یه زمانی انقد بومی بودم میگفتم من بچههامو قطعا شیراز به دنیا میارم
خدایا من همینجا ازت طلب عفو میکنم بشوره ببره
یهسِریحرفا🇵🇸
زشت نیست به عنوان یه شیرازی تاحالا هیئت کانون نرفتم؟ عب نداره عوضش از قافله سعدیه و حافظیه جا نموندم
یادمه رفته بودم حافظیه، یه پیرمرد پیرزن گفتن تو شبیه نوه مونی بزار عکستو بگیریم
پ.ن : (خب مردک شبیه نوتم که هستم، برو عکس نوهتو بگیر)
خلاصه ازم عکس گرفتن
هنوز بعد ازین همه سال فکر میکنم اونا جاسوس بودن و من هنوز تحت نظرم
بابا بعضیاتون همین کتاب خوندنم چون خیلی تو بورسه و لاکچریه اداشو درمیارین وگرنه شمارو چه به کتاب
قسمت سختش اینه که تو مسائل مهم و بزرگ نظرت با خانوادت یکی نیست، نه میتونی اونجا بمونی نه جایی برا رفتن داری
بعد از نماز صب یه نقطهی عطفی داره خوابیدن، اگه اونو از دست بدی دیگه معلوم نیست کی خوابت ببره و کل روزت زهرماره .
دره گوشی میگم،
من از قیمه بدم میاد و هرسری نذری قیمه بوده، تا دره ظرفو باز کردم بدجوری خورده تو برجکم
اگه بدن مام قابلیت ترمیم عضو داشت،
مطمنا هزاران بار دستمو بریده بودم تا حال بدم از راه خون از بدنم خارج بشه