایستاده بود؛ پس خندید [یا: حایض شد]، پس او را به اسحاق مژده دادیم، و پشت سر اسحاق، یعقوب.
گفت: ای وای! آیا من بچه آورم در حالی که پیرزنی هستم و این شوهرم است که پیرمرد است. همانا این واقعاً چیز عجیبی است!
گفتند آیا از امر خدا تعجب میکنی؟! رحمت خداوند و برکاتش بر شما اهل بیت [باد/است]؛ همانا او ستوده و ارجمند است.
پس هنگامی که ترس از ابراهیم برفت و او را بشارت آمد، شروع کرد به مجادله با ما درباره قوم لوط!
بهدرستی که ابراهیم قطعا بردباری بسیار تضرعپیشه و بازگشتکننده بوده است.
ای ابراهیم! از این بگذر! همانا چنین است که امر پروردگارت آمده است؛ و بیتردید آنان را آمده به سراغشان عذابی بیبازگشت.
و هنگامی که فرستادگان ما نزد لوط آمدند، به [سبب] آنان احساس بدی کرد [آمدن آنان را خوش نداشت] و با آنان در تنگنا قرار گرفت و گفت: امروز روزی سخت است.
و قومش نزدش آمدند در حالی که به سویش هل داده میشدند و پیش از آن نیز کارهای زشت انجام میدادند؛ گفت: ای قوم من! اینان دخترانم؛ آنان برای شما پاکیزهترند؛ پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا در مورد میهمانانم شرمنده و سرشکسته مسازید؛ آیا از شما مرد رشیدی [رشدیافتهای] نیست؟!
گفتند قطعاً دانستهای که ما را در مورد دخترانت حقی نباشد؛ و بیگمان تو خوب میدانی که چه میخواهیم!
گفت: کاشکی مرا به شما نیرویی بود یا اینکه به پایگاهی استوار پناه ببرم!
گفتند: ای لوط! همانا ما فرستادگان پروردگار توییم؛ هرگز به تو دست نمییابند؛ پس به پارهای [ظلمتی] از شب [گذشته]، با خانوادهات کوچ کن، و از شما هیچکس روی برنگردانَد، جز زنت؛ بیشک به او میرسد آنچه بدانان رسید؛ بدرستی که وعدهگاه آنان صبح است؛ آیا مگر صبح نزدیک نیست؟
پس هنگامی که امر ما آمد آن را زیر و رو کردیم و بر آن بارانی از سنگهایی از سجّیلِ [= سنگگِلِ] نضجیافته و درهمتنیده باریدیم.
[سنگهایی] نشانهدار نزد پروردگارت؛ و آن از ظالمان اصلا دور نیست.
سوره هود (11) آیات 69-83
1397/10/28
11 جمادیالاولی 1440
@Yekaye
☀️حکایت حضرت ابراهیم و فرشتگان به روایت تفسير القمي
📜تفسیر قمی، تالیف علی بن ابراهیم قمی است که از اصحاب امام هادی و امام حسن عسکری بوده و غیبت امام زمان ع را هم درک کرده است.
تفسیر وی عمدتا بر اساس روایاتی است که از ائمه اطهار به دست او رسیده است؛ و غالبا امامی را که از او روایت میکند را نام میبرد. با این حال، فرازهایی از این تفسیر، بدون ذکر نام امام است؛ ولی بسیار از اهل حدیث، احتمال اینکه مضمون اینها هم برگرفته از کلمات معصومین باشد را منتفی ندانستهاند و از این رو، در کتب تفسیریای که تفسیر خود را صرفاً مبتنی بر نقل احادیث قرار دادهاند (مانند تفسیر برهان و تفسیر نورالثقلین) حتی این عبارات تفسیر قمی را نیز برشمردهاند.
وی در این آیات، حکایت قوم لوط را بدون استناد به معصوم ع روایت کرده است؛ که شاید آوردن آن در اینجا در مقام جمعبندی آیات، بیوجه نباشد:
و اما اینکه فرمود: «و به یقین، فرستادگان ما ابراهیم را بشارت آوردند. سلامی کردند.
گفت: سلام. پس دیری نپایید که گوسالهای بریان آورد.» یعنی بریان و تفت داده شده؛
[علی بن ابراهیم در اینجا به سراغ داستان حضرت ابراهیم ع میرود که بعد از از اینکه از آتش سالم درآمد چه وقایعی بر او گذشت و نهایتا مجبور به هجرت از آن دیار شد و در مسیر خروجش از دیار نمورد چه وقایعی برای او رخ داد تا بدینجا میرسد که او در سرزمینی سکنی گزید:]
و حضرت ابراهیم ع چنین بود که هرکس بر او میگذشت به عنوان میهمان از او پذیرایی میکرد و در هفت فرسخی وی سرزمینهای آبادِ پردرخت و گیاه و پربرکتی بود که در مسیر راه کاروانیان بود؛ و افرادی که از آن بلاد عبور می کردند از میوهها و محصولات آنان تناول می نمودند؛ آنان از این وضعیت به تنگ آمدند؛ و ابلیس به صورت پیرمردی نزد آنان آمد گفت: آیا میخواهید کاری یادتان بدهم که دیگر کسی از منطقه شما عبور نکند؟!
گفتند: چه کاری؟
گفت: هرکس از منطقه شما گذر کرد او را بگیرید و از پشت با وی نکاح کنید و لباسهایش را درآورید!
سپس ابلیس به صورت نوجوان زیبارویی با پیراهنهایی قشنگ بر آنان ظاهر شد؛ پس سراغش آمدند و او را گرفتند و با آن همان کردند که به آنها گفته بود و از این کار خوششان آمد؛ و دیگر با مردان چنین میکردند؛ پس مردان نیاز [جنسیِ] خود را با مردان اشباع مینمودند و زنان با زنان. مردم به حضرت ابراهیم ع شکایت بردند و خداوند لوط را برای اینکه آنان را برحذر دارد و انذار دهد به سوی آنان برانگیخت.
چون لوط را دیدند به او گفتند: تو کیستی؟
گفت: من پسر دایی همان ابراهیمی هستم که آن پادشاه وی را در آتش انداخت؛ ولی خداوند آتش را بر او سرد و سلامت گرداند؛ و او در همین نزدیکیهای شما سکونت گزیده؛ پس تقوای الهی پیشه کنید و این کار را رها کنید وگرنه خداوند هلاکتان خواهد کرد.
آنان از اینکه به او جسارت کنند ترسیدند و از سراغ او رفتن خودداری کردند؛ و لوط چنان بود که هر مردی که بر آنان میگذشت و قصد بدی دربارهاش داشتند وی را از دست آنان نجات می داد. و لوط در میان آنان ازدواج کرد و همسرش دخترانی برای او آورد.
و چون ماندن لوط در میان آنان طولانی شد و سخن او را نمیپذیرفتند، گفتند: «ای لوط! اگر از این کارت دست برنداری تو را در زمره تبعیدشدگان قرار میدهیم» (شعراء/167) یعنی تو را سنگباران خواهیم کرد و از شهر بیرون میکنیم.
پس لوط علیه آنان دعا کرد (آنان را نفرین کرد) و در همین موقع حضرت ابراهیم در محلی که در آنجا بود نشسته بود و چندی قبل از میهمانانی پذیرایی کرده بود و آنان رفته بودند و چیزی نزدش نمانده بود؛ پس نگاهش به چهار نفر افتاد که نزد او رسیدند و شبیه بقیه مردم نبودند. پس آنان سلام گفتند و حضرت ابراهیم هم سلام گفت؛ و ابراهیم نزد ساره آمد و به او گفت: میهمانانی آمدهاند که شبیه بقیه مردم نیستند. گفت: نزد ما جز همین گوساله نمانده است.
پس آن را ذبح کرد و بریان نمود و نزد آنان آورد و این همان سخن خداوند عز و جل است که فرمود:
«و به یقین، فرستادگان ما ابراهیم را بشارت آوردند. سلامی کردند. گفت: سلام. پس دیری نپایید که گوسالهای بریان آورد. پس هنگامی که دید دستانشان را، که به آن نمیرسد، آنان را بیگانه شمرد، و از آنان ترسی احساس کرد.»
ساره همراه با جماعتی آمد و بدانان گفت: چه شده است که از غذای خلیل الله نمی خورید؟
آنان به ابراهیم ع «گفتند نترس! همانا ما به سوی قوم لوط فرستاده شدهایم.» پس ساره مضطرب شد؛ «و دچار ضحک شد» یعنی حیض شد در حالی که سالیان درازی بود که دیگر حیض نمیشد؛ پس خداوند عز و جل فرمود «پس او را به اسحاق مژده دادیم، و پشت سر اسحاق، یعقوب.»
پس دست بر صورت خویش گذاشت و «گفت: ای وای! آیا من بچه آورم در حالی که پیرزنی هستم و این شوهرم است که پیرمرد است. همانا این واقعاً چیز عجیبی است!»
👇ادامه👇
جبرئیل به او گفت: «آیا از امر خدا تعجب میکنی؟! رحمت خداوند و برکاتش بر شما اهل بیت [باد/است]؛ همانا او ستوده و ارجمند است.
پس هنگامی که ترس از ابراهیم برفت و او را بشارت آمد» درباره اسحاق، شروع کرد به مجادله کردن، چنانکه خداوند عز و جل فرمود «مجادله می کند با ما درباره قوم لوط! بهدرستی که ابراهیم قطعا بردباری بسیار تضرعپیشه و بازگشتکننده بوده است.»
ابراهیم ع به جبرئیل گفت: شما برای چه کاری فرستاده شدهاید؟
جبرئیل گفت: برای هلاکت رساندند قوم لوط!
ابراهیم ع گفت: «همانا لوط در آنجاست» جبرئیل گفت: «همانا به کسی که در آنجاست داناتریم؛ حتما او و خانوادهاش را نجات میدهیم، جز همسرش را که در زمره باقیماندگان است» (عنکبوت/32)
ابراهیم ع گفت: جبرئیل! اگر در آن شهر صد نفر مومن باشد آیا خداوند آنان را هلاک میکند؟
گفت: خیر.
گفت: اگر پنجاه نفر باشد چطور؟
گفت: خیر.
گفت: اگرده نفر باشد چطور؟
گفت: خیر.
گفت: اگر یک نفر باشد چطور؟
گفت: خیر «و این همان سخن خداوند عز و جل است که فرمود «پس در آنجا جز خانهای از مسلمین نیافتیم» (ذاریات/36)
ابراهیم گفت: جبرئیل در مورد آنان نزد پروردگارت برگرد [از او بخواه عداب را به تاخیر اندازد]
پس در چشم برهمزدنی خداوند وحی کرد: «ای ابراهیم! از این بگذر! همانا چنین است که امر پروردگارت آمده است؛ و بیتردید آنان را آمده به سراغشان عذابی بیبازگشت.»
پس، از نزد حضرت ابراهیم ع بیرون رفتند و به اوط رسیدند در حالی که مشغول آبیاری مزرعهاش بود. حضرت لوط ع بدانان گفت: شما کیستید؟
گفتند: ما در راه ماندهایم. امشب ما را میهمان کن!
گفت: ای جماعت! اهالی این دیار مردامانی بدکارند – خداوند لعنت و هلاکشان کند – با مردان آمیزش میکنند و اموال را میگیرند.
گفتند: ما جا مانده ایم؛ ما را میهمان کن!
پس لوط به نزد همسرش آمد که وی هم از آن قوم بود؛ و به او گفت: امشب میهمانانی بر من وارد شدهاند؛ قضیه آنان را مخفی بدار تا از تو هرآنچه بدی تاکنون انجام داده ای درگذرم.
گفت: باشد. و علامت بین او و آن قوم این بود که اگر در روز میهمانی نزد لوط بود وی در ارتفاعی دودی بلند میکرد و اگر در شب بود آتش می افروخت؛ پس هنگامی که جبرئیل و فرشتگان همراهش به خانه لوط آمدند؛ آن زن بدان بلندی رفت و آتشی برافروخت؛ و اهل آن دیار فهمیدند و از هر سمت به سوی خانه لوط به راه افتادند همان گونه که خداوند متعال فرمود: «و قومش نزدش آمدند در حالی که به سویش هل داده میشدند» یعنی یعنی به سرعت میآمدند و می دویدند.
پس چون به درب منزل لوط رسیدند گفتند: ای لوط، «آیا ما تو را از [پناه دادن به] جهانیان منع نکرده بودیم؟»
پس همان مطلبی را گفت که خداوند حکایت کرده است: «گفت: ای قوم من! اینان دخترانم؛ آنان برای شما پاکیزهترند؛ پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا در مورد میهمانانم شرمنده و سرشکسته مسازید؛ آیا از شما مرد رشیدی [رشدیافتهای] نیست؟!» ...
«گفتند قطعاً دانستهای که ما را در مورد دخترانت حقی نباشد؛ و بیگمان تو خوب میدانی که چه میخواهیم!»
پس لوط وقتی که [از هدایت آنان] ناامید شد «گفت: کاشکی مرا به شما نیرویی بود یا اینکه به پایگاهی استوار پناه ببرم!»
[در اینجا علی بن ابراهیم دو حدیثی را میآورد که در بحث از آیه 80 (حدیث4 و حدیث6) گذشت.
https://eitaa.com/yekaye/4059
https://eitaa.com/yekaye/4061
👇 ادامه حکایت قوم لوط به روایت تفسیر قمی]👇
@Yekaye
👇ادامه حکایت قوم لوط از تفسیر قمی 👇
جبرئیل گفت: اگر می دانست که چه نیرویی دارد!
لوط گفت: شما کیستید؟
جبرئیل گفت: من جبرئیلم!
گفت: به چه کاری دستور دارید؟
گفت: به هلاک کردن اینان. پس از او درخواست کرد که همین الان کار را تمام کنید.
گفت: «بدرستی که وعدهگاه آنان صبح است؛ آیا مگر صبح نزدیک نیست؟
پس درب را شکستند و وارد خانه شدند؛ و جبرئیل با جناح خود بر صورتشان زد و آن [چشمشان] را محو کرد و این همان سخن خداوند عز و جل است که: «پس قصد میهمانان او کردند پس چشمانشان را محو کردیم پس بچشید عذاب من و هشدارها را» (قمر/۳۷).
چون چنین دیدند فهمیدند که همانا عذاب به سراغشان آمده است.
پس جبرئیل گفت: ای لوط! ؛ «به پارهای از شب، با خانوادهات کوچ کن» و خودت و فرزندانت را از میان آنان بیرون ببر، «و از شما هیچکس روی برنگردانَد، جز زنت؛ بیشک به او میرسد آنچه بدانان رسید». در قوم لوط، فرد فهمیدهای بود و بدانان گفت: ای قوم! عذابی که لوط وعده میداد رسید؛ پس از او مراقبت کنید و نگذارید که از میان شما بیرون رود که مادامی که او بین شماست عذاب نخواهد آمد.
پس دور خانه وی جمع، و به نگهبانی مشغول شدند..
جبرئیل گفت: لوط از میان اینان بیرون رو!
گفت: چگونه بیرون روم در حالی که خانه در محاصره است.
پس وی ستونی از نور برایش قرار داد و گفت این ستون را پیگیری کن «و از شما هیچکس روی برنگردانَد».
پس از آن دیار بیرون رفتند و همسرش روی برگرداند و خداوند سنگی را فرستاد و او را به قتل رساند.
پس چون سپیده دمید هریک از آن چهار فرشته در یک سمت از دیار آنان ایستادند و آن را از هفت سرزمین تا عمق زمین برکندند و سپس آن را در آسمان بالا بردند به گونهای که آسمانیان فریاد آنان را میشنیدند و آن بر سرشان زیر و رو کردند و خداوند «بر آن بارانی از سنگهایی از سجّیلِ [= سنگگِلِ] نضجیافته و درهمتنیده بارید. [سنگهایی] نشانهدار نزد پروردگارت؛ و آن از ظالمان اصلا دور نیست.»
📚تفسير القمي، ج1، ص332-336
@Yekaye