الحمدللَّه الذی جعلنا من المتمسّکین بولایة امیرالمؤمنین والائمّة علیهم السّلام
💐🌹🌷عیدسعیدغدیر بر تمامی شیعیان و محبان امیرالمومنین و دوستداران عدالت علوی مبارک باد🌷🌹🥀
@souzanchi
@yekaye
🔹خَلَقْناكُمْ
قبلا بیان شد که
▪️کلمه «خَلق» مصدری است (= آفرینش) که در بسیاری از موارد در معنای مفعولی به کار میرود (= مخلوق، آفریده شده) و در این آیه هر دو معنا (آفرینش، آفریدگان) میتواند اراده شده باشد.
▪️اهل لغت معتقدند اصل این ماده دلالت بر «تقدیر» (تعیین اندازه) داشته است، چنانکه «خُلق» (به معنای خوی و خصلت و اخلاقیات شخصی) را هم از این جهت «خلق» نامیدهاند که بیانگر ویژگیهایی است که در صاحب آن معین و مقدر شده است و برخی گفتهاند کلمه «خلق» به نحو خاص به معنای «ایجاد کردن بر اساس یک کیفیت [و محاسبه] خاص» میباشد که هم در مورد ایجاد بیسابقه، و هم ایجاد چیزی از چیز دیگر به کار میرود.
🔖جلسه 829 http://yekaye.ir/ya-seen-36-79/
@yekaye
🔹تصَدِّقُونَ
▪️درباره ماده «صدق»، قبلا بیان شد که کلمه «صِدق» به معنای راستگویی واژهای کاملا آشناست؛ و برخی همچون راغب اصفهانی شروع تحلیل خود از این ماده را همینجا قرار دادهاند.
▪️ اما دیگران مساله را مقداری عقبتر بردهاند:
▫️برخی همچون ابن فارس بر این باورند اصل ماده «صدق» دلالت دارد بر قوتی در چیزی از حیث سخن یا غیر آن؛ و «صِدق» در مقابل «کذب» را بدین جهت چنین نامیدهاند که دارای قوتی فی نفسه است برخلاف کذب که هیچ قوتی ندارد و باطل محض است؛ و بر همین اساس است که برای شیء صُلب و محکم، تعبیر «شىءٌ صَدْق» به کار میبرند؛ مانند «رُمْح صَدْقٌ: نیزه محکم» و مهریه را هم بدین جهت «صِداق، صُدْقة و صَدُقة» گویند که حق مسلّمی است که باید ادا شود.
▫️مرحوم مصطفوی هم بر این باور است که اصل این ماده به معنای تمامیت و صحت و برحق بودن است، که این معنا به اختلاف مصادیق استعمالش متفاوت میشود.
▪️کاربرد اصلی دو کلمه «صِدق» و «کذب» در خصوص سخن است،
اما تدریجا درباره هر عملی به کار رفته، مثلا:
▫️ وقتی کسی در جنگ آنچنان که شایسته است مبارزه کند می گویند «صَدَقَ فی القتال» یا خداوند درباره کسانی که با عملی که انجام دادند به عهد خود وفا کردهاند فرمود «رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ»(أحزاب/23) و راست بودن خود را در عمل نشان دادند، فرمود «لِیَسْئَلَ الصَّادِقِینَ عَنْ صِدْقِهِمْ» (أحزاب/8)
▫️ یا در جایی که حقیقت رویای پیامبر را عملا برایش محقق فرمود، آمده «لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیا بِالْحَقِ»(لفتح/27)
▫️و بر همین اساس است که در جایی که شخص، با عمل خود ادعاهای صادقانه خود را اثبات کرد، فرمود «وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ»(زمر/33) و نهایتا هر فضیلتی ظاهری و باطنی را با «صدق» تعبیر میکنند: «فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ« (قمر/55) «أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ»(یونس/2) «أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ»(إسراء/80) «وَ اجْعَلْ لِی لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ» (شعراء/84)
▪️فعل «صَدَقَ»
▫️هم به صورت لازم به کار میرود « قُلْ صَدَقَ اللَّهُ» (آل عمران/95) «صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ» (احزاب/22)؛ «قالَ سَنَنْظُرُ أَ صَدَقْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْکاذِبینَ» (نمل/27)
▫️هم به صورت یک مفعولی «نَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنا» (مائده/113) و
▫️هم به صورت دو مفعولی: «وَ لَقَدْ صَدَقَکُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ» (آل عمران/152)
که برخی احتمال دادهاند که اقتضای اولیه این ماده آن است که متعدی به دو مفعول شود، زیرا یک مفعول آن همان «سخن»ی است که گفته میشود و مفعول دیگر، طرف خطاب این سخن است؛ [که به خاطر قرینههای موجود در کلام، بسیاری از اوقات، یکی یا هردو مورد حذف میشود].
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
ادامه توضیح ماده «صدق»
▪️این ماده وقتی به باب تفعیل میرود (صَدَّقْتُ فلانا)، به معنای نسبت صدق دادن به کسی (تایید راستگویی او) است: «فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّى» (قیامت/31) ، «وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى» (لیل/6)؛ و
▪️ وقتی در باب افعال به کار رود (أَصْدَقْتُ فلانا)، به معنای «صادق و راستگو» یافتن کسی است؛
▪️و برخی گفتهاند این دو معنا برای هر دو باب به کار میرود و البته «تصدیق» در مورد تایید هر چیزی که در آن تحقیق و بررسیای انجام شده، نیز به کار میرود «بَلْ جاءَ بِالْحَقِّ وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلینَ» (صافات/37).
▪️البته اسم فاعل از همین باب تفعیل، یعنی «مُصَدِّق»
▫️ هم در مورد «کسی [یا سخن و نوشتهای] که سخن و مطالب
شخص دیگری را تصدیق میکند» به کار میرود: «وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ» (بقره/89) ، «وَ لَمَّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُم» (بقره/108) ، «یَقُولُ أَ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُصَدِّقینَ» (صافات/52) «مُصَدِّقُ الَّذی بَیْنَ یَدَیْه» (انعام/92) و
▫️هم برای کسی که صدقه میدهد: «إِنَّ الْمُصَّدِّقینَ وَ الْمُصَّدِّقاتِ وَ أَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضاعَفُ لَهُمْ وَ لَهُمْ أَجْرٌ کَریمٌ» (حدید/18)؛ و گفتهاند استعمال آن برای کسی که مرد راستی و درستی باشد (رجل صِدق) و نیز برای متصدی صدقهها [= زکات]، بویژه کسی که زکات گوسفند را جمع میکند، نیز رایج است.
▪️در قرآن کریم فعل «صدّق» هم بدون حرف اضافه (صَدَّقَ الْمُرْسَلین، صافات/37؛ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا، صافات، 105) به کار رفته، هم با حرف اضافه «بـ» («صَدَّقَ بِالْحُسْنی»، لیل/6؛ «صَدَّقَتْ بِکَلِماتِ رَبِّها» تحریم/12؛ مُصَدِّقاً بِکَلِمَةٍ مِنَ اللَّه، آلعمران/39) و هم با حرف اضافه «لـ» (مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ، بقره/89) و هم با حرف اضافه «علی» (صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلیسُ ظَنَّه، سبأ/20)؛ که البته این آخری به معنای محقق کرده و عملی کردن آنچه در نظر داشته است.
🔖جلسه ۹۲۹ http://yekaye.ir/an-nesa-4-4
@yekaye
🔹لَوْ لا
◾️حرف «لو» وقتی بتنهایی بیاید غالبا ادات شرط است که- درست برخلاف «إن» شرطیه که امکان وقوع امری را میرساند- امتناع وقوع امری را به جهت امر دیگری افاده میکند؛
▪️ و به عنوان حرف شرط اختصاص به ماضی دارد: «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ» (بقره/۲۰)؛ و حتی اگر بر فعل مضارع هم وارد شود باز معنای ماضی دارد؛ مثلا: «أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ» (یس/۴۷). لازم به ذکر است که جواب شرط آن غالبا با حرف «ل» تاکید همراه است.
▪️حرف «لو» گاهی برای مستقبل به کار میرود که در این صورت شبیه «إن» شرطیه (ربط جواب شرط به شرط؛ نه امتناع) به کار میرود که تفاوتش به لحاظ نحوی با «إن» شرطیه در این است که فعل بعد از خود را مجزوم نمیکند؛ مانند: «لَوْ يُطيعُكُمْ في كَثيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ» (حجرات/7)
◾️البته حرف «لو» گاهی از ادات شرط خارج میشود و نیازی به جواب شرط ندارد؛ مانند:
▪️- به عنوان «وصلة»؛ که با حرف واو همراه است (و لو) و برای تقریر و تاکید فعل ماقبل آن است؛ مانند: «لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ» (بقره/۲۳۳) «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون» (توبه/۳۳)
▪️- به عنوان حرف مصدری (به معنای «أن») که غالبا با فعل «ودّ» همراه است و به معنای آرزوست: « وَدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ» (آل عمران/۶۹)
▪️(این حرف همچنین به معنای تقلیل (تصدّق ولو بدرهم) ویا به معنای عرض (تقاضا): (لو تنزل علینا فتصیب خیرا: لطفی کن و میهمان ما شو تا خوبی ما را ببینی) هم به کار میرود که ظاهرا در قرآن کریم به کار نرفته است)
🔹 اما وقتی بعد از حرف «لو» حرف دیگری بیاید که معنای ترکیبیشان لحاظ شود ؛ که عبارت است از:
◾️الف: «لو + أنّ» (ترکیب «لو أنّ» 29 بار در قرآن کریم به کار رفته است)
▪️حرف «لو» میتواند به جای اینکه مستقیما بر فعل وارد شود بر حرف «إنّ» وارد میشود؛ که در این صورت حرف «لو» و صلهاش را به لحاظ نحوی مرفوع میگیرند یا به عنوان مبتدا ویا فعلی را در تقدیر میگیرند؛ مثلا در آیه «وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ» (حجرات/۵) تقدیر کلام این است که «ولو صبْرُهم ثابتٌ ...» یا «و لو ثبت صبرهم ...»
▪️که البته گاهی با حرف «أن» برای معنای تمنی (نه معنای شرط) میآید مانند: «لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَما تَبَرَّؤُا مِنَّا» (بقره/۱۶۷)؛ «قالَ لَوْ أَنَّ لي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوي إِلى رُكْنٍ شَديد» (هود/۸۰)
◾️ب. «لو + لا» یا «لو + ما» ( «لو لا» ۷۴ بار و «لو ما» فقط یکبار در قرآن کریم به کار رفته است)
▪️ب.۱. این ترکیب وقتی دلالت بر شرط دارد که بر جمله اسمیه وارد شود؛ که در این صورت امتناع موضوعی را به جهت غیر آن افاده میکند و غالبا خبر آن محذوف است؛ مثلا: «فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرين» (بقره/۶۴) یا «لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنين» (سبأ/۳۱)
▪️ب.۲. اما وقتی بر فعل وارد شود، دیگر در معنای شرط نیست؛ بلکه برای تشویق یا توبیخ است، شبیه حرف «ألا»؛ یعنی:
▫️- یا دلالت بر تحضیض (تشویق) دارند که در این صورت فعل باید مضارع باشد: «لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون» (نمل/۴۶) «لَوْ ما تَأْتينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقين» (حجر/۷)؛ ویا اگر لفظش ماضی است در تاویل مضارع به کار رفته باشد؛ مانند: «لَوْ لا أَخَّرْتَني إِلى أَجَلٍ قَريبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَكُنْ مِنَ الصَّالِحين» (منافقون/۱۰) «نَحْنُ خَلَقْناكُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ» (واقعه/57)
▫️- یا دلالت بر تندیم (پشیمان کردن) و توبیخ دارد؛ که در این صورت با فعل ماضی میآيد: «فَلَوْ لا كانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إيمانُها إِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ» (یونس/۹۸)
▫️- که البته گاه این تشویق و یا توبیخ در واقع یک نحوه معنای استفهام انکاری یا امتناع دارد؛ که در این موارد دیگر نمی توان «ألا» را جایگزین آنها کرد؛ مثلا: «وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَك»
📚اقتباس از معانی حروف با شواهد از قرآن و حدیث (رادمنش)، ص143-154
📿حرف «لو» 276 بار در قرآن کریم به کار رفته است که ۷۴ بار آن به صورت ترکیب «لو لا» میباشد.
@yekaye
☀️۱) از امام زین العابدین ع روایت شده است که فرمودند:
جای تعجب فراوان دارد کسی که مرگ را انکار میکند در حالی که هر روز و شب میبیند کسی را که میمیرد؛
و جای تعجب فراوان دارد کسی که نشئه آخرت را انکار میکند در حالی که نشئه دنیا را میبیند.
📚الكافي، ج3، ص258
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع يَقُولُ:
عَجَبٌ كُلُّ الْعَجَبِ لِمَنْ أَنْكَرَ الْمَوْتَ وَ هُوَ يَرَى مَنْ يَمُوتُ كُلَّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ؛
وَ الْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ لِمَنْ أَنْكَرَ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى وَ هُوَ يَرَى النَّشْأَةَ الْأُولَى.
@yekaye
یک آیه در روز
1024) 📖 نحْنُ خَلَقْناكُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ 📖 ترجمه 💢ما شما را آفریدیم؛ پس چرا تصدیق نمیکنی
.
1️⃣ «نَحْنُ خَلَقْناكُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ»
بعد از اینکه به پیامبر فرمود که گمراهان تکذیبکننده را خطاب قرار دهد و به آنان هشدار دهد که در قیامت خوراکشان زقوم و نوشیدنیشان حمیم است؛ و فرمود این پذیرایی اولیه آنان است، اکنون آنان را عتاب کرد که: ما شما را آفریدیم؛ پس چرا تصدیق نمیکنید؟!
▪️یعنی اگر همین خلقتی که ما در مورد شما انجام داده ایم (و برای هیچکس قابل انکار نیست که خودش یک مخلوق است و خودبسنده نیست) دست کم از دو جهت کافی است که از تکذیبتان دست بردارید و از گمراهی بدر آیید:
▫️یکی از این جهت که ما یکبار قبلا شما را آفریدهایم؛ پس آفرینش مجدد شما کاملا برایمان ممکن است؛ یعنی مفادی شبیه آیه « «قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ» (يس/79)
▫️دوم از این جهت که چون ما خالق شماییم پس به همه شئون و وضعیت شما و از جمله به اینکه نهایت کارتان چه خواهد شد کاملا آگاهیم؛ یعنی ما که شما را آفریدهایم میدانیم که با شما چه خواهیم کرد و سرانجامتان چه میشود؛ و از این جهت شبیه مفاد آیاتی میشود همچون: «أَ لا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ» (ملك/14) «كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْداً عَلَيْنا إِنَّا كُنَّا فاعِلِينَ» (أنبياء/104) «وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلًا» (نساء/122)
📚(الميزان، ج19، ص131-132 )
@yekaye
یک آیه در روز
1024) 📖 نحْنُ خَلَقْناكُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ 📖 ترجمه 💢ما شما را آفریدیم؛ پس چرا تصدیق نمیکنی
.
2️⃣ «نَحْنُ خَلَقْناكُمْ ...»
چرا نفرمود: «أنَا خَلَقْتُکم» و با تعبیر متکلم مع الغیر (ما آفریدیم) از آفرینش آنان سخن گفت؟
🍃الف. این نه متکلم مع الغیر، بلکه از باب متکلم معظم لنفسه است. (شبیه سلاطین و پادشاهان که میگویند: ما دستور میدهیم که ...)
🍃ب. شاید اشاره است به آفرینشی که واسطههای فیض هم در کار بودهاند؛ در مقابل جایی که خداوند آفرینش را فقط به خودش نسبت میدهد.
💠تبصره
معروفترین واسطههای فیض الهی در آفرینش که به ذهن میرسد فرشتگاناند که خداوند در جایی بر نقش آنان در تدبیر امور تاکید کرد: «فَالْمُدَبِّراتِ أَمْرا» (نازعات/۵). اما حقیقت این است که دست کم در یک مورد مساله آفرینش فرشتگان را هم با ضمیر جمع تعبیر کرد و فرمود «أَمْ خَلَقْنَا الْمَلائِكَةَ إِناثاً وَ هُمْ شاهِدُون» (صافات/۱50). پس چهبسا این واسطه فیض، انوار مقدس پیامبر اکرم ص و اهل بیت ایشان باشند؛ که مضمون واسطه فیض بودن آنان در روایات متعددی مورد تاکید بوده است (چنانکه مثلا در زیارت جامعه کبیره از امام هادی ع آمده است: بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ، وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ، وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ، وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ، وَ بِكُمْ يَكْشِفُ الضُّرَّ). چیزی که میتواند موید این معنا باشد آمدن تعبیر «کم» در این آیه بعد از تعبیر «هم» در آيه قبل است.
🔖(توضیح بیشتر در تدبر۳. ب خواهد آمد)
🍃ج. ...
@yekaye
یک آیه در روز
1024) 📖 نحْنُ خَلَقْناكُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ 📖 ترجمه 💢ما شما را آفریدیم؛ پس چرا تصدیق نمیکنی
.
3️⃣ «نَحْنُ خَلَقْناكُمْ ...»
در آیات قبل ابتدا پیامبر فرمود که او این گمراهان را مورد خطاب قرار دهد؛ سپس خودش از آنان با ضمیر غایب تعبیر کرد و فرمود این پذیرایی اولیه آنان است؛ اکنون تعبیر کرد «ما شما را آفریدیم».
این بازگشت از ضمیر غایب به مخاطب چه توجیهی دارد؟
🍃الف. چون سیاق سیاق توبیخ و عتاب است، مخاطب قرار دادن این حالت را تشدید میکند. (الميزان، ج19، ص132)
🍃ب. مخاطب اولیه این آیات، پیامبر ص بود و از وی خواسته بود که این سخنان را به گمراهان تکذیبگر گوید: «قُلْ: إِنَّ الْأَوَّلينَ وَ الْآخِرينَ؛ لَمَجْمُوعُونَ إِلى ميقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ؛ ثُمَّ إِنَّكُمْ ...»؛ و بدین سان این گمراهان مخاطب پیامبر ص قرار گرفتند. در آیه قبل از آنان با ضمیر غایب یاد کرد؛ که نشان میدهند ادامه آیات دیگر خطاب پیامبر ص به آنان نیست؛ بلکه سخن و خطاب خداوند با پیامبرش است؛ اکنون چهبسا با تعبیر «ما» پیامبر ص را به نحو طولی در کنار خود نشاند (بر اساس این مبنا که برخی از مواردی که خداوند فعل خود را ضمیر جمع بیان میکند اشارهای به نقشآفرینی اسباب و عللی دارد که خود وی آنها را اسباب قرار داده است؛ (توضیح بیشتر در جلسه 97 تدبر۵) و اکنون خداوند همراه با پیامبرش این گمراهان را خطاب قرار میدهند؛ که اگر چنین باشد چون تعبیر میکند «ما شما را آفریدیم» اشاره ضمنیای دارد به واسطه فیض بودن پیامبر اکرم ص؛که در این آفرینش الهی وی هم نقشی ایفا کرده است.
🔖(ر.ک. تدبر۲.ب)
🍃ج. ...
@yekaye
یک آیه در روز
1024) 📖 نحْنُ خَلَقْناكُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ 📖 ترجمه 💢ما شما را آفریدیم؛ پس چرا تصدیق نمیکنی
.
4️⃣ «نَحْنُ خَلَقْناكُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ»
فرمود چرا تصدیق نمیکنید؟! این تصدیق ناظر به چه چیز است و به تعبیر دیگر، متعلق این تصدیق چیست؟
🍃الف. در قبال هم تکذیبی است که در ابتدای این فراز اشاره شد «ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ» (واقعه/51) و همان اقوالی که در آنجا مطرح شد در اینجا نیز قابل طرح است؛ یعنی میتواند ناظر به توحید و نبوت و معاد باشد یا به هر حقیقتی (جلسه 1018، تدبر۳)
🍃ب. میتواند ناظر به حقیقت داشتن آخرت و عذابهایی باشد که در آیات قبل بدانها پرداخته شد.
🍃ج. میتواند ناظر به استبعاد آنان نسبت به اصل برانگیخته شدن بعد از مرگ باشد به قرینه اینکه این سخن که «چرا تصدیق نمیکنید؟!» را متفرع کرد بر آفرینش اولیه خود آنان. (تدبر۱)
🍃د. ...
@yekaye
@yekaye
یک آیه در روز
1024) 📖 نحْنُ خَلَقْناكُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ 📖 ترجمه 💢ما شما را آفریدیم؛ پس چرا تصدیق نمیکنی
.
5️⃣ «نَحْنُ خَلَقْناكُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ»
توبيخ بعد از استدلال است:
اول مىفرمايد: «ما شما را آفریدیم» سپس توبيخ مىكند: «پس چرا تصدیق نمیکنید» (تفسير نور، ج9، ص434)
@yekaye
🔹تُمْنُونَ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «منی» در اصل به معنای «تقدیرِ» (=اندازهگیریِ) چیزی میباشد ویا اینکه حکمی در مورد آن چیز محقق گردد.
به «منیِ» انسان و حیوانات از این جهت «منی» میگویند که خلقت آنها از این طریق مقدر شده است.
▫️ برخی گفتهاند اصل این ماده به معنای میل به حصول چیزی است که البته در آن نوعی تقدیر و اندازهگیری هم مد نظر باشد. و «منی» همچنی به معنای «قصد» هم به کار رفته است؛
که ممکن است «منی» اصطلاحی هم از این جهت باشد که بروز و ظهور نوعی قصد و میل است.
▪️در تفاوت «نطفه» با «منی» هم توضیح دادهاند که «نطفه» در اصل به معنای «آب قلیل» بوده است و به خاطر کثرت استعمالش در مورد «منی» کمکم فقط این معنا از آن فهمیده میشود؛ اما «منی»، از این جهت بر آن اطلاق میشود که فرزند از آن مقدر میگردد.
▪️«أمنی یُمنی» را اغلب به همان معنای «مقدر کردن» دانستهاند و لذا تعبیر «أَ لَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنى» اشاره است به منیای که به اراده خداوند انسان از آن مقدر میشود و برخی آن را هممعنای «منی الرجل» (منی از آن مرد خارج شد) دانستهاند؛ یعنی اشاره است به منیای که از انسان خارج میشود؛
و حتی برخی تعبیر کردهاند که این به معنای ریختن منی در رَحِم میباشد؛ و هرچند کاربرد آن در آیه «مِنْ نُطْفَةٍ إِذا تُمْنى» (نجم/46) با معنای اول هم سازگار است اما چهبسا کاربرد آن در آیه «أَ فَرَأَيْتُمْ ما تُمْنُونَ» (واقعه/58) هم موید ترجیح معنای دوم باشد. «استمناء» هم آن است که شخص خودش «منی» را طلب کند (کاری کند که منی از او خارج شود).
▪️«مَنِیّة» به معنای «مرگ» است از این جهت که برای همگان مقدر شده است.
▪️«تَمَنِّي» (فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ ... وَ لَنْ يَتَمَنَّوْهُ أَبَداً، بقره/94-95 وجمعه/6-7؛ وَ لَقَدْ كُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ، آلعمران/143؛ وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ، نساء/31؛ وَ أَصْبَحَ الَّذينَ تَمَنَّوْا مَكانَهُ بِالْأَمْسِ، قصص/82؛ أَمْ لِلْإِنْسانِ ما تَمَنَّى، نجم/24) به معنای آرزویی است که شخص در نظر گرفته است و گفتهاند در واقع یک نوع معین و مقدر کردن چیزی در ذهن است و چون غالبا بر اساس تخمین و گمان بوده است و غالبا نادرست درمیآمده، اغلب برای آرزوهای بیپشتوانه به کار میرود؛ چنانکه مرحوم طبرسی توضیح داده که «تمنی» آن است که وقتی چیزی واقع شده باشد شخص بگوید ای کاش نمیشد؛ و یا اگر رخ نداده باشد بگوید ای کاش رخ می داد؛ و از ابوهاشم نقل کرده که تمنی حصول یک معنای در دل است، نه از مقوله شهوت است و نه اراده؛ زیرا اراده فقط به چیزی تعلق میگیرد که رخ دادنش صحیح و ممکن باشد و شهوت هم بدان چیزی که گذشته است تعلق نمیگیرد؛ در حالی که تمنی غالبا نسبت به گذشته است. [در فارسی تعبیر «تمنا کردن» از همین ماده است].
▫️البته «تمنی» در معنای قرائت کردن و تلاوت کردن هم به کار میرود: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ في أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آياتِهِ» (حج/۵۲) و درباره وجه تسمیهاش گفتهاند چون قرائت و تلاوت مقدر کردن و قرار دادن هر آیهای در موضع خودش است.
▪️«اُمْنِيَّة» (إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ في أُمْنِيَّتِهِ؛ حج/۵۲) صورتی است که از تمنای چیزی در ذهن حاصل میآید و جمع آن «أَمانِيَّ» (لا يَعْلَمُونَ الْكِتابَ إِلاَّ أَمانِیّ، بقره/۷۸؛ لَيْسَ بِأَمانِيِّكُمْ وَ لا أَمانِيِّ أَهْلِ الْكِتاب، نساء/۱۲۳) میباشد؛ و از آنجا که دروغ هم تصور چیزی است که واقعیت ندارد گاه به «کذب» تمنی و آرزو میگویند چنانکه مجاهد در توضیح آیه « وَ مِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لا يَعْلَمُونَ الْكِتابَ إِلَّا أَمانِيَ» این کلمه را بر «کذب» تطبیق کرده است؛ و وقتی به وزن تفعیل برود «منّی یمنّی» (وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُم ... يَعِدُهُمْ وَ يُمَنِّيهِمْ؛ نساء/۱۱۹-۱۲۰) به معنای آن است که با مشتبه کردن امور، امنیه و آرزویی در شخصی ایجاد کنند.
🔖جلسه ۳۹۵ http://yekaye.ir/al-qiyamah-75-37/
📖اختلاف قرائت
▪️در اغلب قرائات به همین صورت فعل باب افعال «تُمْنُونَ» قرائت شده است؛
▪️اما در برخی از قرائات غیرمشهور (ابن عباس و أبو سمال و محمد بن سميفع و أشهب عقيلي) به صورت فعل ثلاثی مجرد «تَمْنُونَ» قرائت شده است.
📚 (معجم القراءات ج۹، ص308 )
@yekaye
☀️۱) روایت شده است که یکبار ابوحنیفه بر امام صادق ع وارد شد و امام ع وی را از اینکه به قیاس* اقدام میکند و بر اسسا قیاس در دین خدا فتوا میدهد برحذر داشتند و با استدلالهای مختلف نادرست بودن رویه قیاس را برملا کردند. در فرازی از این گفتگو آمده است:
سپس فرمود: آیا ادرار کثیف و ناپاکتر است یا منی؟
گفت: ادرار.
فرمود: پس بر اساس رویه قیاسی تو، باید غسل برای ادرار واجب میشد نه برای منی! در حالی که خداوند غسل را برای منی واجب کرد نه برای ادرار.
سدس خود حضرت توضیح دادند: زیرا منی یک امر اختیاری است و از تمام پیکر انسان ریشه میگیرد و در زمانهای خاصی حاصل میشود؛ اما ادرار یک امر اضطراری و غیرقابل اجتناب است و هر روز بارها رخ میدهد.
📚مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج4، ص253
أَبُو جَعْفَرٍ الطُّوسِيُّ فِي الْأَمَالِي وَ أَبُو نُعَيْمٍ فِي الْحِلْيَةِ وَ صَاحِبُ الرَّوْضَةِ بِالْإِسْنَادِ وَ الرِّوَايَةُ يَزِيدُ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ عَنْ مُحَمَّدٍ الصَّيْرَفِيِّ وَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَالِمٍ أَنَّهُ دَخَلَ ابْنُ شُبْرُمَةَ وَ أَبُو حَنِيفَةَ عَلَى الصَّادِقِ ع
فَقَالَ لِأَبِي حَنِيفَةَ اتَّقِ اللَّهَ وَ لَا تَقِسِ الدِّينَ بِرَأْيِكَ فَإِنَّ أَوَّلَ مَنْ قَاسَ إِبْلِيسُ إِذْ أَمَرَهُ اللَّهُ بِالسُّجُودِ فَقَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ ...
ثُمَّ قَالَ الْبَوْلُ أَقْذَرُ أَمِ الْمَنِيُّ؟
قَالَ: الْبَوْلُ.
قَالَ: يَجِبُ عَلَى قِيَاسِكَ أَنْ يَجِبَ الْغُسْلُ مِنَ الْبَوْلِ دُونَ الْمَنِيِّ وَ قَدْ أَوْجَبَ اللَّهُ الْغُسْلَ مِنَ الْمَنِيِّ دُونَ الْبَوْلِ.
ثُمَّ قَالَ ع: لِأَنَّ الْمَنِيَّ اخْتِيَارٌ وَ يَخْرُجُ مِنْ جَمِيعِ الْجَسَدِ وَ يَكُونُ فِي الْأَيَّامِ وَ الْبَوْلُ ضَرُورَةٌ وَ يَكُونُ فِي الْيَوْمِ مَرَّاتٍ ...
✳️* قیاس در فقه یعنی بر اساس ظن شخصی و مثلا صرفا به خاطر شباهتی که به نظر ما بین دو چیز وجود دارد درباره چیزی که حکمش را در کتاب و سنت پیدا نکردهایم فتوا بدهیم.
@yekaye
یک آیه در روز
1025) 📖 أ فَرَأَیتُمْ ما تُمْنُونَ 📖 ترجمه 💢آيا دقت کردهاید در آنچه با [ریختن] منی مقدر میکنید؟!
.
1️⃣ «أَ فَرَأَیتُمْ ما تُمْنُونَ»
در آیه قبل آن گمراهان تکذیبگر را مواخذه کرد که چرا روال تکذیب حقیقت در پیش گرفتهاید و حق را تصدیق نمیکنید.
از این آیه به بعد با آوردن تعبیر «أَ فَرَأَیتُمْ» به چهار مطلب را تذکر میدهد و میخواهد بفرماید که اگر هریک از این چهار مطلب را جدی مورد توجه قرار میدادید باید از تکذیبتان دست برمیداشتید:
▪️منیای که از خودتان بیرون میآید و بچهای شکل میگیرد؛ که آیا واقعا خودتان او را آفریدید؟
▪️کشت و زراعتی که انجام میدهید که آیا واقعا شمایید که آن را به ثمر میرسانید؟
▪️آبی که مینوشید که آیا واقعا شمایید که آن را برای خود مهیا میکنید؟ و
▪️آتشی که برمیافروزید که آیا واقعا شمایید که آن را شعله ور میکنید؟
💢آنچه وجه مشترک همه اینهاست آن است که کاری است که همه ما به طور عادی و طبیعی انجام میدهیم و در حالت عادی خودمان را فاعل و ایجادکننده آنها میدانیم؛ اما اگر ذرهای تامل کنیم بلافاصله متوجه میشویم که گویی ما در همین کارهای عادی و روزمرهمان هم هیچکارهایم.
در هر صورت،
از همین منی شروع میکند که هر انسانی که فرزنددار میشود این نقشآفرینی را در ایجاد فرزندش داشته است؛ در عین حال هیچکس از مکانیسم آن ایجاد (و حتی اینکه واقعا با این خروج منی در این نوبت قطعا فرزندی شکل میگیرد یا خیر) آگاهی ندارد؛ و برای هرکس واضح است که نمیتواند خودش را آفریدگار فرزندش بداند.
💠تبصره
برخلاف آنچه در عوام مشهور شده منی خاص مردان نیست؛ بلکه در روایات متعدد از منی زنان [بویژه با دو تعبیر «مَاءُ الرَّجُلِ» و «مَاءَ الْمَرْأَةِ»؛ شبیه اولین روایت جلسه بعد] هم سخن به میان آمده است؛ و لذا غسل جنابت ناشی از احتلام فقط برای مردان نیست؛ و امروز شک نداریم که در شکلگیری جنین، اسپرم مرد و اوول زن هر دو نقشآفرینی میکنند؛ و از این رو، این آیه هم مردان و هم زنان را خطاب قرار داده است نه فقط مردان را.
@yekaye
یک آیه در روز
1025) 📖 أ فَرَأَیتُمْ ما تُمْنُونَ 📖 ترجمه 💢آيا دقت کردهاید در آنچه با [ریختن] منی مقدر میکنید؟!
.
2️⃣ «أَ فَرَأَیتُمْ ما تُمْنُونَ»
چنانکه در بحث ادبی اشاره شد کلمه «تُمْنُونَ» هم به معنای «ریختن منی» به کار میرود و هم به معنای مطلق «مقدر کردن»؛ و از این رو شاید مناسب است که عبارت «ما تُمْنُونَ» را به «آنچه با [ریختن] منی مقدر میکنید» ترجمه کنیم.
با این حال دیدگاههای دیگری هم درباره مقصود از این عبارت در کلمات مترجمان و مفسران مشاهده میشود؛
از جمله:
🍃الف. اینکه این عبارت به نحوی ناظر به سابقه خود شخص برگردد که قبلا منی و نطفهای ناچیز بیش نبوده؛ و آنگاه به نظر میرسد کسانی که این طور ترجمه میکنند این آیه را بیشتر متفرع بر آیه قبل میگیرند (که خداوند تذکر داد ما بودیم که شما را آفریدیم) تا ناظر به آیه بعد (شبیه توضیحی که در التحرير و التنوير، ج27، ص287 آمده است) و اگر هم ناظر به آیه بعد باشد گویی میخواهد بفرماید که آیا شما خالق خودتان هستید یا ما خالق شماییم. مثلا به این ترجمهها دقت کنید:
▫️آيا نديديد (و به حقيقت در نيافتيد) كه نخست شما نطفهاى (بىقدر و قابليّت) بوديد؟ (الهی قمشهای)
▫️آيا نديديد كه از نطفهاى بوديد (سید کاظم ارفع)
▫️آيا نديديد كه از اول شما نطفهاى بوديد (سید محمد ابراهیم بروجردی)
▫️آيا توجه نكرديد كه نخست شما نطفه بوديد؟ (کاویانپور)
▫️نديديد آيا در آغاز كار / يكى نطفه بوديد ناچيز و خوار (مجد)
لازم به ذکر است که در ۵۵ ترجمهای که در نرمافزار جامع تفاسیر نور موجود بود غالبا این را به همان ریختن منی تعبیر کردهاند و فقط همین موارد فوق چنین برداشتی کردند و در 144 تفسیری که در این نرمافزار موجود است هیچ تفسیری یافت نشد که چنین ترجمهای را صریحا تایید کند؛ غیر عبارتی از تفسیر بانو امین (مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج12، ص92 ) و عبارتی از تفسیر آل سعدی (متوفی قرن۱۴) (تيسير الكريم الرحمن، ص1006 ) و نیز عبارتی از تفسیر فخر رازی (مفاتيح الغيب، ج29، ص416 ) که شاید کسی بتواند این عبارات را موید چنین برداشتی بداند.
🍃ب. این عبارت برگرفته از «منیه» و ناظربه آرزو کردن اشخاص باشد نه خروج منی؛ آنگاه آیه بعد گویی میخواهد بفرماید که آیا شما هستید که آرزوهایتان را به مرحله وجود خارجی میرسانید یا ما؟ مثلا به این ترجمهها دقت کنید:
تُمْنُونَ: آرزو ميكنيد، ميخواهيد. ... آيا پس ديديد آنچه را كه آرزو ميكرديد؛ آيا شما آفريديد آنرا و يا ما آفريننده هستيم (تفسیر روشن، ج16، ص85-86)
🍃ج. ...
@yekaye
یک آیه در روز
1025) 📖 أ فَرَأَیتُمْ ما تُمْنُونَ 📖 ترجمه 💢آيا دقت کردهاید در آنچه با [ریختن] منی مقدر میکنید؟!
.
3️⃣ «أَ فَرَأَیتُمْ ...»
در تبليغ و مجادله، با استفاده از شيوه سؤال و پرسش، وجدان مخاطبان را بيدار و به يارى فراخوانيم. (تفسير نور، ج9، ص435)
@yekaye