eitaa logo
یک جرعه بندگی✨
4.4هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
4.9هزار ویدیو
24 فایل
سلامتی امام زمان(عج) و تعجیل در ظهورش صلوات ثواب نشرمطالب هدیه به امام زمان(عج) کپی باذکرصلوات و دعابرای عاقبت بخیرشدنم حلال بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی میکند اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک🤲 تبادل: 👈 @ya_zahra_c @manemamhasaniam
مشاهده در ایتا
دانلود
: وقتی در گناه زندگی میکنی شیطان کاری به تو ندارد اما.... وقتی تلاش میکنی تا از اسارت گناه بیرون بیایی اذیتت خواهد کرد! __________________________________ 🇮🇷@yekjorehbandegi
فقیرۍ بھ مسجد آمده بود کفش مناسبـے نداشت ، ابراهیم پیش او مـےرود و کفشھایش را بھ آن مرد هدیھ مـےدهد😃 خودش در گرمای ِ ظھر تابستان ، با پاۍ برهنھ از مسجد تا خانھ می‌رود. . او واقعا مرد خُدا بود :) __________________________________ 🇮🇷@yekjorehbandegi
🪐مادر شهید قربانخانی: از راهی که رفتیم پشیمان نیستیم 🔹مادر شهید مدافع حرم مجید قربانخانی: واقعاً ناراحتیم که چنین اتفاقاتی در سوریه رخ داده اما در این شرایط به شهدایمان افتخار می‌کنیم. 🔹ما پشت ولایت فقیه می‌مانیم و میدان را خالی نمی‌کنیم. رهبر عزیزمان هرچه امر کند، ما همان را اجرا می‌کنیم. 🔹ما هیچ‌وقت از راهی که رفتیم پشیمان نیستیم، تسلیم نمی‌شویم و محکم خواهیم ایستاد تا آخر 🕊 ___________________________________ 🇮🇷@yekjorehbandegi
شهید جهان‌آرا: بچّه‌ها اگر شهر سقوط کرد، آن‌ را دوباره فتح می‌کنیم؛ 🔹 مواظب باشید ایمان‌تان سقوط نکند! ___________________________________ 🇮🇷@yekjorehbandegi
: از خدا پروا کنید تا پر،وا کنید💘 چنان زندگی کن ... که کسانی که تورا می شناسند؛ و خدارا نمی شناسند! به واسطه آشنایی با تو با خدا آشنا شوند :) __________________________________ 🇮🇷@yekjorehbandegi
: 🔹نخستین عید بعد از ازدواجمان که لبنانی‌ها رسم دارند دور هم جمع می‌شوند، مصطفی در مؤسسه ماند و نیامد به خانه پدرم. آن شب از او پرسیدم: «دوست دارم بدانم چرا نرفتید؟» 🔹 مصطفی گفت: «الان عید است. خیلی از بچه‌ها رفته‌اند پیش خانواده‌هایشان. اینها که رفته‌اند، وقتی برگردند، برای این دویست، سیصد نفر یتیمی که در مدرسه مانده‌اند تعریف می‌کنند که چنین و چنان. 🔹 من باید بمانم با این بچه‌ها ناهار بخورم، سرگرمشان کنم که اینها هم چیزی برای تعریف کردن داشته باشند». 🔹گفتم: «چرا از غذایی که مادر برایمان فرستاد، نخوردید؟ نان و پنیر و چای خوردید». گفت: «این غذای مدرسه نیست». گفتم: «شما دیر آمدید بچه‌ها نمی‌دیدند شما چی خورده‌اید». اشکش جاری شد، گفت: «خدا که می‌بیند». نیمه پنهان ماه ، ج۴ _________________________________ 🇮🇷@yekjorehbandegi
: بعد از افطار به آقا گفتم: دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار نداریم حتی نان خشک فقط لبخندی زد این مطلب را چند بار تا وقت استراحت شبانه آقا تکرار کردم سحر برخاست آبی نوشید گفتم: دیدید سحری چیزی نبود افطار هم چیزی نداریم باز آقا لبخندی زد بعد از نماز صبح هم گفتم بعد از نماز ظهر هم گفتم تا غروب مرتب سر و صدا کردم که هیچی نداریم اذان مغرب را گفتند آقا نماز مغرب را خواند و بعد فرمود: امشب افطارى نداریم؟ گفتم: پس از دیشب تا حالا چه عرض می‌کنم نداریم، نیست! آقا لبخند تلخی زد و فرمود: یعنی آب هم در لوله‌های آشپزخانه نیست؟! خندیدم و گفتم: صد البته که هست رفتم و با عصبانیت سفره‌ای انداختم بشقاب و قاشق آوردم و پارچ آب را هم گذاشتم جلوی آقا هنوز لیوان پر نکرده بود كه در زدند طبقه پائین پسرعموی آقا که مراقب ایشان بود رفت سمت در آمد گفت: حدود ده نفری از قم هستند آقا فرمود: تعارف کن بیایند بالا همه آمدند سلام و تحیت و نشستند آقا فرمود: خانم چیزی بیاورید آقایان روزه خود را باز کنند من هم گفتم: بله آب در لوله‌ها به اندازه کافی هست، رفتم و آوردم آقا لبخند تلخی زد و به مهمانان تعارف کرد تا روزه خود را باز کنند در همین هنگام باز صدای در آمد به آقا یوسف همان پسرعموی آقا گفتم برو در را باز کن این دفعه حتماً از مشهدند الحمدلله آب در لوله‌ها هست فراوان مرحوم نواب چیزی نگفت یوسف رفت در را باز کرد وقتی كه برگشت دیدم با چند قابلمه پر از غذا آمده است گفتم: اینها چیه؟! گفت: همسایه بغلی بود ظاهراً امشب افطاری داشته‌اند و به علتی مهمانی آنان به هم خورده است آقا نگاهى به من کرد خندید و رفت من شرمنده و شرمسار غذاها را کشیدم و به مهمانان دادم ميل کردند و رفتند ‼️آقا به من فرمود: یک شب سحر و افطار بنا بر حکمتی تأخیر شد چقدر سر و صدا کردی؟! وقتی هم نعمت رسید چقدر سکوت کردی؟! از آن سر و صدا خبری نیست بعد فرمود: مشکل خیلی‌ها همین است نه سکوتشان منصفانه است و نه سر و صدایشان وقتِ نداشتن، داد می‌زنند وقتِ داشتن، بخل و غفلت دارند. نمازروزه هاتون قبول شکر بعد از نعمت یادت نره  __________________________________ 🇮🇷@yekjorehbandegi
همیشه دائم الوضو بود. موقع اذان خیلی‌ها می‌رفتند وضو بگیرند، ولی حاج حسن، اذان و اقامه‌اش رو می‌گفت و نماز رو شروع می‌کرد. میگفت: زمین جای جمع کردن ثوابه...حیف زمین خدا نیست آدم بدون وضو روش راه بره...؟ ____________________________________ 🇮🇷@yekjorehbandegi
خدایا ! پَستی و ناپایداری روزگار را ، همیشه در نظــرم جلوه‌گر ساز تا، فـریب زرق و برق عالـــم خاڪی مـرا از یاد تـو دور نڪند. ___________________________________ 🇮🇷@yekjorehbandegi
: هیچ‌وَقت فکر نڪُن که امام زَمان(عج)♡کِنارت نیست هَمه حرفا و شِکایت‌ها رو به امام زَمان بِگو.. و این رو بِدون که تا حَرکت نڪُنی بَرکتی نِمیاد سَمتت.. __________________________________ 🇮🇷@yekjorehbandegi
اینجوریہ‌دیگہ کِہ‌میگَـن: 'الرّفیق‌،ثُم‌ّالطّریق' حواسِتـون‌بـٰاشِہ‌ چِہ‌ڪَسۍرو بَراۍرِفـٰاقت‌اِنتخـٰاب‌مۍڪنید.. بہ‌نظرم‌خیلی‌میتونہ مؤثّرباشہ‌تو رسوندنت بہ‌خدا یا نرسوندنت‌بہ‌خدا أَللّٰھُمّ‌الرزُقنا __________________________________ 🇮🇷@yekjorehbandegi
دائـم الوضـو بود! موقـع اذان خیلی‌ها می‌رفتنـد وضو بگیرنـد؛ ولی حسـن اذان و اقامـه می‌گفـت و نمازش را شـروع می‌کرد. میگفت"زمیـن جای جمـع کردن ثـوابه، حیـف زمین خدا نیسـت که آدم بدون وضو روش راه بـره..؟! __________________________________ 🇮🇷@yekjorehbandegi