🔹لآكِلُونَ
▪️درباره ماده «أکل»اگرچه ابن فارس اصل معنای آن را «رو به نقصان نهادن» (تنقص) دانستهاند (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص122 )
▪️اما چنانکه تقریبا اغلب اهل لغت اشاره کردهاند معنای اصلی و محوری آن همان «خوردن» است؛ مثلا راغب اصفهانی آن را «تناول المطعم» معرفی کرده (مفردات ألفاظ القرآن، ص80)
▫️و حسن جبل که حتی معتقد است که اصل محوری این ماده به نحوی است که بر خود فرایند خوردن (که آسیاب شدن غذا در دهان و بلعیدن آن است) دلالت دارد و معنای محوری آن را «طحن الحیّ المادة المطعومة مَضغاً بفمه و بلعُها» معرفی کرده است. (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم،ص۱۹۱۹).
▫️البته مرحوم مصطفوی قید زایل شدن صورت را اضافه کرده و معنای اصلی این ماده را «التناول الملازم إزالة الصورة و التشخّص من الطرف المأكول» دانسته و سعی کرده حضور این قید را در تمام کاربردهای حقیقی و مجازی آن (مثلا خوردن مال دیگران، خوردن گوشت برای غیبت کردن، و ...) نشان دهد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص104-105 )
ولی به نظر میرسد این قید لازمه طبیعی خورده شدن چیزی است و تاکید مستقل بر آن ضرورتی ندارد و به نظر میرسد کثرت کاربردهای مجازی این ماده موجب شده که ابن فارس چنان توسعه معناییای برای آن قائل شود.
▪️اگرچه اصل خوردن در خصوص موجودات زنده است اما از آنجا که در فرایند خوردن، درهم خرد کردن و نیست و نابود کردن اشیاء رخ میدهد این ماده برای اموری که چنین کاری را با شیای انجام میدهند استعاره گرفته شده است که از معروفترین مصادیق آن استفاده از تعبیر خوردن هیزم توسط آتش است که در حدیث نبوی است «وَ لَا تَتَحَاسَدُوا، فَإِنَّ الْحَسَدَ يَأْكُلُ الْإِيمَانَ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَبَ الْيَابِس» (قرب الإسناد، ص29) و در قرآن نیز تعبیر خورده شدن چیزی توسط آتش به کار رفته است: «حَتَّى يَأْتِيَنا بِقُرْبانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ» (آل عمران/۱۸۳)
▪️بدین ترتیب معلوم میشود که کلمه «أکْل» مصدر و به معنای «خوردن» است: «نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلى بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ» (رعد/۴)؛
▪️«اُکُل» به معنای خوراک است و چیزی که خوردنی باشد: «جَنَّتَيْنِ ذَواتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ» (سبأ/۱۶) «كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَها ضِعْفَيْنِ» (بقره/265) «تُؤْتي أُكُلَها كُلَّ حينٍ بِإِذْنِ رَبِّها» (ابراهیم/25) «مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ أُكُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها» (رعد/۳۵) «كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئاً» (کهف/33) «وَ الزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُكُلُهُ» (انعام/۱۴۱)؛
▫️و البته به مناسبت گاه برای بهره و نصیب شخص از چیزی همین تعبیر «اُکُل» به کار میرود چنانکه میگویند «فلان ذو أُكُلٍ من الدنيا» ویا برای کسی که عمرش بسر آمده باشد میگویند «فلان استوفى أُكُلَهُ». (مفردات ألفاظ القرآن، ص80)
▫️همچنین در بسیاری از موارد برای خرج کردن و هزینه کردن اموال تعبیر «اکل» به کار میرود: «وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ» (بقرة/188» ظاهرا بدین جهت که خوردن یکی از مهمترین مخارج زندگی است و در آیه «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً» (نساء/10) این خوردن ظالمانه اموال یتیمان را همان خوردن آتش دانسته است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص80)
و البته در قرآن کریم اگرچه اغلب مواردی که تعبیر «خوردن» برای اموال به کار رفته بار معنایی منفی داشته است: «وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَريقاً مِنْ أَمْوالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» (بقره/188) «الَّذينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا» (بقره/۲۷۵) «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا الرِّبَوا أَضْعافاً مُضاعَفَة» (آل عمران/۱۳۰) «وَ آتُوا الْيَتامى أَمْوالَهُمْ ... وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى أَمْوالِكُمْ» (نساء/2) «وَ أَكْلِهِمُ السُّحْتَ» (مائده/۶۲ و ۶۳) «وَ تَأْكُلُونَ التُّراثَ أَكْلاً لَمًّا» (فجر/19)؛ اما لزوما بار منفی ندارد و گاه در مورد استفاده حلال از اموال هم همین تعبیر به کار رفته است؛ مثلا: «وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنيئاً مَريئاً» (نساء/4) «وَ ابْتَلُوا الْيَتامى ... فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ وَ لا تَأْكُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ يَكْبَرُوا وَ مَنْ كانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ كانَ فَقيراً فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ» (نساء/6)
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
ادامه بحث از ماده «أکل»
▪️همچنین برای غیبت کردن این تعبیر که فلانی فلانی را (یا گوشت او را) خورد به کار میرود چنانکه در شعر عرب آمده است «فإن كنتُ مَأْكُولًا فكن أنت آكِلِي» و در قرآن کریم هم آمده است: «وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً» (حجرات/۱۲) (مفردات ألفاظ القرآن، ص80)
اگرچه کاربرد این ماده در ابواب دیگر هم در زبان عرب وجود دارد (از جمله در ابواب افتعال و تفعل و افعال؛ مثلا «ائتكلت النّار»یعنی لیهیب آتش شعلهور شد و به همین ترتیب «ائتكل الرّجُل»برای جایی به کار میرود که غضب شخصی شعلهور شود؛ ویا تعابیری همچون «السيف يتأكّل إِثْرُه» ویا «و لا تُؤْكِلْ فلاناً عرضَك» (که این تعبیر آخر یعنی به وی دشنام نده که آبرویت را در معرض اینکه او آن را بخورد قرار میدهی) و ...؛ معجم المقاييس اللغة، ج1، ص123 )
▪️ اما در قرآن کریم فقط در باب ثلاثی مجرد به کار رفته است و «آکِل» اسم فاعل از این ماده است به معنای «خورنده»؛ که جمع مکسر آن «أَكَلَة» میشود؛ اما در قرآن کریم فقط جمع سالم آن به کار رفته است: «وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَيْناءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَ صِبْغٍ لِلْآكِلينَ» (مومنون/20) «فَإِنَّهُمْ لَآكِلُونَ مِنْها فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ» (صافات/66) «لَآكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ» (واقعه/52)
▪️این ماده وقتی به صیغه فعول یا فعال برود برای مبالغه است؛ از این رو به کسی که پرخوری میکند «الْأَكُولُ» یا «الْأَكَّالُ» میگویند و قرآن کریم این تعبیر را در مورد کسانی که در خوردن اموال حرام بیمبالاتند به کار برده است: «سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ» (مائده/۴۲) (مفردات ألفاظ القرآن، ص80 )
▪️با توجه به اینکه وقتی چیزی خورده میشود از بین میرود و دیگر چیز سالمی از آن باقی نمیماند گاه تعبیر «اکل» و خوردن را برای فاسد شدن چیزی به کار میبرند چنانکه در قرآن کریم در وصف اصحاب فیل که سنگباران شدند آمده است: «فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ» (فیل/5) و به همین سال وقتی بیماری و فسادی در سر یا در دندان رخ دهد تعبیر میکنند «أصابه إِكَالٌ في رأسه و في أسنانه» (مفردات ألفاظ القرآن، ص81 )
📿ماده «أکل» و مشتقات آن 109 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
🔹شَجَرٍ
▪️درباره ماده «شجر» برخی گفتهاند که در اصل بر دو معنا دلالت دارد:
▫️یکی درهم فرو رفتن اجزای چیزی در اجزای دیگرش؛ و
▫️دیگری علو و رفعتی در چیزی؛ که در بسیاری از اوقات این دو معنا متداخلند؛ چنانکه در خصوص درخت (شجرة) هم درهم فرورفتن شاخهها در کار است و هم بلند و مرتفع بودنش (معجم المقاييس اللغة، ج3، ص246-247 )
▪️مرحوم مصطفوی نیز بنوعی جمع این دو را محور قرار داده و اصل این ماده را چیزی که رشد کند و بالا بیاید و شاخ و برگی داشته باشد دانسته است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج6، ص19 )
▫️و حسن جبل نیز معنای محوری این ماده را شاخ و برگ پیدا کردن امری مجتمع و گسترش یافتن آن به سوی اطرافش به نحوی که این گسترش یافتن یک ماندگاریای داشته باشد معرفی کرده (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۱۰۷) که به معنای فوق نزدیک است.
▪️البته راغب اصفهانی و مرحوم طبرسی هم اصل این ماده را از همان کلمه «شجر» به معنای درخت (گیاهی که ساقه داشته باشد) دانستهاند و مشاجره (حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ؛ نساء/۶۵) را هم بدین جهت از این ماده برگرفتهاند که نزاع بین آنها همچون فرو رفتن شاخههای درخت درهم میباشد (مجمع البيان، ج1، ص192 ؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص446 )
▫️ویا از این جهت که در هنگام مشاجره کلامشان در هم میشود (معجم المقاييس اللغة، ج3، ص246 )
▪️در اینکه کلمه «شجرة» مفرد است (مثلا: «وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ» (بقره/۳۵؛ اعراف/۱۹) نُودِيَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَة» (قصص/۳۰)) اختلافی نیست؛
▫️ اما درباره اینکه آیا «شجر» جمع است یا گاه به صورت مفرد (و به همان معنای «شجرة») نیز به کار میرود اختلاف است. برخی فقط به جمع بودن آن اشاره کردهاند (معجم المقاييس اللغة، ج3، ص246) ولی برخی معنای «شجر» و «شجرة» را یکی دانستهاند و از این رو بر این باورند که این کلمه هم میتواند به صورت مذکر و هم مونث به کار رود (معاني القرآن، ج3، ص127 ) و
البته به نظر میرسد گاه با قرینه میتوان آن را جمع دانست (مثلا: وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ؛ حج/۱۸) و وقتی هم که با توجه به قرینهها مفرد است به معنای اسم جنس میباشد نه جمع مصطلح؛ چنانکه در آیاتی همچون «جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نارا» (یس/۸۰) «وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ» (الرحمن/6) «لَآكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ» (واقعه/52) «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً لَكُمْ مِنْهُ شَرابٌ وَ مِنْهُ شَجَرٌ فيهِ تُسيمُونَ» (نحل/10) «ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها« (نمل/60) این معنا ظهور بیشتری دارد. البته این کلمه به صورت «أشجار» و «شجرات» هم جمع بسته میشود (مجمع البيان، ج1، ص192) که البته در قرآن کریم بدین صورت به کار نرفته است.
📿ماده «شجر» ۲۷ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
🔹زَقُّومٍ
▪️درباره کلمه «زقوم» از قطرب نقل شده که یک درخت تلخمزهای در ناحیه تهامه است؛
▪️و از ابومسلم هم نقل شده که ظاهرا عرب با این کلمه آشنا نبوده است و بعدا با توضیح قرآن [در سوره صافات: أَ ذلِكَ خَيْرٌ نُزُلاً أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ، إِنَّا جَعَلْناها فِتْنَةً لِلظَّالِمِينَ، إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيم؛ صافات/۶2-۶4؛ و در سوره دخان: إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ؛ طَعامُ الْأَثيمِ؛ كَالْمُهْلِ يَغْلي فِي الْبُطُونِ؛ كَغَلْيِ الْحَميمِ؛ دخان/43-46] عرب با آن آشنا شد (مجمع البيان، ج8، ص695 )
▫️ و موید این مطلب واقعهای است که نقل میکنند که وقتی اولین بار در قرآن کریم این کلمه نازل شد (ظاهرا در سوره واقعه) قریش آن را نمی دانست و فردی آفریقایی در آنجا بود و وی گفت که ما در آفریقا به کره آمیخته با خرما «زقوم» میگوییم و ابوجهل به کنیزش گفت برای ما کره و خرما بیاور تا «نَزْدَقِمهُ» و گفتند محمد ما را از این میترساند و خداوند در آیه دیگری آن را توضیح داد که مقصود آن نبوده بلکه این درختی است که مایه فتنه (شکنجه) ظالمان است و از اصل جهنم خارج میشود (دخان/45-46) (كتاب العين، ج5، ص94 ؛ مفاتيح الغيب، ج26، ص336 ).
▪️اما بسیاری از اهل لغت درباره این ماده گفتهاند که اصل این ماده ناظر به چیزی از جنس خوردن است و از ابن درید هم نقل شده که وقتی کسی در خوردن شیر افراط کند میگویند «تزقم فلان اللبن» (معجم المقاييس اللغة، ج3، ص16 )
▫️و در واقع بر بلعیدن با شدت و سختی دلالت میکند و وجه تسمیه شجره زقوم هم این است که آنان با سختی و زحمت از آن میخورند ولی در گلویشان گیر میکند و آزارشان میدهد (إعراب القرآن (نحاس)، ج3، ص287 ؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج4، ص333 ؛ المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۹۰۶ )
▪️هرچند برخی مساله را از آن سو دانسته و گفتهاند که چون این تعبیر برای بیان غذای ناگوار و آزاردهنده جهنمیان در قرآن به کار رفت تعابیری همچون «زَقَمَ فلان» و «تَزَقَّمَ» برای بلعیدن چیز ناگوار و آزاردهنده رایج شد. (مفردات ألفاظ القرآن، ص380 )
▪️برخی هم با مرور بحثهای مختلف درباره این کلمه به این جمعبندی رسیدهاند که زقوم هرچه باشد دلالت دارد بر خوردنیای که تلخ، داغ، و بدبو، و زشت باشد به نحوی که شخص به زحمت حاضر به خوردن چنین چیزی شود و براحتی نتواند آن را ببلعد؛ و به لحاظ لغوی هم ترکیبات حروف این ماده دلالت بر قبح آن دارد؛ زیرا دو حرف «ز» و «ق» در هر جا با هم جمع شود دلالت دارد بر امری مهمل یا ناخوشایند؛ مانند «مزق» [پاره کردن] یا «زمق شعره» برای جایی است که موهای کسی کثیف و بدبو باشد و یا «قزم» برای پستی و دنائت به کار میرود؛ و همچنین حرف «میم» غالبا در کنار هر دو حرف دیگری بیاید غالبا دلالت بر یک چیز مکروه و ناخوشایند میکند مانند «قُمامة» [خاکروبه]؛ و دو حرف «ق» و «ز» هم همین طور؛ چنانکه «زق» آن است که پرندهای فضلهاش را پرت کند؛ و «زقزقة» به خفت و سبکی گفته میشود؛ و خلاصه اینکه ترکیب این حروف در مجموع برای دلالت بر اموری است که انسان ناخوش میدارد (مفاتيح الغيب، ج29، ص414 )
📿این ماده تنها به صورت همین کلمه «زقوم» و تنها همین 3 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
🔹مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ
◾️به لحاظ جایگاه نحوی حرف «من»:
▪️«من» اول میتواند من ابتدائیه باشد (خوردن را از این درخت شروع کنند) یا من تبعیضیه (مقداری از میوه آن درخت را بخورند) که در این صورت «من» دوم میتواند من بیانیه باشد (این درخت، زقوم است)؛
▪️و میتوان «من زقوم» را بدل برای «من شجر» گرفت که در این صورت «من» دوم هم همان دو نقش اولی را خواهد داشت (الميزان، ج19، ص126 ؛ البحر المحيط، ج10، ص87 )
▪️و نیز میتوان من اول را زایده و من دوم را بیانیه (درخت زقوم را میخورند) ویا من اول را ابتدائیه و من دوم را زایده (از درخت زقوم می خورند) گرفت. (فتح القدير، ج5، ص185 )
@yekaye
☀️۱) از امام سجاد ع از پدرشان روایت شده است که امیرالمومنین ع میفرمودند:
گاه میشد که رسول الله ما را [از عذاب جهنم] میترساند و میفرمود:
به کسی که جان محمد به دست اوست سوگند، اگر قطرهای از زقوم بر کوههای زمین بچکد آنها را تا هفت طبقه زمین فرو میبرد و طاقتش را ندارند، پس چگونه خواهد بود برای کسی که این طعامش است؟
و اگر قطرهای از «غسلین» (حاقه/۳۶) یا از «صدید» (ابراهیم/۱۶) بر کوههای زمین بچکد آنها را تا هفت طبقه زمین فرو میبرد و طاقتش را ندارند، پس چگونه خواهد بود برای کسی که این نوشیدنیاش است؟
به کسی که جانم به دست اوست سوگند، اگر چماقی از آنهایی که خداوند در کتابش از آنها نام برده بر روی کوههای زمین گذاشته شود آنها را تا هفت طبقه زمین فرو میبرد و طاقتش را ندارند، پس چگونه خواهد بود برای کسی که این طعامش است؟
📚الدروع الواقية، ص274
قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ الْقُمِّيُّ فِي كِتَابِ زُهْدِ النَّبِيِّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، فِيمَا رَوَاهُ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ، عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنْ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ:
رُبَّمَا خَوَّفَنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَيَقُولُ:
وَ الَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنَ الزَّقُّومِ قَطَرَتْ عَلَى جِبَالِ الْأَرْضِ لَسَاخَتْ أَسْفَلَ سَبْعِ أَرَضِينَ وَ لَمَا أَطَاقَتْهُ، فَكَيْفَ بِمَنْ هُوَ طَعَامُهُ؟!
وَ لَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنَ الْغِسْلِينِ أَوْ مِنَ الصَّدِيدِ قَطَرَتْ عَلَى جِبَالِ الْأَرْضِ لَسَاخَتْ أَسْفَلَ سَبْعِ أَرَضِينَ وَ لَمَا أَطَاقَتْهُ، فَكَيْفَ بِمَنْ هُوَ شَرَابُهُ؟!
وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ أَنَّ مِقْمَاعاً وَاحِداً مِمَّا ذَكَرَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ وُضِعَ عَلَى جِبَالِ الْأَرْضِ لَسَاخَتْ إِلَى أَسْفَلِ سَبْعِ أَرَضِينَ وَ لَمَا أَطَاقَتْهُ، فَكَيْفَ بِمَنْ يُقْمَعُ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي النَّارِ؟
@yekaye
☀️۲) از امام سجاد ع روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:
به کسی که جانم به دست اوست سوگند روح کسی از بدنش جدا نشود تا اینکه از میوههای بهشت ویا از درخت زقوم بخورد و هنگامی که ملک الموت را ببیند مرا و علی ع و فاطمه س و حسن ع و حسین ع را هم ببیند؛ پس اگر چنین باشد که ما را دوست داشته باشد خواهم گفت: ای ملک الموت! با او مدارا کن که او مرا و اهل بیتم را دوست دارد؛ و اگر مرا دشمن داشته باشد خواهم گفت که ای ملک الموت! بر او سخت بگیر که او مرا و اهل بیتم را دشمن میداشت.
📚بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، ص6
أَخْبَرَنَا الشَّيْخُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ شَهْرِيَارَ الْخَازِنُ بِقِرَاءَتِي عَلَيْهِ فِي الْمَوْضِعِ الْمُقَدَّسِ الْمَذْكُورِ عَلَى سَاكِنِهِ السَّلَامُ فِي شَوَّالٍ سَنَةَ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ وَ خَمْسِمِائَةٍ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبُرْسِيُّ الْمُجَاوِرُ بِمَشْهَدِ مَوْلَانَا أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي ذِي الْحِجَّةِ سَنَةَ اثْنَتَيْنِ وَ سِتِّينَ وَ أَرْبَعِمِائَةٍ قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقُرَشِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الْأَحْمَسِيُّ مِنْ أَصْلِ خَطِّ أَبِي سَعِيدٍ بِيَدِهِ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو سَعِيدِ بْنُ كَثِيرٍ الْهِلَالِيُّ التَّمَّارُ قَالَ: أَخْبَرَنَا يَحْيَى بْنُ مُسَاوِرٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ يَحْيَى بْنُ مُسَاوِرٍ: أَخْبَرَنَا أَبُو خَالِدٍ الْوَاسِطِيُّ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ ع قَالُوا: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَا تُفَارِقُ رُوحٌ جَسَدَ صَاحِبِهَا حَتَّى يَأْكُلَ مِنْ ثِمَارِ الْجَنَّةِ أَوْ مِنْ شَجَرَةِ الزَّقُّومِ وَ حِينَ يَرَى مَلَكَ الْمَوْتِ يَرَانِي وَ يَرَى عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَناً وَ حُسَيْناً ع فَإِنْ كَانَ يُحِبُّنَا قُلْتُ يَا مَلَكَ الْمَوْتِ ارْفُقْ بِهِ إِنَّهُ كَانَ يُحِبُّنِي وَ يُحِبُّ أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنْ كَانَ يُبْغِضُنَا قُلْتُ يَا مَلَكَ الْمَوْتِ شَدِّدْ عَلَيْهِ إِنَّهُ كَانَ يُبْغِضُنِي وَ يُبْغِضُ أَهْلَ بَيْتِي.
@yekaye
☀️۳) از امام صادق ع روایتی طولانی درباره حوض کوثر آمده که در فرازی از آن فرمودند:
هنگامی که مومن میمیرد روحش به سوی این نهر میرود و در باغهای آنجا میگردد و از نوشیدنی آن مینوشد؛ و همانا دشمن ما هنگامی که بمیرد روحش به سوی وادی برهوت میرود و در عذابش جاودانه میشود و از زقوم میخورد و از آب جوشان آن مینوشد؛ پس به خداوند پناه ببرید از آن وادی.
📚الإختصاص، ص322؛
📚 بصائر الدرجات، ج1، ص404
الْحَسَنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ سَلَمَةَ اللُّؤْلُؤِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ بَقَّاحٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْحَوْضِ فَقَالَ لِي ...
إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا تُوُفِّيَ صَارَتْ رُوحُهُ إِلَى هَذَا النَّهَرِ وَ رَعَتْ فِي رِيَاضِهِ وَ شَرِبَتْ مِنْ شَرَابِهِ وَ إِنَّ عَدُوَّنَا إِذَا تُوُفِّيَ صَارَتْ رُوحُهُ إِلَى وَادِي بَرَهُوتَ فَأُخْلِدَتْ فِي عَذَابِهِ وَ أُطْعِمَتْ مِنْ زَقُّومِهِ وَ سُقِيَتْ مِنْ حَمِيمِهِ فَاسْتَعِيذُوا بِاللَّهِ مِنْ ذَلِكَ الْوَادِي.
@yekaye