🕋 شأن نزول
در شأن نزول این آیه گفتهاند که عرب در دوران جاهلیت ارث را فقط بین وارثان مذکر توزیع میکرد و به زنان ارث نمیداد و این آیه در رد این سنت جاهلی نازل شد و تاکید کرد که هردو از ارث حق دارند (مجمع البيان، ج3، ص18 ؛ تفسير الصافي، ج1، ص425).
و در همین راستا حکایتی شبیه حکایت دومی که در ذیل حدیث قبلی گذشت، درباره این آیه نیز نقل شده که است. (أسباب نزول القرآن (الواحدي)، ص148)
@yekaye
☀️1) روایت شده است که مامون از امام رضا درخواست کرد که مختصر و مفید بنویسد که اسلام خالص چیست؟
حضرت از «شهادت بر لا اله الا الله شروع کردند و در فرازی از پاسخ خود نوشتند :
و فرائض [= ارثهایی که در قرآن تعیین شده] بر اساس آن چیزی است که خداوند متعال در کتابش نازل فرموده است و هیچ کم و زیاد کردنی در آن راه ندارد؛ و همراه با فرزند و والدین احدی جز زن و شوهر ارث نمیبرد؛ و کسی که سهم دارد [=سهمش در قرآن تعیین شده] بر کسی که سهم ندارد سزاوارتر است؛ و «عُصبَة»* هم در دین خداوند پذیرفتنی نیست.
✳️* عُصبة: این کلمه به معنای خویشاوندان پدری است. گاه پیش میآید که متوفی، کسی که سهمالارثش در قرآن معین شده، ندارد (مثلا وارثش فقط پسرعموهایش است) ویا وارثان چنان هستند که مجموعه سهام تعیین شدهی قرآنیِ آنها از مجموع ارث کمتر میشود. (مثلا اگر وارثان او، پدر و مادر و یک دختر او باشند؛ که در این صورت سهم هر یک از پدر و مادر یکششم و سهم دختر یکدوم است که مجموع سهام ورثه پنجششم میشود و یکششم از میراث باقی میماند.) طبق نظر اهل سنت، در حالت اول، ارث فقط به «عصیبه میت» (و نه تمامی خویشاوندان وی) میرسد؛ و در صورت دوم، در این صورت، آن مقدار اضافه بدون رعایت طبقه و درجه به «عصبه میت» تعلق میگیرد. در حالی که اهل بیت تذکر دادهاند که برا اسساس آیات قرآن (که یکی از آنها همین آیه میباشد) نه تبعیض اول جایز است؛ و نه رعایت نکردن اولویت طبقات قبل (یعنی در صورت دوم نیز، مابقی ارث هم بین همان طبقه تقسیم میشود؛ و خویشاوندان پدری اولویت خاصی ندارند)
📚عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج2، ص: 125
حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّيْسَابُورِيُّ الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ بِنَيْسَابُورَ فِي شَعْبَانَ سَنَةَ اثْنَتَيْنِ وَ خَمْسِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ النَّيْسَابُورِيُّ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ قَالَ: سَأَلَ الْمَأْمُونُ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع أَنْ يَكْتُبَ لَهُ مَحْضَ الْإِسْلَامِ عَلَى سَبِيلِ الْإِيجَازِ وَ الِاخْتِصَارِ فَكَتَبَ ع لَه:
وَ الْفَرَائِضُ عَلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ وَ لَا عَوْلَ فِيهَا وَ لَا يَرِثُ مَعَ الْوَلَدِ وَ الْوَالِدَيْنِ أَحَدٌ إِلَّا الزَّوْجُ وَ الْمَرْأَةُ وَ ذُو السَّهْمِ أَحَقُّ مِمَّنْ لَا سَهْمَ لَهُ وَ لَيْسَتِ الْعَصَبَةُ مِنْ دِينِ اللَّهِ تَعَالَى.
@yekaye
☀️2) الف. از امام صادق ع روایت شده که امیرالمومنین ع میفرمودند:
هرگاه وارث از کسانی باشد که فریضه [سهم الارث تعیین شده در قرآن] برایش باشد او به ارث بردن از اموال، سزاوارتر است.
☀️ب. و باز از امام صادق ع روایت شده است: هنگامی که چند طبقه از خویشاوندان متوفی در کار باشد، آن طبقه نزدیکتر، به ارث بردن از خویشاوندان خود سزاوارتر است؛ اما هرگاه افراد در طبقه برابر باشند هریک در مقام شخص نزدیک قرار میگیرد (یعنی همه افراد یک طبقه در ارث شریکند)
📚الكافي، ج7، ص77
☀️الف.ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ حَمَّادٍ أَبِي يُوسُفَ الْخَزَّازِ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقُولُ:
إِذَا كَانَ وَارِثٌ مِمَّنْ لَهُ فَرِيضَةٌ فَهُوَ أَحَقُّ بِالْمَالِ.
☀️ب. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ:
إِذَا الْتَفَّتِ الْقَرَابَاتُ فَالسَّابِقُ أَحَقُّ بِمِيرَاثِ قَرِيبِهِ فَإِنِ اسْتَوَتْ قَامَ كُلٌّ مِنْهُمْ مَقَامَ قَرِيبِهِ.
@yekaye
☀️3) از امام باقر ع روایت شده است:
همانا خداوند عز و جل والدین را بر جمیع افرادی که ارث میبرند وارد کرد؛ از این رو، هیچگاه [اگر نسبتهای تقسیمی ارث زیاد شد] از یک ششمِ آنها چیزی کم نمیشود؛ و نیز زن و شوهر را هم وارد کرد؛ از این رو، هیچگاه [اگر نسبتهای تقسیمی ارث زیاد شد] از یک چهارم و یک هشتم که سهم آنهاست، چیزی کم نمیشود.
📚الكافي، ج7، ص82
حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ سَالِمٍ الْأَشَلِّ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدْخَلَ الْوَالِدَيْنِ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ الْمَوَارِيثِ فَلَمْ يَنْقُصْهُمَا مِنَ السُّدُسِ [شَيْئاً] وَ أَدْخَلَ الزَّوْجَ وَ الْمَرْأَةَ فَلَمْ يَنْقُصْهُمَا مِنَ الرُّبُعِ وَ الثُّمُنِ [شَيْئاً].
@yekaye
☀️4) از امام صادق ع روایت شده است که امیرالمومنین صلوات الله علیه فرمود:
حمد و سپاس خدایی را که آنچه را که او موخر داشته کسی نتواند تقدم دهد؛ و آنچه را مقدم داشته کسی حق ندارد تاخیر اندازد؛
سپس دستی بر دست زد و فرمود:
ای امتی که بعد از پیامبرش دچار سرگردانی شد؛ اگر آنچه را خداوند مقدم داشته بود مقدم میداشتید و آنچه موخر میداشت موخر قرار میدادید و ولایت و وراثت را در همان جایی که خداوند قرار داده بود، میگذاشتید؛ هیچ ولیّ خدایی کم نمیآورد و هیچ سهمی از فریضههای خداوند [سهمهای تعیین شده قرآنی در ارث] کم نمیآ»د؛ و هیچ دو نفری در [فهم و تشخیص] حکم خداوند دچار اختلاف نمیشدند و امت در چیزی از امر خداوند نزاع نمیکرد مگر اینکه در تمامی این موارد علمش برگرفته از کتاب خداوند نزد ما موجود است [که اگر به ما مراجعه میکردید هیچیک از این اشکالات به وقوع نمیپیوست]؛ پس بچشید وبال امر خود را و این کوتاهی و تفریطی که به دست خود مرتکب شدید و خداوند «هرگز ظلم کننده به بندگان نیست» (فصلت/46) و «آنان که ظلم کردند بزودی خواهند دانست که به کدامین بازگشتگاه بازمی گردند» (شعراء/227)
📚الكافي، ج7، ص78
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ التَّيْمِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا مُقَدِّمَ لِمَا أَخَّرَ وَ لَا مُؤَخِّرَ لِمَا قَدَّمَ.
ثُمَّ ضَرَبَ بِإِحْدَى يَدَيْهِ عَلَى الْأُخْرَى، ثُمَّ قَالَ:
يَا أَيَّتُهَا الْأُمَّةُ الْمُتَحَيِّرَةُ بَعْدَ نَبِيِّهَا ! لَوْ كُنْتُمْ قَدَّمْتُمْ مَنْ قَدَّمَ اللَّهُ وَ أَخَّرْتُمْ مَنْ أَخَّرَ اللَّهُ وَ جَعَلْتُمُ الْوِلَايَةَ وَ الْوِرَاثَةَ حَيْثُ جَعَلَهَا اللَّهُ، مَا عَالَ وَلِيُّ اللَّهِ وَ لَا عَالَ سَهْمٌ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ وَ لَا اخْتَلَفَ اثْنَانِ فِي حُكْمِ اللَّهِ وَ لَا تَنَازَعَتِ الْأُمَّةُ فِي شَيْءٍ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا وَ عِنْدَنَا عِلْمُهُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ؛ فَذُوقُوا وَبَالَ أَمْرِكُمْ وَ مَا فَرَّطْتُمْ فِي مَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَ مَا اللَّهُ «بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ» «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ».
@yekaye
یک آیه در روز
932) 📖 لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا تَر
.
1⃣ «لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصيباً مَفْرُوضاً»
میراث هرکس، در درجه اول به فرزندان و خویشاوندان وی میرسد؛ و این آیه خط بطلانی کشید بر این سنت جاهلی – که تا یکی دو قرن پیش در جوامع غربی هم وجود داشت – که ارث را فقط به افراد مذکر میداد.
💠نکته #جامعهشناختی (مقایسه احیای #حقوق_زن در اسلام و غرب)
اسلام از سیزده قرن قبل از غرب، تصریح کرد که هم مردان و هم زنان، هر دو از ارث سهمی دارند، خواه اموال باقیمانده از متوفی، کم باشد، خواه زیاد.
@yekaye
یک آیه در روز
932) 📖 لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا تَر
.
2⃣ «لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصيباً مَفْرُوضاً»
ادبیات آیه در مورد زن و مرد یکسان است و همان عبارتی که برای ارث بردن مرد آمده، عیناً برای ارث بردن زن مطرح شده است.
📝نکته تخصصی #جامعهشناسی (نحوه احیای #حقوق_زن در اسلام)
تردیدی نیست که در تاریخ در بسیاری از جوامع به زن ظلم میشده و جامعه جاهلی نیز از این زمره بوده است و اسلام در مقابل این ظلم ایستاد.
📛برخی ناآگاهان، که فلسفه خاتمیت را درک نکردهاند
(چون گمان میکنند که شریعت خدا ناقص است و با توجه به گذر زمان باید تغییراتی میکرده و حالا که پیامبر جدیدی نمیآید خود آنان باید تکمیلش کنند❗️)
با توجه به تفاوتهایی که در برخی احکام حقوقی اسلام بین زن و مرد هست، و در برخی موارد – از جمله در ارث – سهم زن نصف سهم مرد است،
به خیال خود این را نوعی ظلم میپندارند و میگویند:
زنان تا پیش از اسلام هیچ حقی نداشتند؛ و اسلام نیمی از حق آنان را داد؛ و ما میخواهیم بقیه حق آنان را بدهیم‼️
درباره اینکه آیا این گونه موارد، مصداق ظلم و تبعیض است یا طراحی پیچیدهای است که سرجمع آن کاملا مساوی میشود، ان شاء الله در آیات بعد تبیین خواهد شد؛
⛔️اما این آیه به عنوان مقدمه بحث فوق، خط بطلانی است بر این تصور ناصواب:
این آیه تصریح دارد به اینکه از آن حیث که زن و مرد سهمی در اموال میت دارند و سهمشان هم کاملا معین است هیچ فرقی بینشان نیست. پس این گونه نیست که خداوند فقط نصف حقوق زن را بخواهد به او بدهد؛ و از این رو اگر بعدا تفاوتی در برخی زمینههای حقوقی بین این دو مطرح میشود به خاطر ملاحظات دیگری است؛ نه اینکه فعلا از حیث سهم بردن یکی لیاقت کمتر یا بیشتری داشته باشد.
🤔این بیان دو مرحلهای از احکام ارث (که ابتدا بر برابری آنان در اصل مطلب تاکید میشود و سپس سراغ ریزهکاریهای تفاوت میرود) شبیه آن است که مثلا در پزشکی یکبار توضیح میدهند که فلان دارو برای معالجه فلان بیماری است؛ ویکبار دیگر در مقام تجویز برمیآیند و برای افراد، مقدارهای متفاوتی از آن دارو را تجویز میکنند. این تفاوت گذاشتن به تناسب وجود برخی تفاوتهای دیگر بین افراد (مانند سن، وزن و ...) است، نه از حیث تفاوت در اصل اثر داشتن این دارو در افراد.
یعنی تفاوتهای واقعی بین خود افراد اقتضائاتی دارد، که رعایت آنان، عین عدالت است، نه به معنای نابرابر دانستن زن و مرد و ترجیح یکی بر دیگری.
✅مثلا بر اساس اقتضای نظام خلقت، و فراتر از هر قرارداد بشری، این زن است که میتواند و باید باردار شود و نه مرد، این صرفا ناشی از نسبت خود بارداری با زن و مرد بودن است؛ نه اینکه نسبت بارداری با زن و مرد علی السویه باشد و به خاطر زورگویی مردان و تبعیض و ... آن را برعهده زن قرار دهند❗️
طبیعتا وقتی نظام خلقت، برای شکلگیریِ خانواده، چنین باری را بر دوش زن میدهد؛ طبیعی است که یک قانونگذار حکیم، با برخی قوانین خود بار سنگین مشابهی را بر دوش مرد قرار دهد، که اینجاست که نفقه و تامین هزینههای خانواده بر دوش مرد واجب میشود؛
و به تبعِ این مساله، همین طور تفاوتهای حقوقیای به لحاظ حقوق و مسئولیتها پیش میآید که اگر کسی نگاه کلان داشته باشد میفهمد که رعایت این تفاوتهاست که به عدالت بین زن و مرد میانجامد، نه نادیده گرفتن آنها.
📝خلاصه اینکه
در طراحی حقوقی باید دقت فراوان داشت که حیثیت قراردادی و اعتباری در کجا دخالت میکند و کجا تابع تفاوتهای واقعی است؛ و نه این را به بهانه آن نادیده گرفت و نه آن را به بهانه این.
این آیه تصریح میکند که در ارث همه چیز به اعتبار نیست؛ همان گونه که تقدم خویشان بر غریبهها در ارث یک امر واضح و غیر قابل مناقشه است (و نظام مارکسیستی که میخواست این را انکار کند در همینجا به زمین خورد)، اصل ارث بردن و سهم داشتنِ چه زن و چه مرد، امری ضروری است؛
و ان شاءالله در آیات بعد خواهیم دید که همان طور که صرف خویشاوندی موجب نمیشود که سهمالارث همه خویشاوندان یکسان باشد (همه میفهمند که حق فرزند از ارث با حق مثلا عموزادهها باید متفاوت باشد)،
صرف اینکه زن و مرد هر دو باید ارث ببرند معنایش این نیست که حتما در همه شرایط و در هرگونه نسبتی سهم آنان مساوی خواهد بود:
بلکه به اقتضای تفاوت نسبتها گاه سهم زن و مرد مساوی میشود (مانند مادر و پدر) و گاه سهم یکی بیشتر و سهم دیگری کمتر میشود.
@yekaye
یک آیه در روز
932) 📖 لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا تَر
.
3⃣ «لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصيباً مَفْرُوضاً»
این آیه، نه تنها سنت جاهلی ارث ندادن به دختران و زنان، بلکه بوضوح سنت جاهلی «عُصبة» - که ارث را فقط به خویشاوند پدری میدادند – را باطل اعلام میکند (مجمعالبیان، ج3، ص18؛ المیزان، ج4، ص199)؛
سنتی که متاسفانه به خاطر کنار گذاشتن اهل بیت ع، رگههایی از آن در بسیاری از مسلمانان غیرشیعه هنوز ادامه دارد.
🔖توضیح در حدیث1
@yekaye
یک آیه در روز
932) 📖 لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا تَر
.
4⃣ «لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ»
به کار بردن تعبیر «اقربون» (به معنای «نزدیکترها») برای خویشاوندان به نحو ضمنی دلالت دارد بر یک قاعده مهم فقهی در ارث، که «الأقرب یمنع الأبعد» یعنی خويشاوندى كه نزديكتر است، در ارث مقدّم است. (المیزان، ج4، ص199)
یعنی مثلا تا وقتی فرزند و پدر متوفی زنده است، به نوه و عموی او چیزی نمیرسد.
@yekaye
یک آیه در روز
932) 📖 لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا تَر
.
5⃣ «نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ ... مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ»
تقسيم عادلانه ميراث، مهمّ است، نه مقدار آن.
@yekaye
یک آیه در روز
932) 📖 لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا تَر
.
6⃣ «نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ ... نَصيباً مَفْرُوضاً»
سهم ارث، [= سهمالارثهایی که خداوند تعیین کرده] تغيير ناپذير است. (تفسير نور، ج2، ص246)
@yekaye
یک آیه در روز
932) 📖 لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا تَر
.
7⃣ «لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصيباً مَفْرُوضاً»
خداوند ارث بردن افراد از والدین را به صراحت در این آیه تاکید، و آن را «نصیب مفروض» یعنی سهمی واجب دانسته است؛
و در آیه 11 همین سوره، اولین سهمالارثی که در مقام تقسیم ارث باید در نظر گرفته شود را همین سهمالارث فرزندان دانسته است.
این گونه سهمالارثها که در قرآن صریحا تعیین شده در ادبیات مسلمانان به سهم #فریضه معروف شده است (تدبر6) ؛ و در هیچ جای قرآن کریم، ارث بردن هیچ دختری از پدرش تخصیص نخورده است.
همچنین سنت ارث بردن در میان انبیای قبلی هم رایج بوده و نهتنها هیچ گزارش تاریخی نداریم که اموال پیامبری را بعد از رحلتش بیت مستمندان توزیع کنند و فرزندان وی را از سهمالارث محروم نمایند، بلکه تعبیر ارث بردن یک پیامبر از پیامبر دیگر بارها در قرآن کریم مطرح شده است: «يَرِثُني وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ» (مریم/6) یا «وَ زَكَرِيَّا إِذْ نادى رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْني فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثينَ» (89) یا «وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُد» (نمل/16)
📜برگ سیاهی از #تاریخ
با این حال، در مقابل دیدگان همه مسلمانان، اموال که پیامبر اکرم ص در زمان حیات خویش به دخترش داده بود (#فدک) را از چنگ ایشان درآوردند و حتی وقتی ایشان گفت حداقل به عنوان ارث سهم من از اینها را بدهید، تنها دختر بازمانده از پیامبر اکرم ص را از حق مسلم خویش محروم کردند با حدیث جعلیای از پیامبر که ادعا کردند ایشان فرموده: «ما پیامبران ارثی نمیگذاریم و آنچه باقی میگذاریم صدقه است»‼️
و متاسفانه این حدیثی که:
🔸کاملا خلاف قرآن کریم است، و خود حضرت زهرا س در #خطبه_فدکیه (که در کتب اهل سنت هم آمده، مثلا: بلاغات النساء، ص29 و 31؛ السقيفة و فدك، ص142) صریحا در مقابل مهاجران و انصار بر مخالف قرآن بودن آن تاکید کرد،
🔸ادعای مطرح شده در آن آشکارا خلاف واقعیت #تاریخ_انبیاء است،
🔸و حتی خود کسانی که این حدیث را نقل کردند وقتی پای منافع خودشان به میان آمد آن را کنار گذاشتند (چنانکه عایشه، دختر ابوبکر، که ادعا کرد او هم این حدیث را شنیده و از مهمترین راویان این حدیث در کتب اهل سنت است، بعداً و با اینکه ابوبکر و عمر در کنار پیکر مطهر پیامبر اکرم ص دفن شده بودند، خانه پیامبر ص را سهمالارث خود دانست و با این بهانه، مانع دفن پیکر مطهر امام حسن ع در آنجا شد)
امروزه از معروفترین احادیث معتبر در کتب اهل سنت قلمداد میشود‼️
@yekaye
933) 📖 وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبی وَ الْيَتامی وَ الْمَساكينُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً 📖
💢ترجمه
و چون هنگام تقسیم [ارث] خویشان و یتیمان و درماندگان حضور یابند، پس به آنها [نیز] از آن [اموال] روزی دهید و با آنان به نحوی شایسته سخن بگویید.
سوره نساء (4) آیه 8
1398/3/25
11 شوال 1440
@yekaye
🔹حَضَرَ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «حضر»
▫️از طرفی با کلمات پرکاربردی نیز «حضور»، نقطه مقابل «غیبت» (غایب بودن و در دسترس نبودن) است؛
▫️و از طرف دیگر، با کلماتی نظیر «حَضارة» (یا «حِضارة»، معنای شهرنشینی)، نقطه مقابل «بدو» («بدوی» و بادیهنشین بودن) محسوب میشود؛
با این حال همگان تاکید دارند که اصل آن به معنای وارد شدن بر چیزی و مشاهده آن است؛ و به تعبیر دیگر، آن حالتی است که بعد از ورود و استقرار در جایی برای چیزی پدید میآید؛ و تفاوتش با کلماتی مانند «قدوم» و «ورود» در این است که این کلمات قبل از آن حالت استقرار (حضور) به کار میرود؛ و کلماتی مانند «مشاهده» و «اشراف» و «قرب» از لازمههای این حالت استقرار است. به تَبَعِ این حالت استقرار بعد از ورود، این کلمه برای اینکه چیزی یا کسی در جایی شاهد و حاضر باشد به کار رفته است، چنانکه تعبیر «كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ» (بقرة/۱۸۰) همانند آن است که فرمود «حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ» (أنعام/۶۱) و شاید به مناسبت همین آیه است که به کسی که مرگ نزد او حاضر شود «مُحتَضَر» گویند.
▪️حالت ثلاثی مجرد این کلمه به صورت «حَضَرَ یَحضُرُ حُضُوراً و حِضَارَةً» است (حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ؛ بقره/۱۸۰ و نساء/۱۸ و مائده/۱۰۶؛ وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبی، نساء/۸؛ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ، احقاف/۲۹) که البته ماضی آن به نحو شاذ به صورت «حَضِرَ» هم به کار رفته؛ و در مورد آیه «وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ» (مؤمنون/۹۸) برخی اساساً این را کنایه از «آسیب رساندن» دانستهاند (أَنْ يَحْضُرُونِ: به من آسیب برسانند)، اما برخی این را از مواردی دانستهاند که این فعل به نحو کنایی برای جایی که جنیان نزد کسی حضور یابند به کار رود و گفتهاند به همین مناسبت به شخص مجنون (جنزده، به معنای دیوانه) و نیز به کسی که مرگ بر بالین او حضور یافته «مُحتَضَر» گفته میشود هرچند بعید نیست که شیوع کلمه «محتضر» برای کسی که در بستر مرگ است، به مناسبت آیه «إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ» (بقرة/۱۸۰) باشد؛
البته کلمه «محتضر» در قرآن به این معنای خاص به کار نرفته، بلکه به همان معنای لغویاش میباشد: «[وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ] كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ» (قمر/۲۸) یعنی [به آنان خبر بده که آب بین آنان تقسیم شده است و] هر آبی، اصحابش نزد آن حاضرند یا به تعبیر سادهتر، هر نوبتِ آب، برای صاحب نوبت که در آنجا حضور دارد، میباشد.
🔖جلسه 825 http://yekaye.ir/ya-seen-36-75/
@yekaye
🔹الْقِسْمَةَ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «قسم» در اصل بر تجزیه چیزی و نصیب و سهمها را متمایز کردن دلالت میکند. به تعبیر دیگر، جزءجزء کردن چیزی است که بر اساس تدبیر و اندازهگیری انجام شده باشد و به همین مناسبت برای معانیای همچون اندازهگیری و سهم و نصیب هم به کار میرود.
▪️فعل ثلاثی مجرد آن «قَسَمَ يَقْسِمُ» است (أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعيشَتَهُم؛ زخرف/۳۲) که مصدر آن به صورت «قَسْم» میباشد.
▪️اما در مورد «قِسْمَة» («قسمت» در فارسی) (تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضيزى؛ نجم/۲۲) خلیل آن را مصدر باب اقْتِسَام دانسته، و راغب اصفهانی آن را هممعنی «قَسم» و به عنوان مصدر ثلاثی مجرد قلمداد کرده است.
البته هر دو کلمه «قِسم» و «قسمة» به معنای سهم و نصیب هم به کار رفته: «وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكين» (نساء/۸) و در این حالت آن را اسم دانستهاند؛ و بعید نیست که به معنای اسم مفعول (مقسوم) هم به کار رود، چنانکه بعید نیست معنای قسمت در آیه «وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُم» (قمر/۲۸) شبیه معنای مقسوم در آیه «لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ (حجر/۴۴) باشد.
🔖جلسه 865 http://yekaye.ir/al-fajr-89-05/
@yekaye
🔹أولُوا الْقُرْبی
▪️ماده «قرب» در اصل به معنای نزدیکی و در مقابل «بُعد» (دوری) میباشد (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص80)؛ و این تعبیر برای نزدیکی در مکان (وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ؛ بقرة/35)، زمان (اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ؛ أنبياء/1)، نسبت بین افراد (وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبى، نساء/8؛ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ، نساء/7)، امور معنوی (فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ، بقره/186؛ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ، واقعه/11)، در صفات (هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِيمانِ؛ آل عمران/167) و ... به کار میرود. (مفردات ألفاظ القرآن، ص663-664؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج9، ص226-227)
🔸و فرق آن با «دُنُوّ» را هم در همین دانستهاند که «دنو» عمدتا برای حالتی به کار میرود که مسافتی بین دو چیز در کار باشد [یعنی بیشتر برای رابطه مکانی به کار میرود و در غیرمکانی حالت استعاری دارد] اما «قرب» عام است. (الفروق في اللغة، ص303)
▪️«قربان» مصدر از ماده «قرب» است که در معنای مفعولی به کار میرود به معنای «ما یتقرب به» (آنچه به وسیله آن تقرب میجویند) میباشد (البحر المحيط، ج۳، ص۴۵۸)؛
و به لحاظ معنایی به «بِرّ» (نیکوکاری)بسیار نزدیک است با این تفاوت که به نیکوکاریای گفته میشود که مایه تقرب به خدا قرار گرفته باشد (الفروق في اللغة، ص192)
و به صورت خاص، برای چیزی که طی مراسم خاصی ذبح میشود، استعمال میشود: «إِذْ قَرَّبا قُرْباناً» (مائدة/27)، «حَتَّى يَأْتِيَنا بِقُرْبانٍ» (آل عمران/183) و جمع آن «قرابین» است (مفردات ألفاظ القرآن، ص664)
و به همین مناسبت معنای «ما یتقرب به» به وزیران و همنشینان شاهان نیز قربان و قرابینِ شاه میگفتند. (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص81)
و آیه «الَّذينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ قُرْباناً آلِهَة» (احقاف/28) نیز ظاهرا از همین معناست (مفردات ألفاظ القرآن، ص664)
و هر کار خوبی مایه تقرب بنده به خدا شود هم به کار میرود (مجمع البيان، ج۲، ص۹۰۰) و کلمه «قربانی» در فارسی دقیقا برگرفته از همین کلمه است.
▪️ ظاهرا «قُربة» که مصدر است نیز شبیه «قربان» به صورت معنای مفعولی (ما یتقرب به) نیز به کار میرود: «وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ و یَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ قُرُباتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ أَلا إِنَّها قُرْبَةٌ لَهُمْ» (توبه/99)
▪️برای نزدیکی به لحاظ خویشاوندی تعابیر «قُرْبة» و «قُرْبَى» و «قَرابة» به کار برده میشود و گفته میشود «فلانٌ قَرِيبي، و ذو قَرابتي» (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص80) و در قرآن کریم تعابیر «اولوا القربی» (وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبى؛ نساء/8)، «ذو قربی» (بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ ذِي الْقُرْبى،؛ بقره/83؛ وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى، فاطر/18) [و «أقربین»: «فَلِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبينَ وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ» (بقره/215)، «وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبينَ» (شعراء/214)] به کار رفته است (مفردات ألفاظ القرآن، ص664)
▫️و عموما «ذا مقربة» (يَتيماً ذا مَقْرَبَةٍ؛ بلد/15) را به نیز معنای دارای «قرابت» (خویشاوندی) و معادل «قُربی» (خویشاوند) دانستهاند که نزدیک بودن در نَسَب و رَحِم (خویشاوندی) محسوب میشوند (المصباح المنير، ج۲، ص۴۹۵؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۶۴؛ أمالي المرتضی، ج۲، ص۲۹۱) اما یکی از معانی «قُرْب» در زبان عربی «ناحیه کمر» و «لگن خاصره» است (كتاب العين، ج۵، ص۱۵۴) که وجه تسمیهاش یا بدین جهت است که نزدیک و قُرب پهلوی انسان است؛ و یا اینکه از باب تشبیه آن به «قِربة» (مُشک آب) است (معجم المقاييس اللغة، ج۵، ص۸۱) و بر همین اساس، برخی این احتمال را هم مطرح کردهاند که «مَقْرَبَة» از همین معنا گرفته شده باشد و به معنای کسی است که از فرط گرسنگی، تهیگاهش بههم آمده باشد؛ که در این صورت، معنایش بیشتر شبیه تعبیر آیه بعد (مِسْكيناً ذا مَتْرَبَةٍ: مسکینی که زمینگیر شده) میگردد از این جهت که هر دو دلالت میکنند بر شدت در ضرر و مشکلات شخصی که نیازمند کمک است. (أمالي المرتضی، ج۲، ص۲۹۱)
@yekaye
👇ادامه👇
ادامه توضیح ماده «قرب»
▪️این ماده وقتی به باب تفعیل میرود متعدی میشود و به معنای چیزی را قریب و نزدیک کردن میباشد: «وَ قَرَّبْناهُ نَجِيًّا» (مریم/52) «إِنَّكُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبينَ» (شعراء/42) [ِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً، مائده/27؛ ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفی، زمر/3] (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج9، ص227)
▪️باب افتعال برای مطاوعه و اختیار (کاری را با طوع و اختیار انجام دادن) است [كَلاَّ لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ؛ علق/19]؛ و چهبسا استعمال آن در آیاتی مانند «قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ» (اعراف/185) «اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ« (انبیاء/1) «وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقّ» (انبیاء/97) میخواهد اشاره کند که گویی حساب و قیامت با طوع و اختیار و به تریج و در یک جریان طبیعی در حال نزدیک شدن به مردم است. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج9، ص227)
▪️با توجه به اینکه «قرب» در مقابل «بعد» است، میتوان مواردی که از قرب نهی شده را به معنای توصیه به دوری و اجتناب کردن دانست (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج9، ص228)
ولی برخی توضیح دادهانند که غالبا این گونه توصیهها به نحو استعاری دلالتهای ظریفی را میافزاید؛ مثلا در آیه «وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ» (أنعام/152) «به مال یتیم نزدیک نشوید» بلیغتر از این است که بگویند «مال یتیم را برندارید» و ظاهرا نهی در مورد «وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ» (بقرة/35) و «وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى» (إسراء/32) نیز از همین باب بوده است؛ و یا در آیه «وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ» (بقرة/222) نزدیک شدن کنایه از جماع است (در فارسی نیز، تعبیر «نزدیکی» برای اشاره به عمل جماع به کار میرود) (مفردات ألفاظ القرآن، ص665)
📿ماده «قرب» و مشتقات آن 96 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
🔹الْمَساكينُ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «سکن» نقطه مقابل «حرکت» و «اضطراب» میباشد و «سکینه» به معنای «وقار» هم از همین باب است و «سُکّان» کشتی را هم از این جهت سکان گفتهاند که کشتی را از اضطراب و حرکتهای نامتعارف حفظ میکند. در واقع، این ماده دلالت بر استقرار در مقابل حرکت دارد اعم از استقرار مادی ویا معنوی؛ و کاربرد این ماده در خصوص کسی که جایی را برای توطن و زندگی برمیگزیند بسیار رایج است و اسم مکان «مسکن» از همین باب است.
▫️همچنین به فرد بشدت نیازمند نیز «مسکین» میگویند، چرا که قدرت هر حرکتی از او سلب شده است.
🔖جلسه 225 http://yekaye.ir/2-baqare-035/
▪️همچنین در بحث از فعل «اسْتَكانُوا» اشاره شد که کلمه «استکان» را عموم اهل لغت به معنای «خاضع و ذلیل شد» دانستهاند، اما درباره اینکه از چه مادهای گرفته شده اختلاف نظر دارند. برخی احتمال بیشتر را در این دانستهاند که از ماده «سکن» و بر وزن افتعال باشد که حاوی یک الف زاید است و توضیح دادهاند که «سکن» به معنای سکونت و آرامش پیدا کردن در جایی است، و «مسکین» کسی است که با تکیه بر مردم سکونت مییابد (که وضعیتی شدیدتر از فقیر است) و نیز به معنای شخصی است که ذلیل شده و مورد خشم قرار گرفته، هرچند ثروتمند باشد، و بر این اساس، «استکان» به معنای «خاضع و ذلیل شد» میباشد؛ هرچند برخی این احتمال را دادهاند که «استکان» از ماده «کین» (در حالت خواری و انکسار بودن) یا ماده «کَون» (=بودن) باشد.
🔖جلسه 214 http://yekaye.ir/al-muminoon-023-076/
@yekaye
🔹ارْزُقُوهُمْ ... وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً
هم عبارت «ارْزُقُوهُمْ» و
هم عبارت «وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً»
در آیه 5 همین سوره (جلسه 930 http://yekaye.ir/an-nesa-4-5/) گذشت.
از این رو، برای نکات مربوط به این عبارات (اعم از بحثهای ادبی و ...) به همانجا مراجعه شود.
@yekaye