خوابم میاد ، یه چیزی نمیزاره بخوابم
شاید عذاب وجدان کاری که نکردمو دارم
شاید صاحب کار نداشتم فردا اخراجم میکنه
شاید فردا مادر شوهر نداشتم میخواد بیاد خونمون
شاید فردا امتحان ترمی که ندارمه
نمیدونم
نشستم با چه دلِ امیدی سحری درس کردم، یه حسی بهم میگه سیب زمینیش خرابه((((((((((:
از لحاظ روحی دلم میخواد برم کتابخونه حرم، ولی به دلایل متعددی مجبورم به کتابخونه حوزهمون اکتفا کنم
به نظرم به جای داروخونه شبانه روزی، باید چیپس فروشی شبانه روزیام بزنن
لازمه، واقعا لازمه
جدیدا حرفام تو بحث معنی ندارن باید نیم ساعت توضیح بدم منظورمو
منم که از توضیح متنفر
وقتی تنها میشینم یه جا همه فک میکنن حالم بده یا قهر کردم میان سوال پیچ میکنن ادمو
هموطن بکش بیرون دیگه