به عنوان یه جوون خیلی آزار دهندست که از اول تابستون تاحالا با هیچ جوونی نه صحبت کردم نه رفتم پیش رفیقام
با بزرگا بودن بیش از حد، خستم میکنه
حس میکنم هیچ وقت هیچ جا نمیشه باهاشون حرف زد
تا وقتی دلیلی برا انجام کارام نداشته باشم کاریو انجام نمیدم
و الان خیلی وقته کاری نکردم
خیلی وقته مشغول هیچ کاری نکردنم
از کتاب خوندن بدم میاد
کتابم مثل همون ادماییه که بدون اینکه به حرفات گوش کنه فقط خودش یه بند حرف میزنه
بدون اینکه ذهنتو خالی کنه کلماتشو میده به خوردت
حالا تو علاوه بر ذهن شلوغ خودت باید یه جا ام برا سناریوهای کتاب پیدا کنی
برای اثبات دوست داشتنا به بقیه خط مشی ندین
همین کلیشهها گند میزنه به روابط
کی بعضی مداحا میخوان بفهمن وقتی سخنران روضه رو شروع کرد و اشک مردم در اومده نباید از اول بسم الله شروع کنه تا چشمه اشک ادم خشک بشه
یاد بگیرین دیگه، اه